دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
پایان دیكتاتور
● سالهای كودكی
صدام حسین سرانجام دستگیر و به اعدام محكوم شد. او در همان شهری به دام افتاد كه همه حدس زده بودند: در تكریت. دفتر سرنوشت او اینجا باز شد، در اینجا ورق خورد و شاید در همین جا بسته شود.
او یك بار ۶۹ سال پیش در نزدیكی همین شهر از بطن مادر چشم به جهان گشوده بود. و این بار با ریش انبوه و موی پریشان از عمق حفرهیی تنگ و تاریك سر بیرون آورد. در هیات پیرمردی ناتوان، دستها را بالا گرفت و با صدایی خسته و خفه گفت: من صدام حسین هستم. رییس جمهور عراق. این بار چشمانش خالی و نگاهش بی فروغ بود.
اما تكریت كجاست؟ این شهر آرام و غبارآلود در شمال غربی عراق، بر كناره دجله، در دامنه جنوبی كوهپایههای كردستان. تكریت هیچ ندارد، مگر یك سابقه پرافتخار. در سال ۱۱۳۸ صلاح الدین ایوبی در این شهر به دنیا آمده است. سردار گمنام و كردتباری كه سلطان مصر شد و بیت المقدس، قبله اول مسلمانان را از دست مسیحیان رهایی داد.
با اینكه تكریت به كردستان نزدیك است، اما از حدود دو قرن پیش قبایل عرب در آن سكنا گزیدند، كه ویژگی اصلی آنها تعصبات عشیرهیی و ضدیت شدیدشان با فرماندهان ترك و قبایل كرد بود.
● مبارزه در راه استقلال
در نیمه اول قرن بیستم كه جنبش آزادیخواهی در عراق قدرت گرفت، مبارزه با استعمار در سه محور اصلی جریان یافت كه كمابیش مستقل از یكدیگر فعالیت داشتند.
در جنوب، در شهرهای عتبات، علمای ایرانی تبار شیعه پرچمدار مبارزه بودند. در بغداد و شهرهای مركزی جلگه بین النهرین لیبرالها، دموكراتها و كمونیستها فعال بودند. در شمال غربی عراق به ویژه در مناطق نزدیك مرز سوریه پان عربیستها قدرت گرفتند و تكریت یكی از پایگاههای آنها به شمار میرفت.
ناسیونالیستهای عراق كه بخاطر وابستگی كشورشان به استعمار، از دنیای عرب جدا افتاده بودند، به نظریات رومانتیك پان عربیستی گرایش داشتند.
صدام حسین در آوریل ۱۹۳۷ در یك روستای فقیر و محنت زده به نام عوجه به دنیا آمد. در خانوادهیی كه گفته میشود خشونت بدوی در آن حرف آخر را میزد و تعصب قبیلهیی تا اندرونی خانهها نفوذ داشت. سرنوشت فردی صدام زندگی او را دشوارتر میكرد.
پدر صدام پیش از به دنیا آمدن او كشته و یا به نحوی ناپدید شده بود. مادر به همسری مردی دیگر درآمد. سرنوشت صدام تا ده سالگی به دست ناپدری خشن و پدربزرگ نامهربانش افتاده بود. آنها جز به زبان شلاق و كتك با او سخن نمیگفتند.
پسرك با زخمهای بیشمارش بزرگ میشد و حس كینه جویی و انتقام گیری در نهاد او شعله میكشید. او در نهان به قهرمان قومش فكر میكرد: به سردار صلاح الدین كه با فتوحات بیشمارش پوزه دشمنان را به خاك مالید و امت عرب را متحد كرد.
صدام را در ده سالگی از تكریت به بغداد فرستادند. به نزد دایی اش، خیرالله طلفاح. یك افسر اخراجی كه بخاطر گرایشهای ناسیونالیستی افراطی از ارتش طرد شده بود. او را باید پدر معنوی صدام دانست. او بود كه مغز این «بچه خیابان» را با افكار ناسیونالیستی شستوشو داد. به او آموخت كه «نژاد عرب» از هر قوم و ملتی بالاتر است. عرب بودن، آنچنان كه پسرك شنیده بود، زشت نیست، بلكه مایه غرور و مباهات است. و دایی نزدیكترین راه را به سوی قدرت و سلطه جویی نشان داد: مبارزه سیاسی.
● طعم قدرت
صدام در ده سالگی به بغداد رسید و برای نخستین بار در زندگی بر نیمكت كلاس نشست. در مدرسه كمترین علاقهیی به درس و مشق نداشت، اما تیزهوشی او زبانزد همگان بود.
بیشتر وقت او در كوچه و خیابان به شیطنت و شرارت میگذشت. مرتب به زورخانه میرفت و ورزش میكرد.
در بیست سالگی اندامی ورزیده و سیمای جذابی پیدا كرده بود.او میرفت كه با شرارتها و قلدریهایش در میان لاتهای بغداد به عنوان یك «شقاوه» برای خود جایی باز كند. این یك تیپ آشنای عراقی است كه میتوان آن را جاهل یا بزن بهادر خواند.
در این دوران عراق كانون نا آرامیهای اجتماعی و تلاطمات سیاسی بود. نارضایتی از نظام حكومتی تمام لایههای اجتماعی را فرا گرفته بود. چهل سال قدرت خودكامه دربارهاشمی خشم و نفرت بیشتر مردم را برانگیخته بود. عراق نخستین كشور عربی بود كه در سال ۱۹۳۲ رسما به استقلال دست یافت، اما در اصل همچنان در بند استعمار غرب بود. فیصل دوم پادشاه جوان و كم تجربه در رهبری كشور هیچ نقشی نداشت.
زمام امور در دست نوری سعید بود، سیاستمدار كهنه كار و وابسته به انگلستان.در عراق آن روز جز لایه كوچكی از زمینداران و ثروتمندان وابسته به دربار كسی به بقای نظام سلطنتی علاقه مند نبود. هریك از بخشهای جامعه و نیروها و جناحهای گوناگون كشور برای دشمنی خود با نظام پادشاهی دلایلی داشتند.
شیعیان كه اكثریت جامعه را تشكیل میدادند، حاكمیت را نماینده اقلیت سنی مذهب میدانستند كه به زور بیگانگان بر اریكه قدرت نشسته بود و بر آنها تبعیض روا میداشت. آنها در صحنه سیاسی نقش برجستهیی نداشتند، اما از هر فرصتی برای ابراز مخالفت خود با رژیم استفاده میكردند.
كردها كه مبارزه آنها برای دستیابی به خودمختاری بارها با خشونت سركوب شده بود، آماده طغیان و شورش بودند.
ملی گرایان دربارهاشمی را میراث خوار استعمار انگلستان میدانستند. به نظر آنها حاكمیت عراق به جای پیروی از یك سیاست مستقل در دفاع از منافع ملی عراق و كیان قومی اعراب، از رهنمودهای استعمارگران بیگانه پیروی میكند. آنها بویژه در میان افسران ارتش از نفوذ قابل توجهی برخوردار بودند. ملی گرایان عراق به ناسیونالیستهای عرب در سایر كشورها چشم داشتند، بویژه در مصر.
● رشد ناسیونالیسم عرب
كودتای نظامی «افسران آزاد» به رهبری جمال عبدالناصر در مصر به تلاشهای انقلابیون عراق نیروی تازهیی بخشید. ناصر و همرزمانش در ژوییه ۱۹۵۲ موفق شده بودند با گروهی كوچك اما مصمم از افسران انقلابی به نظام دیرپای پادشاهی پایان دهند.
در عراق تمام لایههای جامعه، بویژه جوانان، با شور و امید تازهیی به مبارزه سیاسی روی آوردند. در بغداد و شهرهای بزرگ بیشتر جوانان به احزاب چپ یا ملی گرا میپیوستند.
پس از جنگ جهانی دوم صلاح بیطار و میشل عفلق، دو روشنفكر ناراضی، حزب بعث را در سوریه تاسیس كردند. مرام سیاسی حزب بر پایه شووینیسم عربی شكل گرفته بود، با گرایشهای شدید ضدیهودی و ضدایرانی.پایه گذاران حزب بعث نقش اسلام را به عنوان بخشی از میراث عرب نفی میكردند. آنها ریشه فرهنگ اقوام عرب را نه به دین اسلام، بلكه تا تمدنهای باستانی بین النهرین، دوران سومر و آشور و بابل عقب میبردند. به همین خاطر آموزش آنها برای اعراب غیرمسلمان پركشش بود.
حزب بعث شاخه عراق جریان كوچكی بود كه در سال ۱۹۵۲ پا گرفت. گفته میشود كه در سال ۱۹۵۷، یعنی زمانی كه صدام حسین به آن پیوست، این حزب در سراسر عراق حداكثر هزار عضو داشته است. حزب برای جبران ضعف نیروی خود، به عملیات ضربتی و شیوههای توطئه آمیز گرایش داشت.
با این ویژگیها حزب بستر مناسبی بود برای عناصر نا آرام و جاه طلب. صدام حسین یكباره شیفته حزب شد و آهسته به سوی بازوی ضربتی حزب، یعنی شاخه انتظامات آن، خیز برداشت.
● در مكتب توطئه
در اوج قدرت و جوانی، رهبران جاه طلب حزب تشكیلات مخفی را یكسره به دست صدام حسین سپرده بودند و او خود را برای یك ضربه كاری آماده میكرد .
عراق در آستانه انقلاب ۱۹۵۸ در كوران تحولات سیاسی میسوخت. لایههای گوناگون جامعه به جنبش اعتراض به حاكمیت پیوسته بودند. دربارهاشمی دیگر هیچ پایگاهی در میان مردم نداشت و نارضایتی تمام سطوح ناهمگون جامعه را فرا گرفته بود.
قیام افسران آزاد به رهبری محمد نجیب و جمال عبدالناصر در مصر، سراسر دنیای عرب را به لرزه انداخت. ملی گرایان مصری در ژوییه ۱۹۵۲ به نظام پادشاهی وابسته خاتمه دادند و در سال ۱۹۵۶ با ملی كردن كانال سوئز افسانه شكست ناپذیری استعمار را درهم شكستند.
ناسیونالیستهای عراق، كه اینك از پیكار مبارزان مصری شور و نیروی تازهیی گرفته بودند، دربارهاشمی را میراث خوار استعمار انگلستان میدانستند.شیعیان كه از دیرباز از تبعیضات سیاسی و اجتماعی رنج میبردند، به مبارزه فعال روی آورده و عمدتا به سازمانهای چپ گرا پیوسته بودند.
چپ گرایان كه زیر سركوب شدید قرار داشتند، انقلاب قهرآمیز را تنها راه چیرگی بر استبداد سلطنتی میدانستند.
كردها در شمال، بار دیگر سر به طغیان برداشته بودند و رهبر آنها ملا مصطفی بارزانی از تبعیدگاهش در اتحاد شوروی مبارزات آنها را برای دستیابی به خودمختاری هدایت میكرد.
در ۱۴ ژوییه ۱۹۵۸ سرانجام یك گروه شانزده نفری از ارتشیان ناسیونالیست كه خود را به پیروی از الگوی قیام مصر افسران آزاد میخواندند، به نظام سلطنتی در عراق خاتمه دادند.
بیشتر افراد خاندان سلطنتی به همراه نخست وزیر مقتدر وقت، نوری السعید، به طرز فجیعی به قتل رسیدند.
در عراق یك شورای فرماندهی انقلاب به رهبری ژنرال عبدالكریم قاسم قدرت را به دست گرفت. دولت انقلابی، دستكم در آغاز كار، وفاداری خود را به آزادیهای دموكراتیك اعلام كرد.
فعالیت حزبی و سندیكایی رونق گرفت. نیروی سیاسی عظیمی به میدان مبارزه پا گذاشت.
پس از پیروزی قیام، دولت چپ گرای قاسم در برابر انبوهی از نیازها و خواستههای اجتماعی قرار گرفت: فقر و محرومیت شدید مردم، نابسامانی عمیق اجتماعی و سیاسی، بیسوادی و عقب ماندگی فرهنگی و از همه مهمتر مالكیت بزرگ ارضی.
پس از انقلاب، اكثریت بزرگ عراقیها به تحولات واقعی و بهبود شرایط زندگی خود امیدوار شده بودند. به نظر میرسید كه سرانجام دوران به ثمر رسیدن آرزوهای دیرین فرا رسیده است. با وجود این مشكلات واقعی، شعارهای ذهنی و احساساتی حزب بعث در میان تودههای مردم خریداری نداشت.
عناصر افراطی حزب مانند صدام حسین رفته رفته به این نتیجه رسیدند كه با مبارزه سیاسی آرام و تبلیغ مسالمت جویانه نمیتوان به هدف اصلی حزب، یعنی كسب هرچه سریعتر قدرت سیاسی، دست یافت. آنها بر آن شدند كه ضعف حزب و نفوذ ناچیز آن را با اقدامات ضربتی و عملیات توطئه گرانه جبران كنند.
صدام حسین بزودی مهارت بی نظیر خود را در سازماندهی باندهای ضربت نشان داد. او نخست موافقت رهبری حزب را با تشكیل یك بازوی ضربتی برای انجام عملیات مخفیانه علیه دشمنان حزب جلب نمود و سپس فعالیت عضوگیری را شروع كرد. او خود با عده بیشماری از بزن بهادرهای پایتخت ارتباط داشت. از سوی حزب به آنها پول و مقام داد و از آنها خواست كه نیروی شرارت و خرابكاری خود را در راه حزب به كار اندازند.
بدین ترتیب دستههای چماقدار بعثی جولان خشونت بار خود را در خیابانهای بغداد آغاز كردند. آنها خودسرانه خائنان را شناسایی و مجازات میكردند. با زنجیر و دشنه و چماق به گروهها و چهرههای سیاسی مخالف حمله میبردند. تجمعات سیاسی و فرهنگی را به هم میریختند. به دفاتر روزنامهها و سازمانهای سیاسی هجوم میبردند. اعلامیه و پوستر گروههای سیاسی را پاره میكردند. دكه روزنامه فروشها را به آتش میكشیدند و...
یك سالی پس از انقلاب، صدام حسین از میدان مبارزه به پشت صحنه نقل مكان كرده بود. رهبران جاه طلب حزب تشكیلات مخفی را یكسره به دست او سپرده بودند و او خود را برای یك ضربه كاری آماده میكرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست