سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شادمانی شرقی در دنیای مدرن


شادمانی شرقی در دنیای مدرن

فرصت های شادمانی را نادیده نگیریم

آفتاب: امروز در جامعه ایران، شادی بیش از هر زمان دیگری تولید و تجربه می‌شود براساس رتبه‌بندی «گالوپ»، ایران رتبه ۸۱ را به لحاظ شادی در جهان دارد

محسن آزموده -‌ از امید می‌گوید و معتقد است که روانشناسان و جامعه‌شناسان ما علاقه‌ای بیمارگونه به دیدن سویه‌های دردناک و تلخ جامعه دارند و به همین میزان از پرداختن به جنبه‌های مثبت جامعه غفلت ورزیده‌اند؛‌ حال آنکه امروز بیش از هر زمان دیگری به امیدواری و شادکامی ناشی از آن نیازمندیم.

وقتی قرار شد برای گفت‌و‌گو درباره پرونده شادی نزد دکتر نعمت‌الله فاضلی، استاد انسان‌شناسی که او را به واسطه پژوهش‌های دقیقش درباره تجدد ایرانی می‌شناختم،‌ بروم،‌ فکر نمی‌کردم حاصل قریب به دو ساعت گفت‌و‌گو با جستاری دقیق و عالمانه و در عین حال جالب توجه بدل شود.

متن پیاده‌شده سخنان ایشان به واسطه دقت و سنجیدگی در گفتار، نیازی به ویرایش نداشت.‌ مقاله مفصل حاصل درباره مساله شادی،‌ نکات ارزنده‌ای در نقد نگرش‌هایی که شرق‌شناسانه‌اند یا از جانبداری سیاسی فارغ نیستند،‌ بیان می‌دارد. دکتر نعمت‌الله فاضلی انسان‌شناس نام آشنای ایرانی و دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی که چندی‌ است به دلیل ناملایمات زمانه به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی کوچ کرده، آثار زیادی در زمینه شناخت جامعه ایران تالیف کرده است که از آن میان می‌توان به: ‌«مدرن یا امروزی شدن فرهنگ ایران»،‌ «فرهنگ و دانشگاه»،‌ «انسان‌شناسی مدرن در ایران معاصر»،‌ «مردم نگاری سفر» اشاره کرد. ‌آنچه در ادامه می‌آید،‌ بخشی از مقاله ایشان است که در یک عصر گرم روزهای پایانی خردادماه،‌ ارائه شده است:

● اول: شادی امری صرفا روان شناختی و فیزیولوژیک نیست

شادی یکی از مفاهیم مبهم، پیچیده و دشوار فهمی است که تاکنون روانشناسان،‌ جامعه‌شناسان، فیلسوفان و محققان گوناگون برای تعریف آن تلاش کرده‌اند؛‌ اما می‌توان گفت همچون بسیاری از مفاهیم اجتماعی دیگر هنوز به هیچ اجماع کلی درباره آن نرسیده‌اند،‌ البته تجربه شادی به مراتب ساده‌‌، قابل فهم و برای هر کسی امری کم و بیش پیش پا افتاده است. به همین دلیل که تجربه شادی امر ساده‌ای است،‌ ممکن است اهمیت تحلیل آن به چشم نیاید. عموما همه مسائل اجتماعی این‌گونه‌اند که تجربه واقعی آنها به مراتب ساده‌تر از فهم آنهاست. به وی‍ژه شادی برای جامعه امروز،‌ یعنی جامعه‌ای که در آن مجموعه متکثر،‌ متنوع و پیچیده‌ای از عواطف و احساسات هر لحظه در زندگی انسان امروزی پدیدار می‌شود.

ما معمولا عادت کرده‌ایم هنگام مواجهه با پدیده‌های عاطفی و احساسی مانند شادی یا رویکردی «روانشناسانه» را اتخاذ ‌کنیم یا سراغ «زیست‌شناسی» برویم؛ زیرا روانشناسی با ارجاع احساس و عاطفه به امری روانی و زیست‌شناسی با ارجاع آنها به امری عصب شناختی ظاهرا توضیح و تبیینی ساده و قابل فهم ارائه می‌کنند. اما واقعیت امر آن است که احساسات، عواطف و از جمله احساس شادی اموری نیستند که بتوان با تبیین‌های روان‌شناختی یا فیزیولوژیک محض قابل توضیح باشند. به طور کلی احساساتی مانند عشق، نفرت، حسادت، اندوه، کینه یا احساسات مثبت مانند شادی، خرمی، سرزندگی، طرب، خوش‌بینی، دوست داشتن و ... دارای ریشه‌های اجتماعی، سازوکارهای اجتماعی و پیامدهای اجتماعی هستند. از این رو ما برای فهم شادی به عنوان یک احساس، نیازمند رویکردی اجتماعی و فرهنگی هستیم؛ رویکردی که بتواند شادی را به مثابه امری که توسط انسان اجتماعی و پدیده‌ای که در محیط‌‌های جمعی و در مناسبات و تعاملات اجتماعی پدید می‌آید، توضیح دهد.

روانشناسان و جامعه‌شناسان معمولا درباره احساسات منفی بیشتر تا کنون مطالعه کرده‌اند. برای مثال پدیده‌هایی مانند افسردگی، اضطراب، ترس و... برای روانشناسان جالب‌تر و جذاب‌تر بوده است تا مطالعه احساس شادی. جامعه‌شناسان نیز به مطالعه آسیب‌ها و بزه‌های اجتماعی مانند بزهکاری، طلاق، جرم و جنایت و احساساتی که موجب این نوع آسیب‌ها می‌شوند، بیشتر تمایل نشان داده‌اند تا مطالعه دستاوردهای اجتماعی. دستاوردهایی که تا حدودی موجد و موجب احساسات مثبت مانند خوش‌بینی، سرزندگی، نشاط و شادی شده‌اند. از این رو ما تا چند دهه اخیر کمتر از لحاظ نظری مفهومی مانند احساس شادی را تحلیل نظری کرده‌ایم.

به هر حال در نتیجه گسترش اهمیت عواطف و احساسات در زندگی انسان امروز در دهه‌های اخیر، احساس شادی نیز به عنوان یکی از حوزه‌های مطالعات اجتماعی و فرهنگی در رشته‌های مختلف روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، مطالعات فرهنگی، انسان شناسی و ... قرار گرفته است. در واقع پیدایش حوزه مطالعات شادی به عنوان یک حوزه مطالعاتی مهم حاصل مجموعه وسیعی از تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در زندگی امروز همه جوامع انسانی است. مطالعات شادی امروزه دیگر محدود در حوزه روانشناسی یا حتی روانشناسی اجتماعی نیست. فلاسفه به طور تاریخی درباره عواطف از جمله شادی مطالعه می‌کرده‌اند. نخستین فیلسوفان بزرگ تاریخ یعنی افلاطون و ارسطو در زمینه شادی صاحب نظریه هستند؛ اما امروزه مطالعات شادی چنان گسترش پیدا کرده است که اقتصاددانان نیز احساس شادی را در کانون مطالعات خود قرار داده‌اند. معنای این سخن این است که شادی دیگر نه تنها امری روانی و عاطفی یا امری اجتماعی و فرهنگی، بلکه پدیده‌ای است با دلالت‌های اقتصادی گسترده.

● دوم: مردم چگونه شادی می‌کنند؟

در نتیجه گسترش شادی در جامعه امروز، ناگزیر تلاش‌های مفهومی وسیعی برای فهم این که «شادی چیست»، «مردم چگونه ابراز شادی می‌‌کنند»، «چرا شادی می‌کنند»، «چه انواع ابراز شادی‌هایی وجود دارد»، «نقش فرهنگ‌ها و جوامع در شکل‌گیری شادی‌ها چیست»، «چه تفاوت‌هایی از نظر احساس شادی وجود دارد»، «تا چه میزان شادی را می‌توان به مثابه امری مهم و تعیین کننده در سرنوشت کلی یا جمعی جوامع به شمار آورد یا اینکه شادی تنها نوعی هیجان و احساس گذراست»، صورت گرفته است.

اگر بخواهم به‌طور خلاصه مجموعه پاسخ‌هایی که تاکنون رشته‌های مختلف به مقوله تحلیل و تبیین انواع احساسات از جمله شادی داده‌اند، اشاره کنم، باید بگویم که امروزه این چند گزاره به عنوان گزاره‌های اصلی‌ای که همه احساسات از جمله شادی را تبیین می‌کنند، پذیرفته شده است. گزاره نخست اینکه تمام احساسات به لحاظ اجتماعی ساخته می‌شوند. به این معنا که احساسات صرفا امری فیزیولوژیک یا عصب‌شناختی یا روانی نیست، بلکه احساسات در نتیجه تعامل و درهم‌آمیختگی ابعاد گوناگون زندگی انسان به وجود می‌آیند. گزاره دوم اینکه احساسات از جمله احساس شادی، اگرچه در زمره احساسات اولیه یا عمومی نوع بشر است و همه جوامع و انسان‌ها در تمام طول تاریخ و در تمام سرزمین‌ها به هر حال به نوعی شادی را تجربه کرده‌اند، اما بررسی‌های انسان‌شناختی نشان می‌دهد که در جوامع مختلف شکل‌های مختلف احساسات و از جمله احساس شادی وجود دارد. معنای دیگر این سخن این است که احساسات و از جمله احساس شادی تابع قواعد فرهنگی است، بیش از اینکه تابع میل، غریزه، یا عوامل عصب شناختی و فیزیولوژیک باشد. گزاره سوم اینکه احساسات بدون وجود ارتباط اجتماعی و کنش متقابل انسانی وجود خارجی ندارند. برای مثال، حسادت زمانی شکل می‌گیرد که ما خود را در چارچوب اجتماعی رقابت و مقایسه با دیگران قرار دهیم. همچنین است احساس حقارت، نفرت و کینه و از جمله احساس شادی. تمام احساسات ما نیازمند نوعی ارتباط اجتماعی و کنش متقابل انسانی است.

احساس شادی اگرچه ظاهرا فردی است و ما نوعی حس لذت، هیجان، خرمی، نشاط یا خوشی را هنگام شادی تجربه می‌کنیم. اگرچه برآیند شادی به صورت لبخندی بر لبان فرد ظاهر می‌شود، اما تولید شادی چیزی نیست که فرد بتواند به تنهایی آن را به دست آورد. شادی در ارتباط اجتماعی و کنش متقابل انسان‌ها به وجود می‌آید.

از این نظر برای فهم ماهیت شادی نیازمند تحلیل ارتباطات اجتماعی و کنش‌های متقابل بین افراد هستیم. گزاره دیگر اینکه احساسات و از جمله احساس شادی در نتیجه فرآیند جامعه پذیری و در چارچوب‌های ارزشی و هنجاری جامعه به افراد آموخته یا انتقال داده می‌شود. به بیان ساده‌تر ما در فرآیند رشد و تربیت و پرورش خود در محیط خانواده، مدرسه و فرهنگ خود می‌آموزیم که چه چیزی می‌تواند برای ما شادی آفرین یا بالعکس موجب غم و غصه شود.

شادی مثل هر احساس دیگری امری کاملا نسبی است. فرهنگ‌ها هستند که تعیین می‌کنند، ما کی، کجا، چگونه، به چه وسیله و به چه شکلی شاد می‌شویم یا بالعکس غمگین می‌شویم. بنابراین نه تنها فرهنگ تعیین‌کننده کیفیت شادی است، بلکه فرهنگ شیوه انتقال احساس شادی را نیز تعیین می‌کند. به همین دلیل است که می‌توانیم با یک مقایسه ساده ببینیم که چگونه مردم در سرزمین‌های مختلف واکنش‌های متفاوت نسبت به یک امر واحد یا پدیده واحد ابراز می‌کنند.

برای مثال جوک‌های انگلیسی برای مردم ایران خنده‌دار نیستند، یا جوک‌های ایرانی ممکن است برای انگلیسی‌ها خنده‌آور نباشند. بسیاری از کمدی‌هایی که امروزه ساخته می‌شوند، ممکن است برای همه مردم، به یک نسبت خنده‌دار نباشند. زیرا رمزگان یا نشانگانی که ما را می‌خنداند یا غمگین می‌کند، در چارچوب فرهنگ‌های مشخص و دوره‌های تاریخی مشخص شکل می‌گیرد. از این دیدگاه است که برخی محققان نظیر «کلیفورد گیرث» به صراحت ابراز می‌کنند که نه تنها عقاید بلکه احساسات هم مخلوقات فرهنگی هستند.

● سوم: نظریه‌های شادی؛‌ از منزلت سیاسی- اجتماعی تا مبادله در فضای عمومی

افراد هر جامعه تلاش می‌کنند تا آن دسته از احساساتی را که تصور می‌کنند باید در جامعه بروز دهند، در خود بپرورانند. جامعه به افراد فشار هنجاری می‌آورد تا انواع احساسات و حالت‌های بدنی مناسب را بروز دهند. به بیان روشن‌تر ما به نوعی تحت فشار هنجاری گروه، خانواده، فرهنگی که در آن زندگی می‌کنیم، ملزم و متعهد می‌شویم که مواقعی شاد باشیم و مواقعی دیگر غمگین. به بیان روشن‌تر، احساسات نه تنها نسبی است، بلکه تا حدود زیادی تجویزی و هنجاری نیز هست. اینکه ما در درگذشت کسی چقدر نشان دهیم که غمگین هستیم یا بالعکس هنگام عروسی نشان دهیم که چه میزان شاد هستیم، نشانگر آن است که فشار هنجاری وجود دارد که ما را وادار می‌کند که در نقش انسانی شاد یا انسانی غمگین ایفای نقش کنیم.

با توجه به مجموعه این دیدگاه‌ها باید گفت، شادی‌ها بیش از آنکه به کمک روانشناسان قابل توضیح و تبیین باشند، باید توسط جامعه‌شناسان، انسان‌شناسان، محققان مطالعات فرهنگی و به طور کلی محققان علوم اجتماعی تبیین شوند. از این رو نظریه‌پردازان اجتماعی در سال‌های اخیر تلاش کرده‌اند که نظریه‌های جامعه‌شناختی احساسات و از جمله شادی را ابداع کنند. یکی از این نظریه‌های مطرح در این زمینه، نظریه‌ای است که معتقد است احساسات از جمله شادی ارتباط تنگاتنگی با قدرت و ساختار منزلت و نظام سلسله مراتب قدرت در جامعه دارد. گروه‌های اجتماعی فرادست و فرودست هر کدام به نوع خاصی از استفاده از احساسات برای شکل دادن به هویت اجتماعی و گروهی خود تمسک می‌جویند. از این دیدگاه به نوعی گفته می‌شود که گروه‌های فرادست، به هر حال خوش‌بین‌تر، خرم و شادتر و شادی برای آنها با نوعی رضایت از زندگی همراه است. در حالی که برای گروه‌های فرودست اجتماعی شادی بیش از آنکه با نوعی رضایت کلی از زندگی همراه باشد، عمدتا امری هیجانی، عاطفی و گذراتر است. زیرا گروه‌های فرودست اجتماعی به دلیل عدم برخورداری از رفاه، سلامتی، احساس موفقیت و به دلیل حاشیه ماندن در زندگی اجتماعی، ناتوانی از مشارکت در تعیین سرنوشت، مشارکت در قدرت و برخورداری از محرومیت‌های گوناگون، شادی را بیش از آنکه به صورت نوعی شادی پایدار یا رضایت کلی از زندگی یا به مثابه ارتقای کیفیت زندگی تجربه کنند، به صورت نوعی رفتار هیجانی، گذرا و موقت تجربه می‌کنند.

از این دیدگاه گفته می‌شود که شادی نوعی تضاد اجتماعی و ستیزه بین گروه‌ها در زندگی اجتماعی را آشکار می‌کند. گروه‌های اجتماعی فرادست تلاش می‌کنند تا با تکیه بر انواع قدرت‌ها، منزلت‌ها و برخورداری‌هایی که دارند، نوعی شادی پایدار را به نمایش بگذارند. آنها کمتر در خیابان‌ها، کاباره‌ها و محیط‌های پر از هیجان و ماجراجویانه و شادی‌های عامه‌پسند ظاهر می‌شوند. برای این گروه‌ها نوعی شادی نخبه‌گرایانه وجود دارد. شادی‌ای که در نتیجه خود تحقق بخشی، شکوفایی استعدادها، تولید یا خلق آثار هنری، علمی و ادبی، شادی ناشی از برخورداری از سلامت اجتماعی، جسمی و ذهنی به دست می‌آید. در مقابل گروه‌های فرودست اجتماعی شادی را بیشتر به مثابه نوعی رفتار هیجانی و تسکین‌بخش تجربه می‌کنند. مثلا در جوامع غربی این گروه تلاش می‌کنند تا با تکیه بر مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی، بروز رفتارهای هیجانی و ماجراجویانه در فضاهای عمومی و تولید انواع هیجان‌های روحی و جسمی به نوعی از شادی برای برهم زدن نظم مستقر و پاسخگویی به نیازهای سرکوب‌شده دست یابند.

در عین حال برخی دیگر از نظریه‌پردازان اجتماعی شادی را در چارچوب نوعی مبادله اجتماعی فهم می‌کنند. به این معنا که گفته می‌شود شادی برای گروه‌های مختلف اجتماعی تابعی است از درک و تفسیر مردم از موقعیت اجتماعی که در آن قرار گرفته‌اند. به هر حال هر فردی در هر موقعیتی نوعی تفسیر یا استنباط از موقعیت خود به دست می‌آورد. شادی و دیگر اشکال احساسات ما به هر حال بازتاب نوعی تفسیر یا استنباط فرد یا افراد از موقعیت‌شان است. اگر افراد به این نتیجه برسند که می‌توانند با ابراز احساسات شاد، مورد توجه قرار گیرند یا می‌توانند در نتیجه بروز رفتارهای شاد مثل لبخند زدن، رقصیدن و داشتن روی گشاده سرزندگی و ابراز شوق و اشتیاق موجب کسب منزلت یا حتی پاداش مادی شوند، طبیعی است که شادی برای آنها یک گزینه یا انتخاب مطلوب است. به هر حال این واقعیتی است که شادی به عنوان یک احساس نوعی عکس‌العمل روانی است که در پی محرک‌های اجتماعی برانگیخته می‌شود.

در جامعه امروزی که رسانه‌ها، زندگی شهری و مجموعه فناوری‌ها، افزایش و تراکم جمعیت و دیگر تحولات اجتماعی موجب انباشت و تراکم تجربه‌ها شده‌اند، نیروهای زیادی در جامعه وجود دارد که افراد را به شیوه‌های ضد و نقیض برای عکس‌العمل‌های روانی مختلف تحریک می‌کنند. یکی از این محرک‌ها، محرک‌های اجتماعی برای برانگیختن شادی است، برای مثال زندگی در شهر خود اگرچه با اضطراب، استرس، نگرانی و دردسرهای گوناگونی همراه است. در عین حال همواره با مجموعه وسیعی از محرک‌های اجتماعی برای تولید تجربه شادی نیز همراه می‌باشد. ما در زندگی شهری می‌توانیم شادی‌های کوچک یا شادی‌های بزرگ را هر روز تجربه کنیم، همچنان که غم‌های کوچک یا غم‌های بزرگ هر روز در زندگی شهری تولید می‌شوند.

● چهارم: شادی و سیاست مدرن؛

زندگی شاد و پر استرس در شهر با توجه به مجموعه دیدگاه‌ها و نظریه‌هایی که برای احساسات و از جمله برای شادی مطرح کرده اند، می‌توانیم بگوییم که شادی امروزه پدیده‌ای‌ است پیچیده و مرتبط با ساختارهای کلان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. از این دیدگاه گفته می‌شود که جوامع توسعه‌یافته اقتصادی نسبت به جوامع کمتر توسعه یافته شادترند. جوامع دموکراتیک‌تر نسبت به جوامع کمتر دموکراتیک شادترند. در جوامعی که از نظر اجتماعی توسعه یافته ترند و سطح تحصیلات، آموزش و به طور کلی سرمایه اجتماعی در آنها بالاست، میزان شادی نیز بالاتر است. عکس این قضیه نیز صادق است.

شادی را در دنیای امروز دیگر به عهده روانشناسان نمی‌گذارند که با معاینه افراد بگویند که شادی چیست یا تنها مددکاران و مشاوران نمی‌توانند به درمان افسردگی یا کمبود شادی در جامعه کمک کنند. شادی جلوه‌ای از سرزندگی اجتماعی است. اگر بخواهیم در جامعه امروز شادی را تولید کنیم، باید موقعیت‌هایی برای افراد فراهم کنیم که در آن افراد رویکردی سرزنده به زندگی به دست آورند. سرزندگی به عنوان یکی از مولفه‌های زندگی مدرن شناخته می‌شود که مدرنیته به طور ساختاری و نهادی وظیفه تولید سرزندگی را تضمین کرده است، اگرچه می‌دانیم که مدرنیته مولد اشکال گوناگون افسردگی نیز بوده است.

سیاست مدرن بر اصل مشارکت سرزنده شهروندان استوار است. اینکه شهروندان بتوانند در عرصه‌های مختلف مثل انتخابات یا مشارکت در نهادهای مدنی به یک نوع سرزندگی سیاسی دست پیدا کنند. همچنین فرهنگ مدرن بر مبنای نوآوری و آفرینندگی هنری، علمی و ادبی استوار است و تلاش می‌کند تا از راه گسترش موقعیت‌های خلاقیت و آفرینندگی امکان سرزندگی هنری و خلاق را برای مردم فراهم کند. به همین ترتیب فرهنگ مدرن با گسترش مصرف هنری و فرهنگی کمک می‌کند تا مردم عادی که نمی‌توانند به تولید هنری و فرهنگی بپردازند، از راه مصرف هنری و ادبی، نوعی تجربه نوآورانه و در نتیجه سرزندگی هنری را به دست آورند.

به هر حال سرزندگی یعنی شور و شوق و اشتیاق برای زیستن و داشتن نوعی امید، احساس امنیت و دل سپردن عاشقانه به بودن خویش، یعنی انسان بودن، از جمله آموزه‌های دنیای مدرن است. از این رو هر چه جامعه مدرن به پیش می‌رود، و هر چه مدرنیته توسعه پیدا می‌کند، به نحو تناقض‌آمیزی ضمن اینکه استرس‌ها، نگرانی‌ها، اضطراب‌ها و بحران‌های ناشی از مدرنیته توسعه پیدا می‌کند، در عین حال نوعی سرزندگی، شور و شوق و احساس خوب به زندگی نیز گسترش می‌یابد. باید گفت تجربه مدرنیته، تجربه متناقضی است که سرزندگی و افسردگی را همزمان برای ما تولید می‌کند. به مقداری که جامعه انسانی به سوی جامعه شهری و کلانشهری تحول می‌یابد، به همان میزان احساس دوگانه سرزندگی و افسردگی نیز افزایش می‌یابد. این وضعیت دوگانه موجب می‌شود که شادی و سرزندگی به صورت یک امر پرابلماتیک یا معضل برای جامعه انسانی درآید.

● پنجم: تجدد ایرانی و گسترش شادی

جامعه ایران در دهه‌های اخیر گام‌های بزرگی به سوی مدرن شدن برداشته است. فرآیند مدرنیته ایرانی که از صد و پنجاه سال پیش آغاز شد، طی چند دهه اخیر جهش‌های اجتماعی داشته است. میزان شهرنشینی در ایران که به رقم بیش از هفتاد و پنج درصد بر اساس آخرین سرشماری کشور رسیده است. از این رو یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های مدرن شدن یعنی شهرنشینی در ایران تقریبا به اوج یا کمال خود رسیده است. علاوه بر این اقتصاد ایران از یک اقتصاد معیشتی و کشاورزی سنتی دوران پیشامدرن به یک اقتصاد صنعتی و خدماتی مدرن تبدیل شده است. از این نظر باید گفت انقلاب اقتصادی مدرنیته در ایران به بلوغ خود رسیده است. علاوه بر این ظهور نظام سیاسی انتخاباتی و پارلمانی نیز در ایران تحقق یافته است، اگرچه بسیاری از نظریه‌پردازان ممکن است بر این نظام، نقدهایی را وارد کنند، اما واقعیت این است که مردم به شکل‌های گوناگون در فرآیند مشارکت سیاسی حضور دارند. می‌توان مدرنیته را در ابعاد دیگر مانند گسترش فردیت و اهمیت یافتن ارزش‌های فردی در جامعه امروز نیز مشاهده کرد. سایر ابعاد مدرنیته مانند فناورانه شدن جامعه و فرهنگ نیز در ایران تحقق یافته است. امروزه فناوری‌های گوناگون از فناوری‌های رسانه‌ای و ارتباطی گرفته تا سایر فناوری‌ها جایگاه مهمی در زندگی روزمره و کلیت جامعه ایران پیدا کرده‌اند. سایر فرآیندهای مدرن شدن نیز در ایران کمابیش تحقق یافته است. بنابراین باید گفت که جامعه امروز ما به عنوان یک جامعه مدرن با ویژگی‌ تجدد بومی و ایرانی‌اش با همه پیامدهای مدرنیته از جمله مساله‌ای به نام شادی روبه‌رو است.

اگر بخواهیم شادی را به مثابه مساله اجتماعی در جامعه امروز ایران به نحو دقیق و عمیق فهم کنیم، باید آن را به عنوان یکی از پیامدهای مدرنیته در ایران توضیح دهیم. این دیدگاهی است که البته بسیاری با آن موافق نیستند. برخی افراد مساله شادی در جامعه امروز ایران را براساس دیدگاه شرق‌شناسانه توضیح می‌دهند. به اعتقاد این گروه، جامعه ایران جامعه‌ای عاطفه‌گرا است و هنوز عقلانیت مدرن در آن شکل نگرفته و در نتیجه این جامعه به شدت تحت‌تاثیر شیوه‌های احساساتی‌گری سنتی است که این شیوه‌های احساساتی گری را عموما با استناد به غلبه شعر در فرهنگ ایرانی یا غلبه حزن و اندوه در فرهنگ مذهبی توضیح می‌دهند.

این دیدگاه کمتر به داده‌های تجربی استوار است و همچنین بسیاری از واقعیت‌های اجتماعی که در جامعه ایران وجود دارد را نادیده می‌گیرد. برای مثال واقعیت‌های مربوط به تنوع و تکثر فرهنگی، قومی، زبانی و مذهبی که به طور تاریخی در ایران شکل گرفته است، یا همچنین این دیدگاه شرق شناسانه به تحولات جامعه ایران در طول تاریخ بی توجه است و تلاش می‌کند تا نوعی ذات ابدی و ازلی برای جامعه ایرانی در نظر گیرد. چنان که گویی مردم ایران در تمام طول تاریخ همیشه یا شاد بوده‌اند، یا بالعکس مردمی افسرده و محزون بوده‌اند. این دیدگاه شرق شناسانه تحولات ناشی از مدرن یا امروزی شدن فرهنگ ایرانی را در فهم هیچ یک از ابعاد جامعه ما از جمله تحولات در ساختار احساسات از جمله احساس شادی نادیده می‌انگارد.

دومین دیدگاهی که با دیدگاه مذکور ناسازگار است، رویکرد سیاسی به مساله شادی در ایران است. در این دیدگاه نیز تلاش می‌شود تا به نوعی گفته شود که حاکمیت سیاسی در ایران معاصر در قبل و بعد از انقلاب اسلامی به گونه‌ای بوده است که امکان تجربه شادی مردم ایران را از بین برده یا کاهش داده است. از این دیدگاه سیاسی شادی برای به ویژه دولت جمهوری اسلامی به عنوان نوعی دال مخالف یا دگراندیشانه تلقی شده است. در نتیجه گفته می‌شود که گفتمان رسمی در جمهوری اسلامی اجازه تولید شادی را نمی‌دهد. نقدی که به این دیدگاه وجود دارد این است که اولا شادی همان طور که اشاره کردیم، ریشه در بنیان‌های اجتماعی، تاریخی و فرهنگی دارد و چیزی نیست که گفتمان رسمی سیاسی بتواند آن را به تنهایی تولید یا مانع از تولید آن شود. ثانیا کسانی که گفتمان رسمی سیاسی در جمهوری اسلامی را به صورت گفتمانی یکپارچه و ثابت در نظر می‌گیرند، تحولات گفتمانی طی چند دهه حاکمیت جمهوری اسلامی را نادیده می‌انگارند. می‌دانیم که گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی طی چند دهه گذشته فراز و نشیب‌هایی داشته است. گفتمان سازندگی، گفتمان اصلاحات و گفتمان اصولگرایی هر کدام در دوره‌هایی با خوانش‌های متفاوت از مساله شهروندان، زندگی اجتماعی و از جمله عواطف و احساسات انسانی در حکومت حضور داشته‌اند.

همچنین رویکرد سیاسی به شادی در ایران امروز این واقعیت را نیز که مردم به طور گسترده تجربه شادی را تولید کرده اند، انکار می‌کند. کافی است به برخی از اطلاعات و داده‌های بین‌المللی موجود نگاهی بیندازیم تا واقعیت آشکار شود که شادی در جامعه ایران چگونه است. براساس مطالعه‌ای که موسسه گالوپ در زمینه میزان شادی در ۱۵۵ کشور جهان در سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ انجام داد، ایران رتبه ۸۱ کشور را کسب کرد. ژاپن، هنگ‌کنگ و سنگاپور نیز در این رتبه به همراه ایران قرار دارند. در این نظرسنجی از مردم خواسته شده بود تا رضایت کلی از زندگی را ابراز کنند. همچنین دانشگاه لیس استر انگلستان در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ میزان بهزیستی فردی را بر اساس معیارهای سلامتی، ثروت و تحصیلات بررسی کرد. ایران در بین ۱۹۹ کشور، در رتبه ۹۴ قرار گرفت.

این دو بررسی بین‌المللی اگرچه جایگاه ایران را در زمینه شاخص شادی به عنوان جایگاه ایده آل نشان نمی‌دهند، اما بیانگر این موضوع نیز نیستند که شادی در ایران تجربه نمی‌شود. ما وضعیتی در حد میانه در یک چشم‌انداز بین‌المللی از نظر شاخص شادی برخورداریم. رویکرد سیاسی به شادی در تحلیل خود واقعیت‌های مذکور را نادیده می‌گیرد. زیرا همان‌طور که اشاره کردیم، نه تنها دگراندیشان یا مخالفان سیاسی مایلند که نیمه خالی زندگی اجتماعی را ببینند و بر رویه تاریک زندگی تاکید کنند، بلکه روانشناسان و جامعه‌شناسان نیز میلی تقریبا آشکار به امور منفی یا احساسات منفی دارند.

● ششم: شادی در جامعه ایران؛‌ یک رویکرد فرهنگی

برای فهم شادی در جامعه امروز ایران ما نیازمند رویکرد فرهنگی هستیم. رویکرد فرهنگی عبارت است از؛ رویکردی که شادی را به عنوان امری که دارای ابعاد گسترده اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است، می‌بیند. از این دیدگاه نمی‌توان صرفا با تکیه بر شاخص‌های توسعه یا توسعه نیافتگی اقتصادی یا حتی تکیه بر شاخص‌های جمعیتی، بهداشتی یا درمانی یا تکیه بر آسیب‌های اجتماعی یا تکیه بر بحران‌های سیاسی مساله شاد یا ناشاد بودن را در ایران توضیح داد. به اعتقاد من شادی در جامعه ایران از جهات گوناگون بیش از هر زمان دیگری تولید و تجربه می‌شود. برای فهم این واقعیت ما باید مجموعه‌ای از تحولات یک قرن گذشته ایران را مرور کنیم تا ببینیم آیا شادی کاهش یافته یا بالعکس افزایش یافته است. اولین معیار برای سنجش میزان شادی مردم مساله شاخص‌های اقتصادی- اجتماعی تحول یافته در جامعه معاصر ما است.

یرواند آبراهامیان در کتاب «تاریخ ایران مدرن» که اخیرا به زبان فارسی ترجمه شده است، نشان می‌دهد که جامعه ایران از نظر تحول شیوه زندگی، گسترش موسسات و سازمان‌های مدرن مانند سازمان‌های آموزشی، بهداشتی و درمانی، گسترش مشارکت‌های سیاسی، افزایش شاخص‌های رفاه، برخورداری از فرصت‌های شغلی، کاهش فقر، برخورداری از فرصت‌های فرهنگی برای بروز خلاقیت‌های هنری، ادبی، علمی و فکری، برخورداری از امنیت اجتماعی و شاخص‌های برخورداری از فناوری‌های مختلف و بسیاری از زمینه‌های دیگر تجربه بزرگی را به دست آورده است.

ایران مدرن، یعنی ایران بعد از انقلاب مشروطه کاملا با ایران پیشامدرن فرق می‌کند. جامعه بدون سواد ایران پیشامدرن، به جامعه‌ای با بیش از ۸۵ درصد با سواد تبدیل شده است. شاخص‌های آموزش عالی نشان می‌دهد که ما بیش از ده میلیون دانش آموخته و دانشجو در کشور داریم. می‌توان به شاخص امید به زندگی نیز توجه کرد. اکنون جامعه ایران، سن هفتاد و سه سالگی برای زنان و هفتاد سالگی برای مردان را ثبت کرده است. به همین ترتیب در بسیاری از شاخص‌های دیگر اجتماعی نیز نگاه کرد و شاهد این واقعیت بود که ما زندگی ای به مراتب مرفه تر و برخوردارتر از هر زمان دیگر در تاریخ ایران را تجربه می‌کنیم.

همچنین می‌توان به تجربه‌های خرد گروه‌های اجتماعی توجه کرد. امروزه زنان بیش از هر زمان دیگر در تاریخ از امکانات آموزشی، بهداشتی و فرصت‌های زندگی برخوردارند. واقعیت این است که کیفیت زندگی زنان ما به مراتب بیش از هر زمان دیگری ارتقا یافته است. زنان امروز دیگر ناگزیر نیستند نان بپزند، کار دشوار کشاورزی یا دامپروری را انجام دهند، آنها دیگر ناگزیر نیستند که همراه با کوچ گله دشت‌ها و صحراها را با پا طی کنند.

زنان امروز ما اگرچه از نظر میزان مشارکت در ساختار قدرت کمتر از مردان فرصت مشارکت دارند، اما در زمینه برخورداری از فرصت‌های دیگر زندگی یعنی فرصت‌های آموزشی، شغلی و تجربه‌های ریز و درشت خوش بودن یا شاد زیستن، بیش از هر زمان دیگری در تاریخ ما فرصت زندگی به دست آورده‌اند. این که زنان ما به سادگی و به صورت طبیعی به مدرسه بروند و به دانشگاه‌ها راه پیدا کنند، این که زنان ما می‌توانند، کارگردان، نویسنده، شاعر، ناشر، هنرمند یا حتی فیلسوف و دانشمند شوند، تجربه مدرن زن ایرانی است.

همچنین جوانان به یک گروه اجتماعی از انواع تجربه‌های خوب و خوش در زندگی خود برخوردارند. خوشی‌هایی که در هیچ یک از دوره‌های تاریخ پیشامدرن ایران آنها یا همتایان شان نمی‌توانستند، تجربه کنند. امروزه فراغت به عنوان حق برای همه از جمله جوان ایرانی پذیرفته شده است. قطعا کاستی‌های زیادی در زمینه فراغت جوانان و شیوه تامین آن وجود دارد، اما این واقعیت که جامعه ایرانی به سوی جامعه فراغتی تحول یافته است و مراکز و موسسات گوناگون ورزشی، هنری، ادبی و فرهنگی، رسانه‌ای و بسیاری مراکز تفریحی دیگر برای تامین فراغت افراد و از جمله جوانان شکل گرفته است، نمی‌توان انکار کرد.

به همین ترتیب می‌توان درباره گروه‌های اجتماعی دیگر مانند کودکان و نوجوانان صحبت کرد. کودکی به تازگی در ایران متولد شده است. امروزه کودکان به عنوان یک گروه اجتماعی با هویت و حقوق ویژه خود به رسمیت شناخته شده‌اند. امروزه نه تنها خانواده‌ها پذیرفته‌اند که بیشترین سهم درآمدهای خود را صرف کودکان خود کنند، بلکه دولت و سازمان‌های عمومی جامعه نیز خود را موظف می‌دانند، تا بخش مهمی از امکانات و بودجه خود را برای پرورش احساسات و افکار، تامین بهداشت و سلامتی و پر کردن اوقات فراغت و سایر نیازهای کودکان و نوجوانان اختصاص دهند. کار دشواری است که بخواهیم سیاهه یا فهرستی از فرصت‌های خوش که برای تولید شادی‌های کودکانه در جامعه ایجاد شده است، ارائه کنیم. تلویزیون‌ها، رادیوها، روزنامه‌ها، مجلات و کتاب‌ها بخش مهمی از تمام امکانات خود را به کودکان و نوجوانان اختصاص می‌دهند. همچنین امروزه به هر شهر بزرگ و کوچکی که سر بزنیم، مراکز شهربازی و اشکال گوناگون فرصت تفریح و فراغت برای کودکان را مشاهده می‌کنیم. علاوه بر این امروزه سخن از این است که شهر دوستدار کودک خلق کنیم و شهرها را متناسب با نیازها، علایق و خواست‌های کودکان طراحی کنیم. در سال‌های اخیر شورای شهر تهران قوانینی برای توسعه شهر دوستدار کودک تصویب کرده است.

اجازه دهید به این واقعیت اشاره کنم که امروزه فرصت‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عمومی برای تولید شادی برای همه شهروندان به وجود آمده است. امروزه به مدد پیشرفت‌های فناوری چندین هزار شبکه ماهواره‌ای و بی‌نهایت شبکه‌های مجازی و اینترنتی در خدمت تمام مردم برای تولید تجربه خوشی یا شادی هستند. این شبکه‌های رسانه‌ای و مجازی نه تنها برای تجربه شادی گذرا بلکه در خدمت توسعه شادی‌های پایدار قرار دارند.

امروزه شبکه‌های رسانه‌ای و ارتباطات مجازی با تولید و ترویج ارزان، آسان و همگانی دانش، اطلاعات و آگاهی‌های ضروری برای زندگی، این امکان را فراهم کرده‌اند تا مردم بتوانند به بسیاری از محدودیت‌های طبیعی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه خود غلبه کنند. دنیای جهانی شده امروز کم و بیش احساس شهروند جهانی را برای هر انسانی از جمله انسان ایرانی آفریده است.

در چنین شرایطی می‌توان گفت رسانه‌ها و دنیای مجازی اگرچه از جهاتی تهدیدها و خطراتی را می‌آفرینند، اما در عین حال مولد تجربه شادی و حس خوب زندگی برای همه مردم هستند. علاوه بر این در نتیجه توسعه ارتباطات حمل و نقل، مانند شبکه‌های حمل و نقل هوایی، زمینی و دریایی، امروزه همه مردم از جمله مردم ایران می‌توانند به سرزمین‌های دیگر مهاجرت یا سفر کنند. تجربه سفر به عنوان یکی از تجربه‌‌های شادی آفرین اگرچه همواره وجود داشته است، اما در دهه‌های اخیر به یک تجربه همگانی بدل شده است. مردم ایران که روزگاری در حسرت زیارت مشهد مقدس بودند، یا روزگاری تنها اعیان و اشراف می‌توانستند به زیارت خانه خدا بروند و مردمی که تا کمتر از نیم قرن پیش به سختی می‌توانستند، از فرنگستان دیدن کنند، امروزه به صورت انبوه بارها و بارها مشهد مقدس، مکه مکرمه و فرنگستان را تجربه می‌کنند. تحولات گوناگون در جامعه معاصر ایران، انبوهی از شادی‌ها و خوشی‌های کوچک و بزرگ را برای مردم ایران آفریده است. همان طور که اشاره کردم، روانشناسان و جامعه‌شناسان ما حریصانه تمایل دارند تا تنها به سراغ بیماران روانی، افسردگان، خودکشی‌ها، معتادان و آسیب دیدگان اجتماعی بروند. توصیف و تحلیل تجربه شادی یا خوشی کم و بیش از حیطه مطالعات اجتماعی و فرهنگی خارج بوده است. در نتیجه بیان شادی‌ها برای عالمان علوم اجتماعی ایران و محققان اجتماعی، پدیده‌ای نامعمول و غیر‌متعارف است. از دیدگاه این محققان تنها کسانی جامعه را تشکیل می‌دهند که در زندگی خود شکست خورده‌اند یا ورشکست شده‌اند. اما اگر بخواهیم واقع‌بینانه درباره انسان و جامعه ایران سخن بگوییم و به دور از گرایش‌های ایدئولوژیک بخواهیم بر آن چه هست تکیه کنیم، باید نیمه پر لیوان واقعیت اجتماعی را نیز ببینیم.

سخن آخر: امید نیاز جامعه امروز است

مجموعه نکاتی که در اینجا به آن اشاره کردم، تلاش برای ارائه دیدگاهی است که ما را نسبت به وجوه سازنده، امیدوارکننده و شاد زندگی ایرانی آگاه و حساس کند. در عین حال این دیدگاه به این معنا نیست که جامعه و انسان ایرانی امروز رنج نمی‌کشد و با مصیبت‌ها و مشکلات گوناگون دست و پنجه نرم نمی‌کند. قطعا در ایران مانند هر جامعه دیگر فقر، نابرابری، تبعیض، سرکوب و اشکال گوناگون آسیب‌های اجتماعی مانند اعتیاد به مواد مخدر، از هم گسیختگی خانواده و طلاق، انواع مخاطرات جدید مانند بحران‌های محیط زیست، آلودگی هوا، خطرات ناشی از تصادفات رانندگی و امثال اینها وجود دارد. اما مساله این است که ما در فرآیند تجربه مدرن شدن قرار داریم و در این تجربه همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم، دو جامعه متناقض را به پیش می‌بریم. جامعه پرمخاطره (تعبیر که «اولریش بک» به کار برد) و جامعه مدرن. برای فهم پدیده اجتماعی شادی باید از سویی برای گسترش شادی‌های پایدار در جامعه تلاش کرد و از سوی دیگر نسبت به امکان‌ها و فرصت‌های شادی‌ که تاکنون به دست آورده‌ایم، آگاه بود و آنها را نادیده نگرفت.

دکتر نعمت الله فاضلی

استاد انسان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی



همچنین مشاهده کنید