پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
بررسی اسامی جغرافیای کهن فناکه, سیرینکس و زادراکرت مربوط به شهر ساری
نام فناکه که از اسامی کهن شهر ساری ذکر شده است، در لغت اوستایی به صورت پینگه به معنی دهنده شادابی، سبزی، رویش گیاه و باغ میوه (پین-گاه) است. به نظر میرسد ریشه کلمه عربی فاکهه و حالت جمع آن فواکه از همین ریشه و از بن پی- باکه (خوراک باغی) اخذ شده باشد. گرچه این نام از نظر معنی سوی دیگر مطابق نام شهر رویان (سر سبز یا با شکوه) باستان در دره سفید رود است ولی باغهای معروف "نارنج (نار- رنگ= آتشین رنگ)" مربوط به خود شهر ساری (نارنجه کوتی) بوده است. نام سیرینکس به صورت سرین کاس در لغت اوستایی به معنی جایگاه زیبا و در شکل زرین کاس به معنی جایگاه میوه زرین (نارنج) است.
آشکار است که این حاوی ریشه ترکی نام شهر ساری یعنی زرین هم است. پس مطمئناً نام ساری را در رابطه با همین میوه نارنج می توان دید. گرچه این نام را فرعاً به معنی شهر زیبا و یا شهر و دژ منسوب به سرور نیز می توان گرفت. اسم کهن زاسارئک را نیز که مارکوارت برای ساری ذکر میکند می توان به معنی جایگاه زیبا و سر سبز یا جایگاه مولد میوه زرین گرفت. گرچه از گفته ظهیرالدین مرعشی و همچنین ابن اسفندیار مبنی بر وجود ده اوهر (اوپ-هار= دارای دژ واقع در بلندی) و داستان بنای دژ آن به نام سارویه توسط شخصی اساطیری به نام بائو (علی القاعده شکلی از باغو= منسوب به باغ) چنین معلوم میشود که نام ساری فرعاً بر گرفته از ساروگ (دژ واقع در بالای بلندی) یا فرد منسوب به سرور هم گمان میشده است. نام اسرمظ را هم که اشپیگل برای شهر ساری ذکر میکند می توان شهر دارای سر سبز (ا-زرمت اوستایی) یا آذرمت (دارای میوه آتشین رنگ) معنی نمود و منظور از آن را همان خود شهر پرنارنج ساری دانست. نام زادراکرت را به سادگی می توان به صور اوستایی- پارسی زئوتراکرت و ستراکرت به ترتیب می توان به معانی ساخته مؤبد بزرگ (=فرخان) و یا به شکل زا- درا-کرت به معنی جایگاه درخت میوه [زرین]است. نگارنده قبلاً اصل این نام را ستراکرت یعنی جایگاه سترگ میگرفتم که بدین معنی به وضوح یادآور دژ این شهر است و بیشتر از آن هم یادآور نام ستراباد (استرآباد؛ گرگان) میگردد تا ساری. نام نارنجه کوتی و توسان (توشان) هم که برای ساری آورده اند به ترتیب به معنی محل باغهای نارنج و جایگاه پر توشه است. در مجموع معلوم میشود خود شهر به معنی شهر سرسبز و زیبای باغهای نارنج (از ریشه های اوستایی زر و سرئه) و دژ آن به معنی واقع در بلندی (از ریشهً ساروگ) گرفته میشده است به فرض درستی هر دو وجه اشتقاق باید گفت نام شهر به شکل ساری از جزء مشترک ظاهری این دو به صورت پیوندی و گره خورده پدید آمده است. گرچه آشکار است خود نام شهر ساری به معنی شهر زیبا و سر سبز باغهای نارنج بوده و این معنی به طور اساسی در بنیان اسامی کهن این شهر نهفته است نه نام دژ داستانی تاریخی آن یا بانی اساطیری آن.
مرتضی قاسمی در وبلاگ شهر من ساری در باب ریشه یابی نام شهر ساری نظرات مقدماتی و اولیه را در این باب چنین آورده است: "ابناسفندیار، پدر تاریخ نویسان مازندران دربارهی بنیاد ساری مینویسد: (( فرخان بزرگ پادشاه طبرستان بود. باو را که از مشهوران درگاه بود فرمود تا آن جا که ده اوهر است شهری بنیاد نهند برای بلندی آن موضع و بسیاری چشمههای آب نزهت جایگاه. مردم اوهر باو را رشوت دادند تا ترک آن واقعه کرد و این جا که امروز ساری است، بنیاد نهاد. چون عمارت تمام شد، شاه بیامد تا مطالعهی شهر کند، معلوم شد که باو خیانت کرده، محبوس فرمود و...))
بعدها ظهیرالدین مرعشی در کتاب « تاریخ طبرستان و رویان و مازندران » به روایت ایناسفندیار ، شکلی افسانهای داد و نوشت که فرخان بزرگ شهر ساری را به نام فرزندش، سارویه ساخته است. در سدهی کنونی این روایت افسانه ای کم و بیش پذیرفته شد . اکنون بسیاری بر این گماناند که نام ساری بر گرفته از نام سارویه است. عدهای دیگر نام ساری را برگرفته از نام سائورو میدانند.
اشپیگل شرق شناس آلمانی از دو قوم نام میبرد که در زمان هجوم آریاییها در اطراف ساری زندگی میکردند. او می نویسد :« دو طایفه در نواحی ساری کنونی و شهر قدیمی (( اسرمظ)) سکنی داشتند که دستهی اول به نام سائورو و دستهای دیگر زائیریخا نام دارند». اشپیگل از دو قوم یاد میکند و به ریشهی ساری نمیپردازد. اسماعیل مهجوری، نویسندهی ((تاریخ مازندران)) به درستی چنین ادعا و چنین نسبتی به ساری توسط اشپیگل را رد می کند.
سائورو «دیو آشوب، دزدی و شهریاری بد است. به موجب وندیداد یکی از دیوان است که با جمعی دیگر از دیوها نامشان یک جا آمده است».
دیوها در مازندران ، شخصیتی فرا زمینی ندارند حتی نام بعضی از آبادی ها مثل دیوکلا ( در آمل) و دیوکتی ( در ساری) با واژهی دیو ساخته شد، اما این که نام ساری را برگرفته از نام دیو آشوب و دزدی بدانیم ، وهم و گمان بیش نیست ، شبیه همان پنداری که دکتر صادقکیا و گروهی دیگر را بر آن داشته است نام مازندران را، دگرگون شدهی مه ایندران، سرزمین دیو اینداری بزرگ بدانند.
رابینو می نویسد: «بعضی گفتهاند ، این همان محلی است که به فنا که موسوم بوده. بهضی دیگر آن را زادراکرتا میدانند و برخی هم معتقدند که نام شهر مزبور سیرینکس بوده است».
در یکی از نقشههای شرقی فلات ایران که در سال ۱۶۱۸ در اروپا منتشر شد، فاناکا از جمله شهرهایی است که در حوزهی مارد و در کنار رود هراز قرار دارد.
در پژوهشی دیگر، مارکوارت، دانشمند آلمانی در کتاب ایران شهر، ساری را دگرگون شده ی کلمهی ساروی و شکل قدیمی تر آن زا سارئک یا سربوک می داند و نمونههای آن را در اصفهان (قلعهی ساروق یا ساری)، همدان (قلعهی سارو) و دیگر جاها یادآور میشود. حسین اسلامی در مقدمهی کتاب «دانشوران ساری» شهر ساری را همان زادراکرتا ، به معنی شهر زرتشت و یا ترکیبی از زا + درا+ کر ت به معنی شهری در کنار دریا میداند. حجازی کتاری بر این باور است که« ساری از دو جزء (سا)، و(آری ) ساخته شده است. جزء (سا )، از مصدر (سای) باستانی و به معنی آسودن و جزء (آری ) یا (آریه) به معنی ایران یا آریایی میباشد. ».
در گمانه زنی دیگر ، پی تر ودلاواله که در زمان شاه عباس دوم به ایران سفر کرده و یکی از زیباترین سفرنامهها را نوشته است، واژهی اری[ریشه نام ترکی اریک=زردآلو] را به معنای زرد می داند و می نویسد که « شاید علتش فراوانی در ختان پرتقال و مرکبات متنوع باشد».
چند سده بعد، آلکساندر خودزکو که در زمان فتحعلیشاه به ایران سفر کرده است، در کتاب ((ترانههای محلی ساکنان کرانههای جنوبی خزر)) مینویسد : « با بررسی آثار جغرافییدان بزرگ یونانی ، اوزلی احتمال می دهد که واژهی ساری باید از واژهی ((زاریا)) به معنی زرد سبز طلایی بدست آمده باشد»
نویسندهی این نوشتار نیز با این دیدگاه موافق است. در کتاب «پارسی و پارتی میانه» اثر« مری بویس» واژهً (Zrryn) به معنی زرین و طلایی آمده و در « واژهنامهی شایست و ناشایست» واژهی اوستایی zaranya است. از گذشته های دور درختان نارنج و لیمو و گلهای زرد تیتیکاک و نرگس تمام شهر را چون حریری زرد رنگ میپوشاندند. پس این معنا با ویژگی جغرافیایی شهر هم خوانی دارد.
اگر دیدگاه فوق را بپذیریم باید با دیدگاه دانویل همراه شویم که زادراکرتا، یونانی شدهی شهر ساری است و بر خلاف دیدگاه پژوهشگران کنونی ، با استرآباد (گرگان کنونی ) فرق دارد.
گفتیم که زادرکراتا، یونانی شده ی ساری است؛ پس به احتمال ، نام ساری، زاریاگرد بود که معنی زردآباد را زیرا گرد (سیاوشگرد) و (داراب گرد) مثل کلای مازندرانی میرساند. ( داراب کلا، رستم کلا) معنی آبادی و شهر را میرساند. دادههای تاریخی نیز با این واقعیت هم خوانی دارند.
آریان میگوید: «اسکندر وقتی به گرگان می رفت ، قشون خود را سه قسمت کرد: قسمتی را که از همه زیاد تر و سبک اسلحه بود، با خود برداشت . قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوری ها فرستاد و قسمت سوم به سرداری اریگیوس مأمور بود با باروبنه از عقب اسکندر حرکت کند.
پس از این که اسکندر از معابر گذشته وارد گرگان شد، به طرف زادراکرتا رفت.در این جا کراتر به او رسید و اتفرارات ، والی تپورستان و نمایندگان یونانیهای اجیر شده هم با اینها آمده بودند. اسکندر، والی تپورستان را به ایالت خود ابقا داشت»."
علی مفرد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست