دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

پوست موز زیر پای سرباز اشکانی!


پوست موز زیر پای سرباز اشکانی!

بیچاره موزه! موزه که گناهی نکرده است که مخاطب ندارد یا شاید هم دارد! ولی آنقدر این نام گمشده ذهن بیچاره مخاطب است که مثلا‌ برای بازدید از موزه ملی، تخمه و چیپس می‌برند تا قرچ‌قرچ‌کنان …

بیچاره موزه! موزه که گناهی نکرده است که مخاطب ندارد یا شاید هم دارد! ولی آنقدر این نام گمشده ذهن بیچاره مخاطب است که مثلا‌ برای بازدید از موزه ملی، تخمه و چیپس می‌برند تا قرچ‌قرچ‌کنان به حمورابی نگاه کنند و لابد پوست موز هم بیندازند زیر پای سرباز اشکانی که شاید زمین هم بخورد!

تکراری است که بگوییم حافظه تاریخی ما ایرانیان چندان هم خوب نیست، اما حداقل باید چند سال اخیر را که یادمان باشد. درست همین سال‌هایی که خبر سرقت از موزه‌های کشور مثل نقل و نبات چاپ می‌شود در صفحات حوادث و غیرحوادث و هیچ‌کس هم ککش نمی‌گزد که آخر چرا وقتی جایی برای نگهداری آثار موزه‌ای ندارد، آن‌ها را از زیر خاک بیرون می‌آورید که جایی برای نگهداریش نداشته باشید یا چندی بعدترش آنها را بدزدند.

مثال می‌خواهید سری به موزه ملی ایران بزنید. موزه مادر است؛ بیچاره این موزه ملی ایران باستان، اما در انبارش چند صد هزار اثر تلنبار کرده‌اند روی هم با این توجیه که جای نمایش ندارند.

اصلا چرا راه دور برویم؟ همین چند وقت پیش بود که چند اثر را در روز روشن - چه کسی می‌داند شاید هم شب تاریک - از همین موزه مادر کشور دزدیدند تا نشان دهند این موزه اصلی کشور چقدر ایمن است. از ایمنی حرف به میان آمد؛ بهتر است از این نکته نیز غافل نشویم که اکنون هیچ موزه استاندارد در کشور نداریم.

این یک ادعا نیست، یک واقعیت است. لطفا آن را جدی بگیرید. استانداردسازی یعنی آن‌که چرا در آغاز هفته میراث فرهنگی باید خبر سرقت رونوشت نسخه قانون ابوعلی سینا از موزه‌ای در همدان منتشر شود و اما این خبر پایان کار نباشد. هر روز خبری جدید و افسوس تازه‌تر.

یک روز در تهران که با تمام امکانات پایتخت‌مابانه خود موزه‌هایش مورد سرقت قرار می‌گیرد و روز دیگر در شهری کوچک‌تر که لابد موزه‌اش امکانات حفاظتی هم ندارد و محتوم و محکوم است که آثارش یا بر سر غفلت به سرقت بروند یا بر اثر کوتاهی از بین.

واقعیت این است که شاید وظیفه دولتمردان بخش مرتبط با میراث فرهنگی همین باشد که تنها سالی یک بار به موزه ملی نیایند و مثلا مراسمی را نطق نگویند که با توجه به وضعیت کنونی موزه ملی ایران باستان شاید فاجعه پسوند مناسبی برای این اسم باشد.

طرح توسعه موزه ملی ایران معلق است. این را با تاکید باید گفت تا شاید آنها که فکر می‌کنند موزه ملی ایران هنوز جایی برای نمایش آثار دارد، کمی به خود بیایند و فکری برای سقف‌های در حال فرو ریختن این موزه کنند.

اگر بهانه این است که پول نداشته‌ایم برای تامین حفاظت از میراث ایرانی جماعت که حداقل من باور نمی‌کنم، این وظیفه تک‌تک ایرانیان است که آجر به آجر کمک کنند تا ساختمان‌هایی ساخته شود در خور نام موزه‌ای برای نمایش تمدن و هنر ایرانی...