جمعه, ۱۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 7 March, 2025
نخستین معمار اندیشه سیاسی

●افلاطون Platon (٤٢٤ ٣٤٧ قبل از میلاد)
اکثر مراکز معتبر آدکادمیک و فکری دنیای امروز، کم و بیش اتفاق نظر دارند که در میان اندیشه پردازان بزرگ تاریخ جهان پنچ تن از اهمیت و جایگاه ویژهای در شکل دادن به اندیشه و معرفت کنونی جهان برخوردارند. ارسطو در راس آنها قرار دارد و سپس افلاطون که استاد وی بود در رده بعدی قرار میگیرد. سه متفکر بزرگ بعدی عبارتند از: کانت، نیچه و ویتگشتاین میباشند.
هنگامی که سقراط جام زهر را سرکشید، افلاطون ۲۹ سال داشت. افلاطون دوران درازی شاگرد سقراط بود و جریان دادگاه استاد را با حساسیت و تاثر فراوان دنبال میکرد. محکومیت سقراط همچون یک متفکر و کهن سال ترین شهروند آتن از سوی هیئت ۵۰۰ نفره داوران ( با وجود اختلاف نظر زیادی که در میان آنها بروز کرد) تاثیر عمیقی بر استنباط فلسفی افلاطون نهاد. اولین اثر افلاطون «دفاعیات سقراط» نام داشت. افلاطون پس از مرگ تراژیک استاد، مرکز فعالیتهای فلسفی و آموزشی خود موسوم به آکادمی را به خارج از آتن انتقال داد. کلمه آکادمی پس از افلاطون و تحت تاثیر ابتکار او واژهای جهان گستر شد و همین امروز نیز به مراکز علمی و دانشگاهی اطلاق میشود. افلاطون کلمه آکادمی را از نام آکادموسAcademus که یکی از قهرمانان و جنگجویان برجسته یونان باستان بود، برگرفته است. مهمترین علومی که در آکادمی مورد تدریس یا به بیان دقیقتر مورد گفتگو و آزمون و تمرین قرار میگرفتند، فلسفه، ریاضی و تمرینات بدنی بودند. بدین ترتیب افلاطون حیطههای تازه تری را برای بحث و بررسی مورد توجه قرار داد و به همین دلیل نخستین نطفههای تفکر و اندیشه در علوم گوناگون مانند علوم تربیتی، علوم سیاسی و نظریه دولت، منطق ، دیدگاه درباره زن، فلسفه، دانش و روح و روان آدمی از سوی افلاطون پی ریزی شده است. اما مهمترین موضوع آموزشی آکادمی، فلسفه بود که در یونانی به معنای عشق به معرفت و دانایی است.
افلاطون پس از محکومیت ظالمانه استادش سقراط به عدم حقانیت خشونت، باوری عمیق یافت. آموزه عدم خشونت در زندگی سیاسی و اجتماعی نقش اساسی در ذهنیت و افکار افلاطون حک کرد و با همین درک در عمر طولانی حوزههای گوناگون تفکر و شناخت را مد نظر قرار داد. افلاطون برای دستیابی به پاسخ مربوط به چگونه زیستن انسان همه حیطههای انسان شناسی و اخلاق تا نظام سیاسی و عدالت را همراه با دانشجویانش در آکادمیهای فلسفی مورد گفتگو و تعمق قرار داد. اما باید تاکید کرد که پرسش مرکزی که سالها فکر افلاطون را بخود مشغول کرده بود این بود که در جهان هستی که همه موجودات و جانوران و اشیا و طبیعت در حال دگرگونی و «فرّار»اند، آیا چیزی وجود دارد که فرّارناپذیر، جاودانی و تغییر ناپذیر باشد؟ در پاسخ به این پرسش افلاطون اعلام کرد که همه آنچه در طبیعت موجود است «فرّار» است و دارای خواص تغییر ناپذیر اساسی نیست. به باور او همه آنچه در دید انسان وجود دارد در اثر زمان دگرگونی مییابد. بنابراین همه چیز بر اساس یک «شکل» پدید آمده است که آن شکل جاودان و مستقل از زمان است. افلاطون بر این باور بود که مثلا قطعات اولیهای که برای خلق یک موجود زنده بعنوان نمونه اسب بکار میاید، نمیتواند خود بخود و بدون وجود یک الگو و فکر کامل قادر به خلق اسب شده باشد. پس، باید چنین قوه بزرگی در جایی وجود داشته باشد که بتواند همه اسبها را ، بدون اشتباه اسب بسازد و آن نیرو و یا آن چیز همان است که خود شامل تغییر نمیشود. چنین نیروی همان است که «فرّار» نیست و جاودانی است.
ادامه این شیوه استدلال افلاطون را به این نتیجه رساند که آنچه جاودان است و تغییرناپذیر است، چیزی جز ذهن انسان نیست. بنابراین ذهن انسان جایگاه ویژهای در اندیشه افلاطون دارد. از همین نقطه حرکت است که افلاطون به «ایده کامل» رسید که در ماورا جهان هستی قرار دارد. در تداوم رشته زنجیر این استدلالات سرانجام افلاطون به این باور رسید که آنچه ما از طبیعت میبینیم فاقد یک واقعیت عینی و تنها انعکاس و جز ناچیزی از آن «ایده کامل» است.
افلاطون علاقه وافری به ریاضی داشت. زیرا نتیجه عملیات ریاضی هر چند بار که تکرار شود، تغییر نمیکند و از این نظر آنرا «مطمئن ترین دانش» مینامید. اما بطور کلی افلاطون درباره دانستنیها و دستیابی انسان به معرفت واقعی بسیار شکاک بود و معتقد بود آنچه ذهن آدمی درک میکند چندان مطمئن نیست.
انسان شناسی افلاطون بر تقسیم اعضای بدن به سه قسمت استوار است: سر( مظهر عقل و تفکر)، سینه ( مظهر خواست و اراده ) و پایین تنه ( مظهر میل و تمنا). هریک از این سه قسمت گویای یک ایده آل انسانی نیز هستند. بعنوان نمونه عقل باید در جستجوی ایده آل دانایی و زیرکی باشد. «اراده» باید در جستجوی ایده آل شجاعت باشد. «میل» باید در جستجوی ایده آل مهار و عنان انسان در برابر تمناها باشد. اگر هر سه این ایده آلها از سوی انسان دنبال شود، به وجود یک انسان معتدل منجر میشود. بنابراینهارمونی و تعادل انسان برای افلاطون اهمیت زیادی دارد و کسب آنرا از راه توجه به هر سه خواص اعضای بدن که در بالا آمد، میسر میداند.
نظریه دولت افلاطون نیز ادامه تفکر و نوع درک او در باره آدمی است. «سر جامعه» که حکومت آن است مظهر عقل و نماد بهترین نخبگان جامعه است. «سینه جامعه» شامل حکام و قوای انتظامی آن است. و «پایین تنه جامعه» شامل سربازان و دهقانان است.
نظریه دولت افلاطون نیز در هماهنگی با دیگر نظریات فلسفی، انسان شناسی و هستی شناسی وی قرار دارد. لذا افلاطون نخستین نظریه پردازی است که میان همه ارکان باورها و برداشتهایش یک هماهنگی عقلی و انسجام و توازن واقعی به چشم میخورد. از اینرو جایگاه عقلا و فلاسفه در حکومت مهمترین عنصر «نظریه دولت» اوست.
محسن .ح
منابع انگلیسی
‑Hampton, Jean, ۱۹۹۷, Politicak Philosophy, Boulder, Colorado, Westview press. ‑
‑Plato, The Loeb Classical Library, ۱۲ vols, Combrige, Mass, London.
‑Ryan, Alan, ۱۹۷۴. J. S. Mill, London, Routledge and Kengan Paul.
‑Vincent, Andrew, ۱۹۹۲. Modern Political Ideologies, Oxford, Blavkwell.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست