سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
آقای روزنامه نگار

سینمای رسول صدرعاملی به شدت وابسته است به سبک و سیاقی که از دوره روزنامه نگاری اش یدک می کشد. "زندگی با چشمان بسته "هم در این مسیر قابل درک تر و مقبول تر است. سینمای صدرعاملی چه از حیث انتخاب موضوع چه از لحاظ نحوه رویارویی اش با تم اصلی داستان و البته از حیث مخاطب شناسی و ارائه اثر سینمایی به شدت وام دار نوع نگاه صدرعاملی به سینما به عنوان ابزاری برای بیان تصویری تعهدات اجتماعی اش نمود پیدا کرده است.
با همین رویکرد است که او در طول دوره فیلم سازی اش و البته به طور خاص از دوره ای که ساختن اثری مثل "دختری با کفش های کتانی" هدف قرار داد تا "من ترانه پانزده سال دارم" و البته "دیشب باباتو دیدم آیدا" و امروز در نقش یک گزارش گر اجتماعی ظاهر شده است و با همین رویکرد به جای نسخه پیچی برای فلان موضوع و بهمان معضل چشم بینای اجتماع اطرافش شده و تلنگر زدن به فکرو ذهن مخاطبان و مدیران را هدف قرار داده است. صدرعاملی ماده اولیه سینمایش را از محیط پیرامونش می گیرد و با سرک کشیدن در لایه های پیدا و پنهان اجتماع اطرافش چشم اسفندیار یکی از معضلات اجتماعی را می یابد و دستمایه کارش قرار می دهد. معضلات و آسیب هایی است که در عین مهلک بودن از چشم مدیران و مسوولان اجتماعی دور مانده یا به طرزی خودآگاهانه ندیده گرفته شده، پس طرح عریان و صریح آن در قالبی تصویری چندان راحت نمی نماید و نمی تواند به راحتی هضم شود. پس پذیرش آن مشکل می شود و اکرانش با لطایف الحیل میسر. شاید یکی از دلایل پرسروصدا شدن شرایط اکران فیلم های او هم در همین رویکرد نهفته باشد که غالب موضوعات طرح شده از سوی او با همین رویکرد است که آثار او بیش از آنکه به لحاظ ظرایف و لطایف تکنیکی سینما قابل بررسی و تحلیل باشد از حیث معنا و محتوا مهم و قابل بررسی است.صدر عاملی طرح بی واسطه موضوع و انتقال معنا به مخاطب را هدف اصلی خودش قرار داده و در این مسیر است که شاید در کارهای او از دکوپاژهای آنچنانی برای مرعوب کردن نگاه تماشاگر خبری نیست فیلمنامه های او هم شاخ و برگ اضافی را بر نمی تابند و این موضوع است که اساس کار او را شکل داده است."زندگی با چشمان بسته" هم از این قاعده تبعیت می کند.
اما دراین میان یک نکته نباید از قلم بیفتد و آن اینکه نمی توان حتی در سینمایی از جنس سینمایی که صدرعاملی در پی آن است اصل معنایی سینما یعنی سخن گفتن به زبان تصویر را نادیده گرفت. سینما از هر جنسی که باشد ابتدا سینماست و البته از پی آن معنا و مفهوم طرح شده درآن گونه یا زیرگونه خاصی را تداعی می کند. این تصاویر هستند که در سینما می بایست بار انتقال مفهوم و خلق دنیایی تصویری را به دوش بکشند و همین اصل است که سینما را از مقاله ای اجتماعی یا یک سخنرانی در همایشی مرتبط با مفهومی خاص و یا از رمان و ادبیات جدا می کند.با این رویکرد است که نمی توان پذیرفت صرف طرح موضوعی مهم حتی با نگاهی تیزبین و خیرخواهانه نیازی به پرداخت دراماتیک و تصویری استاندارد و حداقلی وجود ندارد. قطعا پذیرفتنی نیست که اصول و قواعد اولیه رخ دادن درام و سیروریت پیشبرد داستان و روایت فیلم فدای اهمیت موضوع اثر سینمایی گردد.
به بیان دیگر در این شرایط دیگر چیزی تحت عنوان سینما محلی از اعراب نمی یابد و تنها گزارشی تصویری در حد و اندازه های گزارش های مستند شبکه های خبری رایج نمایان خواهد شد.صدر عاملی در "زندگی با چشمان بسته" مناسبات کور و واپسگرای جامعه ای را مقابل چشمان تماشاگرش قرار می دهد تا پی به بدویت غریبی که در تک تک رفتارهایش موج می زند ببرد و البته درک کند که نتایجی که از دل این رفتارهای بعضا نابخردانه و از سر عادت بروز می کند تا چه میزان می تواند تلخ و جبران ناپذیر باشد.
صدرعاملی با نمونه گرفتن محل زندگی پرستو و خانواده اش به عنوان جامعه نمونه ایرانی تمام ناصافی هایی که گریبان جامعه به اصطلاح مدرن ایرانی را می فشارد را نشانه رفته تا بدویت تنیده شده در رفتارهای به ظاهر مدرن و شهری جامعه ایرانی را به رخ بکشد. اما نمونه تصویری ارائه شده به شدت مشوش و سردرگم به نظر می رسد که خب باعث لکنت در بیان موضوع بسیار با اهمیت مد نظر صدرعاملی شده است.حتی کشته شدن برادر پرستو در انتهای داستان با این معنا که فرهنگ مرده پرستی ایرانی را به چالش بکشد هم درست از آب در نمی آید و به جای انتقال این مفهوم که ما ایرانی ها بعد از از دست دادن عزیزان دورهم جمع می شویم و نمی توانیم در زمان حیاتشان به هم خوبی کنیم را به شکلی نمایش می دهد که بیشتر هجو آمیز به نظر میآید تا تاثیرگذار. در مجموع اما "زندگی با چشمان بسته" را نمی توان ندیده گرفت.
اما آیا فیلمی بررفتارهای دختری متعلق به شرایط امروزی تاکید دارد می توانست سرراست تر و مستقیم تر و بی دردسرتر به تصویر درآید؟ آیا نمی توان بیان حتی الکن موضوعی با این شدت از اهمیت را به فال نیک گرفت؟ نسبت خوش بینی نابخردانه و معقول رفتارکردن های خردمندانه در مواجهه با این فیلم چگونه تعریف می شود؟ نسبت ابعاد فنی سینما با مفاهیم درونی فیلم چگونه تعریف می شود و تا کجا می توان یکی را بر دیگری ارجح دانست؟ اینها سوالاتی است که رسیدن به پاسخی برا ی آنها تماشای اثر صدر عاملی را با معنا یا بی معنا می کند... "زندگی با چشمان بسته" شاید حکایت ناپخته ای است از رفتارهای اجتماعی و فردی برآمده از ذهنیتی روستایی و سنت زده در دل مناسبات در ظاهر شهری.
نویسنده : محمدرضا مقدسیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست