یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نقش قیام فاطمی در اتحاد و انسجام اسلامی


نقش قیام فاطمی در اتحاد و انسجام اسلامی

بی تردید اندیشه, آن هنگام که با شناخت همراه شود, می تواند به استعدادهای نظری و استعدادهای فکری راه یابد و طرحی دیگرگونه در اندازد

● درآمد

بی‌تردید اندیشه، آن هنگام که با شناخت همراه شود، می‌تواند به استعدادهای نظری و استعدادهای فکری راه یابد و طرحی دیگرگونه در اندازد. در نخستین آیاتی که خداوند بر پیامبر اکرم (ص) نازل کرد، به این مسأله اشاره شده است: «علّم الانسان مالَم یععلم؛ (۱) به انسان آنچه را نمی‌دانست آموخت» و در آیات دیگر نیز فاصله داشتن شناخت و نداشتن آن بسیار دانسته شده است: «قل هل یستوی الاعمی و البصیر ام هل تستوی الظلمات و النّور؛ (۲) بگو آیا کور (دل) و بینا با هم برابرند، یا آیا تاریکی و روشنی همسانند؟...».

امیر سخن، امیرمؤمنان نیز در سخنی ملکوتی چنین فرموده است: «یا کمیل! مأمن حرکه الا و انت محتاج فیها ولی معرفه؛ (۳) ای کمیل، هیچ حرکتی (و کاری) نیست جز اینکه در آن به شناختی نیازمندی».

آنچه آوردیم قطره‌ای از دریای خروشان آیات و روایات درباره ضرورت شناخت بود، و این نکته نیز تردید نمی‌پذیرد که روزگار ما، بیش از گذشته، نیازمند شناخت و معرفت است؛ شناخت حقایق قرآن و روایات، شناخت تاریخ، شناخت آموزه‌های انقلاب اسلامی، شناخت جهان معاصر و نیز شناخت دشمن و توطئه‌های آن.

دشمن شکست خورده در عرصه‌های مختلف، امروز بسیار می‌کوشد تا با ایجاد تفرقه در صفوف مسلمانان و مؤمنان، و نیز از بین بردن اتحاد پر برکت قرآنی، زمینه‌های نابودی مسلمانان را پدید آورد و پیروزی‌های آنان را به شکست بکشاند.

از این رو شناخت برکت‌های اتحاد و انسجام اهمیت دو چندان می‌یابد؛ این مهم در سخنان ارزشمند پیامبر گرامی اسلام(ص) و اهل بیت(ع) او به فراوانی وجود دارد. از این رهگذر بر آن شدم تا به بررسی سیره حضرت زهرا (س) و نقش آن حضرت در ایجاد اتحاد و انسجام اسلامی بپردازم. بی‌تردید موضوع پیش‌گفته در روزگار ما اهمیت بسیار یافته است؛ به ویژه آن که در سالی قرار داریم که به فرموده رهبر معظم انقلاب، اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام گرفته است.

● اتحاد

واژه اتحاد از واژه‌های بنیادینی است که در فرهنگ دینی و اسلامی ما از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که خداوند در آن اهمیت اتحاد و همبستگی را بر می‌شمارد و مؤمنان را به این امر خطیر رهنمون می‌شود. برخی از آیات قرآن که گاه با صراحت و گاه با لطافت به این مسأله اشاره می‌کند، چنین است:

- واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا؛ (۴)

- کان الناس امه واحده؛ (۵)

- یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقُکم من نفس واحده؛ (۶)

- و ما کان الناس الا امه واحده؛ (۷)

- ان هذه امّتکم امه واحده و انا ربّکم فاعبدون؛ (۸)

- یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه و لا تتبعوا خطوات الشیطان. (۹)

آنچه از آیات برمی‌آید این است که حتی اگر اتحاد امری واجب نباشد، در نزد پروردگار امری پسندیده است. خداوند در قرآن مجید از پیامبر (ص) می‌خواهد که حتی با اهل کتاب نیز در آنچه بین آنها و مسلمانان مشترک است، اتحاد برقرار سازند؛ چنان‌که در سوره آل عمران آمده است: «قل یا اهل الکتاب تعالو الی کلمه سواءٍ بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نُشرکَ بهِ شیئاً و لا یتّخذِ بعضُنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولّوا فقولوا اشِهدوا بأنا مسلمون؛ (۱۰) بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم، و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد. پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما)».

تاکید قرآن مجید بر این که می‌توان با اهل کتاب نیز بر سر امور اتحاد داشت، به واقع بیانگر این حقیقت است که اتحاد مذاهب امکان‌پذیر و دسترسی به آن آسان خواهد بود.

در روایات و احادیث معصومان نیز سفارش بسیاری به ایجاد اتحاد و همبستگی وجود دارد. از جمله پیامبر گرامی اسلام (ص) در سخنی ملکوتی چنین فرموده است:‌«یا ایها الناس علیکم بالجماعه و ایّاکم والفُرقه؛ (۱۱) ای مردم، بر شما باید پیروی از جماعت (و اتحاد) و برحذر باشید از تفرقه و دو دستگی». امام سجاد (ع) در این باره فرموده است: «یا زُهری! و ما علیک ان تجعل المسلمین منک بمنزله اهل بیتک فتجعل کبیرهم بمنزله والدک، و تجعل صغیرهم بمنزله ولدک و تجعل تربَکَ منهم بمنزله اخیک؛ (۱۲) ای محمد بن مسلم زهری، مسلمانان را همچون اهل خانه خود بدان، پس بزرگشان را پدر خود بگیر و کوچکشان را فرزند خود و همسن خود را برادر»، و نیز در دعای مکارم الاخلاق از آن حضرت چنین می‌خوانیم: «... و اکمل ذلک لی بدوام الطاعه و لزوم الجماعه ...». (۱۳)

در سیره امیرمؤمنان علی (ع) نیز اهمیت به وحدت مسلمانان بسیار مشاهده می‌شود. آن حضرت در نامه‌ای به عثمان بن حنیف پس از آنکه او را مذمّت می‌کند که از چه بر سر سفره مردی از ثروتمندان نشسته، به واقعه غصب فدک اشاره می‌کند؛ آن حضرت اعلام می‌دارد که از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در اختیار او و خانواده‌اش بود که آن نیز غصب شده است. با این حال، خدا را بهترین حاکم برمی‌شمرد و آن امر را به قیامت موکول می‌کند؛ (۱۴) از این رو، آن حضرت پس از قبول خلافت، باز هم فدک را به اموال شخصی خود برنگرداند تا مبادا به سبب آن، اتحاد مسلمانان بر هم خورد و جامعه اسلامی آسیب ببیند.

همچنین امیرمؤمنان (ع) در ماجرای نبرد جمل، پس از پیروزی بر سپاهی که عایشه و دیگران آن را ترتیب داده بودند، عایشه را با احترام فراوان به مدینه بازگرداند تا دیگربار آسیبی به وحدت جامعه اسلامی وارد نیاید. (۱۵)

در روایات، آثار فراوانی برای وحدت ذکر شد هاست که از جمله آنها، نجات از هلاکت، ورود به بهشت، عزت، قوّت و برکت را می‌توان نام برد. (۱۶)

در سخنان رهبران دینی معاصر نیز به اهمیت وحدت اشاره رفته است؛ از جمله امام خمینی (ره) فرموده است: «خداوند در قرآن واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا را بر مردم واجب کرده. همه با هم باشید و تفرّق در کار نباشد. با تفرق همه فسادها هست و با تمسّک به خداوند همه صلاح‌ها و سعادت‌ها». (۱۷)

● تفرقه

تفرقه و دو دستگی را قرآن و روایات بسیار نکوهیده‌اند. خداوند متعال در آیات فراوانی، مؤمنان را از هرگونه تفرّق و از هم‌ گسیختگی اجتماعی برحذر داشته است. آیات زیر – که بخشی از آن آیات‌اند – مؤیّد سخن ماست:

- وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا؛ (۱)

- وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ؛ (۲)

- وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ؛ (۳)

- أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ؛ (۴)

- وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمْ الْبَیِّنَاتُ. (۵)

در فرهنگ قرآنی، اهمیت حفظ وحدت و پرهیز از دو دستگی تا آنجاست که هارون – برادر موسی (ع) – بدان استناد می‌کند و خود را معذور می‌دارد. در دوره غیبت موسی (ع) فردی به نام سامری مردم را به گوساله پرستی تشویق کرد؛ بسیاری از بنی اسرائیل گوساله‌پرست شدند! در این میان اندرزها و هشدارهای هارون نیز مؤثر واقع نشد. موسی (ع) هنگامی که به نزد قوم خود بازگشت، محاسن و سرِ هارون را به دست گرفت و او را مورد مؤاخذه قرار داد که چرا در برابر انحراف مردم کاری انجام نداده است. هارون نیز در پاسخ چنین می‌گوید که بیم داشته امت موسی (ع) دچار تفرقه و دو دستگی شوند. این گفت و شنود در قرآن چنین آمده است:

«قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِی أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی * قَالَ یَبْنَؤُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی؛ (۶) [موسی] گفت ای هارون، وقتی دیدی آنها گمراه شدند چه چیز مانع تو شد، که از من پیروی کنی؟ آیا از فرمانم سرباز زدی؟ گفت: ای پسر مادرم، نه ریش مرا بگیر و نه [موی] سرم را، من ترسیدم بگویی: میان بین‌اسرائیل تفرقه انداختی و سخنم را مراعات نکردی».

در روایات و سیره معصومان (ع) نیز اهمیت وحدت و پرهیز از تفرقه به خوبی به چشم می‌خورد. پیامبر اکرم (ص) در خطبه‌ای پس از وصیت مردم به عمل به کتاب الهی و طاعت پروردگار و پرهیز از محارم الهی، چنین فرموده است: «... انّ الاختلاف و التنازع و التّسبّط من امر العجز و الضّعف و هو ممّا لا یُحبّه الله، و لا یعطی علیه النّصر و الظّفر؛ (۷) اختلاف و چند دستگی و سست کردن امور، از سرِ عجز و ضعف است و آن از چیزهایی است که خداوند دوست نمی‌دارد و یاری و پیروزی را با آن همراه نمی‌سازد».

امام علی (ع) در ضمن خطبه‌ای چنین فرمود: «... فایّاکم و التلوّن فی دین الله، فانّ جماعه فیما تکرَهون من الحقّ خیرٌ من فرقهٍ فیما تحبّون من الباطل و انّ الله سبحانهُ لم یُعطِ احداً بفرقهٍ خیراً ممّن مضی و لا ممن بقی؛ (۸) مبادا در دین دو رنگ باشید که همبستگی و اتحاد در راه حق – هر چند از آن کراهت داشته باشید – بهتر از پراکندگی در راه باطل – هر چند علاقه بدان داشته باشید – است؛ چه اینکه خداوند به هیچ کس – نه گذشتگان و نه آنان که هم‌اکنون هستند – بر اثر تفرقه چیزی نبخشیده است».

امام حسین (ع) نیز در نامه‌ به اشراف بصره، ضمن گوشزد کردن حق خاندان پیامبر (ص) در خلافت و حکومت بر جامعه، علت سکوت اهل بیت (ع) را وحدت جامعه اسلامی و پرهیز از تفرقه اعلام می‌دارد: «امّا بعد، فانّ الله اصطفی محمداً علی خلقِهِ و اکرمهُ بنبوتهِ و اختارهُ لرسالته ثمّ قبضه الله الیه و قد نصحَ لعبادهِ و بلّغَ ما ارسل به و کنّه اهلهُ و اولیاءهُ و اوصیاءهَ و ورثتهُ و احقّ الناس بمقامهِ فی الناسِ فاستأثَرَ علینا قومنا بذلک فرضینا و کرِهنا الفرقهَ و احببنا العافیه،‌و نحنُ نعلم انا احقّ بذلکَ الحقّ المستحق علینا مِمّن تولاّهُ ...؛ (۹) اما بعد، خدا محمد (ص) را بر خلایق خویش برگزید و او را به پیامبری خود گرامی داشت و به رسالتش مبعوث کرد؛ سپس او را نزد خود برد، در حالی که به صلاح مردم عمل کرده بود و رسالتش را انجام داده بود و ما، خاندان و اولیا و اوصیا و وارثان او و سزاوارترین مردم به جانشینی وی بودیم که دیگران، بر ما پیشی جستند و ما تسلیم شدیم؛ ما تفرقه را نخواستیم و به عافیت (وحدت) پاسخ گفتیم؛ این در حالی بود که می‌دانستیم ما بر حق ولایت از متولیّان آن، سزاوارتریم ...».

امام باقر (ع) نیز در سخنی نورانی چنین فرموده است: «انّ الله تبارک و تعالی علم انّهم سیفترقونَ بعدَ نبیّهم فیختلفون فنهاهم عن التفرّق کما نهی من کان قبلَهُم، فاَمرهُم ان یجتمعوا؛ (۱۰) خداوند تبارک و تعالی می‌دانست که آنان (امت پیامبر) پس از پیامبرشان دچار تفرقه و اختلاف می‌شوند، پس آنان را از تفرقه برحذر داشت – همان‌گونه که پیش از آنان را نیز برحذر داشته بود – و به اجتماع و وحدت دستورشان فرمود».

● بیدارگران اتحاد آفرین

اندیشه اتحاد و انسجام امت اسلام، پیشینه‌ای بس سترگ داشته است. اندیشمندان بزرگی چون سید جمال‌الدین اسدابادی، شیخ محمد عبده، آیت الله العظمی سید محمد حسین بروجردی، شیخ شلتوت، سید عبدالحسین شرف الدین عاملی، سید محسن امین، عبدالرحمن کواکبی، ابوالاعلی مودودی، محمد حسین کاشف الغطاء، امام موسی صدر، شهید محمد باقر صدر، امام خمینی، و در روزگار ما مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای و آیت الله سید علی سیستانی نقش کم نظیری در برپایی اتحاد مسلمانان داشته‌اند. با نگاه به اندیشه و زندگانی این دانشمندان بزرگ مسلمان، در می‌یابیم که آنان با ژرف‌اندیشی در آیات قرآن و روایات پیامبر گرامی اسلام (ص) و خاندان پاک او به این حقیقت دست یافته‌اند که ریشه بسیاری از نابسامانی‌ها و شکست‌های مسلمانان در عرصه‌های گوناگون، و نیز سرچشمبه بسیاری از عقب‌ماندگی‌ها و واپسرفت‌های کشورهای اسلامی، تفرقه و چند دستگی و نزاع خواهی و فراموشی دشمن حقیقی و جان شکار است؛ و چه اندوهناک!

از این رو بسیاری از آنان، جان خویش را نیز در راه این اندیشه سترگ نثار کردند تا مسلمانان را به جایگاه حقیقی خود در جهان برسانند. از این رو اتحاد امروزین مسلمانان را باید ارج نهاد و دسر سیر استکمالی آن کوشید.

● آسیب‌های مخالفت با اتحاد

بی‌تردید، همان‌گونه که باور به اتحاد می‌تواند پدیده‌ای مبارک باشد و آثار مثبت فراوانی بر جای نهد، مخالفت با آن نیز پیامدهای نامبارک و تأسف‌باری به بار خواهد آورد. مهم‌ترین این پیامدها دو چیز است: عوام فکری، رشد تفکرهای مطرود و توطئه‌آمیز.

عدم باور به حقیقت سترگ اتحاد باعث شد که در آغاز شکل‌گیری دولت منحوس اسرائیل، برخی عوام اندیشان به یاری مردم مظلوم فلسطین نشتابند و شکاف شیعه و سنّی را آن قدر عمیق ببینند! که ایستادن در برابر یهود (که قرآن مجید آنان را اسرّ الناس عداوهً می‌داند) را بر خود لازم ندانند. این عوام ذهنی تا آنجا ادامه داشت که برخی از این به ظاهر عالمان در درگیری‌های شیعه و سنی که گاه به کشته شدن یک شیعه منجر می‌شد، به صدور اعلامیه و گرفتن مجلس ختم و ... بپردازند، ولی دریغ از یک اعلامیه در محکومیت جنایات اسرائیل!

و چه اندوهبار که برخی تخریب قبور امامین عسکریین (ع) را که دست داشتن آمریکا و اسرائیل و انگلیس در آن، تردید نمی‌پذیرد، دعوای شیعه و سنی بدانند و از تهدید و ... سخن برانند.

دیگر آنکه مخالفت با وحدت، تفکرهایی را رشد داد که نه شیعه آن را می‌پذیرفت و نه اهل تسنن. اصرار بر ایجاد شکاف‌های بیش‌تر بین شیعه و سنی، و طرد و کافر دانستن بخش زیادی از مسلمانان، باعث رشد تفکر سلفی و غلبه وهابیّت شد.

فرقه منحوس وهابیت، با حمایت‌های مالی آمریکا و انگلیس و اسرائیل، و با کافر دانستن شیعه و سنی و به سخره گرفتن عقاید سترگی چون شفاعت و امامت، تبلیغات وسیعی را آغاز کرد. ترقّی وهابیت و سلفی‌گری، آن هنگام بود که نزاع عالمان شیعه و سنی بالا گرفت بود؛ از این رو دشمن زمینه را مناسب دید که با مطرح ساختن فرقه‌ای که از حقایق و واقعیت‌های دنیای امروز بی‌خبر است و دست به خون مسلمانان دیگر می‌آلاید، زمینه‌های عقب ماندگی مسلمانان در خاورمیانه را فراهم آورد.

● اتحاد با چه محوری؟

با تأمل در آنچه گفتید، یک پرسش مهم به روشنی رخ می‌نماید: اتحاد با چه محوری؟ پاسخ به این پرسش شایسته مجالی دیگر است. مجالی که در آن مؤلفه‌های اتحاد روشن شود و محورهای اتحاد به خوبی تبیین گردد. اما به قدر ضرورت می‌توان گفت: اتحادی که می‌تواند جامعه اسلامی معاصر ما را از چند دستگی برهاند، اتحادی است که تبیین عقلی و نقلی داشته باشد. به بیان دیگر، اتحادی می‌تواند راهگشا باشد که محور آن قرآن کریم، سنت پیامبر گرامی اسلام (ص)، و سیره معصومان و اهل بیت(ع) آن پیامبر گرامی (ص) باشد. در محور نخست و دوم، مسئله به خوبی روشن است. آیات قرآن مجید و نیز سیره و سخنان رسول اکرم (ص) در نزد همه مسلمانان جایگاه ویژه‌ای دارد و همه مسلمانان با هر گرایش و اندیشه‌ای، به قرآن و پیامبر (ص) عشق می‌ورزند و آرزوی محشور شدن با آنان را در دل می‌پرورانند.

اما اهل بیت پیامبر اسلام (ص) چگونه می‌توانند محور خوبی برای اتحاد باشند؟ در پاسخ باید گفت: به اعتقاد شیعه، امامان ما منصوب پروردگارند و طبق حدیث جابر از رسول خدا (ص)، نامه همه آنان بر زبان پیامبر (ص) جاری شده و پیامبر آنان را منصوب خداوند دانسته است. امامان شیعه و حضرت زهرا (س) – دختر پیامبر اکرم (ص) – در اندیشه شیعی دارای مقام عظمت‌اند. در اندیشه اهل سنت نیز دختر گرامی پیامبر رحمت (ص) از ارج و مقام والایی برخوردار است و امامان شیعه، عالمان و فقیهان بزرگ امت اسلام و یادگاران پیامبر (ص) به شمار می‌روند؛ از این رو هر دو فرقه به دختر پیامبر (ص) احترام می‌گذارند و امامان را (شیعه به عنوان وارثان و جانشینان و معصومان و اهل سنت به عنوان فقیهان و عالمان برجسته اسلامی) که می‌تواند رفتار آنان سرمشق خوبی برای دیگران باشد) ارج می‌نهند؛ و این، خود می‌تواند اتحاد آفرین باشد.

باید توجه داشت که اتحاد و انسجام به معنای دست برداشتن از عقاید راستین و انفعال نیست؛ مطرح کردن اتحاد به معنای شیعه شدن سنی یا سنی شدن شیعه یا دست برداشتن از دست کم بخشی از باورها، خطای بسیار بزرگی است که گاه به اضمحلال و واپس رفت اندیشه اتحاد می‌انجامد. از این رو، مناظره‌ای علمی میان عالمان مذاهب اسلامی مفید، بلکه لازم است و هیچ منافاتی با اتحاد ندارد. آنچه اتحاد را از بین می‌برد، مطرح ساختن اندیشه‌های جنجالی در فضاهای رسمی و عمومی و بازاری کردن برخی فکرها و جنجال آفرینی‌های بی‌فایده و نیز فراموش کردن دشمن اصلی مسلمانان است. اتحاد دست گذاشتن بر نقاط مشترک و یکی بودن در برابر استعمار و استکبار، در زیر پرچم «لا اله الا الله و محمد رسول الله» است. اتحاد، به معنای ژرف‌بینی در پدیده‌های دنیای امروز و نیازشناسی دنیای اسلام است؛ همان‌گونه که در اندیشه عالمان بزرگ اسلامی بوده است؛ چنان که عالمی چون، سید عبدالحسین شرف الدین عاملی، از بنیانگذاران وحدت در کشور لبنان و از مروّجان این اندیشه نورانی است، با آنکه خود در کتاب «المراجعات» با صلابت و قاطعیت از ولایت امیرمؤمنان (ع) و خلافت ایشان دفاع می‌کند.

اتحاد، ضرورتی عقلانی

اندیشه اتحاد، اندیشه‌ای کاملاً عقلانی است؛ البته به شرط آنکه مقدمات آن به خوبی تبیین شود. از این رو مخالفان اتحاد و انسجام امت اسلامی، از دو حالت بیرون نیستند: یا معاندند و از سر عناد و لجاجت اتحاد را نمی‌پذیرند و با آن مخالفت می‌کنند، یا جاهل‌اند و چنانچه مقدمات اتحاد به خوبی برای آنان تبیین شود، به آن ملتزم می‌شوند. بنابراین، بر پژوهشگران این عرصه است که این ضرورت را در طی پژوهش‌های بسیار با بیان عقلانی و عُقلایی بنگارند و جایگاه عقل را در اندیشه اتحاد و انسجام اسلامی برشمارند.

تردید نمی‌پذیرد که ما نقاط مشترک بسیاری با اهل سنت در اعتقادات و نیز در شعائر داریم؛ و نیز پر روشن است که همه فرق و مذاهب اسلامی، دشمن مشترکی دارند که در صدد نابودی اسلام ۰ با هر گرایش و تفکری – یا دست کم ایجاد تحریف در آموزه‌های آن است. همچنین پر واضح است که چنانچه بر نقاط مشترک دست نگذاریم و دچار تفرقه باشیم، راه را بر دشمن هموار می‌سازیم، حال آنکه دست نهادن بر نقاط مشترک نیز امری محال و ناممکن نیست؛ از این رو عقل حکم می‌کند که با اتحاد اسلامی، جلوی پیشرفت دشمن را بگیریم و زمینه ترقی خود را فراهم آوریم.

ذکر این نکته نیز لازم می‌نماید که – همان‌طور که در علم کلام و فقه و اصول ثابت است – با وجود دلیل عقلی، آیات و روایات حکم ارشاد عقل را پیدا می‌کند. از این رو آیات و روایات بسیاری که گذشت، جنبه ارشادی دارد.

● فاطمه زهرا (س) و وحدت آفرینی

آنچه گفتیم مقدماتی برای بحث کنونی بود. آیا فاطمه زهرا (س) نقشی در وحدت آفرینی داشت؟ امروزه، آنچه در اذهان مردم نقش بسته این است که امیرمؤمنان (ع) در ماجرای غصب خلافت، پس از آنکه مردم را در گرفتن حق خویش سست یافت و دشمن را در از پا درآوردن نههال حکومت اسلامی که با زحمات بسیار پیامبر گرامی اسلام (ص) پا گرفته بود، مصمم یافت، جانب صبر و سکوت را گرفت و شکیبایی پیشه کرد تا جامعه دچار تفرقه و دو دستگی نشود و این، باعث نابودی اسلام نگردد، در این میان، فاطمه زهرا (س) صبر را بر نتافت و در نهان و آشکار، افشاگرایانه بر حکومت غاصب نهیب زد و ...؛ و معلوم است که با چنین تصوری، بحث از نقش‌آفرینی فاطمه زهرا (س) در وحدت کمی ثقیل و ابتر می‌نماید! اما این‌گونه نیست!

فاطمه زهرا (س) نقش بسیار مهمی در اتحاد اسلامی ایفا کرد که تاکنون کمتر به آن توجه شده است. او در دوره حیات پیامبر اسلام (ص) و پس از رحلت وی نقش مهمی در اتحاد مسلمانان داشت؛ انفاق فراوان آن حضرت، بخشیدن پیراهن عروسی به فقیر، کمک رسانی به پیامبر (ص) در نبرد اُحد و مرهم نهادن بر زخم‌های بدن پیامبر (ص)، ایجاد نشاط معنوی در محیط زندگانی پیامبر (ص) با اخلاق خوش و آسمانی خود و ... جلوه‌های گوناگون اتحاد آفرینی وی در زمان رسول خداست؛ مگر، اینکه انفاق و کمک به مستمندان، روح همدلی و ایثار را در جامعه اسلامی زنده می‌کند و مسلمانان را به هم دلگرم می‌کند؟ مگر نه اینکه مراقبت از جان پیامبر (ص) و مرهم نهادن بر زخم‌های وی، دلهای مشتاق آن حضرت را صفای تازه می‌بخشد و خشنود می‌کند و محبت پیامبر – مظهر اتحاد و امت اسلام – را روز افزون می‌کند؟

اینها، نمونه‌هایی از اتحاد آفرینی صدیقه کبری (س) در زمان رسول خدا (ص) بود؛ اما نقش آن حضرت در وحدت پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) شایان بررسی جدی‌تری است که در پی، به آن می‌پردازیم.

جواد محمد زمانی

پی‌نوشت‌ها:

۱. علق، آیه ۵.

۲. رعد، آیه ۱۶.

۳. تحف العقول، ص ۱۱۹.

۴. آل عمران، آیه ۱۰۳.

۵. بقره، آیه ۱۳۳.

۶. نساء، آیه ۱۱.

۷. یونس، آیه ۹.

۸. انبیاء، آیه ۹۲.

۹. بقره، آیه ۲۰۸.

۱۰. آل عمران، آیه ۶۴.

۱۱. میزان الحکمه، ج ۱، ص۴۰۶.

۱۲. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۲۳۰، به نقل از الحیاه، ج۱.

۱۳. صحیفه سجادیه، ص۹۲، دعای شماره ۲۰.

۱۴. نهج‌البلاغه، نامه ۴۵.

۱۵. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۶.

۱۶. الوحده الاسلامیه، سید شهاب‌الدین حسینی، مرکز تقریب مذاهب اسلامی.

۱۷. صحیفه نور، ج ۷، ص۲۱۸.

۱. آل عمران، آیه ۱۰۳.

۲. انعام، آیه ۱۵۳.

۳. انفال، آیه ۴۶.

۴. شورا، آیه ۱۳.

۵. آل عمران، آیه ۱۰۵.

۶. طه، آیات ۹۲ – ۹۴.

۷. بحارالانوار، ج ۲۰، (ص) ۱۲۶، ح ۵۰.

۸. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۶، ش ۳۳.

۹. جمعی از نویسندگان، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ترجمه علی مؤیدی، ص ۳۵۴.

۱۰. تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج ۱، ص ۳۶۶.

۱. بحارالانوار، ج ۲، ص۲۲۶.

۲. خیابانی، وقایع الایام، جلد چهارم، ص۲۹۵.

۳. کنزالعمال، ج۱، ص۵۸۲.

۴. بحارالانوار، ج۷۹، بیت الاحزان، ص۱۷۶.

۵. مجلسی، جلاءالعیون، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج۸، ص۱۰۹.

۶. مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۴۴.

۷. مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، (ص) ۳۴۴؛ بحارالانوار، ج۴۳.

۸. بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۹.

۹. مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۲.

۱۰. تفسیر امام حسن عسکری، ص۳۳۰؛ البرهان، ج۳، ص۲۴۵؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۵۹، ح۸.

۱۱. مجلسی، جلاءالعیون، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج۸، ص۱۰۹.

۱۲. همان.

۱۳. بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۵۳.

۱۴. نهج الحیاه، ص۴۸، ح۲۶.

۱۵. مجلسی، جلاءالعیون، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج۸، ص۱۰۹.

۱۶. وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۴۳۹.

۱۷. مجلسی، جلاءالعیون، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج۸، ص۱۰۹.

۱۸. نهج‌الحیاه، دشتی، ص۲۸۳، ح۱۷۱.

۱۹. نهج الحیاه، دشتی، صص۴۱ و ۴۲، ح۱۷.

۲۰. نهج‌الحیاه، دشتی، صص۳۸-۴۰، ح۱۶.

۲۱. همان.

۲۲. همان، ص۱۲۰-۱۲۲، ح۵۸.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید