پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آشتی با موسیقی عامیانه


آشتی با موسیقی عامیانه

نگاهی به اجرای بدیع گروه موسیقی سپهر

آنهایی که پیوسته، جریان موسیقی دستگاهی یا سنتی را پیگیری می‌کنند، با نام گروه سپهر کم و بیش آشنایند. این گروه از بدو پیدایش در سال ۱۳۷۹ به شدت تحت تاثیر نظرات مجید کیانی و داریوش طلا‌یی قرار داشت و همواره در تمامی کنسرت‌هایش با چارچوب خاصی حرکت می‌کرد.از جمله اینکه قطعات انتخابی‌شان صرفا آثار قدیمی و مشخصا نمونه‌های به جا مانده از دوره قاجار بود. اما در تازه‌ترین اجرایشان که روزهای ۱۸ و ۱۹ مرداد در فرهنگسرای ارسباران شاهد بودیم، اعضای سپهر آشکارا قدم در راهی جدید و ظاهرا بدیع گذاشتند و در این شیوه چنان ظاهر شدند که گویا سال‌ها میل به نوآوری‌شان در پس سنت‌گرایی جمع شده بود و به یکباره همانند سیل جاری شد. شیوه‌ای که ایشان برگزیده و عنوان سپهرخوانی بر آن نهاده بودند، ملغمه‌ای - اگر توهین‌آمیز تلقی نشود - از عناصر موسیقی دستگاهی، مذهبی، شادیانه‌های عروسی، ترانه‌های عاشقانه و برخی حالت‌های موسیقی مطربی شهری بود.

ضمن اینکه بنا به ادعای خودشان، از فرم مروگی تاجیک‌ها نیز بهره برده بودند. خوشبختانه در شب نخست، ساسان فاطمی پژوهشگر موسیقی که در کشور تاجیکستان پژوهش‌های میدانی انجام داده است، حضور داشت و تایید کرد که برخی حالا‌ت این اجرا متاثر از مروگی تاجیک‌ها بود. ‌

آنچه اجرای اخیر گروه سپهر را از سایر کنسرت‌های موسیقی ایرانی متمایز کرده بود، فاصله گرفتن از فضای به شدت رسمی موسیقی دستگاهی بود. در نتیجه امکان ارتباط نزدیک با شنونده به میزان زیادی فراهم شد.

شنونده‌هایی که به‌طور معمول در کنسرت‌های موسیقی ایرانی از بخش‌های آوازی کمترین بهره را می‌برند و آن لحظات را به دید وقت‌های مرده از یک اجرا می‌پندارند، در برنامه سپهرخوانی با سکوت کم‌نظیر و دقت بالا‌یی پیگیر پی‌درپی اجراها بودند زیرا مضمون اشعار به قدری متفاوت و شکل بیان‌شان آنقدر صمیمانه و به دور از تکلف بود که خواهی نخواهی مخاطب احساس همذات‌پنداری پیدا می‌کرد. بدیهی است وقتی چنین فضایی ایجاد شود، هر آنچه از دوست رسد نکو است. در واقع نقطه قوت گروه سپهر این بود که موفق شد از قالب فن و تکنیک صرف بیرون بیاید و با شنونده خود خیلی صمیمی‌تر روبه‌رو شود. چه بسا اگر اشعار مورد استفاده ایشان برای حاضران سابقه ذهنی داشت، در لحظاتی ممکن بود همه سالن به سپهرخوانان بپیوندند! اتفاقی که معمولا‌ هنگام اجرای سرود جاودان ‌ای ایران از ساخته‌های روح‌الله خالقی پیش می‌آید. ‌

سپهری‌ها در مختصر نوشته خود عنوان کرده بودند: موسیقی‌های سنتی بسیاری داریم مثل موسیقی عروسی یا ترانه‌های محلی یا مثلا‌ موسیقی دستگاهی ردیف یا موسیقی‌های آیینی و خیلی‌های دیگر. ممکن است بسیاری از اینها به هم شبیه باشند و فقط کارکردشان با هم فرق کند یا اینکه تفاوت‌هایی هم از نظر فرم و محتوای شعری و موسیقایی و دیگر چیزها داشته باشند. آنچه به صورت گروهی اجرا می‌کنیم از خیلی از انواع این موسیقی‌ها بهره برده تا یک آواز ضربی که از چندین قسمت تشکیل شده به وجود آید. بیشتر تیکه‌ها را خودمان ساخته‌ایم و از چند تا آهنگ قدیمی هم بهره بردیم. برخی جاها شباهت زیادی به ضربیخوانی‌هایی دارد که نمونه‌هایش را استاد تهرانی خوانده است و البته به تعزیه و تصنیف و موسیقی روحوضی و فرم‌های دیگر این‌جور موسیقی‌ها ناخنک زدیم. ‌

