پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

فیلم‌های ماندگار سینمای وحشت به انتخاب محمدعلی سجادی


فیلم‌های ماندگار سینمای وحشت به انتخاب محمدعلی سجادی

چرا این چند فیلم را از سینمای وحشت برگزیدم؟ اینها آثاری هستند که در یک نگاه و نظر به خاطرم آمد. بدون اولویت‌بندی و تقدم و تاخر. نه آنکه فیلم‌های دیگری نیستند. چه از قدیم سینما و …

چرا این چند فیلم را از سینمای وحشت برگزیدم؟ اینها آثاری هستند که در یک نگاه و نظر به خاطرم آمد. بدون اولویت‌بندی و تقدم و تاخر. نه آنکه فیلم‌های دیگری نیستند. چه از قدیم سینما و چه از اکنون. از «خون‌آشام»‌ها و «کینگ‌کنگ»ها در دهه‌‌های ۲۰ و ۳۰ تا «بیگانه‌ها» و «اره» و «کابوس خیابان الم» یا «جکیل و مسترهاید» و «سکوت بره‌ها» و «گربه‌ مردمی» پل شرایدر تا «بتمن» کریستوفر نولان و... قابل بررسی و دیدن ‌هستند. اما در مجال این یادداشت تنها می‌توانم به آنهایی که در عین حال در این نوع تاثیرگذار بوده‌اند اشاره کنم. در آثار ذیل مکاشفه در ترس و اضطراب، چه در مضمون و چه در فرم حادث می‌شود. ترس تنها فقط بازآفرینی صحنه‌های خشن و بی‌پایه و اساس و خونریزی و شئامت نیست، بلکه واشکافی در خود ترس است. هم می‌ترسیم و هم لذت می‌بریم و هم کشف می‌کنیم. «...تمامی نیروهای طبیعت که جادویی‌اند و ژرف و قدرتمند، به طور کامل درک می‌شوند، زیرا آنچه دراکولا را شکل داده طبیعت است نه نیروهای فراطبیعی...» (استوکر، دراکولا)

روح (آلفرد هیچکاک):

فیلمی تجربی و استادانه با استفاده از همه عوامل نوع، فضاهای گوتیک، قصر ـ هتل مخوف با پسرـ مادری بیمار و بیان درخشان و باطراوت بصری. کشتن قهرمان اصلی در همان نیمه‌ اثر و فصل حمام که حالا دیگر به نمونه‌ هیچکاکی به یادماندنی تبدیل شده و همه‌ فیلمسازان با آن کار می‌کنند.

پرندگان (آلفرد هیچکاک):

تیپی هدرنی در جست‌وجوی پرنده‌ کوچک عشق با لایه‌های هول مواجه می‌شود. حیوان دست‌آموز در قفس و آدمیان در قفس حیوان وحشی. مرز باریکی مابین رویا و کابوس. عینی کردن امری روانی و ذهنی آن هم به شکلی استادانه و ماندنی. فصلی درخشان از دید پرندگان مهاجم و اسبی رها و فوران شیر شکسته‌ آب آتش‌نشانی و شیشه‌هایی که توسط پرندگان می‌شکند. کابوسی سیاه. اینکه ما از هجوم پرندگان در امان نیستیم. ما نمی‌دانیم کی پرندگان به ما هجوم خواهند آورد؟!

بچه‌ رزمری (رومن پولانسکی):

لالایی‌های عاشقانه‌ مادری هراسان از ابهام. فرزندش چه خواهد شد. چگونه خواهد ماند؟ هراس‌های زنی مجرد و منزوی. تجلی هراس در قالب روایتی پرکشش از مضمون حلول شیطان در انسان. با دور شدن از خلق صحنه‌های صرفاً مشمئزکننده. سیاه و تاثیرگذار با موسیقی فیلمی به‌یادماندنی از کومه‌دای لهستانی!

تلالو (استنلی کوبریک):

درخشش اثری از استفن کینگ این بار در دستان استاد کوبریک. دهلیزهای ناشناخته‌ نوشتن و نوشته شدن. ماندن. یخ زدن در گذشته. یخ زدن وقت تماشا. تصاویر جادویی و خیره‌کننده و جک نیکلسونی که هیچ‌گاه از یاد نمی‌رود با اغراق‌هایش در بازی و آن تبر خونین در دستش.

جن‌گیر (ویلیام فردکین):

فیلمی کلاسیک با حفظ قواعد نوع. مقابله‌ کودک شیطان‌زده. شیطان و جن‌گیر. نفس‌گیر. هراس‌آور. تکرارنشدنی حتی با خود فردکین. بدون استفاده از عناصر دیجیتالی. اما هنوز تماشایی و ماندنی.

کوئیدان (ماساکا کوبایاشی):

تصویر هراس‌ بدوی و کهن، با لحنی مبتنی بر نگاره‌های ژاپنی و نمایش نو، همخوانی عالی حرکات دوربین و قاب‌بندی و موسیقی بومی و... که با رنج بسیار به دست آمده. نمایشی آگاهانه از ناخودآگاه شرقی و بنیان‌های ته‌نشین‌شده‌ هراس وجودی و تاریخی در قالب اثری اپیزودیک.

دراکولای برام استوکر (فرانسیس فورد کاپولا):

بیشتر به خاطر فصل آغازین در رومانیِ قرون وسطی که درخشان است و یادآور فیلم «الکساندر نوسکی آیزنشتاین» و «اتللوی ولز» است.

دیگران (الخاندرو آمه‌نابار):

استفاده از قواعد نوع در ساخت فضا و وجه بصری کار، اما چرخشی در داستان یا زاویه دید و نگاه دیگر. دیگران نگاه دیگری‌ است به موضوع دلهره و مرزی شکننده مابین مرگ و حیات.

حس ششم (ام‌ نایت شیامالان):

درست مقابل قواعد نوع می‌ایستد. نه فضای مه‌زده و نه معماری گوتیک دارد و نه مضمونی در ترس از شیطان. همان مرز باریک میان زندگی و مرگ است که گاه فریبنده ‌است. ما زنده نیستیم شاید! با لحنی بسیار ساده در افق دید یک اثر رئالیستی و نه لزوماً بیان برونگرایانه و اکسپرسیونیستی و البته پاشنه آشیلی در فیلم‌نوشته‌اش.