سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

نقش حوادث در زندگی


نقش حوادث در زندگی

واژه‌ی حوادث جمع حادثه است و حادثه نیز مؤنث حادث است که به معنی نو رسیده، آنچه تازه پدید آمده، تازه، نو، پیش‌آمد تازه، واقعه، رویداد، پدیده، آسیب و بلا، نوشونده و مقابل قدیم …

واژه‌ی حوادث جمع حادثه است و حادثه نیز مؤنث حادث است که به معنی نو رسیده، آنچه تازه پدید آمده، تازه، نو، پیش‌آمد تازه، واقعه، رویداد، پدیده، آسیب و بلا، نوشونده و مقابل قدیم بکار رفته است و علاوه بر اینها در فرهنگ لغات فارسی واژه‌ی حدوث نیز آمده است که به معنای نوپیدا شدن، واقع شدن امر تازه، رخ دادن، پدید آمدن چیز تازه و ضدقدیم بکار رفته است و واژه‌های مترادف با آن را می‌توان اتفاق، واقعه و واژه‌هایی فارسی عنوان داشت که در مفهوم حادثه به آنها اشاره شد.

بنابراین میتوان واژه‌ی حادثه را چنین تعریف کرد: حادثه به معنی پدید آمدن وضعیتی و یا پیش آمدی تازه که از قبل برای فرد تعیین نشده و ناخودآگاه و بدور از انتظار و بی‌خبر خود را نشان می‌دهد و جمله‌ی«حادثه خبر نمی‌کند»می‌تواند مصداق بارزی مبنی بر تعریف این موضوع باشد. و یا به بیانی دیگر به مواردی گفته می‌شود که در جهت عدم بروز آنها دانش بشری عاجز و یا در مداوا و رفع ایجاد آنها ناتوان است.

زندگی می‌تواند به معنی تلاش و کوشش در جهت تأمین امرار معاش برای زنده ماندن البته در جهت زندگی کردن باشد و یا می‌تواند به معنی تلاش و کوشش باشد که در جهت تطویل عمر و نیل به اهدافی که ذاتا در زندگی؛ این اهداف با بشر در آمیخته و خو گرفته‌اند و یا به بیانی ساده عبارتست از: سیر کردن شکم خود و کانون خانواده؛ برای زنده ماندن در جهت زیستنی عقلایی و دارای ابعاد انسانی.

با این حال باید مقید بود که یکی از رکنهای رکین بشر در ایفای نقش در جهان مادی مقوله‌ای بنام زندگی است. زندگی به صورت معیاری اصلی در ثبات هستی بشر و در فراروی آن مبنی بر پاسخ به خیلی از موارد مجهول در دنیای مادی جهت معلوم شدن قرار گرفته است و طبعا هر فردی در این دنیا محکوم به زیستن است، یعنی می‌توان گفت دنیا یک قاضی است که حکم زیستن را برای فرد می‌برد. چاره‌ای هم جز کشیدن آن نیست. افکار و منش و بینش زندگی در قدیم‌الایام و آنچه تاریخ بشر می‌گوید با بشر در تناقض و تزاحم و مبارزه‌ی عینی بوده است. بسان یک مسابقه‌ی کشتی که بین دو کشتی‌گیر انجام می‌گیرد و مسلما پیروزی از آن کشتی‌گیری است که از تجربه و چالاکی و فنون برتر و انرژی و پشت‌کار و البته اراده و صبر و امید بیشتری برخوردار است؛ که زندگی نیز به همین منوال با بشر در کمان گذاشته است و آنکه از شرایط مذکور بهتر استفاده کند، بی‌شک توفیق در پیروزی آن بیشتر است. و البته زیبایی و لذت دنیای مادی نیز در دل همین مبارزه تراوش می‌کند و یقینا هر فردی که طعم خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، تلخی و شیرینی، پستی و بلندی، سختی و آسانی، بی‌قراری و آرامش، فریاد و سکوت، شادی و غم، سردی و گرمی، خاموشی و روشنایی و... را در زندگی نچشد؛ در زاویه‌ی دید منطق باید آن فرد را فردی بی‌هدف و سرد و خشک و بی‌کفایت تلقی نمود و اما حادثه نیز در دل همین فراز و نشیب‌های زندگی نضج می‌کند و یا می‌تواند یکی از همین تضادها باشد که گاهی به صورت شادی و گاهی غم و گهی تلخ و گاهی هم شیرین و غیره ظاهر می‌شود. به اصطلاح می‌توان اذعان داشت که بافت زندگی با ریسمانی بنام حادثه بافته شده است و آنکه صاحب نظر و عقیده و تصمیم‌گیری است، حادثه است و لاغیر، و بصورت اشکال متضادی که در بالا اشاره شد، اظهار وجود می‌کند و به بیانی ساده می‌توان گفت که خداوند در تعیین جاده‌ی زندگی انسان در دنیای مادی علایم جاده را به مانند یک جاده‌ی عادی مشخص نکرده است؛ چراکه در یک جاده‌ی عادی علایم از پیش تعیین شده‌اند و ما را در جاده استعانت و راهنمایی می‌کنند، بلکه راه را برای ما مشخص نموده، ولی توانایی و قدرت مبارزه در این جاده‌ی پرمخاطره را براساس معیاری بنام حادثه می‌سنجد، یعنی بشر با دست و پنجه نرم کردن با حوادث و اتفاقات نامعلوم جاده مورد آزمایش قرار گرفته و بعد انسانی آن مورد سنجش قرار می‌گیرد.

لذا درمی‌یابیم که بشر محکوم به زیستن است و زندگی نیز آکنده از حوادث. و حوادث نیز به اشکال مختلف در بطن زندگی ظهور و نقشهای متفاوت را بازی می‌کنند. به تعبیری می‌توان گفت که زندگی یک فیلم سینمایی است و حوادث نیز بازیگرانی هستند که در این فیلم نقشهای تعیین شده‌ای را بر عهده گرفته‌اند؛ مضاف براینکه بازیگران در نقشهای متفاوت در جهت نیل به معنی واقعی فیلم می‌کوشند. یعنی بدین روش که بازیگران در تکمیل فیلم و به اثبات رساندن مفهوم واقعی آن در تلاش هستند و فیلم نیز در جهت معنی واقعی خویش بر روی صحنه می‌آید و البته با ابزارهایی که همان حوادث و یا بازیگران هستند.

در اینجا باید اذعان دارم که اگر بازیگران را در بطن فیلم بیرون آوریم و یا فیلم را در بطن بازیگران؛ که از هر نظر قضیه عقیم و بی‌جواب می‌ماند. پس آنچه به دست می‌آید، همان تأثیر و تأثر است و به بیانی می‌توان گفت زندگی و حوادث لازم و ملزوم و مکمل همدیگر هستند که بدون یکی از آنها آن دیگر نیز معنی و مفهومی را پیدا نخواهد کرد.

بنابراین نقش حوادث در خانه‌ی زندگی به رنگهای مختلف نمایان می‌گردد و البته هرکدام از این رنگها هدفی را در جهت ترقی و تعالی بشر ایفا می‌نماید و چنانچه در برخی موارد موجب ضرر و خسران می‌گردد، باز در دل آن ضرر و زیان شاید فوایدی نهفته باشد که در آینده‌ی آن زندگی بروز می‌نمایند. حال باید بگویم که در تعیین حوادث در بطن زندگی بشر از نظر اختیار و انتخاب ضعیف است و آنکه در این تعیین، اختیار تام دارد، یکتای بی‌همتاست. بعنوان مثال در شیرازه یک خانواده مشکل مادی به مدت سالها آشیانه می‌کند و تحت هیچ شرایطی پدر خانواده در جهت تأمین امرار معاش خانواده به توفیقاتی دست نمی‌یابد که در یک حادثه‌ی ناگهانی پدر خانواده فوت می‌کند و بعد از فوت پدر زندگی خانواده رنگ و روی بهینه‌ای را از لحاظ مادی به خود می‌گیرد. لذا هرچند این حادثه برای خانواده به رنگ تلخ رقم می‌خورد، اما شیرینی این حادثه آن است که خانواده از آن حالت فقرزدگی رهایی می‌یابد و نکته‌ی مهم اینکه در علاج این مشکل اساسی عقل و توانایی و دانش بشر عاجز است و تنها می‌توان این حادثه‌ی مهم و سرنوشت را از توانایی‌های خداوند بشمار آورد. و نکته‌ی مهم‌تر از این همین حادثه است که این قلم با چشمان خود در بطن جامعه مشاهده کرده‌ام. و یا می‌توان گفت که در کانون خانواده بر اثر زلزله همه از بین می‌روند، جز یک بچه‌ی شیرخواره که از این زلزله جان سالم به در می‌برد. در تجزیه و تحلیل این حادثه می‌تواند ابراز داشت که این حادثه می‌توانند حادثه‌ای بسیار ناگوار و تلخ البته برای خانواده به حساب آید. و آنچه که علم منطق هم به آن واقف است، همین است، اما زندگی این خانواده را حادثه متحول می‌کند،‌ به نحوی که همین بچه‌ی شیرخواره به شیرینهایی از زندگی دست می‌یابد که هرگز قابل تصور نیست.

و یا یک خانواده‌ی متمول کلا به بیماری علاج ناپذیری اعم از سرطان و یا سل و یا جذام مبتلا می‌شوند و همگی از بین می‌روند، با اینکه در روشنایی و بلندی این خانواده در زندگی مادی که خاموش و پست شده‌اند، تردیدی نیست، اما ما ترک این خانواده می‌تواند به تنها وارث آنها که یک بچه‌ی ۱۰ساله‌ باشد؛ برسد و این بچه روشنایی‌ها و بلندیهایی را در زندگی بدست آورد که هرگز مقایسه با آن خانواده‌ی متمول از بین رفته نباشد.

نگارنده این سطور با مشاهده عینی در بطن یک خانواده و با مصاحبه از عضو این خانواده دریافتم که چندین سال پیش بر اثر تصادفی کلیه‌ی خانواده‌ی این فرد تلف شده‌اند و تنها مانده‌ی این خانواده همین جوان بود که می‌گفت هیچ کدام از خانواده‌ی من اهل علم و دانش نبودند و با این حرفه میانه‌ی خوبی نداشتند و برعکس طرفدار پروپا قرص مال و منال و علاقه‌ی عجیبی به ثروت می‌داشتند؛ اما من خلاف آنها بیشتر به علم و دانش و مسائل معنوی علاقه‌مند هستم و البته ما ترک را هم خرج در جهت کارهای حسنه می‌کنم و در حال حاضر دانشجوی دکترای ریاضی هستم.

علاوه بر این موارد در بطن زندگی حوادث به صورت شروعی آزار دهنده و سنگین، اما با پایانی تسکین دهنده و سبک هم جلوه می‌نماید. مثلا در زندگی اکثر علما و دانشمندان جهان می‌توان این نوع زندگی را دریافت. دانشمندانی که در بطن زندگی فردی با حوادث ناگوار تصادف داشته‌اند و یا همین حوادث را در بطن اجتماع به عینه لمس کرده‌اند، اما پایانی بس روشن و پسندیده را در دفتر تاریخ برجای گذاشته‌اند.

برای بهتر واضح شدن موضوع می‌توان به حادثه‌ی کربلا اشاره نمود که این حادثه بزرگترین و پرنمادترین زیبایی‌ها را باید در دل پایان آن جستجو کرد. یعنی در واقع حادثه‌ی کربلا آمده بود تا تابلوی پایانی را به رنگ آغاز مبنی بر تعلیم برتر بشر به نمایش بگذارد. نکته‌ی دیگر هم می‌تواند حادثه‌ی انقلاب اسلامی باشد که در ۱۲بهمن ایجاد و در ۲۲بهمن به پیروزی رسید. به دو دلیل عمده انقلاب اسلامی می‌تواند یک حادثه باشد. یکی به این دلیل که یک پیش‌آمد تازه بوده که هم رنگ و هم سطح آن هنوز هم به وقوع نپیوسته است و دومین عامل این حادثه امام خمینی بود که باز بعنوان یک پدیده‌ی بی‌بدیل شناخته شده است. پدیده‌ای که در تحول و تعیین معیارهای اخلاقی و فرهنگی یک جامعه تأثیر ماندگاری را بر جای گذاشته است و به بیانی حادثه‌ای بنام انقلاب اسلامی توانست با گذاشتن آموزه‌های اخلاقی و دینی به جای آموزه‌های شیطانی و سلطنتی؛ ابتدا یک فرهنگ استحاله را ایجاد کند و دوم اینکه قدمی مثبت را در جهت گسترش بیشتر دین مبین اسلام بردارد.

با این حال می‌توان ابراز داشت که پیامد حادثه به چند صورت در بطن زندگی جلوه می‌نماید، و یکی ناخوشایند و تخریب کننده که باعث درهم ریختگی زندگی فردی و اجتماعی می‌گردد. دوم به صورت خوشایند و ترمیم کننده که باعث تشکیل و تکمیل زندگی فردی و اجتماعی می‌شود، (بطوری که در کالبد یک زندگی مشکلات اجتناب‌ناپذیر و اساسی نهفته است که ایجاد یک حادثه سبب می‌شود تا این زندگی تحولی اساسی به خود احساس کند).

و سوم اینکه در ابتدا شروعی آزار دهنده و سنگین را بازی می‌کند، اما در دل همین شروع می‌توان پایانی تسکین دهنده و سبک را پیدا کرد که در متن مقاله نیز با مثالهای مختلف این موارد را روشن نموده‌ایم.

حسن کلام اینکه نقش حوادث در زندگی بسیار پراهمیت و در خور توجه و ذکر است، بطوری که می‌توان گفت حوادث همان نقطه‌ی پرگارند و زندگی دایره‌ای است که کشیده می‌شود. با این حال پیدایی منابع و مراجع مرتبط با این موضوع بی‌شک در جهت پویایی این مقوله‌ی مهم مؤثر بوده، تا جائیکه می‌تواند به دامنه‌ی تحقیق و تفحص ما هم بیش از پیش کمکی بایسته و شایسته‌ی توجه باشد.

چاپ سال۸۶ روزنامه مردم سالاری در دو نوبت

عابدین پاپی