یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
بازیگوشی های یک مرد

فیلم از پیج مهندس سعید دل انگیز در کارخانه شروع می شود و ما از طریق ارتباط گیری با این صحنه با ویژگی های سعید و همسرش سیمین، آشنا می شویم. سعید یک تیپ امربر و مطیع را نشان می دهد که هرچه خوشایند سیمین باشد به انجام می رساند و به واقع مردانگی خود را تحت الشعاع علاقه وافر به همسرش قرار داده است. چنین مردی حتی برای سفر تفریحی همسرش، حاضر می شود تا زیر بار قرض ۱۰ میلیونی برود اما زنش خوشحال باشد. سیمین نیز یک کاراکتر امرده است که شناخت درستی از موقعیت یک زن در زندگی زناشویی ندارد و به دلیل ارتباط با دوستان مجردش، وظایف زناشویی خود را فراموش کرده و با بهره گیری از علاقه مفرط سعید نسبت به خود یک زندگی رها و آزاد را برای خود ساخته است. البته وی نیز به سعید علاقه مند است و با چک کردن گاه و بیگاه وی یا حساسیتی که به ارتباطات سعید نشان می دهد، این محبت را منعکس می کند.
آنچه در پی می آید بررسی سکانس هایی از فیلم است که قواعد سینما-سرگرمی تا حدودی در آن رعایت شده است.
۱) سکانس آسانسور: مهمانی زنانه تمام شده و وقت خداحافظی است اما درست آنجایی که مخاطب در فکر این موضوع است که در سکانس بعدی چه اتفاقاتی قرار است بیفتد ما با ادامه سکانس روبرو می شویم. سیمین و دوستانش بحث طولانی جدیدی را در جلوی درب آسانسور آغاز می کنند و این همان بازتاب سینمایی خصایص زنانه است زیرا زن ها از ارتباط کلامی بسیار لذت می برند و این سکانس یک اشاره هنری به چنین ویژگی مهم زنانه ای است.
۲) سکانس غذاخوری کارخانه و ورود دختر مدیر: سعید (امین حیایی) و دوستش(امیرحسین رستمی) مشغول غذاخوردن هستند که ناگهان توجه سعید به مرجان، مسیر بحث را عوض می کند. نکته مهم این سکانس در کلام دلنشین دوست سعید قابل درک است . وی با اشاره بجا به کتاب روان شناسی که در دستان مرجان است می گوید آخی مثل اینکه پنیرش هم جا به جا کرده اند. این سکانس به عنوان پله آغازین معرفی مرجان تا حدودی ضعیف عمل می کند و تنها به گذشته زناشویی وی اشاره دارد و از طریق همان کتاب روان شناسی که در دستان مرجان است سعی دارد تا گرایش وی به مسایل روان شناختی را بازتاب دهد که این مساله کمی گنگ و مبهم صورت می پذیرد.
۳) سکانس دیدار سیمین و دوستانش با تور لیدر: رقابت ظریف زنانه برای جلب نظر تور لیدر مرد با بازی سپند امیرسلیمانی آنجایی به وضوح قابل لمس می شود که هرکدام مطلبی را عنوان و سپس نظر خود را عوض می کنند. مثل جایی که الیکا عبدالرزاقی پرسید که تور لیدر زن دارند و وقتی با پاسخ مثبت امیر سلیمانی روبرو شد با یک بیان عجولانه گفت نه تور لیدر مرد بهتره.
۴) سکانس کوه آلپ: نکته قابل تامل این سکانس را می توان در ترکیب درست موسیقی ضربی و ریتمی با حس و حال صحنه ها دانست. سیمین در این سکانس از دوستانش جدا شده و به تنهایی به اسکی سواری می پردازد اما به دلیل ناتوانی در کنترل سرعت سقوط می کند. شاید این سکانس را بتوان حساب شده ترین و بهترین تصویر فیلم راست گفتار دانست. جلوه های ویژه بسیار به درآمدن این صحنه کمک کرده و نوع سقوط سیمین و صدای ایجاد شده پس از برخوردش با زمین خنده تماشاگران را به دنبال داشت.
۵) سکانس فرودگاه: بازگشت دوستان سیمین از خارج به ایران و صورت های برنزه ای که تاثیرات تابش مستقیم آفتاب در قله کوه را انعکاس می دهد خیلی سردستانه پرداخت شده است. گریم بسیار تصنعی برصورت بازیگران زن نشسته و شاید تنها وجه قابل اتکای این سکانس، عکس آخری باشد که از سیمین گرفته شده و به سعید داده می شود.
۶) سکانس عروسی سعید و مرجان: رقص امین حیایی و غلامحسین لطفی این سکانس را بسیار تماشایی کرد زیرا مدل اندامی رقص بسیار بی کلاس و شل و ول از سوی امین حیایی عرضه شد و البته رقص لطفی نیز مایه های مردانه خفیفی را در درون خود داشت.
۷) سکانس تغییرچهره مرجان: مرجان در سه شب متوالی تغییرات ظاهری گسترده ای را هم در شکل منزل و هم در میمیک و تیپ خود ایجاد می کند و توجیهش این است که می خواهم جذابیت و تازگی برایت داشته باشم. در شب اول میزانسن داخلی هندی می شود و غذایی تند برای سعید میآورد و حین صحبت اشاره ای هم به کاراکتر سیتا می شود که شوهر اول مرجان به خاطر علاقمندی به سیتا، مرجان را رها می کند و به هند می رود. در شب دوم چهره یک زن عرب را به خود می گیرد و در شب سوم نیز در هیبت زنان ژاپنی به استقبال سعید می آید. در این میان سکانس میز شام شب دوم که سعید با فریاد از مرجان می خواهد که غذا بخورد و فریادهای خود را ادامه می دهد دیدنی درآمده است.
۸) سکانس شادی پس از گل: سعید اگرچه فکر می کرد که با داشتن دو زن در کنار هم می تواند کمبودهای گذشته اش را جبران کند اما در گرداب تنهایی فرو می رود و به خانه دوستش پناه می برد. در آنجا مشغول تماشای فوتبال هستند و تیمشان دو گل عقب است که ناگهان گلی زده می شود و شادی جذابی از سوی سعید و دوستش صورت می گیرد اما نکته مهم در واکنش سریع سعید است که ناگهان با یاس می گوید زکی گل سوم را زدند.
۹) سکانس فرار سعید: سعید در یک نمایش ساختگی به گونه ای نشان می دهد که نمی تواند کنترلی بر سرعت خود در روی برف داشته باشد و ناگهان سقوط می کند. سیمین و مرجان و شاید مخاطب فکر می کند که سعید مرده است اما لحظاتی بعد سعید را می بینیم که به سوی خودروی دوستش می رود و می گوید برو جایی که زن ها نباشند اما در جاده به دوستان سیمین بر می خورند و همانگونه که در فیلم آمده گویی این داستان همچنان ادامه دارد.
نویسنده : مهری فرنوش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست