دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
توریه و شرایط بهره گیری آن از منظر اسلام
از شخصی تقاضای كمك می كنند او در جواب می گوید دستم خالی است و واقعا در آن لحظه در دستهایش چیزی نبوده گرچه ممكن است در جیب یا حساب بانكیاش پول داشته باشد و یا می پرسند آیا فلان شخص را دیدهای؟ و وی هنگام پاسخ یك قدم به جلو گذاشته و می گوید از وقتی اینجا ایستادهام او را ندیدهام، و یا وقتی در تهران، ناشناسی از انسان می پرسد: شما زمانی قم نبودید؟ و وی در جواب می گوید: نه، منهیچوقت قم نبودم، من انسان هستم، قم شهر است و جماد و مستحیل است که انسانبشود. و یا وقتی همسایه ای وسیله ای را میخواهد و شخص نمی خواهد به او بدهد میگوید: جاروبرقی ما كار نمیكند (یعنی الان خاموش است) یا چرخ گوش ما دست كسی است و قبلاً آن وسیله را به دست فرزند یا همسر خود داده باشید. و یاً بگوید آقا در خانه نیستند و منظورش امام زمان «علیه السلام» باشد و مخاطب با قرینه ای که موجود است گمان کند منظور صاحب خانه است و مانند اینها كه مردم در محاورات و زندگی روزمره با توسل به آن و با عنوان دروغ مصلحتی كه در مباحث فقهی از آن به توریه اطلاق می شود خود را از زیر بار مسئولیت و فعل امری می رهانند ، بهره گیری از سنتی كه به عالم سیاست نیز رسوخ كرده و برخی از مدیران دولتی از آن در تبلیغات انتخاباتی و مواجهه با ارباب رجوع بهره می گیرند گرچه موضوع این مقال مبحثی سیاسی نیست و بحثی فقهی كلامی از نوع مباحث طلبگی می باشد ولی تلاش برای روشن ساختن این نكته به مسئولان اجرائی كشور است كه آقایان به این نكته اشراف داشته باشند كه توسل به توریه نیز شرایطی دارد كه نمی توان همیشه از آن بهره گرفت البته این گونه سخن گفتن كه عین صدق است در مقام اجرا و گفتار نیاز به مهارت خاصی دارد و الاّ منجر به دروغ و ضایع شدن شخص میگردد.انسان در مواقع اضطرار مانند دفاع از عقیده یا اصلاح ذات البین دروغ می گوید و مواردی است که شبه راست گفتن جایز است( توریه) ودر جایی که تقیه لازم است تقیه می كند. وهرکدام از این مراتب و اقسام توریه آثاری دارد که در ادامه به آن پرداخته می شود.
لفظی که دارای دو معنا باشد: یکی ظاهر و دیگر خلاف ظاهر و گوینده، معنایخلاف ظاهر را اراده کند، توریهاش نامند، هر چند مخاطب، به معنای مقصود پی نبرد و تنها معنای ظاهر لفظ را دریابد.
برادران یوسف که برای خرید گندم، نزد عزیز مصر شدند، برادرشان یوسف رانشناختند. یوسف، دستور داد که جوالهای آنان را از گندم پر کنند و کیله گندم کشی رادر جوال برادر تنی او بگذارند. کاروان برادران که به راه افتاد، منادی عزیز مصر فریادزد: «ایتها العیر، انکم لسارقون ،ای کاروان! شماها دزد هستید» ، در صورتی که کاروانیان، دزدی نکرده بودند. پرسیدند: چه چیز گم کردهاید؟مصریان گفتند: کیله را گم کردهایم، ولی نگفتند که شماها کیله را دزدیدهاید. خطابدزدی به برادران از آن نظر بود که پیش از این یوسف را از پدرش دزدیده بودند.
حزقیل پسر عمو و ولیعهد فرعون مصر بود. در خاندان فرعونی مصر، تنها کسیکه ایمان به خدا داشت و به توحید دعوت میکرد همو بود. سخن چینان به فرعونگزارش دادند که حزقیل تو را خدا نمیداند و به خدای یگانه دعوت میکند و دشمنانتو را یاری میکند.
