جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مراحل رشد شناخت و اندیشه ی کودک از دیدگاه پیاژه
زمانی نه چندان دور و کهن، هر خانه فضایی داشت که به آن «باغچه» و گاه «باغ» میگفتند. هنوز هم کاخها یا کاشانههایی با چنین فضایی وجود دارند؛ در شهرستانهای «ابرشهر» نشده بیشتر! اما برجها و مجتمعها میروند که به حضور باغ و باغچهها پایان دهند.
کودکی نسل من بیشتر در باغچه گذشت و کودکی نسل پیش از من در باغ؛ در میان درختان جورواجور : توت سفید و سیاه، شاه توت، گوجه سبزو قرمز، مو، هلو، شلیل، انجیر، آلوی زرد و سیاه، بید مجنون، آبشار طلایی، مگنولیا و بلوط و... و یادم میآید که این آخری را بیش از همه دوست میداشتم، نه به این جهت که از سرزمین مادری- کوههای بختیاری به گنجینه خاطراتم، خانهی پدربزرگ، آورده شده بود، که بدین دلیل که میوههایی به شکل و شمایل فشنگ داشت و ما پسرخالهها و پسرداییهایمان عاشق فشنگ و شیفتهی تفنگ بودیم.
در باغچهی بزرگ خانهی پدربزرگ، پدربزرگ مهربان- آن Love object جاوید- سنگر میکندیم و گلوله میوه بلوط گرد میآوردیم تا هنگام نبرد فرا رسد. مدافعان و مهاجمان جز تفنگ و فشنگ و هفت تیر، همه شمشیر و نقاب زورو داشتند، جز من آرامتر که به دلیل عدم التزام عملی به مبانی جنتلمنی مورد نظر مادر تحت نظارت و کنترل خاص او بودم!
اما مهر پدربزرگ چاره ساز شد و حکمیت او گرهگشا. و من این چنین شادمان و کامیاب از اسباب بازی فروشی خیابان چهارباغ عباسی اسپهان(اصفهان)، چند متر آن سوی کاخ هشت بهشت، مسلح به شمشیر و نقاب زور شدم. بگذریم که دیری نکشید که «زورو» قهرمان عدالت خواه، آرمانگرا و حامیمستضعفان، که سخت شیفته و دل بستهاش بودیم، گرفتار تیغهی گیوتین سانسور شد و به جرم سرسپردگی و مزدوری تهاجم فرهنگی به سرنوشت دیگر سفیران امپریالیزم جهان خوار- «تارزان»،«سوپرمن»،«بت من»،«اسپایدرمن»،«مامفی»،«میشل استروگف»،«مرد شش میلیون دلاری»،«جو» و...- دچار گشت. چنین شد که نسل پس از من و من به همانندسازی با قهرمانانی چون «زورو» نپرداخت و این چنین «خود محور»،«خودبین»،«خودخواه»و «خود شیفته»شد. شگفت نیست که ساده زیستی، دلاوری، گذشت، فداکاری و مددکاری «تارزان» قهرمان یگانه و این اسطورهی جادویی کودکان را نیز نیاموختیم. با از دست رفتن تلویزیون، پیوند ما با باغچه بیشتر و بیشتر شد.
در میان جنگلی از درختان جورواجور میوه، گلها و گیاهان گوناگون و حوضی با ماهیهای قرمز، از رژهی مورچهها، لانه ساختن، تخم گذاشتن و جوجه آوردن پرندگان، مکر و پدرسوختگی کلاغ و نیرنگ و درنده خویی گربه نکتهها آموختیم و خستگی ناپذیری مورچگان و کوشش کرمهای خاکی برایمان درس و سرمشق بود. از درختها و آلاچیقها با لذت بالا میرفتیم و از آن بالا و بلندی نیز با واقعیتهای هستی آشنا میشدیم.