ممکن است چنین ترکیبی یک نوع سرهم‌بندی یا به قول فرنگی‌ها کولا‌ژ به حساب آید، اما چیزی که موفقیت هر اجرایی را تضمین می‌کند، صرفا غالب و محتوا نیست و شیوه بیان خیلی می‌تواند در گیرایی اثر، موثر باشد. از آنجا که گروه سپهر خواننده‌محور نیست و در همه اجراهایش به صورت همخوانی زن و مرد، به اجرای برنامه می‌پردازد، امکان ویژه‌ای برای بیان این نوع موسیقی خاص یافته بود. اول اینکه تضاد صدای زن و مرد به آنها امکان رنگ‌آمیزی جالبی داده بود که در موسیقی امروز ایران شنیده نمی‌شود. از سویی دیگر برخی اشعار، از نوع گفت‌وگوی دو جنس مخالف بودند و چون این در عمل رعایت می‌شد، به مراتب تاثیر و جذبه بیشتری می‌یافت. سپهری‌ها از رنگ‌آمیزی آواز بدون ساز هم بهره خوبی بردند. گاهی حین یک اجرای جذاب، شنونده دوست دارد رنگ‌آمیزی کل برنامه دگرگون شود یا به گونه‌ای خلوت باشد تا گوش او به استراحتی بپردازد. معمولا‌ پس از چنین رویدادهایی، گوش مخاطب آمادگی بیشتری برای شنیدن رنگ‌های دیگر و انواع شلوغکاری‌ها دارد. ‌

تجربه زیبا و ستودنی گروه سپهر که به خوبی می‌تواند سرلوحه دیگر گروه‌های جویای نام باشد، کاستی‌هایی نیز به همراه داشت. هرچند تجربه نخست همیشه چنین است و نباید سخت گرفت. اما ذکر برخی موارد شاید خالی از فایده نباشد؛ اول اینکه نوع موسیقی مورد اجرا که عموما برگرفته از ضربی‌خوانی‌ها و ترانه‌های شاد و عامیانه است، وابستگی شدیدی به ریتم دارد و بنابراین مهم‌ترین ساز همراهی‌کننده این نوع موسیقی، کوبه‌ای‌ها هستند که گروه سپهر ظاهرا قادر نبود از چنین امکانی بهره گیرد. ساز تخصصی فرید خردمند تنبک است. اما او در این اجرای خاص، دایره به دست می‌گیرد و همراه گروه می‌خواند. در این میان نی‌نوازی احسان عابدی هم‌چون کاربردی ندارد، وی ناچار می‌شود تنبک بنوازد و در کنارش گاه به تنهایی و گاه با همراهی گروه بخواند. سایر اعضای گروه نیز با آنکه ساز خودشان را می‌نوازند، به لحاظ خاص بودن موسیقی‌شان، خیلی نمی‌توانند در جریان قطعات نقش برجسته‌ای بازی کنند. تنها بهاره فیاضی در برخی لحظات با استفاده از صدای پایین دسته تار، قاشک‌نوازی شادمانی‌های قدیم را به ذهن متبادر می‌کرد و احمد رضاخواه با استفاده از سیم‌های پشت خرک سنتور گاه می‌توانست جلوه‌ای بدیع به کلیت کار بدهد. در این میان، کمانچهکشی‌های آساره شکارچی با آنکه جذاب و احساسی بود، در مجموع خیلی به کار این نوع موسیقی نمی‌آمد. وی اگر به همراه گروه تنبک می‌نواخت، بی‌گمان کار قوی‌تری پدید می‌آمد. عودنوازی بهناز بهنام‌نیا هم دقیقا چنین مشخصه‌ای داشت. اصولا‌ این ساز سال‌ها است که در شادمانی‌های مردم ایران حضور ندارد و نوع خوانش آن همچنان فاخر می‌نماید. شاید اگر روی قابلیت‌های آن تمرکز بیشتری صورت بگیرد، در آینده بتوان گونه‌ای از عودنوازی متناسب با موسیقی‌های شاد و عامیانه را شنید

هوشنگ سامانی