فرعون گفت: اگر او، که خلیفه و ولی عهد من است، چنین باشد، کفران نعمت مرا کرده است و استحقاق عذاب خواهد داشت و اگر شماها دروغ بگویید، مستحقشدیدترین عذابها خواهید بود و سپس حزقیل را با آنها رو به رو کرد.
آنها به حزقیل گفتند: تو خداوندی و پروردگاری فرعون را منکر هستی ونعمت هایش را کفران میکنی. حزقیل فرعون را مخاطب ساخته و گفت: شهریارا،تاکنون از من دروغی شنیدهای؟
فرعون گفت:نه. حزقیل گفت: از اینان بپرس، پروردگارشان کیست. گفتند:فرعون.
گفت: بپرس آفرید گارشان کیست؟ گفتند: فرعون.
گفت: بگو روزی رسانشان و آن که زندگی اینها را اداره میکند و زیان را از آنها دور میکند کیست؟ گفتند: فرعون.
حزقیل گفت: شهریارا، من تو را و هر کس که در این جا حاضر است گواه میگیرم که پروردگار آنها پروردگار من است، آفریدگار آنها، آفریدگار من است، روزیرسان آنها روزی رسان من است، مصلح زندگی و گذران آنها، مصلح زندگی وگذران من است و من به جز پروردگار آنها و روزی رسان آنها و آفریدگار آنها بهپروردگاری و روزی رسانی و آفریدگاری ایمان ندارم، من تو و همه حاضران را گواهمیگیرم که هر پروردگاری و آفریدگاری و رازقی که به جز پروردگار و آفریدگار ورازق آنها باشد، من از آن بیزارم و به خداوندی اش کافر هستم. فرعون خشنود شد وسخن چینان را سختترین شکنجه کرد.
توریهای که حزقیل به کار برد، این بود که نگفت پروردگار من، کسی است کهآنها گفتند پروردگار ماست، بلکه گفت: پروردگار من، پروردگار آنهاست.
در شوخی بایستی یک چیز غیر عادی باشد تا موجب تعجب و خنده گردد. امورعادی هیچ گونه خندهای نمیآورد. شوخیهای پیغمبر اسلام با آن که بسیاردلپذیر بود، ولی خلاف حقیقتی در آنها نبود و در عین حال، چیزی غیر عادی در آنموجود بود.
وقتی زن زید بن اسلم در حضورش شرفیاب بود، نام شوهرش را برد.حضرتش فرمودند: همان که در چشمهایش سفیدی موجود است؟ زن منکر شد و گفت: چشمهای او سپیدی ندارد. وقتی که داستان را برای شوهرش حکایت کرد، زید گفت: مگرسپیدی چشمهای مرا نمیبینی که از سیاهی اش بیشتر است؟
وقتی به پیر زنی که از عشیره اشجع بود فرمود: پیر زن داخل بهشت نمیشود،پیرزن گریستن آغاز کرد. بلال زنگی رسید و پیر زن را دید که میگرید، از سبب گریهاو بپرسید، وقتی که از آن آگاه شد، خدمت رسول خدا عرض کرد. پیامبر اعظم(ص)فرمودند:سیاه پوست هم، چنین است. بلال حبشی این را که شنید در کنار پیر زن بنشست وبه گریه پرداخت. عباس پیر، عموی پیغمبر آن دو را در آن حال بدید، شرفیاب شد وجریان را استفسار کرد. پیغمبر فرمود: پیر مرد هم چنین است. آن گاه هر سه رامخاطب قرار داده و فرمود: خدا پیران و سیاه پوستان را به زیباترین چهره در میآورد، جوان میشوند، سپید میشوند و داخل بهشت میگردند.
از راستیهایی که ممکن است، دروغ در نظر آید، مبالغه در تعبیر است. سر آن که مبالغه را نمیتوان دروغ خواند، این است که در مبالغه، مدلول مطابقی، منظور نیست،بلکه منظور اصلی، مدلول التزامی میباشد و آن عبارت از بسیار بودن و تاکید معنا میباشد.
مبالغه گاه در کمیت میشود، چنان که پدر به فرزند میگوید: صد بار به تو گفتم کهاین کار را نکن، مقصود بسیار گفتن میباشد نه عدد معین صد و یا دوستی به دوستیمیگوید: هزاران بار به کویت آمدم، ولی تو را ندیدم، مقصود، بسیار آمدن است،نه عدد هزار و یاوقتی یکی میگوید: از این جا تا آن جا، صدها فرسنگ راه است مقصود ، دور و دراز بودن راه است و یا مقصود از «ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگاست» ناتوانی عاشق از صبر میباشد.
شاید عددهایی که در روایات فضیلتهای اعمال یا چیزهای دیگر وارد شد، ازهمین قبیل باشد که مقصود، عددی به خصوص نیست، بلکه فراوانی پاداش میباشد و گاه مبالغه در کیفیت میباشد. ولی مبالغه با توریه متفاوت می باشد ، بعضی به خیال خودشان میخواهند توریه کنند و حال آنکه توریه در جایی است که دروغ لازم است یعنی از نگفتنش مفسده برمیخیزد ، مثل این که کسی آمده و یک کاردی هم به دست دارد و میخواهد ( به نا حق ) کسی را بکشد و میپرسد فلان کس اینجاست یا نه ؟ باید گفت اینجا نیست . در اینجا میگویند برای اینکه عادت به دروغ گفتن نکنی در دلت غیر از آن چیز را خطور بده ، بگو « نیست» و در دلت خطور بده که در « اینجا » نیست .باید توجه داشت كه گاهی اوقات توریه لازم و واجب است یعنی شما راست را هم نگویید چون به مصلحت نیست در اسلام هم كه دروغ مصلحتی جایز است.
توریه بر وزن « توصیه » كه گاهی از آن تعبیر به معاریض نیز می شود این است كه انسان سخنی بگوید كه با طنش مطلب حقی باشد ، ولی طرف مقابل از ظاهر آن چیز دیگری استفاده كند و این مخصوص مواردی است كه انسان در تنگنا قرار بگیرد كه می خواهد دروغ نگوید ودرعین حال ، حفظ ظاهرنیزداشته باشد. این سخن موافق مضمون حدیثی است كه از امام علی بن موسی الرضا (ع) در تفسیر آیه ۲۰ سوره شعراء در كتاب عیون اخبار الرضا طبق نقل نورالثقلین (ج ۴ ص ۴۸ ) آمده است و در این آیه حضرت موسی (ع) در پاسخ فرعون كه وی را به كشتن مرد قبطی و عدم تناسب آن عمل با شأن نبوت متهم می ساخت می گوید كه « من این كار را انجام دادم در حالی كه از بی خبران بودم » و طبق تفاسیری همچون نور الثقلین و نمونه ، حضرت موسی (ع) در اینجا توریه به كار برده ، سخنی گفته كه ظاهرش این بوده كه من در آن زمان راه حق را پیدا نكرده بودم بعداً خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید ولی در باطن مقصود دیگری داشته و آن اینكه من نمی دانستم كه این كار مایه این همه دردسر می شود و گرنه اصل كار حق بوده و مطابق قانون عدالت و یا اینكه من آن روز كه این حادثه واقع شد راه را گم كرده بودم و به آنجا رسیدم كه این حادثه رخ داد.
توریه، اصطلاحی در متون دینی بدین معنا که متکلم معنایی از کلام خود را که مرادش نیست به مخاطب منتقل کند. توریه در لغت به معنای پنهان کردن پوشانیدن و افشا نکردن راز است (۱) و دراصطلاح متون دینی و فقها توریه آن است که متکلم از سخن خود معنایی را جز آنچه مخاطب می فهمد (یعنی معنایی خلاف ظاهر) اراده کند (۲).
به تعبیر منابع ادبی و علوم قرآنی توریه که از محسنات معنوی سخن به شمار می رود آن است که گوینده لفظی را که دو معنای نزدیک و دور (قریب و بعید) دارد به کار برد و به اتکای قرینه ای پنهان معنای دور را اراده کند حال آنکه مخاطب به معنای نزدیک التفات بیابد. در این منابع توریه با واژه هایی چون ایهام ، تخییل، مغالطه و توجیه هم معرفی و اقسامی برای آن بیان شده است (۳) و نجفی اصفهانی توریهٔ مورد بحث را «توریهٔ عرفی » نامیده و آن را متمایز از «توریهٔ بدیعی » دانسته است(۴) .
در متون حدیثی و فقهی بویژه فقه اهل سنت کاربرد واژهٔ معراض یا معاریض به جای توریه برگرفته از حدیث منسوب به پیامبر اکرم : «ان فی المعاریض لمندوحهٔ عن الکذب » (۵) هم رایج است و گاه تعابیری دیگر مانند «تأویل » (۶) و «تعریض » (۷) به کار رفته است و درباره معنای اصلی واژه «تعریض » و تفاوت آن با « توریه » در كتاب عسكری بحث شده است(۸) .
در صورتی که ظهور سخن در مراد متکلم عرفا معلوم باشد ولی مخاطب به علت قصور در فهم متوجه مقصود نشود توریه مصداق نمی یابد (۹). برخی مؤلفان قصد در افکندن مخاطب را در معنای غیرمراد جزء مفهوم توریه ذکر کرده اند (۱۰). به نظر شهیدثانی (۱۱) توریه علاوه بر لفظ مفرد می تواند اسناد را نیز در بر گیرد. شماری از فقها بر آن اند که توریه علاوه بر اقوال در افعال هم صورت می گیرد (۱۲) .
در جلد هشتم ص ۵۸۰ كتاب وسائل الشیعه در باب ۱۱۴ از ابواب العشر از امام صادق (ع) نقل شده كه در مورد توریه و اینكه كسی دم در می آید و اجازه ورود به خانه می طلبد صاحبخانه ( كه مانعی از پذیرش او دارد )به كنیز می گوید : بگو او اینجا نیست ( و منظور از آن مثلاً همان پشت در خانه است ) امام صادق (ع) فرمودند : « این دروغ نیست».
فی المثل كسی از دیگری سؤال می كند كه كی از سفر آمدی ؟ او می گوید : پیش از غروب در حالی كه پیش از ظهر آمده است ، شنونده از ظاهر این كلام كمی قبل از غروب را می فهمد ، در حالی كه گوینده قبل از ظهر را اراده كرده ، چرا كه آنهم قبل از غروب است یا كسی كه از دیگری سؤال می كند غذا خورده ای ؟ می گوید آری ، شنونده از این سخن چنین می فهمد كه امروز غذا خورده در صورتی كه منظورش این است كه دیروز غذا خورده است.
این نكته در كتب فقهی مطرح است كه آیا توریه دروغ محسوب می شود یا نه ؟ جمعی از فقهای بزرگ از جمله شیخ انصاری ( رضوان ا... تعالی ) معتقد است كه توریه جزء دروغ نیست ، نه عرفاً كذب بر آن صادق است و نه از روایات اسلامی الحاق آن به كذب استفاده می شود ، بلكه در روایات عنوان كذب رسماً از آن نفی شده است.
ولی حق اینست كه در اینجا باید تفصیلی داد و به عنوان یك ضابطه كلی گفت : هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوی و عرفی قابلیت دو معنا دارد ولی ذهنیات مخاطب آن را بر معنی خاصی تطبیق می كند در حالی كه گوینده اراده معنی دیگری را دارد این چنین توریه ای دروغ نیست مثل اینكه لفظ مشترك را به كار برند ذهن شنونده متوجه یك معنی شود در حالی كه گوینده نظرش معنی دیگری باشد.
بطور مثال در حالات سعید ابن جبیر آمده است كه حجاج بن یوسف از او پرسید نظر تو درباره من چگونه است گفت به عقیده من تو « عادل » هستی ، اطرافیان شاد شدند حجاج گفت : « او با این سخن حكم كفر مرا صادر كرد زیرا یك معنای عادل عدول كردن از حق به باطل است . اما اگر لفظ از نظر مفهوم لغوی و عرفی تنها یك معنی دارد و گوینده آن را رها می كند و به سوی معنای مجاز می رود بی آنكه قرینه مجاز را ذكر كند این چنین توریه ای بدون شك حرام است و ممكن است با این تفصیل میان نظرات مختلف فقها جمع كرد .
ولی باید توجه داشت حتی در مواردی كه توریه مصداق كذب و دروغ نیست گاهی مفاسد آن را در بر دارد و سبب اعزاء به جهل و افكندن مردم در خطا می شود و از این نظر گاه ممكن است به مرحله حرام برسد اما هر گاه نه چنین مفسده ای دارد و نه مصداق كذب و دروغ است دلیلی بر حرمت آن نداریم و باید گفت كه روایت امام صادق (ع) از این قبیل است.
وحید کاظم زاده قاضی جهانی
پی نوشت:
۱) فراهیدی ابن منظور فیروزآبادی ذیل «وری »
۲) فیومی طریحی ذیل «وری » جرجانی ص ۹۷ سیوطی ج ۲ ص ۸۳
۳) تفتازانی ص ۴۲۵ - زرکشی ج ۳ ص ۴۹۳ - سیوطی همانجا دسوقی ج ۲ ص ۵۲۹ـ۵۳۰ - هاشمی ص ۳۷۷ـ ۳۷۸
۴) نجفی اصفهانی ص ۸۸ ـ۹۰
۵) بیهقی ج ۱۰ ص ۱۹۹ - ابن حجر عسقلانی ج ۱۰ ص ۵۹۴
۶) ابن قدامه ج ۱۱ ص ۲۴۲ ۲۴۵ - علامه حلی ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹ ج ۳ ص ۲۸۲
۷) ابن قیم جوزیه ج ۳ ص ۲۳۵- نراقی ج ۲ ص ۳۲۳ـ ۳۲۵
۸) عسکری ص ۱۲۷ـ ۱۲۸
۹) توحیدی ج ۱ ص ۳۹۸ـ۳۹۹ و ج ۳ ص ۳۰۱ - روحانی ج ۲ ص ۱۲۶
۱۰) انصاری ص ۵۰ - غدیری ذیل واژه
۱۱) شهیدثانی ج ۱۱ ص ۲۹۳
۱۲) ابن قیم جوزیه ج ۳ ص ۲۳۹ - ابن حجر عسقلانی ج ۳ ص ۴۷۰ - توحیدی ج ۳ ص ۳۰۱ـ ۳۰۲
۱۳) فضل بن حسن طبرسی و طباطبائی ذیل آیات توحیدی ج ۱ ص ۳۹۹ـ۴۰۰ ۴۰۲
۱۴) جصاص ج ۴ ص ۳۹۳ - زمخشری ، قرطبی ، ثعالبی و آلوسی ذیل آیات
۱۵) مجلسی ج ۱۲ ص ۵۰
۱۶) قس فضل بن حسن طبرسی ذیل انبیاء: ۶۳
۱۷) شرح النووی ج ۱۵ ص ۱۲۳
۱۸) فضل بن حسن طبرسی همانجا بیضاوی شوکانی فتح القدیر ذیل شعراء: ۸۲
۱۹) شمس الائمه سرخسی ج ۳۰ ص ۲۱۱ و فضل بن حسن طبرسی همانجا
۲۰) بیضاوی آلوسی ذیل آیه مجلسی ج ۱۲ ص ۲۴۱ ج ۷۲ ص ۴۲۵ - توحیدی ج ۱ ص ۳۹۹ـ ۴۰۰ ۴۰۲ـ۴۰۳ - نحاس قرطبی ذیل آیه
۲۱) طبری ، فضل بن حسن طبرسی و بیضاوی ذیل آیه
۲۲) قرطبی ذیل آیه
۲۳) جصاص ج ۵ ص ۱۶ و قرطبی ذیل آیه
۲۴) طبری ذیل آیه ، زرکشی ج ۳ ص ۴۹۳ـ۴۹۴ و سیوطی ج ۲ ص ۸۳ ـ۸۴
۲۵) مجلسی ج ۲ ص ۲۰۹ ، ج ۲۶ ص ۲۲۶ و ج ۵۲ ص ۱۲۰
۲۶) التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری ص ۳۵۶ـ۳۵۷ و نوری ج ۱۲ ص ۲۶۳ـ۲۶۴
۲۷) ابن اثیر ج ۴ ص ۱۶۰ ، ابن حجر عسقلانی ج ۸ ص ۱۱۷ و نراقی ج ۲ ص ۳۲۳
۲۸) ابوداوود ج ۳ ص ۲۲۴ ، بخاری جعفی ج ۷ ص ۱۲۱ـ ۱۲۲ و مجلسی ج ۲۰ ص ۲۳۹
۲۹) شمس الائمه سرخسی ج ۳۰ ص ۲۱۳ ، ابن قیم جوزیه ج ۳ ص ۱۹۱ـ۱۹۵ و خطیب شربینی ج ۴ ص ۳۲۱
۳۰) مجلسی ج ۳۱ ص ۵۰۳ ـ ۵۰۵ ، ج ۹۷ ص ۱۳۱ و نوری ج ۱۲ ص ۲۶۶
۳۱) طبرسی ج ۲ ص ۳۷۰ـ۳۷۱
۳۲) التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری ص ۳۵۵ـ ۳۵۶
۳۳) احمدبن علی طبرسی ج ۲ ص ۴۴۰ و مجلسی ج ۱۷ ص ۳۲۸ ، ج ۶۵ ص ۳۳، ج ۶۸ ص ۱۵ـ ۱۶ و ج ۷۲ ص ۴۰۴ـ۴۰۵
۳۴) مجلسی ج ۲ ص ۱۸۴
۳۵) انصاری ص ۵۰ ، اصفهانی ج ۲ ص ۳۱ـ۳۲ و توحیدی ج ۱ ص ۳۹۵ـ ۳۹۸
۳۶) انصاری همان
۳۷) شوکانی نیل الاوطار ج ۹ ص ۱۱۰ـ۱۱۱
۳۸) میرزای قمی ج ۱ ص ۴۱۹ ، رشتی ص ۲۶۲ ، ابن تیمیه ج ۲۸ ص ۲۲۳ ، میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۱۴ و هاشمی شاهرودی ج ۱ ص ۴۷۶
۳۹) مکارم شیرازی ص ۴۰۷ـ ۴۰۸
۴۰) نجفی ج ۱۱ ص ۳۸۹
۴۱) ابن قیم جوزیه ج ۳ ص ۲۳۶ و انصاری همان
۴۲) ابن حجر عسقلانی ج ۶ ص ۱۶۰ ۳۹۱ ، شوکانی نیل الاوطار ج ۸ ص ۸۵ و ابن عابدین ج ۶ ص ۴۲۸
۴۳) ابن جوزی ج ۵ ص ۳۶۰ـ۳۶۱، ابن کثیر ج ۴ ص ۳۱۷ ، میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۱۵ـ ۱۶ وامام خمینی ج ۲ ص ۴۳
۴۴) ابن مفلح حنبلی ج ۹ ص ۲۸۲، شهیدثانی ج ۹ ص ۲۰۷ ، خطیب شربینی ج ۴ ص ۳۲۱ ، میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۱۴ـ۱۶ و امام خمینی ج ۲ ص ۴۷ـ ۴۹
۴۵) ابن قیم جوزیه همان ، ابن حجر عسقلانی ج ۱۰ ص ۵۹۵ و ابن مفلح حنبلی همان
۴۶) غزالی ج ۳ ص ۱۴۹ ، شهیدثانی همانجا و مکارم شیرازی ص ۴۰۸
۴۷) شمس الائمه سرخسی ج ۳۰ ص ۲۱۱ـ۲۱۲ ، خطیب شربینی همان و میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۱۶ـ ۱۸
۴۸) طوسی ص ۵۵۹ ، ابن براج ص ۷۸ ، ابن حمزه ص ۱۲۲ ، بیهقی نیشابوری کیدری ص ۱۳۱ ، ابن زهره ص ۱۲۸ و خطیب شربینی ج ۳ ص ۸۸
۴۹) ابن ادریس حلی ج ۲ ص ۳۵ ، محقق حلی ج ۳ ص ۳۲ ، طباطبائی یزدی ج ۳ ص ۲۰۴ ، مفید ص ۵۵۷ ، سلا ر دیلمی ص ۱۸۸ ، طوسی ص ۶۰۳ ،شهیدثانی ج ۱۱ ص ۲۹۲ و خطیب شربینی ج ۳ ص ۳۶۹
۵۰) شیخ انصاری ص ۵۱
۵۱) مجلسی ج ۲۹ ص ۴۰۸ و ج ۶۹ ص ۲۵۲ ، محقق حلی ج ۳ ص ۱۸۰ و علامه حلی ۱۴۱۰ ج ۲ ص ۴۶ ، همو ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹ ج ۲ ص ۱۸۸ و ج ۳ ص ۲۷۰ ۲۸۳
۵۲) آشتیانی ص ۲۲۳ـ۲۲۴ و میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۱۸ـ۱۹
۵۳) نجفی ج ۱۲ ص ۴۶۱ ، انصاری همان و خوانساری ج ۵ ص ۶۶
۵۴) توحیدی ج ۱ ص ۴۰۶ـ ۴۰۸
۵۵) ابن قیم جوزیه ج ۳ ص ۲۳۵ ، ابن مفلح مقدسی ج ۳ و حاشیهٔ مرداوی ص ۶۳۱ـ۶۳۲
۵۶) نووی شرح النووی ج ۱۲ ص ۵۴ و ج ۱۶ ص ۱۵۸ و ابن حجر عسقلانی ج ۶ ص ۱۵۹ـ۱۶۰
۵۷) میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۱۹ـ۲۰ ، علامه حلی ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹ ج ۳ ص ۱۲۲ ، شهیدثانی ج ۹ ص ۲۲ ۲۰۶ و نجفی ج ۱۱ ص ۲۶۵ ۳۸۸
۵۸) نووی منهاج الطالبین ج ۱ ص ۱۰۷ و خطیب شربینی ج ۳ ص ۲۹۰
۵۹) میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۲۰ـ۲۱ و توحیدی ج ۱ ص ۴۰۹ـ۴۱۰
۶۰) نووی شرح النووی ج ۱۴ ص ۱۲۴، ابن حجر عسقلانی ج ۱۰ ص ۵۹۵ ، شهیدثانی ج ۹ ص ۲۰۷و میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۲۱ـ۲۳
۶۱) ابن قدامه ج ۱۱ ص ۲۴۳ـ۲۴۴ ، بحرانی ج ۲۱ ص ۴۱۰ و ج ۲۵ ص ۳۸۸ـ۳۸۹ و نجفی ج ۱۱ ص ۳۸۷
۶۲) ابن قدامه ج ۱۱ ص ۲۴۴ ، فخرالمحققین ج ۴ ص ۴۶ ، ابن مفلح حنبلی ج ۷ ص ۳۷۵ و میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۲۳ـ۲۵
۶۳) غزالی ج ۳ ص ۱۴۹ و شهیدثانی همان
۶۴) نووی شرح النووی همان، ابن قیم جوزیه ج ۳ ص ۲۳۶ ،شهیدثانی همان و نراقی ج ۲ ص ۳۲۳
۶۵) غزالی نراقی همان
۶۶) انصاری ص ۵۰ و میرزاحسینقلی ج ۲ ص ۲۳
۶۷) شمس الائمه سرخسی ج ۱۳ ص ۷۸ ، ابن قیم جوزیه ج ۳ ص ۲۳۵
۶۸) طوسی ص ۵۵۹ و خطیب شربینی ج ۳ ص ۸۸
۶۹) شیخ انصاری قس توحیدی ج ۱ ص ۴۱۱ـ۴۱۳
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا رهبر انقلاب شورای نگهبان انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب دولت سیزدهم جنگ حسن روحانی
هواشناسی شهرداری تهران سلامت سیل قتل تهران فضای مجازی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران سامانه بارشی شهرداری
قیمت دلار قیمت خودرو خودرو قیمت طلا بانک مرکزی ایران خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن تورم یارانه
محمدعلی علومی برنارد هیل تئاتر تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران مسعود اسکویی دفاع مقدس صدا و سیما موسیقی سینما مهران غفوریان
دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین غزه حماس جنگ غزه روسیه اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر نساجی جواد نکونام رئال مادرید سپاهان لیگ برتر ایران بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس
اپل اینستاگرام آیفون مایکروسافت باتری گوگل سامسونگ
سازمان غذا و دارو رژیم غذایی کاهش وزن بیمه توت فرنگی سیگار فشار خون اعتماد به نفس