آری کودکی نسل من و نسلهای پیش از من در حوض و حیاط و باغ و باغچه گذشت و شخصیت و منش ما در آن پیکره و چهارچوب یافت. باغ و باغچه آن روزها در «برنامه کودک نیمدار و نیمه جان» هنوز جاری بود؛ ما به دیدن «شوید» و «جعفری» عادت کرده بودیم و با صدای نرم و گرم و مخملی هوشنگ لطیف پور(یا عباس پهلوان)در «خپل و باغ گلها» به آرامش میرسیدیم.
برای خود من همیشه مایهی شگفتی بوده است که میان آن همه کارتون وسریال چگونه این دو کارتون در ذهن خودآگاه و ناخودآگاه نسل زاده شده در نیمهی نخست دههی پنجاه جایگاهی قابل توجه و تأمل داشته و دارد!! باغها و باغچهها آهسته و آرام لای عکسهای آلبومها و گوشههای خاطرات محبوس و گرفتار شدند. از «خپل و باغ گلها»یش نیز خبری نیست که نیست!
باغچه در متن زندگی کودکان ایران امروز حضور ندارد. دیگر باغچه- این فضای طبیعی و واقعی نقشی در شکلدهی به شأن و شخصیت و منش و خلق و خوی ایرانیان ایفا نمیکند و جای خود را در این راستا به سگا و پلی استیشن و اینترنت و گیم این فضاهای مصنوعی و مجازی- داده است.
نمیدانم در آینده، اگر کاشتن لوبیا در کاغذ جوهر خشک کن علوم دوم دبستان هم از دست رود، آیا تا این اندازه لج کودکان از «سکه کاشتن پینوکیو در تقلید از گربه نره» در خواهد آمد یا نه؟!؟
شاید اگر من به پیری و کهنسالی برسم، آن هنگام با گردنی افراشته به خود ببالم و پُز دهم که من آن اندازه خوش اقبال بودهام که مزهی قلعهسازی و مهمانیگرفتن(!) بر فراز درختان و خورشت خُرفه و گوجه سبز(!!)پختن و زغال کردن سیبزمینی با آتش خودی(!!!) در میان باغچه را چشیدهام.
به من پیشاهنگی نرسید؛ حتا لباسش! اما چه غم که من پیشاهنگ و نه پیشاهنگ که تارزانی مادرزاد بودم!! با جنگلی سبز و رنگارنگ که به سلیقهی پدربزرگ و با مراقبت صادقانه «باباصفرعلی» باغبان پیرِساده دل و مهربان پدید آمده بود.
بسیار خوشحالم که در کارنامهی کودکیام ماتادوری در گاوداری باغ ابریشم و کوه نوردی در کوهها و صخرههای اَفجِد را نیز داشتهام. بیشک، این مزه چشیدنها را مدیون پدربزرگ و مادر بزرگ مادریام هستم که چنین فضاهایی را برای ما نوهها تُخس و وروجک پدید آوردند.«شاهکوه» همواره برایم نماد و یادآور پدربزرگ مهربانم یوسف خان بهنام خواهد بود که معدن سرب آن را کشف کرد. معدنی که امروز با نام «شرکت باما» شناخته میشود. یاد پدربزرگ همیشه با ماست.
بگذریم که باغچهی خانهی پدری با آن بتههای خزندهی توت فرنگی و پنجاه و دو کبوتر حلالزاده و حرام زاده (!) - و باغ وسیع کاشانهی مادربزرگ و پدربزرگ پدری-دکتر حسین اوحدی- با آن حوض بزرگ، درختان بلند، گلها و بتههای جورواجور و گلخانهی خاطرهانگیز با درختان نارنج پر ثمر نیز خود لطف و لذت خاص خود را داشتند. تارزان در هر سه خانه کوشا بود!
اگر تئوری و مدل «شناختی» پیاژه را در نظر گیریم، بهترین فضا برای رشد مراحل حسی- حرکتی (از زاده شدن تا دوسالگی) [Sensorimotor]، پیش عملیاتی (دو تا هفت سالگی) [Preoperational] و عملیاتی غیر انتزاعی(هفت تا یازده سالگی) [Concrete operation]، همانا باغچه است.
