سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به چند رمز در فرهنگ وادب ایران مرغ، چشم و آیینه


نگاهی به چند رمز در فرهنگ وادب ایران مرغ، چشم و آیینه

در زبان فارسی رمزهای مختلفی از جمله مرغ، چشم، آیینه به وفور یافت می شود و این گنجینه بسیار غنی رمزها؛ نتیجه ذوق و ادب و هنر ایرانیان است که در این نوشتار به چند رمز در فرهنگ و ادب …

در زبان فارسی رمزهای مختلفی از جمله مرغ، چشم، آیینه به وفور یافت می شود و این گنجینه بسیار غنی رمزها؛ نتیجه ذوق و ادب و هنر ایرانیان است که در این نوشتار به چند رمز در فرهنگ و ادب فارسی اشاره می کنیم:

رمز مرغ:

مرغ، نماد جان یا نفس است، بدین معنی که نفس، خود را به صورت ذاتی بالدار می بیند که به سوی عالم افلاک که موطن اوست، پرواز می کند و این رمزی، بسیار کهن است. در چهار رساله افلاطون آمده است: «نفس را به دو اسب بالدار و ارابه رانی مانند می توان کرد، از این دو اسب یکی نجیب و اصیل است و دیگری سرکش و بداصل. پس راندن ارابه آدمی کاری دشوار است. نفس وقتی کامل و بالهایش سالم است میل به فراز دارد، اما وقتی به صورت ناقص جلوه می کند، بالهایش پژمرده می شود و میل به نشیب می کند و به زمین فرود می آید و در قالب تن می رود. بال و پر، آن قسمت از تن است که از همه اعضای دیگر به خدا نزدیکتر است زیرا خاصیت طبیعی آن گرایندگی به سوی آسمانها و بردن تن بدانجا است.

رمز مرغ در منطق الطیر عطار بهترین نمود را یافته است؛ سی مرغ، طالب دیدار سیمرغ- سلطان مرغان- هستند. رمز سیمرغ تصویر هویت انسان است. گرایندگی مرغ (نفس) به آسمان از آن روست که آسمان جایگاه مؤمنان و نیکان است در فرهنگ اسلامی غالباً بهشت در آسمان تصور شده و جایگاه ملایک و تقدیر الهی است. سرزمین بازگشت روح، پس از مرگ نیز آسمان بوده است. شاید به این دلیل است که تمامی نیایش ها و ستایش ها رو به آسمان صورت می گیرد و از آن سو حاجت خواسته می شود:

«سپهبد سوی آسمان کرد روی

چنین گفت کای داور راستگوی

(فردوسی)

سیمرغ، انسان- مرغ است، انسان بالدار و رمز «طیران آدمیت» اما گوهر انسانیت وی، سرشته به حکمت و دانایی است؛ بدین معنی که انسانی چاره ساز، دستگیر و نجات بخش است، چنین انسانی مرغ روحش به «مشرق لاهوت اعظم» به قول سهروردی پر می کشد.

رمز چشم:

چشم دریچه جان است و روح از آن دریچه عالم ملکوت را می بیند، از این لحاظ؛ یعنی رابطه دو سری و رشته پیوند میان حق و خلق بسی گویاست. اکهارت عارف آلمانی می گوید: «نگاه من به وی، همان نگاه اوست به من»، زیرا او را جز به خودش نمی توان دید.

عرفا و صوفیه اسلامی این معنی را به شیواترین بیان تقریر کرده اند و گفته اند این چشم جان که نقش جانان می بیند، و در واقع، چشم جانان است که در چشم صورت آمده است. پس این چشم عشق که روی معشوق می بیند، همان چشم معشوق است که روی عاشق، یعنی صورت آدم می بیند، در ادب فارسی منظور از چشم، دیده باطنی است و افرادی که دارای چنین چشمی هستند می توانند حقایق را ببینند و علل و اسباب و ظاهری مانع از دیدن آنان نمی شود در رأس این افراد، انبیا قرار دارند.

چشم عاشق درون جان بیند

گوهر لعل چشم کان بیند

چشم ایمان جمال او بیند

کورکی چهره نکو بیند

«سنایی»

رمز آیینه:

گویاترین تقابل خاک و افلاک است، بدین معنی که هر یک از دو صورت روبرو: حق و خلق، در حکم آیینه ایست برای دیگری؛

آیینه جان نیست الا روی یار

روی آن یاری که باشد زان دیار

در منطق الطیر عطار نیشابوری؛ مثلاً سیمرغ چون آیینه است که هر که آید خویشتن در آن بیند، چنانکه سی مرغ، در آیینه سیمرغ، سی مرغ می بیند. در حقیقت سیمرغ «آیینه عشق» است؛ زیرا عشق «عین ذات خود است» در نتیجه معشوق آیینه عاشق است، متقابلاً معشوق نیز حسن خود را تنها در دیده نگاه عاشقی که شاهد و ناظر اوست می تواند ببیند.

جام جهان نمای من روی طرب فزای تست

گرچه حقیقت من است جام جهان نمای تو

سلیمان مختاری

منابع:

۱- لغت نامه دهخدا

۲- فرهنگ فارسی محمد معین (۶ ج)

۳- فرهنگ اساطیر (دکتر محمدجعفر یاحقی)

۴- مدخلی بر رمزشناسی عرفانی (جلال ستاری)