چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
فریاد در سكوت
ایران تاكنون مردان زیادی به خود دیده است كه هر كدام از انها توانستهاند در برههای از زمان خود را به عنوان چهره ای ماندگار و گاه تاثیر گذار معرفی كنند. كم نبودهاند آنانی كه در تاریخ یكصد ساله این مملكت كه آشوب و اشغال و كودتا و استبداد بخشهای تاریكی از ان را شكل می دادهاند به میدان آمدهاند و با توجه به قدرتهای خداداد خود جمعی را شیفته كرده و بر جمعی دیگر تا همیشه به عنوان الگو تاثیر گذاشته اند.
سخنوری در ایران از آنجا كه فلاسفه و متكلمان جایگاه مناسبی داشتهاند خود به خود جای خود را باز كرده و مردم نیز پای سخن انانی كه قدرت كلامی خوبی داشته اند همیشه جمع بودهاند، در قبل از انقلاب سخنوران و وعاظی چون كافی، مروارید، دكتر شریعتی، فلسفی و .... كسانی بودهاند كه افراد زیادی یا پای منبرشان حاضر می شدهاند یا برای شنیدن سخنانشان از دور یا نزدیك جمع می شدهاند. مرحوم فخرالدین حجازی از همین افراد بود كه با توجه به قدرت خدادادش نه تنها پیش از انقلاب توانست به سرعت خود را به عنوان یك سخنران و گوینده توانا به جامعه معرفی كند بلكه پس از پیروزی انقلاب نیز با توجه به شناخت مردم از وی در مراسمهای بعد از انقلاب به عنوان سخنران حاضر شده و نطقهای آتشین بر زبان می راند. در این مجال و به بهانه چهلمین روز درگذشت این سخنور توانا مروری داریم بر زندگی و آثار وی.
فخرالدین حجازی در سال ۱۳۰۸ در خانواده ای روحانی در شهر سبزوار به دنیا آمد تا به همراه دیگر همشهری خود كه تنها ۴ سال پس از وی پا به حیات گذاشت گوشهای از تاریخ معاصر ایران را به خود اختصاص دهد. خانواده وی روحانی بودند و همین تاثیر ماندگاری بر شخصیت وی گذارد، او كه در مدرسه ملا هادی سبزواری درس خوانده بود این مدرسه را به دلیل تنگناهای مالی رها كرد و به بازار كار روی آورد؛ اما چون طالب علم بود موفق شد به صورت پراكنده درس را ادامه داده و دیپلم خود را اخذ كند.
در دورهای كه فخرالدین حجازی پا به دوران رشد خود می گذاشت و به عنوان یك جوان ایرانی تحولات كشورش را نگاه میكرد ایران در اشغال روسها، انگلیسیها و آمریكاییها بود و رد فردای شهریور ۱۳۲۰ ایران تحت اشغال نه رضاشاهی داشت تا به استبداد خشكش ادامه دهد و نه نظمی بود كه بخواهد كسی را مورد پیگرد قرار دهد. بر پایه همین شرایط بود كه احزاب گوناگون در ایران پا به عرصه گذاشت و روزنامه ها هم بی محابا منتشر می شدند تا میدان خالی نباشد، آنچه فخرالدین واداشت تا در این دوره حساس وارد فعالیتهای سیاسی شود همانا جو غالب آن دوره بود. آنچه اسناد و مدارك می گویند و گاهی اوقات خود نیز بر زبان رانده بود او ابتدا به عضویت حزب دمكرات قوامالسلطنه در آمد تا در دولت مستعجل او نامی نوشته باشد، اما این آغازی بود بر راه پر فراز و نشیب فخرالدین كه باید عمری را در دنیای سیاست به سر میبرد. آنچه بعدها از او به دست آمد موید این امر است كه وی مدتی را نیز به همراه حزب آزادی در آمده و به یك معنی در جبهه ملی اول حضور داشته است.
سال ۱۳۲۸، سالی است كه فخرالدین جوان به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و رسما به شغل معلمی پرداخت و این هنگامی بود كه او مدتی را نیز در مدرسه پهلوی به عنوان آموزگار سپری كرده بود. فعالیت گسترده جمعیت فداییان اسلام كه در دهه ۲۰ به شدت جامعه آن روز ایران را متاثر از خود كرد، با توجه به زمینه هخای مذهبی كه فخرالدین از آن برخوردار بود باعث گرایش وی به این جریان مذهبی می شود. حضور وی در تهران و سخنرانی برای فداییان كه جزو اولین نطقهای ثبت شده وی است نشان از ماهیت تفكر او می داد.
سفر به تهران روزنه ای جدید را ذهن او باز كرد و آن هم رویكرد به مطبوعات بود،در آن دوره كه هر شخص و گروهی می توانست نشریه داشته باشد حجازی به فكر راهاندازی روزنامه افتاد كه با توجه به كمی سن به او مجوز ندادند و بناچار بنام پدر امتیاز روزنامه جلوه حقیقت را گرفت. همكاران او در این روزنامه كه در نخستین شماره خود تنها دو صفحه داشت عباسعلی محمودی سبزواری و عزیزا... نوایی بود كه در ۳۱ تیرماه ۱۳۳۱ و تنها یك روز پس از قیام تاریخی مردم تهران علیه دولت قوام منتشر شد. در نخستین شماره جلوه حقیقت از زبان وی چنین می خوانیم: مرام ما اسلام و حرف ما سعادت جامعه است و سیاست ما سیاست اسلامی میباشد، چون ما با خدای خویش پیمان بستهایم كه در راه او از نثار جان خود دریغ ننماییم. در دومین شماره روزنامه كه اكنون چهار صفحهای شده بود میشد افكار حجازی را اینگونه خواند: وقت آن است كه بهد حساب مزدوران داخلی رسیدگی شود، روزنامه جایی بود تا فخرالدین حماسه سرایی كند و حماسه سرایی را تمرین. برایش فرق نمی كرد در چه می نویسد انچه برایش مهم بود ستاندن حق بود و زدن حرف مظلوم؛ بنابراین از حزب توده تا دربار و انگلیس و استعمار سرخ و..... می نوشت. هر چند او یك سال قبل جذب فداغییان اسلام شده بود و بنا به مقتضیات روحی و تربیتی خویش سعی می كرد تا از نقطه نظر مذدهبی تلاش بیشتری كند اما این موضوع باعث ان نشد تا او حمایت قدیمی خود را از نهضت ملی فراموش كند و در مورد دولت دكتر مصدق ننویسد؛ هنگامی كه بحث بر سر ملی شدن صنعت نفت پیش می آمد بدون واهمه راز موفقیت را فاش می كرد. در یكی از شماره های جلوه حقیقت به این امر اشاره دارد.
جلوه حقیقت با قلم حجازی و دیگر دوستانش همچنان منتشر می شد و مانند تمام نشریات دیگر تلاشش این بود تا عقاید خود را به بهترین راه ممكن اشاعه دهدف این روزنامه نیز همانند بسیاری دیگر از نشریات دوران آرادی پس از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بسته شد تا دربار با نشستن بر اسب مراد با پشتیبانی آمریكا یك بار دیگر تازیانه قدرت را بر گرده مردم و تمام نیروهای آزادیخواه زند و سران آنها را یا محكمه كشاند و اعدام كند و یا اینكه خانهنشین كند. جلوه حقیت كه تا این زمان در سبزوار منتشر می شد با بسته شدنش مسیر كوه و بیایان را به صاحبش نشان داد تا برای فرار از تعقیب سر از مشهد در آورد و آنجا زیر سایه محمدتقی شریعتی آرام گیرد. در این شهر بود كه توانست وارد اداره فرهنگ شود. در همین سال بود كه به اتهام حمایت از دكتر شریعتی توسط شهربانی دستگیر شد ولی چون اتهامش ثابت نشد به سرعت آزاد گردید.
اولین باری كه فخرالدین حجازی با دكتر شریعتی در یك كلاس نشست، دانشكده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد بود كه همزمان با افتتاح آن در سال ۱۳۳۶ در رشته ادبیات به تحصیل پرداخت. حجازی را مردم خراسان با جلوه حقیقت شناخته بودند اما هنگامی كه مسولیت مجله آستان قدس به وی واگذار شد مجال تازهای یافت تا به مدت ۶ سال حرفهایش را در این مجله بر زبان راند. فخرالدین را دیگر همه به عنوان سخنرانی قابل می شناختند و از همین دوره بود كه به مجالس و محافل مذهبی میرفت تا داشته هایش را همه عرضه كند. در مجله آستان قدس عدهای از همسالان و دوستان او خامه بر دفتر می راندند: سید هادی خسرو شاهی، علی شریعتی و خراسانی از جمله این افراد شناخته شده بودند.
استاد محمد تقی شریعتی در دهه ۳۰ كانون نشر حقایق را د رمشهد راهاندازی كرد كه در آن علاوه بر فرزندش فخرالدین نیز از جمله افراد ثابت برای سخنرانی بود. با فعالیت دامنهدار ساواك كه اندكی پس از پیدایش در فردای كودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲؛ كه وظیفهاش كنترل افراد مشكوك و كسانی كه دارای علایق مذهبی بودند، حجازی نیز تحت كنترل قرار گرفت و از همین دوره است كه می توان در مورد با استفاده از اسناد و مدارك بر جای مانده از ساواك سخن گفت. بر اساس همین اسناد است كه نشان می دهد در سال ۱۳۴۱ و در دورهای كه باتمانقلیچ استاندار خراسان بود او به جرم نپذیرفتن دستور وی مبنی بر پذیرش امر نمایندگی مشهد حمك تبعید میگیرد اما با با وساطت آیتا... میلانی از مراجع مسلم آن روز كه در مشهد اقامت داشت و رفتن استاندار این امر نیز ملغی گردید.
صادق راستگو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست