جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا

استـیو جابــز ایران کیست


استـیو جابــز ایران کیست

می دانید که بیشتر غذایی که می خوریم به دست افراد دیگری درست شده است لباسی را می پوشیم که کسان دیگری آنها را ساخته اند ریاضیاتی را استفاده می کنیم که اشخاص دیگری آن را توسعه داده اند منظورم این است که ما به ندرت چیزی را به دست می آوریم خیلی شگفت انگیز و خارق العاده است وقتی چیزی را خلق می کنید که بر اساس تجربه و دانش بشری باشد

"می دانید که بیشتر غذایی که می خوریم به دست افراد دیگری درست شده است. لباسی را می پوشیم که کسان دیگری آنها را ساخته اند. ریاضیاتی را استفاده می کنیم که اشخاص دیگری آن را توسعه داده اند. منظورم این است که ما به ندرت چیزی را به دست می آوریم. خیلی شگفت انگیز و خارق العاده است وقتی چیزی را خلق می کنید که بر اساس تجربه و دانش بشری باشد."

جمله بالا را نه یک دانشمند گفته است و نه یک فیلسوف،جمله بالا را کسی گفته است که دنیای فناوری اطلاعات و تکنولوژی دست بوس و پیشانی بوس اوست."استیو جابز"،بنیانگذاز یک شرکت بزرگ که سر منشا تغییر تفکر در حوزه فناوری اطلاعات در دنیا شد.کسی که هنر و شخصیتش به تعریف نسل جدیدی از تکنولوژی و دگرگونی جهان کمک کرده است.این شخص صاحب شرکت افسانه ای که همه ما می شناسیم هست ،شرکت اپل. و این شرکت کامپیوترهای شخصی ، سخت افزار و نرم افزارهای خودش را خود به تنهایی تولید می کند .

دنیا دیگر جابز ندارد.او چند ماه پیش با دنیا وداع کرد.اما آبا ایران استیو جابز دارد؟این سوالی است که ذهن بسیاری از فعالان در حوزه های مدیریت،اقتصاد و سیاست در ایران را درگیر خود کرده است.سوالی که مشروح تر اش اینگونه است که آیا در ایران می توان کسی را یافت که همچون منجی همیشگی شرکت اپل که همانا استیو جابز باشد،بتواند با خلاقیت و نو آوری و توجه ویژه به خرد و کار جمعی و فهم مشترک،ساختاری را بنا نهد و مجموعه ای را از شکست به پیروزی برساند؟چه این ساختار در صنعتی همچون توریسم،چه در اقتصاد و چه در صنایع دیگر و چه در تفکری که به پول منتج می شود.

برای پاسخ به این پرسش باید کمی به تاریخ رجوع کرد و به این مهم توجه کرد که از نظر تاریخی چگونه مدیریتی بر ایران شده است که به پرورش استیو جابز در ایران نینجامیده است.چرا چنین مدیرانی در صنعت گردشگری نیستند؟در اقتصاد ما نیستند و در ورزش ما نیستند؟صنعتی که خلاقیت و کار آمدی لازمه اصلی تحول در آن محسوب می شود.

اقتصاد،صنعت و توریسم در ایران از آنجا که همواره به منابع دولتی نیازمند بوده است و توسل اش به پول ها یا جاده صاف کن های دولتی معطوف بوده است،دست به دامن مدیران دولتی هم بوده است.مدیرانی که صاحب "امضای طلایی" بوده اند،اما هیچ گاه صاحب ثبات،خلاقیت،کار آمدی و پویایی نبوده اند و در وضعیتی نا امن و بی ثبات به سر برده اند.مدیرانی که هیچگاه استیو جابز نبوده اند.

همواره نا امنی و بی ثباتی بیانگر وضعیتی غیر قابل نظارت و پیش بینی ناپذیر است.وضعیت نا ایمن و بی ثبات،ممتنع و نامشخص است،هم این است و هم آن،نه این است و نه آن.در وضعیت نا ایمن هر رویدادی بی چون و چرا است.مساله مهم فقط چگونگی سازگاری منفعلانه با رویدادها است.وضعیت بی ثبات به نهادینه شدن تن نمی دهد.وضعیتی که قدرت نیز در آن نهادینه نیست.از جمله به این معنی که قدرت خصلت شخصی دارد.همچنان که اگر مرجع قدرت،امروز آن را در اختیار دارد اطمینانی ندارد که فردا نیز صاحب قدرت باشد.چنین قدرتی تنها با خودکامگیِ شخصی می تواند روز به روز استمرار یابد و این به معنای فقدان ثبات قدرت است.

تمرکز زورمند خودکامگی شخصی اگرچه توهم ثبات و پایداری را ایجاد می کند،اما به کلی شکننده است.اقتدار استبدادی امری متناقض و بنابر این،ماهیتا بی ثبات است.چرا که خودکامگی شخصی می خواهد عامل ثبات قدرت سیاسی باشد؛امری که ماهیت اجتماعی دارد.سیاست در حکومت استبدادی متکی به توطئه است و نه قانون،توطئه نیز هرگز نهادینه نمی شود.سیاست در این حکومت پیش بینی ناپذیر،غیر قابل کنتــرل و بنابر این تجلی بی ثباتی است.هر رویداد موثری،"غیر رسمی" است.این نیز یکی از جلوه های بی ثباتی است.

وضعیت نا ایمن وضعیتی غیر قابل پرسش است که راه حلی نیز ندارد.چنین وضعیتی به جای آنکه بگذرد،فقط تحمل می شود.مدیران نیز در چنین وضعیتی فقط به تصمیم های فوری و آنی و خلق الساعه توسل می کنند.بر چینین مدیرانی فقط زمان حال جاری است.از این رو نا امنی و بی ثباتی- به تعبییر هگل – معرف "تاریخِ بی تاریخ" مدیریت خود محوری و استبدادی است.این از دلایل فقدان حافظه تاریخی در مردم تحت حاکمیت استبداد است.نا امنی و بی ثباتی،تاریخ ندارد.در چنین وضعیتی همه پرسش ها در پرسشی خلاصه می شود که اصلا ماهیت سوال ندارد و نشانه غرق بودن در لحظه حال است:"بالاخره چه می شود؟"

اما چرا وقتی کمی جستجو می کنیم،و گرد شهر می گردیم و چراغی می افکنیم،در ایران مدیری چون استیو جابز نمی یابیم؟نخست باید ببینیم که استیو جابز کیست؟

۱.استیو جابز تفکری مافوق کار جمعی دارد.او برای کار جمعی آفریده شده است و ای کاش تفـــکر کار جمعی او هم مانند محصولاتش نظیر،آیفون،آی پد و تبلت های آیفون و ابزارهای بی نظیر و متعدد ساخت شرکت اپل،در دنیا توسعه می یافت.استیو جابز ۵۶ سال دارد و بر اساس مذهب بودا زندگی خود را بنا کرده است،گرچه پدری مسلمان داشت.پدری که او را به زوجی در آمریکا فروخت و شاید این ارزان ترین، بد ترین و پر ضرر ترین معامله ای بود که در تاریخ صورت گرفت.

۲.استیو جابز غیرت ملی دارد.او هویتی ملی دارد و مثل همه آمریکایی ها به ناسیونالیسم معتقد است و با اینکه اصلیتی سوری دارد،اما خود را مدیون کشورش می داند و به حق حسین باراک اوباما،او را نمونه بارز دست یافتن به "رویای آمریکایی" معرفی کرده است.

۳.استیو جابز یک استثنا نیست.شاید تصور از اعجوبه فناوری جهان این باشد که وی یک استثنا است در دنیا.اما اگر عمیق تر نگاه کنیم می بینیم که در کنار جابز،بیل گیتس مدیر عامل شرکت مایکروسافت هم هست و در کنار بیل گیتس،استیو وزنیاک،شریک و دوست قدیمی استیو جابز هم هست و در کنار وزنیاک،امروز "تیم کوک" بر صندلی استیو جابز تکیه زده است و چنین است که نمی توانیم "جابز را یک پدیده و یا اتفاق بدانیم،که جابز محصول یک تفکر و اندیشه است.اندیشه ای که در آمریکاست و بر پایه منافع جمعی بنا شده،جلو می رود و می چرخد.

۴.استیو جابز کاریزماتیک است.شخصیتی خاص و جدی دارد اما به شدت جمع محور است.همانطور که در آمریکا ما استیو جابز را می بینیم،در ایران نقطه مقابل او را می بینیم.مدیرانی که به شدت به جای پایبندی به سیستم و منافع جمعی،به منفعت شخصی می اندیشند و خاستگاه تفکرشان،خود محوری،خود مداری و خود سالاری است.

۵.استو جابز همیشه لباس ساده می پوشد.پیراهن یقه اسکی مشکی، شلوار جین آبی روشن، کفش‌های ورزشی نیوبالانس و عینک پنسی گریف و معتقد است که تماشای تلویزیون انسان را از تفکر وا می دارد. لباسش همواره ساده است و مطمئن،همچون تفکرش که سادگی را اصل نهاده و اندیشه ای که اطمینان محصول نگرشش است.جابز گیاه خوار است و به خوردن میوه علاقه مند است و سیب را میوه کاملی می داند و به همین دلیل هم نام شرکت خود را سیب گذاشت. استیو جابز فناوری را از آسمان به صورت زنده برای مردمان روی زمین آورد.استیو جابز از خود چیزهایی باقی گذاشته است که محصول تفکر اوست،و همانقدر که او محصول دارد و ساخته است،در ایران مدیران تخریب می کنند و تفکرشان نه به ساخت که به هرج و مرج می انجامد.

۶.استیو جابز از اپل سالانه و به صورت نمادین فقط یک دلار حقوق می گیرد اما چندی پیش اپل به او یک جت ۴۶ میلیون دلاری به عنوان پاداش هدیه داد و ۳۰ درصد از سهام اپل هم به نام او شد.جابز می تواند ماهی ۲ میلیون دلار حقوق بگیرد،اما خودش می خواهد که بنده پول نباشد،کار را برای پیشرفت و توسعه انجام می دهد و نه برای پول.او با دارایی ۱/۸ میلیارد دلار پس از رابرت مورداک که به سلطان رسانه ها معروف است، چهل و سومین پولدار آمریکاست.

استیو جابز سال ها با سرطان پانکراس یا همان سرطان لوزالمعده دست و پنجه نرم کرد.اوایل امسال استیو جابز یک بار دیگر، اپل را به دلیل رسیدگی به وضع سلامتی اش ترک کرد و البته تاریخی را هم برای بازگشتش تعیین نکرد.تاریخی که هیچ گاه به موعد نرسید. چندی پیش نشریه National Enquirer چند عکس جابز را منتشر کرد که نشان می داد مدیرعامل اپل نسبت به قبل، لاغر تر و ضعیف تر شده است. Enquirer استیو جابز را از زمان صبحانه اش تا مرکز سرطان دانشگاه استنفورد دنبال کرد و بر اساس صحبت های دو پزشک ادعا کرد که او فقط چند هفته دیگر زنده است.حقیقتی تلخ است که جابز دنیا را با همه خلاقیت هایش و همه آفرینش هایی که برای مردمانش از خود به جای گذاشته ترک کرد،اما تفکر "جابزیسم" هیچ گاه پایان نخواهد یافت.تفکری که در آن خلاقیت و نو آوری،تنش و تحقیق،تفکر و نو زیستی،دوری از ماندگاری،کار جمعی بر پایه خرد جمعی و مدیریتی همراه با ماندگاری در محصول و نه ماندگاری در فاعل حرف اول را می زند.

در روزگاری که می گذرد هر کس باید در پی استیو جابز خود باشد،مدیرانی کار کشته و حرفه ای که مدیریت حرفه،پیشه و دقدقه آنها باشد و جز این نباشد.تمام وقت به مدیریت مجموعه خود بپردازند و دست از کار اقتصادی شخصی بکشند.هستند مدیرانی که شاخصه های مدیریت را بلدند اما آن را به کار نمی گیرند،و هستند مدیرانی که این شاخصه ها را نمی شناسند اما در پی آن هستند.

کم نیستند مدیرانی که زیاد کار می کنند اما بهره وری چندانی ندارند و انگشت شمارند مدیرانی که زیاد کار نمی کنند اما حضور کمشان هم زیاد است.باید در پی مدیریتی بود که منافع جمع را شخص ترجیح دهند و باید کف و سوت زد برای مدیری که چنین است.نباید چهره ای را که به شخصی سازی و انحصار فکر می کند،بُت کرد و او را ستود،چه آنکه باید چهره ای چنین را تادیب کرد و روی از او برگرداند.

مدیرانی که سقف پرواز کوتاهی دارند به کارزار امروز ایران نمی خورند و مدیرانی که جاه طلب هستند و آمال و آرزویی بس شگرف دارند نیاز امروز ایران اند.رئیسی که قواعد بازی را نمی داند فرصت می خواهد برای یادگیری قاعده و رئیسی که قاعده را می داند فرصت می خواهد برای انجام کار.فرق این دو در آن است که یکی قاعده مند است و دیگری قاعده دان.اولی اگر قاعده را یاد گرفت در پی میزی بزرگ تر است و دومی در پی فکری بزرگتر برای اجرای آن.

می توان گفت این سوال که استیو جابز ایران کیست؟سوالی عَبَس و بیهوده است.ایران استیو جابز ندارد.مدیران در ایران نمی توانند به این سطح برسند چون در ساختاری کار می کنند که خلاقیت را بر نمی تابد،کار جمعی را نمی خواهد و خود مداری،خود محوری و خود اتکایی را می خواهد.استیو جابز،سیبی را که از بهشت آورده بود،برگرداند.

پویا دبیری مهر