دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
ویژگی های کمال ا نسانی
● صاحب درد بودن
الف) درد خوب است یا بد؟ ما معمولا میان درد و منشا درد اشتباه میکنیم. مثلا آنچه در بیماری بد است میکروب است نه نشانههای آن. یا اینکه عقربهای که در ماشین فشار را نشان میدهد خوب است و ما را آگاه میکند . شاید بتوان گفت به هر مقدار که در عالم درد احساس میکنیم از دیگران آگاهتر و بیدارتر هستیم. بیدردی مساوی با بیحسی و بیشعوری است. انسان اگر سقراطی باشد نحیف و لاغر بهتر است یا خوکی باشد فربه. بوعلی در اشارات این درد را لذیذ میداند. این نوع درد شبیه خارش بدن است که در عین اینکه محل خارش درد میگیرد، انسان خوشش میآید. یا در مجلس ائمه دل ما میسوزد و اشک میریزیم ولی اینها در مقابل لذتی که از صفا گرفتن دل میبریم چیزی نیست.
ب) درد انسان چیست؟ گروهی مانند عرفای خودمان آن را درد خداجویی میدانند. انسان یک حقیقتی است که نفخه الهی در او دمیده شده است . او از دنیای دیگری آمده است ودر اینجا احساس غربت میکند. از طرف دیگر در باطن خود نسبت به موجودات عالم که همگی فانی ومتغیر و غیرقابل دلبستگی هستند احساس عدم تجانس میکند. این درد همان است که انسان را به عبادت با خدا میکشاند و اینکه در قرآن داریم که فقط و با یاد خدا دل آرامش میگیرد به خاطر همین است. گروهی دیگر درد انسان را نسبت به خلق خدا نه خود خدا معیار انسانیت دانند.
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
آنچه نظر اسلام است در برگیرنده هر دونظر گفته شده است .انسان کامل کسی است که درد خدا را داشته باشد و چون درد خدا را دارد درد انسانهای دیگر را هم دارد. در قرآن خطاب به پیغمبر(ص) میآید که چه خبر است؟ مثل اینکه میخواهی برای نجات این مردم خود را تلف کنی. دربصره عثمان بیحنیف در مجلس مهمانیای شرکت کرد که خاص اشراف بود و از مستضعفین کسی حضور نداشت. علی(ع) به او فرمود: «اگر من دراینجا شکم سیرم، شاید در جاهای دیگر امید به یک قرص نان هم نداشته باشند.» ببینید سخن ازحرام نیست، سخن از همدردی است. انسان آنچنان موجودیست که نمیتواند عاشق محدود باشد. نمیتواند عاشق فانی باشد.انسان عاشق کمال مطلق است وعاشق هیچچیز دیگری نمیتواند باشد. انسان همیشه طالب آن چیزی است که ندارد . در عشقهای مجازی وصال مدفن آن است و آغاز دلزدگی. آدمی فقط و فقط عاشق ذات حق است. همان کسی که منکر خداست عاشق خداست. محییالدین عربی میگوید:«هیچ انسانی غیر از خدای خود را دوست ندارد.» پیغمبران نیامدهاند که عشق به خدا یا عبادت او را یاد بشر دهند،بلکه آمدهاند راههای کج و راست را نشان دهند.عرفا خیلی زیبا سیر انسان کامل را در چهار سفر گویند:
۱) سفر انسان از خود به خدا
۲) سفر انسان همراه خدا در خدا (یعنی شناخت خدا)
۳) سفر انسان همراه خدا به خلق خدا
۴) سفر انسان همراه خدا در میان خلق خدا برای نجات خلق خدا. اگر بگوییم که سفر انسان به سوی خدا در همان جا میماند، انسان را نشناختهایم و اگر بگوییم مستقیم به سوی انسانها میرود دروغ مطلق است. لزوم همراه بودن گرایشهای بیرونی و درونی اینجاست. آن عرب الاغی داشت و میخواست سوار شود، ولی آنقدر دورخیز کرد که از آن طرف افتاد و گفت : کالاول.
● روشنبینی و بصیرت
از قدیم و حالا هم گفتهاند که حسی در انسان است به نام الهام گیری که جدا از بقیه حسها است و تقوا و طهارت و مجاهدتهای اخلاقی آن را رشد میدهد. از طرف دیگر باید در نظر داشت که در تصمیمگیریها یکی به حکم عقل گوش میدهد و یکی نه. هوی وهوس وتمایلات نفسانی و ... در برابر ندای عقل بارها و بارها غوغا میکنند. عقل میگوید درس ولی هوس چیز دیگری گوید. عقل میگوید عیب خود را ببین و اصلاح کن، ولی هوس خودبینی و عجب میدهد. مسائلی نظیر لجاج و حسد و خشم و ... انسان را کر و کور میکند و تقوا انسان را از اینها دور و بساط عقل را پهن میکند و در نتیجه انسان روشنتر مسائل را میبیند. ما چه در مورد نقش الهامگیری و چه در مورد نقش عقل دور از هوس در تصمیمگیری روایات متعددی داریم. رسول الله (ص) فرمودند: «هر کس چهل روز خود را برای خدا خالص کند، چشمههای حکمت از ضمیر دلش برمجرای زبانش جاری میشود.» یا اینکه در قرآن میخوانیم:«ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا»
● پیروزی بر شدائد
امام(ع) میفرمایند:«کسی که تقوا گزیند، سختیها و شدائد بعد از آنکه به او نزدیک میشوند از او دور میشوند.» ما دو نوع مضیقه داریم. در برخی از آنها اختیار انسان اصلا دخالت ندارد. مثلا در خراب شدن هواپیما، این جور مسائل را میشود به دعا کردن ربط داد. ولی در مشکلاتی که ناشی از مسائل اخلاقی است دیگر خود ما عامل آن هستیم. در اینجا از طرفی روشنبینی ناشی از تقوا به کمک میآید و از طرفی چنین انسانی دیگر مشکل کمبود اراده ندارد، چرا که نیروهای ذخیره وجود خود را در اثر تقوا در راههای لغو هدر نداده است و با نیرو وسرشار از اراده به مبارزه میپردازد.
● ربوبیت و خداوندگاری
«العبودیه جوهره کنهما الربوبیه» یعنی تسلط و صاحب بودن که با توجه به مرتبهای از کمال که انسان داراست،به ترتیب وارد این مراحل میشود:
۱) تسلط بر نفس و اعضا و جوارح
۲ ) تسلط بر اندیشه وتمرکز ذهنی،یکی از دلایلی که ما معمولا در نمازهایمان به غیر خدا فکر میکنیم، همین دور بودن از این مرحله تسلط است . اگر علی (ع) در نماز متوجه درآوردن تیر از پایش نمیشود به خاطر این تسلطی است که دارد .
۳) استقلال روح از بدن:
که در اینجا روح آدمی میتواند جدا از قید و بند جسم مادی جابهجا شود.
۴) تسلط روح بر بدن:
دراین مرحله علاوه بر اینکه روح انسان از جسمش مستقل است،از نظر فرماندهی وتبعیت هم بر روح خود حکم میراند و میتواند جسم خود را هم همراه خود جابهجا کند.
۵)تسلط روح بر عالم:
این همان ولایت تکوینی است که خاص الخواص است و در اینجا آدمی از محدوده خود خارج و به اذن خدا قدرت تصرف در عالم و همچنین نفوس مردم را مییابد.
● داشتن جاذبه و دافعه
انسانها را میتوان در مورد جذب ودفع به چهار گروه تقسیم کرد: گروه اول مثل حیوان و جماد میمانند، در جامعه پوچ و تهی هستند و هیچ آرمانی را دنبال نمیکنند. بر این اساس نه جاذبه خاصی دارند و نه دافعه خاصی. گروه دوم فقط دافعه دارند . از آنجا که معمولا انسانهای خوبی در جامعه وجود دارند اگر کسی نتوانست هیچ کس را جذب کند عیب از خودش است. گروه سوم فقط جاذبه دارند. فکر میکنند اجتماعی بودن همین است.
تنها منافقان و متظاهران و دروغگویان میتوانند دوستی طبقات مختلف را بگیرند. برخی از فلاسفه هندی ومسیحی همه چیز دین را فقط جذب و محبت میدانند. اما گاندی میگوید که در مذهب من محبت باید با حقیقت توام باشد. اگر چه در اسلام هم ما داریم که «هل الدین الا الحب» ولی در اسلام ملاک محبت خیررساندن است نه جذب کردن و ثانیا خیر و مصلحت جامعه شرط است نه فرد. پس گاهی با دفع ، مبارزه و جنگ ممکن است خیر جامعه به دست آید. اما گروه چهارم که از نظر ما انسان کامل باید جزء آنها باشد کسانی هستند که هم جاذبه دارند و هم دافعه. این نوع برخورد نشان بر شخصیت و مسلکمداری طرف است. اگر خوبان را دفع وبدان را جذب کند، نشان بر شخصیت منفی اوست واگر بالعکس نشان از شخصیت مثبت اوست.البته قدرت این جاذبه و دافعه هم مهمان است، جذب و دفع یا یک بعدی است (مکانی) یا دوبعدی است (زمانی و زمانی) و یا سهبعدی است (مکانی و زمانی و قلبی) که جاذبه از نوع سوم خاص سلسله پیامبران و اولیاءالله است که چون با قوانین فطرت کار کردند، همیشه باقی است.
● همه جانبه بودن
انسان کامل در تمام جهات کمالش باید بروز پیدا کند. در آیات قرآن میخوانیم «یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه» که قسمت دوم آن برای تکمیل قسمت اول، انسان را وارد برنامه اجتماعی میکند. یا اینکه در قرآن در عین اینکه برای خصوصیات مومنین میگوید: رکعا و سجدا ، سپس میگوید: اشداء علی الکفار و رحماء بینهم. در برنامه به ظاهر فردی نماز هم بسیار فواید اجتماعی وجود دارد. در زندگی امام علی (ع) میبینیم که در وصف عبادت ایشان معاویه هم به گریه میافتد و این در حالی است که ایشان در اجتماع حضور فعال دارند، قضاوت میکنند،به وضع بازار رسیدگی میکنند، در میان اصحاب خود به گفتگو میپردازند، با آنها میخندند و ... و این همان علی ای هست که از شدت اشک شبانگاهی بیهوش میشود. کما اینکه در مورد یاران امام زمان (عج) هم داریم که آنها پارسایان شب و شیران روزند.
محمدپورکیانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست