شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
نبرد برای فراموشی
زندگی با حرکت (در وجه بیرونی) و باور و معنا (در وجه درونی) تعریف پیدا میکند. ایمان به معنا داشتن زندگی و «انتخاب» و «تشخیص» مسیر حرکت و «تحمل» هراسها و دشواریها، مهمترین مؤلفههایی هستند که زندگی بشر و تمایل به ادامه دادن آن را باعث میشوند و درست در نقطه مقابل، فرار از دشواریها و هراسها و فاصله گرفتن از معنا، مانع تحرک و پویایی میشود و انسان را از باور و معرفت زندگی دور میکند.
کتایون حسین زاده با ایده گرفتن از یک قانون ساده فیزیک که مبتنی بر قواعد انرژی، ماده و حرکت است، این مفاهیم را در زندگی بشر مورد جستجو قرار داده و با بیانی هنرمندانه تبدیل به یک اثر نمایشی کرده است. هر شی یا ماده که به صورت ساکن و بدون حرکت (حرکت!) برای مدت زمان مشخص (زمان) روی وسعتی از شنها قرار بگیرد، به مرور در شن فرو میرود.
شخصیتهای نمایش «شن» دو زن هستند که از زندگی، دشواریها ، هراسها و یأسهای آن گریختهاند و به قصد فراموش کردن همه تعلقات و وابستگیهای زندگی که آن دشواریها و هراسها را با خود به همراه میآورد، خودشان را در اتاقی کوچک در کنار ساحل حبس کردهاند.
در واقع شخصیتهای نمایش به اختیار از حرکت باز ایستادهاند و در برابر معرفت زندگی دست به اعتصاب زدهاند، اما جهان و حتی عالم ماده (شنها) که به ظاهر خالی از تحرک است در پیرامون آنها به وظیفه و هدفاش عمل میکند و بطالت و بیهودگی آنها را در خود میبلعد. در واقع مضمون نمایش به قیام و مبارزه انسان علیه جهان میپردازد و علیرغم آن که به نظر میرسد جهان باید به اعتصاب و سکون بشریت بیتفاوت باشد، این مبارزه از طرف انرژی مواد پیرامون و حتی نیروی حاکم بر جهان نیز بیپاسخ گذاشته نمیشود. بنابراین دو نوع تعبیر و تفسیر را میتوان از ژرف ساخت اثر نتیجه گرفت. نخست آنکه؛ "شن" بیهودگی و سکون را مورد انتقاد قرار میدهد و در نهایت قصد دارد تا نوعی معرفت خداشناسانه را نتیجه گیری کند. دوم اینکه: به واسطه مورد انتقاد قرار دادن مظاهر پست زندگی در گستره اجتماعی آن (خیانت، دلتنگی، عشق، حرص، پول و ...) اصلاً رویکردی اجتماعی دارد و از این منظر به شورش و اعتراض قهرمانانش علیه جهان میپردازد.
هردو این تعابیر میتوانند در مورد «شن» درست باشند و البته به نظر میرسد که وجود این تعابیر نزدیک به هم اما کاملاً متفاوت از نظر نگاه، نوعی بلاتکلیفی و ابهام در مفاهیم را در نمایش به وجود آورده است. در واقع میتوان گفت که جنس اعتراض و اعتصاب دو قهرمان زن نمایش کاملاً بر اساس منطق ساختار و ضرورتهای محتوا توجیه نمیشود. البته پاسخهای لازم در رسیدن به نتیجه و منطق، هر چند نه به صورت کاملاً واضح در کل اثر وجود دارد، اما بلاتکلیفی ناشی از معلق بودن نگاه حسین زاده در میان دو رویکرد کاملاً متفاوت خداشناسانه (یا هستی شناختی) و جامعه شناسانه است. در عین حال هر زمان که به دنبال نشانهها و انگیزهها در نمایش باشیم به واژههایی چون پول، حرص، خیانت، دلتنگی و ... برمیخوریم که در گستره جامعه شناختی مطرح هستند.
شاید در بهترین حالت بتوان این گونه به تفسیر ژرف ساخت "شن" پرداخت؛ جامعه و تحلیل جامعه شناختی، دو قهرمان یا دو شخصیت خاص را علیه زندگی به مبارزه وا میدارد. دو قهرمان با ترک کردن مظاهر زندگی (اعتراض به جامعه) مبارزهشان را آغاز میکنند اما در مسیر مبارزه با خلاء بزرگی مواجه میشوند (معرفت هستی شناختی). این خلاء به طبیعت، خداوند، معنا و معرفتی باز میگردد که پاسخ همه مشکلات و سؤالات پیشین را هم در خود به همراه دارد. از همین روست که زن اول حرص و پول و دلتنگی و خیانت را دلیل زشتی زندگی میآورد (جامعه) و زن دوم طبیعت و زیباییهای جهان (معرفت خداشناسانه) را در مقابل آن مورد تأکید قرار میدهد:
▪ زن اول: زندگی تباهی میآره!
▪ زن دوم: اما اونجا بارون هم میآد...
در هر صورت آنچه مشخص است اینکه حسین زاده در تلاش برای به چالش گذاشتن مفاهیمی از این دست موفق بوده است. این چالش به درستی از ساختار نمایشنامه آغاز میشود. انتخاب شخصیتها و ویژگیهای شخصیتپردازی در ساختار، بخشی از این چالش را با خود به همراه دارد. دو زن دست به انتخاب زدهاند و خودشان را در خانهای کوچک محبوس کردهاند و حالا تلاش میکنند زندگی، تعلقات و وابستگیهایشان را فراموش کنند. زن اول محرک و تئوریسین این مبارزه است و به همین دلیل به واسطه تسلط و تحکمی که بر دوستش دارد، بخشی از چالش و کشمکش ساختار را باعث میشود. از سوی دیگر جزئیات شخصیت و دقت در پردازش خصوصیات دو شخصیت به گونهای است که هر دو زن را با وجود انتخاب مشترک و شرایط یکسان آنها را در مقطع زمانی گزینش شده روایت با دو واکنش و رفتار کاملاً متفاوت در مقابل یا همراه با هم قرار داده است. زن اول کاملاً درونگرا و درونریز است و زن دوم برعکس او برونگراست. به همین دلیل بیرون کردن خواستهها، تفکر، دشواریها و ... توسط زن دوم از یک سو بعد غیر فعال زن اول را به نمایش میگذارد و چالش میان تصمیم و تصمیمگیرنده را باعث میشود (زن دوم به وجه دیگری از شخصیت درون زن اول بدل میشود) و از سوی دیگر کشمکش و درگیری ساختاری بر سر موضوع مورد بحث را باعث میشود.
حسین زاده در حوزه کارگردانی هم این چالش را به خوبی به اجرا گذاشته است. زن اول با حضور ساکن، مسلط و تثبیت شده و حرکت کمتر همواره در سطح بالاتر قرار گرفته و زن دوم بخشی از شخصیت تحت سلطه و بیرونیاش را با تحرک بیشتر و قرار گرفتن در سطحی پایینتر در برابر بازیگر و شخصیت مقابل به چالش میگذارد.
نکته دیگری که در ساختار متن کاملاً خودنمایی میکند و مسلماً توجه را برمیانگیزد، زبان است. برعکس آن چه که از آغاز نمایش میتوان در مورد آن انتظار داشت زبان حسینزاده در «شن» به هیچ وجه شبیه به زبان بکت و یونسکو نیست.
پردازش و توجه به مؤلفه مهم زمان نیز (نمایش با صدای "تیک تاک" ساعت شروع میشود) از دیگر ویژگیهایی است که در ساختار به آن تأکید شده و در حوزه ژرف ساخت و محتوا کاملاً به کار میآید. همان گونه که در ابتدا اشاره شد، مقوله سکون، ایستایی و طرح آن در گستره محدودی از زمان قاعده مهمی است که از ساختار مطرح میشود و تا تفسیر و تعبیر محتوایی ادامه پیدا میکند. فرو رفتن در "شن"ها و محبوس شدن در نتیجه مبارزه با جهان به طور مشخص با ثانیهها، سالها و زمان ارتباط پیدا میکند که به درستی به آن پرداخته شده است.
نکته دیگری که در ساختار متن کاملاً خودنمایی میکند و مسلماً توجه را برمیانگیزد، زبان است. برعکس آن چه که از آغاز نمایش میتوان در مورد آن انتظار داشت زبان حسینزاده در «شن» به هیچ وجه شبیه به زبان بکت و یونسکو نیست. ضمن اینکه به نظر نمیرسد کاربرد زبانی در نمایشنامه نیز از سر اتفاق یا ساده انگارانه مورد استفاده قرار گرفته باشد. به عنوان مثال به واژههایی که بر آنها تأکید میشود و به نظر میرسد کاربردی گزارهای داشته باشند توجه کنید: "تشخیص" ، "شن" ، "تف" ، "تحمل" ، "انتخاب" !
گذشته از انتخاب هدفمند واژهها و حروف (خ، ت، ...) هرکدام از این کلمات در جایی درست از اجرا قرار میگیرند و حتی در جاهایی ذهن و درک شنیداری مخاطب را آزار میدهند. زن اول زمانی به تأکید کشدار کلمه تشخیص اصرار میورزد که قدرت تشخیص زن دوم را به چالش میکشد و با کشیدن حروف «ت» ، «خ» و «شین» گویی آنکه تفکر و دیدگاه خودش را به زور در ذهن زن دوم فرو میکند؛ یا مثلاً آنجا که واژه «شن» با لحن خاص بازیگران تکرار میشود، همان فصلی است که صدای فرو رفتن و نابود شدن با تکرار حسی حرف «شین» در ذهن و گوش مخاطب جاری میشود و همزمان ذرات شن از هر گوشه اتاق به درون سرازیر میشوند و حتی محدودیت زمان را به آرامی تذکر میدهند و جهان روایت را فرا میگیرند.
«شن» چالش میان دو شخصیت متفاوت با شرایط و هدف یکسان را به اجرا میگذارد. زن اول که رهبر مبارزه دو زن علیه تعلقهای زندگی است بر شرایط تسلط بیشتری دارد و آگاهتر از مخاطب حتی میداند که دیگر انتخابی وجود ندارد و ناگزیر باید منتظر مرگ بماند. اما موقعیت و آگاهی زن دوم تا دو، سوم ابتدای نمایش تا اندازهای شبیه به موقعیت و آگاهی مخاطب است. زن دوم هنوز امیدوار به خروج از شرایطی است که انتخاب کرده است. در واقع میتوان این گونه خلاصه کرد که کارگردان به درستی پنجرهای را تا اواخر نمایشاش برای زن دوم و مخاطب در صحنه قرار داده است! اما بر آشفتگی و قیام کوچک زن دوم و باز کردن پنجره شرایط را برای او و مخاطبان به گونهای دیگر تغییر میدهد.
با باز شدن پنجره و سرازیر شدن ذرات شن تماشاگر، هنوز قهرمان نمایش به یکباره فرو رفتن در عمق را احساس میکند و گویی آنکه همراه با این زن در اتاق کوچک محبوس شده در آن احساس خفگی و تنگی میکند. این اتفاق کوتاه شاید تأثیرگذارترین اتفاق نمایش شن باشد. به واسطه وجود همین اتفاق هم هست که شک و تردید نسبت به ابعاد صحنه و اندیشیدن درباره انتخاب آن در حوزه کارگردانی تا اندازهای میتواند به یقین تبدیل شود. صحنه نمایش "شن" مکعب کوچکی است که در وسعت تالار سایه به عقب رفته و اتاق کوچکی را در برابر چشمان تماشاگر قرار داده است. این صحنه از یک سو قادر به متمرکز کردن حواس تماشاگر از فضاهای خالی اطراف و جلو به سمت خود نیست و از طرف دیگر از همان ابتدا مخاطب را با زندانی مواجه میکند که میبایست از بعد باز شدن پنجره حس شود.
تماشاگر به محض مواجه شدن با اتاق کوچک مقابلش وارد زندان ساخته شده در صحنه میشود و این در حالی است که میتوانست همراه با شخصیت دوم و به گونهای تأثیرگذارتر این زندان را حس کند و از درک آن متأثر شود .
در کنار همه مواردی که به آنها اشاره شد، باید اعتراف کرد که بخشی مهم موفقیت «شن» در ساختار اجرا به واسطه حضور موفق بازیگران آن تحقق یافته است. شاید به سختی بتوان جایگزین دیگری برای "پریزاد سیف" و "الهام پاوه نژاد" در این اجرا تصور کرد که به این شکل از عهده اجرای نقشهایشان برآیند. پریزاد سیف به خوبی تسلط و تحکم بر بازیگر نقش مقابل را به اجرا میگذارد و بدون اینکه هیچ حرکت یا رفتار اضافهای در بازیاش داشته باشد، نقش درونگرا و دشوار زن اول را با همه نقطه ضعفها و پردهپوشیها و حتی یأسها وشکستهایش به زیبایی بازی میکند. در این میان تنها جزئیات نقش است که با دقت و حساسیت توسط او انتخاب شده و در طول اجرا به جریان گذاشته میشود.
الهام پاوهنژاد هم درست در نقطه مقابل و در جهت تکمیل وضعیت بازیگری در اجرا در نقش زن برونگرا و در معرض آزمون قرار گرفته نمایش بازیای اکتیو و فعال را به اجرا میگذارد. پاوهنژاد تمامی امکانات بازیگری را در فضای محدود صحنه به کار میگیرد و از محدوده تأثیر در فضایی که در اختیار دارد و به ویژه در مقابل بازیگر دیگر نمایش به خوبی استفاده میکند.
در مجموع تناسب و وجه تکمیلی بازی در مورد این دو بازیگر کاملاً رعایت شده و بر نقاط مثبت و قوت کار حسینزاده میافزاید و در ضمن نقش دو زن در «شن» بدون شک یکی از متفاوتترین نقشها در کارنامه بازیگری پاوهنژاد و سیف به شمار میرود.
مهدی نصیری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
چین دولت سیستان و بلوچستان انتخابات شورای نگهبان نماز جمعه حسن روحانی مجلس شورای اسلامی جنگ دولت سیزدهم نیکا شاکرمی مجلس
سیل ایران تهران هواشناسی شهرداری تهران باران آتش سوزی سازمان هواشناسی هلال احمر روز معلم پلیس زلزله
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا تورم مسکن بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بازار خودرو سهام عدالت قیمت دلار دلار ایران خودرو
صدا و سیما ایتالیا بی بی سی مهران غفوریان تلویزیون سوئد موسیقی صداوسیما ساواک سریال سینمای ایران تبلیغات
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال جواد نکونام تراکتور بازی لیگ قهرمانان اروپا
اپل ناسا صاعقه گوگل اینستاگرام عکاسی تلفن همراه
چای کبد چرب فشار خون گرما