فضایی «واقعی» که کودک واقعیتهای جهان را -«آن چنان که هست»- از نزدیک با چشم و گوش و دیگر حواس (بویایی، لامسه، چشایی) حس و درک میکند و به دستاوردها و نتایج هر مرحله میرسد و رشد شناختی اش کاملتر میشود. این دستاوردها و پیش فرضهاست که پس از یازده سالگی به پیدایش «اندیشهی انتزاعی» توانمند و پیچیده میانجامد و «استدلال منطقی» استواری را پدید میآورد.
حضور کودک در فضای واقعی طبیعت از همان سال نخست زندگی کودک بررشد شناختی او اثر گذار است، هر چند درک و برداشت کودک در مراحل «پیش عملیاتی(دو تا هفت سالگی)» و «عملیات انتزاعی(هفت تا یازده سالگی)» بیشتر و ژرفتر از مرحله «حسی- حرکتی (تولد تا دوسالگی)» است.
پیاژه، این روان شناس رشد و کودک، نظریهی خود را «معرفت شناسی تکوینی (Genetic Epistemology)» مینامید و آن را مطالعهی شیوهی به دست آوردن، تعدیل و رشد افکار و تواناییهای انتزاعی براساس زیر ساختی ارثی و زیستی میدانست.
پیاژه چهار مرحلهی عمدهی رشد را بیان کرد که منجر به قابلیت اندیشیدن در حد بزرگسالان میشود. هر مرحله پیش نیاز مرحلهی بعد است، اما سرعت کودکان مختلف در عبور ازمراحل گوناگون به توانایی و توانمندی ذاتی آنها و شرایط محیطی شان بستگی دارد.
سه مرحله از چهارمرحلهی پیاژه را پیشتر نام بردیم. مرحلهی آخر، مرحلهی «عملیات صوری (Formal operation)» است که از یازده سالگی تا پایان نوجوانی را در بر میگیرد.
هر چند پیاژه روان شناس بالینی نبود و مدل شناختی خود را به حوزهی مداخلات روان درمانی تعمیم نداد، ولی نظریهی او به یکی از پایههای انقلاب شناختی در روان شناسی تبدیل شده است. نظریهی پیاژه امروزه کاربردهای زیادی در روان پزشکی به ویژه «شناخت درمانی» - که از سوی آرونبک پایهگذاری شد- دارد. شناخت درمانی در درمان مشکلات مختلف از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، وسواسها، سوءمصرف مواد، خودکشی و... به کار میرود. اما جدای از کاربردهای درمانی، نظریهی پیاژه در حوزهی آموزش از ارکان اصلی روانشناسی این حیطه بوده و هست ودر موارد بسیاری چون سنجش رشد هوشی، استعداد تحصیلی، تعیین کلاس و آمادگی برای خواندن متون به کار رفته است.
بر اساس نظریهی پیاژه، «تجربه» در «پختگی کارکردهای شناختی» نقش دارد. پیاژه در تمام نوشتههای خود تأکید میکرد که هرچه محیط «غنیتر»، «پیچیدهتر» و «متنوعتر» باشد، احتمال آن که کودک به «سطح بالاتری از کارکردهای ذهنی و تواناییهای روانی» دست یابد، بیشتر میشود.
مراحل رشد شناخت و اندیشهی پیاژه عبارتند از:
۱) مرحلهی حسی- حرکتی (تولد تا دوسالگی)
نوزاد با مشاهدهی حسی شروع به آموختن میکند و با انجام فعالیت، کاوش و دستکاری محیط برکارکردهای حرکتی خود مسلط میشود. از آغاز رشد، وضعیت زیستی فرد و تجارب او در هم میآمیزد و به یادگیری رفتاری میانجامد. محرکی درک میشود و پاسخی در پی آن به وجود میآید. اما همراه با آن نوعی آگاهی نیز پدید میآید که نخستین طرحواره یا مفهوم ابتدایی است. همچنان که نوزاد تحرک بیشتری پیدا میکند، طرحواره (schema)های جدیدتر و پیچیدهتری بر مبنای طرحوارههای پیشین ساخته میشود.در این مرحله ادارکهای هندسی، بینایی و لمسی نوزاد گسترش مییابد. کودک فعالانه با محیط تعامل میکند و رفتارهای آموختهی پیشین را به کار میبندد. برای مثال کودکی که استفاده از جغجغه را آموخته، هم اسباب بازی تازه اش را مانند آن تکان میدهد و هم جغجغه را به شیوههای تازه ای به کار میگیرد.
دستاوردهای حیاتی این دوره، پیدایش «بقای شیء (Object Permanence)» یا «طرح واژهی بقای شیء (Schema of Object Permanence)» است که به معنای توانایی کودک برای فهم آن است که وجود اشیاء مستقل از بکارگیری آنها توسط اوست. نوزاد در این مرحله یاد میگیرد که خود را از جهان جدا بداند. او میتواند انگارهی اشیاء را حتا زمانی که در دید او نیستند، در ذهن خود نگه دارد. نوزاد در حدود هیجده ماهگی شروع به ساخت نمادهای ذهنی و کاربرد واژهها میکند.این فرآیند را نمادسازی (Symbolization) مینامند. نوزاد در این سن میتواند انگاره ای بینایی از توپ یا نمادی ذهنی از واژهی توپ بسازد که نمایندهی شیء واقعی است یا بر آن دلالت میکند. این باز نمودهای ذهنی برای کودک مجال آن را فراهم میکند که وی اعمال ذهنی خود را در سطح مفهومیجدیدتری انجام دهد. دستیابی به طرح وارهی بقای شیء (Schema of Object Permanence) نشانهی گذر از مرحله حسی حرکتی به مرحلهی پیش عملیاتی رشد است.
۲) مرحله تفکر پیش عملیاتی (دو تا هفت سالگی)
در این مرحله کودک نمادها و زبان را گستردهتر از مرحلهی حسی حرکتی به کار میبرد. تفکر و استدلال او شهودی (Intutive) است. یعنی یادگیری او بدون استدلال است. او نمیتواند منطقی (Logical) یا قیاسی (Deductive) بیندیشد و مفاهیمش ابتدایی است. اشیاء را میتواند بنامد، اما نمیتواند آنها را طبقه بندی کند. تفکر پیش عملیاتی، مرحله ای بین تفکر بزرگسال اجتماعی شده و ناخودآگاه کاملاً خودمدار (Autistic) فرویدی کودک خردسال است. کودک در این مرحله بین واقعیتها و رخدادها، ارتباط منطقی برقرار نمیکند. در آغاز این مرحله، اگر لیوانی از دست کودک بیفتد و بشکند، اوهیچ گونه درک علت و معلولی ندارد و خیال میکند که لیوان آمادهی شکستن بود واو آن را نشکست.
کودک در این مرحله نمیتواند شیء واحدی را در موقعیتهای مختلف شیء یگانه ببیند. برای مثال، عروسک واحدی را در کالسکه، تخت خواب و صندلی، سه شیء مختلف تلقی میکند. او در این مرحله اشیاء را در ذهنش بر اساس کارکردشان بازنمایی میکند. مثلاً دوچرخه را «سواری» و سوراخ را «کندن» معنا میکند. کودک در این مرحله آغاز به بهره گرفتن مشروح تری از «زبان» و «نقاشی» میکند و از سطح گفتههای تک واژه ای به سطح عبارات دو واژه ای- شامل یک اسم و یک فعل و یک فعل و یک اسم و یک مُسند ارتقا مییابد. مثلاً میگوید«مامان خورد»، «بابا خواب».
کودکان در مرحله پیش عملیاتی، با این که خوب و بد را تمیز میدهند، نمیتوانند از پس محذورات و دشواریهای اخلاقی (Moral Dilemmas) برآیند. مثلاً هنگامیکه از آنها پرسیده میشود:«یک نفر عمداً لیوان را شکسته و یک نفر سهواً ده لیوان را شکسته ؛ کدام یک گناه کارتر است؟»، معمولاً میگوید کسی که ده ظرف را سهواً شکسته مقصرتر است، چون ظرف بیشتری شکسته است.کودکان در این مرحله احساس عدالت ذاتی، ماندگار و جهان شمول (Immanent Justice) دارند، یعنی بر این باورند که عمل بد قطعاً مجازات میشود. کودکان در این مرحله از رشد، خودمحور(Egocentric) هستند، یعنی خود را مرکز عالم میدانند و نمیتوانند دنیا را از چشم دیگران ببینند یا خود را جای دیگران بگذارند. آنها نمیتوانند رفتار خود را به خاطر شخص دیگری تعدیل کنند. وقتی به آنها گفته میشود که ساکت باشند چون برادرشان باید درس بخوانند، گوش نمیدهند. این به این دلیل نیست که منفی کاری کرده اند، بلکه به خاطر تفکر خود محورانه شان نمیتوانند موقعیت را از چشم دیگری در این نمونه، برادرشان- ببینید.( منصفانه، صادقانه و ژرف بیندیشیم ، آیا ما ایرانیان در این مرحله گیر نکرده و تثبیت(Fixed) نشدهایم؟؟)
کودکان در این مرحله از نوعی تفکر جادویی ( Magical thinking) به نام سبت پدیداری (Phenomenalistic causality) استفاده میکنند. طبق این تنوع تفکر، واقعهای که پیش از واقعهی دیگر رخ داده علت آن است. (مثلاً برق را علت رعد میپندارد) نیز کودکان در این سن، نوعی تفکر به نام تفکر جاندارپندارانه(Animalistic thinking) دارند؛ یعنی تمایل دارند ویژگیهای روانی موجودات زنده مانند احساس و نیت را به وقایع و اشیای مادی نسبت دهند. ویژگی دیگر این مرحله (پیش عملیاتی)، کارکرد نشانه ای (Semiotic function) است. کودکان با این توانایی جدید میتوانند چیزهایی مانند شیء واقعه (Signified object) یا طرح وارهی مفهومی(Conceptual schema) را به کمک یک دلالت کننده (Signifier) بازنمایی کنند. این دلالتکننده کارکرد بازنمودی دارد (مانند زبان، انگاره ای ذهنی یا ژستی سمبولیک). یعنی کودکان نمادی یا نشانه ای را به معنای چیز دیگری به کار میبرند. نقاشی نوعی کارکرد نشانهای است که نخست به عنوان بازی انجام میشود اما در نهایت بر چیزهای جهان واقع دلالت مییابد.
۳) مرحلهی عملیات غیرانتزاعی (هفت تا یازده سالگی)
در این مرحله کودکان با اشیاء و وقایع غیر انتزاعی، واقعی و ادراک، عملیات ذهنی انجام میدهند و تفکر عملیاتی جانشین تفکر خود محورانه شده است. این نوع جدید تفکر مستلزم برخورد با انواع و اقسام اطلاعات خارج از وجود کودک است. از این رو اکنون کودکان میتوانند به واقعیتها از دیدگاه افراد دیگر هم بنگرند. کودکان در این مرحله شروع به استفاده از معدودی فرآیند فکری منطقی کردهاند و میتوانند چیزها را (بر اساس ویژگیهای مشترک) ردیف، منظم و گروهبندی کنند. استدلال قیاسی (Deductive reasoning) که در آن از دو مقدمه، نتیجه ای منطقی گرفته میشود، در این مرحله پیدامیشود. برای نمونه:
الف) همهی اسبها پستان دارند(مقدمه)
ب) همه پستان داران خون گرمند(مقدمه)، پس همهی اسبها خون گرمند(نتیجه).
کودکان میتواند استدلال کنند واز قواعد مقررات پیروی نمایند. میتوانند خود را تنظیم کرده و کم کم احساس اخلاقی ونظام ارزشی برای خود ایجاد کنند. در کودکانی که توجه بیش از اندازه به قواعد و مقررات دارند، ممکن است رفتار وسواسی- جبری دیده شود و کودکانی که در برابر داشتن یک نظام ارزشی مقاومت میکنند، اغلب خودرأی و بیتحرک به نظر میرسند.
مطلوبترین پیامد در این مرحله آن است که کودک به گونه ای سالم به قواعد احترام بگذارد و این را هم البته بداند که هر قاعده ممکن است استثنایی موجه و مشروع داشته باشد. ثبات ادارک(Conservation) عبارت است از توانایی فهم این نکته که اشیاء با وجود تغییر در شکلشان، دیگر مشخصههای خود را چنان حفظ میکنند که باعث میشود همان شیء پیشین شناخته شوند.
برای نمونه، اگر مومیکروی را به شکل سوسیس دراز و کلفت در آورند، کودکان میفهمند که در هردو حالت مقدار موم ثابت بوده است. ناتوانی از ثبات ادراک- آن چنان که در مرحلهی پیش عملیاتی دیده میشود- هنگامیدیده میشود که کودک بگوید سوسیس موم بیشتری دارد، چون درازتر است. بازگشت پذیری (Reversibility) عبارت است از قابلیت فهم رابطهی بین چیزها و دریافتن این که چیزی میتواند به چیز دیگری تبدیل شود و دوباره به شکل نخست خود برگردد(مانند آب و یخ). مهم ترین نشانهی این که کودک هنوز در مرحلهی پیش عملیاتی است، این است که به ثبات ادراک و بازگشت پذیری نایل نشده باشد. توانایی کودکان برای فهم مفاهیم کمییکی از مهم ترین نظریههای پیاژه در زمینهی رشد شناخت است.
مقیاسهای کمیعبارت است از جِرم، طول، تعداد، حجم و سطح. کودک هفت تا یازده ساله باید بتواند وقایع جهان واقع را سازماندهی و مرتب کند. برخورد با آینده و احتمالات آن در مرحلهی عملیات صوری رخ میدهد.
۴) مرحله عملیات صوری (از یازده سالگی تا پایان نوجوانی)
مرحله عملیات صوری را زا آن رو به این نام خوانده اند که تفکر نوجوانان به شکلی صوری، بسیار منطقی، نظام مند و نمادین عمل میکند. ویژگیهای این مرحله عبارت است از توانایی تفکر انتزاعی(Abstract thinking)، استدلال قیاسی (Deductive reasoning)، تعریف مفاهیم و نیز پیدایش مهارتهای جابجایی اعداد و ترکیب آنها که در نتیجه نوجوانان میتوانند مفهوم احتمالات را دریابند. آنها میکوشند همهی روابط و فرضیههای محتمل را برای توضیح دادهها و واقعیتها به کار گیرند. در این مرحله، زبان کاربرد پیچیده ای مییابد، تابع قواعد منطق صوری و قراردادی است و از نظر دستوری درست است. انتزاعی بودن تفکر نوجوان در دلبستگی آنها به مباحث متنوعی مانند فلسفه، دین، اخلاق و سیاست خود را نشان میدهد. تفکر فرضیهای قیاسی (Hypotheticodeductive thinking )، عالیترین شکل سازماندهی شناخت است و افراد مجهز به آن میتوانند فرضیه یا قضیهای را طرح کنند و آن را به محک واقعیت بزنند. استدلال قیاسی(Deductive reasoning) حرکت از کل به جزء است و روندی پیچیدهتر از استدلال استقرایی( Inductive reasoning) است که حرکت از جزء به کل است. از آن جا که نوجوانان میتوانند در مورد اندیشههای خود و دیگران بیندیشند، مستعد رفتار خویش آگاهانه (خودمراقبه) [Self- Conscions behavior] هستند. هم چنان که میکوشند بر تکالیف جدید شناختی مسلط شوند، ممکن است به تفکر خود محورانه- البته در سطحی بالاتر از گذشته- برگردند.
برای مثال، نوجوانان ممکن است خیال کنند که هر کاری را میتوانند انجام دهند یا صرفاً با اندیشیدن به امور میتوانند آنها را اصلاح کنند.همهی نوجوانان در زمانی واحد به مرحلهی عملیات صوری نمیرسند یا به میزان یکسانی از این نوع تفکر برخوردار نمیشوند. برخی، بسته به توانایی فردی خود و تجاربی که برایشان پیش آمده، ممکن است اصلاً به مرحلهی تفکر عملیاتی صوری نرسند و تا پایان عمر خود به شیوهی عملیاتی غیرانتزاعی بیندیشند. اگر بر توصیف هر مرحلهی نظریهی رشد شناختی پیاژه به گونهای دقیق تأمل کنیم، آشکارا میبینیم که «غنا»، «پیچیدگی» و «تنوع» فضای باغچه چگونه در هر مرحله- به ویژه مراحل تفکر پیش عملیاتی (دو تا هفت سالگی) و عملیات غیر انتزاعی (هفت تا یازده سالگی)- میتواند به رشد کاملتر (گستردهتر و ژرف تر) اندیشه و شناخت کودک بینجامد. ادامهی حضور در طبیعت- به ویژه در مناطق طبیعی و زیست محیطی بکر و خارج از شهرها، در مرحله عملیات صوری (پس از یازده سالگی)، نقشی به مراتب بیشتر از باغچه خواهد داشت و توانایی اندیشیدن انتزاعی و استدلال قیاسی و نیز تفکر فرضیه ای قیاسی نوجوان را به بهترین حالت ممکن تکمیل نموده و گسترش و ژرفا خواهد بخشید. اما رشد بی حساب و غیر منطقی جمعیت در پایان دههی پنجاه و آغاز دههی شصت و هجوم روستائیان و شهرستانیها به شهرهای بزرگ همراه با تورم و افزایش سرسام آور بهای زمین، نه تنها به مرگ باغچهها و تبدیل آنها به مجتمعهای آپارتمانی انجامیده است، بلکه در عمل امکان ایجاد پارکها و فضای سبز عمومی متناسب با جمعیت را نیز از بین برده است. اکنون نسلهایی پدید میآیند که در زندگی آپارتمان نشینی، فرصت آموختن و اندیشیدن و آشنایی با تجربههای نو را در باغچه این فضای واقعی، جلوهی طبیعت و «اشانتیون گیتی» از دست دادهاند و این حضور به حداکثر دقایقی ایستادن در بالکن (اگر آپارتمان بالکنی داشته باشد!!) منحصر و محدود شده است. بیگمان، کامپیوتر، پلی استیشن، تلویزیون و اینترنت جایگزین خوبی برای باغچه نیستند. بعید نیست که نسلهای بی باغچه و محبوس در آپارتمان، روح و روانی آزردهتر، ناآرامتر، افسردهتر و پرخاشگرتر و اندیشه ای کلیشهایتر و شاید غیرانتزاعی تر داشته باشند. اینجاست که برگزاری جشنهای پرمایه و معنایی چون سیزده بدر، سده، مهرگان، چهارشنبه سوری، ادریبهشتگان و مانند آن و نیز رفتن به پیک نیکهای فامیلی و خانوادگی و گشت و گذار در کوه، دشت، چشمه سارها و کشت زارهای خارج از شهر و یا دست کم پارکهای شهری اهمیتی صدچندان پیدا میکند تا زندگی آپارتمان نشینی و سوئیت نشینی امروز و استودیو نشینی فردا، کودکان را از رشد سالم و کامل فکری، شخصیتی و روانی محروم و متضرر نسازد و اندیشه و شناخت و بینش و منش او را در چهارچوبی کلیشه ای و قالبی ماشینی دربند و اسیر نکند. اندیشه و شناخت آدمیبا مطالعه و بازی نیز رشد و پیشرفت میکند، اما مطالعه و بازی نمیتوانند جایگزین مشاهده و حس مستقیم و بیواسطهی جهان هستی بشوند.باغچه برای کودک چکیدهی جهان هستی است که عناصر چهارگانه(باد، خاک، آب، آتش) را در آن میآزماید و قواعد و مقررات حیات و رازهای بقاء را در آن فرا میگیرد. بار دیگر به مراحل رشد اندیشه و شناخت پیاژه بنگرید. کدام محیط دیگری چون باغچه برای رشد تواناییهای ذهنی این اندازه غنی و سرشار است؟ و در فصل مرگ باغچهها چه باید و چه میتوان کرد؟؟
به نظر میرسد نگهداری از گیاهان آپارتمانی، کاشت و رشد دادن بذرها از سوی کودکان (با حمایت والدین)، نگهداری و پرورش حیوانات خانگی ودر یک کلام، پدید آوردن فضایی شبیه به باغچه درون آپارتمان (بویژه چنانچه دارای بالکن باشد) اقدام عملی سودمندی است. این اقدام باید با بردن کودکان به پارکها و باغها و گردش گاههای طبیعی و جدی گرفتن «اکوتوریزم» پیوسته و همراه شود تا نبود باغچه جبران شود. بد نیست به جای کارتونهای بی محتوا یا پر از خشونت تلویزیون، باز همان «خپل و باغ گلها» پخش شود، بلکه نسل میان سال نیز افزون بر کودکان مستفیض شوند! صدای گرم، نرم و مخملی و روح و فضای آرامشبخش آن از هر مسکنی برای خواب بهتر و بیشتر اثر میکند. پس ساعت ده و نیم شب پخش «خپل» است!
دوری از طبیعت و فرو رفتن در زندگی ماشینی به خودی خود مشکل ساز خواهد بود، زیرا آدمیدر نهایت، پستان داری دوپاست و اصول فیزیولوژیکی اش خیلی از دیگر جانوران و به ویژه پستان داران دور نیست. همان گونه که دور شدن از طبیعت برای حیوانات بیماری زاست، برسلامت و رشد جسمیو روانی آدمینیز اثرگذار است. ما پسرخالهها، دخترخالهها و نیز پسرداییهایمان هریک در گوشهای از این کرهی خاکی روزگار میگذرانیم و برخی مان دهههاست که یکدیگر را جز از دوربین آنلاین اینترنت یا عکسهای ارسالی با پست ندیدهایم؛ اما آن چه ما را درچهار سوی گیتی به هم پیوند میدهد، همان خاطرات باغچهی پدربزرگ و مادربزرگ مهربانمان در خیابان چهار باغ عباسی اسپهان(اصفهان)، درست چسبیده به هتل عالی قاپو است؛ باغچهای که دیگر نیست و هرگوشه از آن مغازهای در مجتمع تجارتی عالی قاپو شده است!! خوب میدانم که تا واپسین ثانیههای عمرم خاطرات آن باغچه را در ذهن و روانم زنده و حاضر خواهم داشت؛ درست مانند شخصیت نخست فیلم «همشهری کین» که با وجود ثروتی بیشمار در واپسین نفسهای زندگی نام گل رُز روی لُژ برف سواری اش را بر زبان میراند. سالهاست که هربار گذارم به گران فروشهای میوه تهران میافتد و آلوچه قرمز را در بساط آنها میبینم، در حافظهام درخت تک افتادهی کنج حیاط، پشت آجرهای هتل عالی قاپو- که جایگاه لانهی کبوترهای چاهی آزاد و رها بود - را جستجو میکنم و هر گاه به نام بلوط بر میخورم، خاطرهی فشنگهای کودکی ام(!) زنده میشود. و شاید مایهی شگفتی دیگران شود اگر این را هم بگویم که با دیدن قوطی کبریت به یاد گوجه سبز و بادیدن گوجه سبز به یاد قوطی کبریت میافتم! دلیل آن دست کم برای خودم واضح است؛ سوراخ میان تنه دو درخت گوجه سبز به هم پیوسته، جایگاه امن مخفی کردن قوطی کبریتهای اردوگاه رزم مان بود!! کسی نمیخواهد باور کند که «باغچه» دارد میمیرد؛ اما من آن را کاملاً باور کرده ام. نه، با همهی سلولهایم این واقعیت تلخ را لمس کردهام.
افسوس! چقدر جنگل خانهی پدربزرگ رنگارنگ بود. و اکنون این منم:
تارزانی بیجنگل از نسل رو به انقراض باغچه!
دکتر بهنام اوحدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست