شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مجله ویستا

میراث پل ساموئلسون به روایات مختلف


میراث پل ساموئلسون به روایات مختلف

نقدی لیبرتارین بر ساموئلسون

بعد از آنکه اعلام شد پل ساموئلسون نویسنده افسانه‌ای کتاب‌های درسی اقتصاد درگذشته بد نیست که بر نوشته مارک اسکوسن تاریخدان اقتصادی و اقتصاددان لیبرتارین در مورد تغییرات عمده‌ای که بر ویرایش‌های مختلف کتاب ساموئلسون اعمال شده، نگاهی بیاندازیم.

وی نشان می‌دهد که ساموئلسون به عنوان یک کینزی تمام‌عیار در مورد جزئیات اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی تا زمان فروپاشی آن دید غلطی داشته است. به علاوه در نوشته او این نکته یادآوری می‌شود که ساموئلسون که زمانی طرفدار سیاست‌های مالی بود، هنگامی‌که نوبت به سیاست ایجاد ثبات رسید به یک طرفدار پروپاقرص سیاست پولی تبدیل شد و در تمام این مدت و به طور مداوم بر مداخلات دولتی در اقتصاد پافشاری می‌کرد. به بیان اسکوسن:

«در هر ۱۵ ویرایش کتاب وی با وجود تغییرات گسترده‌ای که اعمال شده واضح است که ساموئلسون مدافع سرسخت مداخله دولت در اقتصاد است.» در ویرایش‌های اولیه، وی یپش‌بینی کرده است که رشد دولت «غیرقابل اجتناب» نیست، اما با این حال برای آن هیچ پایانی قائل نمی‌شود. در ویرایش‌های بعدی، وی آورده است «انسان مدرن دیگر معتقد نیست که دولتی که کمترین حضور را در اقتصاد داشته باشد بهترین دولت است.» همراه با دیگر کینزی‌ها وی معتقد بود که یک دولت بزرگ با استفاده از ابزارهایی نظیر مالیات‌ها، مقرری‌های بیکاری، پرداخت‌های رفاهی و کمک به بخش‌های مختلفی مانند کشاورزی در زمان رکود می‌تواند به ثبات اقتصادی کمک کند. یا مثلا در بحث راجع به بار مالیاتی ایالات متحده، ساموئلسون ادعا کرده است که می‌توان مالیات‌های بالاتر را یک محصول جانبی پیشرفت اجتماعی و اقتصادی دانست.

ساموئلسون یکی از حامیان دولت رفاه و برنامه‌های کاهش فقر بود و معتقد بود که این برنامه‌ها می‌توانند نابرابری را کاهش دهند. وی در کتاب خود آورده است «وجدان اجتماعی و استانداردهای انسانی ما کاملا تغییر کرده است، بنابراین ما امروزه به لزوم ایجاد استانداردهای حداقلی برای کسانی که نمی‌توانند زندگی خودشان را تامین کنند، معتقدیم.» وی منکر آن بود که مخارج رفاهی دولتی

«ضد- کاپیتالیستی» هستند و می‌گفت «برخلاف ادعای کالین کلارک استرالیایی که گفته مالیات بیشتر از بیست و پنج درصد تولید ناخالص داخلی به یک فاجعه ملی می‌انجامد- دولت رفاه مدرن هم کارآ و هم انسانی بوده است.» وی معتقد بود که با وجودی که کمک‌های رفاهی دولتی «پرهزینه» هستند و اغلب «کارآیی ندارند»، اما انتخاب زیادی در اختیار ما نیست، زیرا مبالغی که به خیریه‌های خصوصی داده می‌شود اغلب ناکافی هستند.

برای برنامه‌های بازنشستگی اجتماعی، ساموئلسون طرفدار سیستم تامین اجتماعی حداکثری است. در ویرایش‌های ابتدایی، فصلی با نام «فاینانس شخصی و تامین اجتماعی» وجود داشت که سیستم تامین اجتماعی همگانی را «یک روش ارزان و منطقی» برای فراهم کردن مزایای بازنشستگی می‌دانست. ساموئلسون ادعا می‌کرد که «یکی از مزایای بزرگ سیستم تامین اجتماعی همگانی این است که بر ظرفیت کل ملت برای مالیات دهی تکیه می‌کند. اگر ابرتورم تمام انواع بیمه‌ها و پس‌اندازها را نابود کند، تامین اجتماعی می‌تواند به همه کمک کند که دوباره سرپا شوند و فقر را کاهش می‌دهد.» اما این ادعا همراه با فصلی که در مورد فاینانس شخصی و تامین اجتماعی نوشته شده بود، بعد از ویرایش پنجم حذف شد. پیشنهاد او برای خرید اوراق پس‌انداز ایالات‌متحده با نرخ سه درصد نیز بعد از ویرایش سوم حذف شد. برای مطالعه بیشتر در مورد انتقادهایی که لیبرتارین‌ها بر ساموئلسون وارد کرده‌اند می‌توانید مرور موری روتبارد بر نهمین ویرایش کتاب ساموئلسون را ببینید که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. در این متن، ناتوانی ساموئلسون در دیدن پیشرفت‌هایی که در سمت بازار آزاد صورت گرفته نشان داده شده و آمده است:

«شور و شوق ساموئلسون برای در نظر گرفتن همه پیشرفت‌های صورت گرفته در محیط اقتصادی یا در علم اقتصاد چندان موفقیت‌آمیز نبوده چون او چشمانش را به روی مهم‌ترین پیشرفت‌های علم اقتصاد در دهه گذشته بسته است. برای مثال در کتاب‌های ساموئلسون تحلیل کوز-دمستز از اهمیت حقوق مالکیت، هزینه‌های مبادله و کاربرد مفاهیم حقوق مالکیت برای تحلیل تمام مسائل مربوط به صرفه‌های به مقیاس و زیان‌های خارجی از قلم افتاده است. این حقیقت که هیچ اشاره‌ای به هزینه‌های مبادله یا تحلیل حقوق مالکیت در کتاب‌های ساموئلسون وجود ندارد، نشان می‌دهد که وی احتمالا نمی‌توانسته گام‌های مثبت آن دسته از همکارانش که طرفدار بازار آزاد بوده‌اند را ببیند.»

● پل ساموئلسون اقتصاددان بی‌همتا

▪ نویسنده:راک اسپروک

▪ مترجمان: پریسا آقاکثیری، مصطفی جعفری

پل ساموئلسون در ۱۳ دسامبر در سن ۹۴ سالگی درگذشت. وی یکی از اقتصاددانان بزرگ قرن بیستم بود و ایده‌هایش تاثیر عظیمی بر علم اقتصاد گذاشت. آثار وی از پایه‌های ریاضی بسیار قدرتمندی برخوردار بود و رویکرد او به تحلیل اقتصادی، علم اقتصاد را به یک ابزار پویا برای حل مساله تبدیل کرد. از سال‌های قدیم استادان اقتصاد آثار ساموئلسون را به عنوان کتاب درسی معرفی می‌کردند. به علاوه کاربرد برنامه‌ریزی خطی در حل مساله را نیز ساموئلسون ارائه داد. من قصد دارم تا در این مقاله کوتاه زندگی و آثار این اقتصاددان بزرگ را تا حد ممکن معرفی کنم.

من یک سال قبل از ورود به دانشگاه با پل ساموئلسون آشنا شدم. ما برای درس مقدمات اقتصاد کلان باید کتاب اقتصاد ساموئلسون و نوردهاوس را مطالعه می‌کردیم. من این کتاب را بارها و بارها خواندم و از مطالعه آن لذت بردم. این کتاب چارچوب تحلیلی اقتصاد را در سطوح تئوری و تجربی به طور واضح بیان می‌کرد. به علاوه، ساموئلسون برای حل مسائل اقتصادی برنامه ریزی خطی را معرفی کرد.

به جرات می‌گویم که ساموئلسون همراه با میلتون فریدمن از غول‌های اقتصادی قرن بیستم است. کمتر اقتصاددانی می‌تواند به جایگاه اقتصادی او به عنوان یک متفکر اقتصادی دست یابد. این ساموئلسون بود که با ترکیب کردن اقتصاد کلان کینزی با اقتصاد خرد مارشالی سنتز نئوکلاسیک را ارائه داد. در اقتصاد خرد، ساموئلسون منحنی عرضه و تقاضا و منحنی‌های هزینه و زیان مرده را با استفاده از ابزار ریاضی نمایش داده و توانست تحلیل مارشال از تعادل جزیی را توسعه دهد. همچنین ساموئلسون و آبرام برگسون از آثار کالدور- هیکس- سیتوسکی الهام گرفتند و توابع مطلوبیت اجتماعی را استخراج کردند. در اقتصاد کلان ساموئلسون در چارچوب اقتصاد کینزی فعالیت و بر نقش سیاست‌های مالی در تحریک اقتصاد تاکید کرد. نکته جالب توجه آن است که این ساموئلسون بود که عبارات ضریب فزاینده و شتاب را معرفی کرد (ضریب فزاینده اثر تغییر در یک متغیر برون‌زا روی متغیرهای درون‌زا به خصوص تولید را نشان می‌دهد و شتاب به تعدیل جزئی سرمایه‌گذاری کل اشاره دارد). به جرات می‌توان گفت که اصول ضریب فزاینده- شتاب ساموئلسون- ‌هانسن بنیان‌های تئوریک سیاست اقتصاد کینزی را ایجاد کرد. وی همچنین مدل نسل‌های هم پوشان را که بعد‌ها به سنگ بنای مدل‌سازی تغییرات جمعیتی تبدیل شد را معرفی کرد. در اقتصاد کلان، ساموئلسون شرط موسوم به شرایط «ساموئلسون- میشی برای تدارک کارآی کالاهای عمومی» را نیز ارائه کرده است. زمانی که این شرط برقرار باشد، تدارک کالاهای عمومی توسط بخش خصوصی مطلوبیت اجتماعی را کاهش می‌دهد.

با فرض برقراری کارآیی پَرِتو، شرط ساموئلسون- میشی معیار تعادل لیندال را برآورده می‌کرد. در تعادل لیندال زمانی که افراد با توجه به منابع نهایی‌شان مایل به پرداخت بابت تدارک کالای عمومی باشند کارآیی پرتو نیز برقرار است. با این حال این شرط با مکانیزم انگیزه‌ها منطبق نیست زیرا ایجاب می‌کند که آگاهی کاملی نسبت به توابع تقاضای فرد برای کالای عمومی مورد نظر وجود داشته باشد و بنابراین نشان می‌دهد که در مالیات‌گیری برای تدارک کالاهای عمومی مساله اطلاعات نامتقارن می‌تواند مشکل ساز شود. ساموئلسون اقتصاد بین‌الملل را نیز تحت تاثیر خود قرار داده بود. اقتصاد بین‌الملل مدرن ترکیبی از اقتصاد ریاضی، اقتصاد پیشرفته، تئوری بازی‌ها و مالیه بین‌الملل است. یکی از جالب‌ترین حوزه‌های اقتصاد بین‌الملل تئوری‌های مربوط به تجارت بین‌الملل است. تحت فروض خاص، این تئوری‌ها می‌توانند حقایق زیادی را تشریح کنند. ساموئلسون در سال ۱۹۴۱ همراه با ولفگانگ استاپلر تئوری استاپلر ساموئلسون را ارائه داد. این تئوری که در محافل آکادمیک بسیار مورد توجه قرار گرفت و مباحثات زیادی را برانگیخت به زودی به ابزار اصلی مخالفان اتحادیه‌های تجاری تبدیل شد. در تئوری مذکور ادعا می‌شد که در شرایط بازده ثابت نسبت به مقیاس و رقابت کامل، افزایش قیمت‌های نسبی یک کالا باعث می‌شد که بازده عاملی که بیشتر در تولید آن کالا به کار می‌رفت افزایش و بازده عامل دیگر کاهش یابد و بنابراین تجارت بین‌المللی بین دو کشور می‌تواند ضد تجارت عمل کند، زیرا قیمت نسبی کالای کاربر در کشور با دستمزدهای بالا نسبت به قیمت جهانی آن کالا بالاتر خواهد بود. حتی امروزه این تئوری برای توضیح این که چرا اتحادیه‌های کارگری در کشورهایی که دستمزد نیروی کار بالا است با موافقت نامه‌های تجارت آزاد و ادغام اقتصادی با کشورهای با دستمزد کم مخالفند.

یکی دیگر از مشارکت‌های مهم ساموئلسون اثر بالاسا- ساموئلسون است که بیان می‌کند که چرا نرخ رشد بهره‌وری بالاتر در کالاهای قابل تجارت نسبت به کالاهای غیرقابل تجارت به افزایش نرخ ارز حقیقی می‌انجامد. شایان ذکر است که مطالعات موردی زیادی روی این تئوری صورت گرفته و شواهد تجربی تا به حال آن را تایید کرده‌اند. یافته‌ها نشان می‌دهند که تفاوت بهره‌وری بین کالاهای قابل تجارت و غیر قابل تجارت با تفاوت در قیمت‌های نسبی آن‌ها همبستگی مثبت دارد. پل ساموئلسون در فاینانس جنبه‌های تحلیلی انتخاب پورتفولیو را ارائه داد. در سال ۱۹۷۲، وی مقاله‌ای را به انتشار رساند که بعده‌ها زمینه‌های قیمت‌گذاری آپشن‌ها را فراهم کرد. ساموئلسون با استفاده از آثار باچلیر پایه‌های مطالعات مربوط به تغییرات تصادفی قیمت را بنا نهاد. آثار وی در زمینه تئوری سفته بازی و گام تصادفی در قیمت‌های سهام به بنیان تئوریک صنعت مالی زمان خودش تبدیل شد. در مقاله‌ای با عنوان احتمال، مطلوبیت و اصل استقلال (۱۹۵۲) وی نقش مدل‌های احتمال را در اندازه‌گیری مطلوبیت کل ارائه کرد. در سال ۱۹۶۵، وی با بیان آنکه قیمت‌های پیش‌بینی شده به طور تصادفی نوسان می‌کنند پایه‌های فرضیه بازار کارآ را که بعدا یوجین فاما و دیگر اقتصاددانان توسعه دادند، بنا نهاد.

علاوه بر نقش ساموئلسون در تئوری اقتصادی نقش وی در سیاست‌گذاری اقتصادی نیز بسیار پررنگ بود. وی یکی از اعضای موسس انجمن اقتصادسنجی بود و در سال ۱۹۵۱ ریاست آن را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۶۱ نیز به ریاست انجمن اقتصادی آمریکا رسید. در حوزه سیاست‌گذاری نیز ساموئلسون سیاست اقتصادی دولت کندی را تحت تاثیر قرار داد. در سال ۱۹۶۰ که ایالات متحده دچار رکود شده بود پرزیدنت کندی با توجه به توصیه‌های ساموئلسون مالیات‌ها را کاهش داد و بودجه را متوازن کرد. در سال ۱۹۶۴ نرخ مالیات نهایی از ۹۱‌درصد به ۷۰‌درصد کاهش یافت. پل ساموئلسون و والتر هلر (رییس مشاوران اقتصادی دولت کندی) معتقد بودند که نرخ‌های پایین تر مالیات مخارج مصرفی را افزایش می‌دهد و به رونق تولید و کاهش نرخ بیکاری می‌انجامد. در نتیجه این سیاست‌ها اقتصاد ایالات متحده در دهه شصت یکی از بلندترین دوره‌های رشد اقتصادی پایدار را که با اشتغال و بودجه متوازن همراه بود تجربه کرد.

رویکرد ساموئلسون به تحلیل اقتصادی باعث شد که اقتصاد از یک علم ملال‌آور به یک علم حل مساله تبدیل شود. وی می‌دانست چه طور علایق دانشگاهی‌ها طوری جلب کند که مطالعاتش را ادامه دهند.

● نوبلیست سال ۱۹۷۰

مهدی محمدی

ساموئلسون در حوزه‌های مختلفی کار کرده است که اهم فعالیت‌های وی در زمینه‌های زیر به اختصار بیان می‌گردد:

۱) اصول تحلیل اقتصادی: نظریه مصرف‌کننده و اقتصاد رفاه

اثری که به ساموئلسون شهرت علمی بین‌المللی بخشید، کتاب اصول تحلیل اقتصادی بود که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. محتوای اثر تا حدی برگرفته از شعار ویلارد گیبس بود که ریاضیات یک زبان است. ساموئلسون با این ایده آغاز می‌کند که ریاضیات برای تحول در علم اقتصاد ضروری است. او زبان ریاضیات را دارای این ویژگی می‌داند که درها را به سوی علم دقیق باز می‌کند و ابزاری است که می‌تواند تناقضات و اشتباهات همراه با زبان کلاسیک اقتصاد را برطرف کند. نقش اصلی ساموئلسون در این اثر آن است که با کمک ابزارهای روش‌شناختی و تحلیلی جدید به بازبینی بخش مهمی از نظریه‌های اقتصادی می‌پردازد. او با یکجا کردن مسائل از یک‌سو و ابزارهای تحلیلی اقتصاد از سوی دیگر به استفاده نظام‌مند روش‌شناسی حداکثرسازی در حیطه گسترده‌ای از مسائل مبادرت ورزید.

او با اصل «تعمیم دهی با انتزاع» که توسط ریاضیدان آمریکایی به نام مور فرمول‌بندی شده بود، کار خود را انجام داد. طبق این اصل اگر قیاس‌هایی بین جنبه‌های اصلی نظریه‌های گوناگون وجود داشته باشد، آنگاه می‌توان یک نظریه عمومی را ایجاد کرد که اساس نظریه‌های خاص بوده و آنها را با توجه به جنبه‌های اصلی متحد می‌کند.

بر اساس دیدگاه ساموئلسون، هر زمینه خاص از اقتصاد از قبیل رفتار مصرف‌کننده، تجارت بین‌الملل، تامین مالی عمومی، چرخه‌های تجاری و تحلیل درآمد صرفا جنبه خاصی از نظریه عمومی اقتصاد است. وظیفه اقتصاددان این است که ثابت کند در هر کدام از این زمینه‌ها قضیه‌های مفهومی یکسانی هستند که از روش قیاسی استخراج می‌شود. او تحلیل‌هایش را با دو اصل عمومی آغاز می‌کند، نخست حداکثرسازی و دیگر اصل تطبیقی که او به‌عنوان وابستگی متقابل مدل ایستا و شرایط لازم ثبات از جنبه پویا

در نظر‌گرفت. این اصل به‌اندازه اصل حداکثرسازی برای فرد یا بنگاه برای ایستایی‌های اقتصاد کلان اهمیت دارد. یک جنبه برجسته این کتاب و کارهای بعدی ساموئلسون توجه او به مفهوم‌های نظری پیشکسوتان خود (مانند جونز، والراس، پارتو و مارشال) و معاصران خود ( مانند کینز، هیکس، لئونتیف، کلاکی، شومپیتر، لانگ، پیگو،‌‌هانسن،

والد و برگسون) بوده است. در واقع، ساموئلسون کاملا به جنبه تجمعی دانش علمی واقف بوده و به این جمله نیوتن باور داشت که اگر دانشمندی دورتر از گذشتگان خود ببیند به این دلیل است که بر شانه بزرگان قبل خود ایستاده است. نقش ساموئلسون در علم اقتصاد به قلمروی گسترده‌ای از زمینه‌ها بسط یافته است. اولین زمینه به نظریه پویا و تحلیل ثبات برمی‌گردد. طبق نظر ساموئلسون، ایستا یک مورد خاص از پویا است. سیستم پویا در مقابل سیستم ایستا همواره شامل رابطه کارکردی بین متغیرها و نرخ‌های تغییرات آنها است. تحلیل پویا تنها به تعادل‌ها محدود نمی‌گردد. در مقابل، تاکید بر این نکته است که چطور سیستم در عدم تعادل رفتار می‌کند و شرایطی را نشان می‌دهد که در آن سیستم اقتصادی بعد از مدتی بی‌نظمی به سمت تعادل متمایل می شود.

حیطه دیگری که ساموئلسون در آن پیش رفته است به نظریه مصرف‌کننده و اقتصاد رفاه باز‌می‌گردد. موفقیت عمده او در نظریه مصرف‌کننده، فرضیه ترجیحات آشکار شده و همچنین استخراج نظریه تقاضا از مفهوم مطلوبیت است. ترجیحات آشکار شده موجب ارتباط بین نظریه تقاضا، اعداد شاخص و بخش‌هایی از اقتصاد رفاه شده است.

۲) نظریه سرمایه، تجارت بین‌الملل و تامین مالی

نظریه سرمایه از جمله زمینه‌هایی است که ساموئلسون به غنای آن کمک کرده است. یک رشته از انتقادات از نظریه سنتی سرمایه بر فرض وجود انباشت کل سرمایه است، یعنی ارزش کل کالاهای سرمایه‌ای قابل بیان به عبارت پولی است. ساموئلسون با همکاری سولو نشان داد که نظریه منطقی سرمایه ممکن است بدون اتخاذ عبارت سرمایه کل بسط یابد. کار دیگر او در این زمینه، پیشبرد شرط کارآیی اقتصادی در طول زمان است. علاوه بر این موارد ساموئلسون در قضیه مشهور جاده مخصوص نشان داد که برای یک کشور بهینه است که مسیر رشدی (جاده مخصوص) را با داشتن حداکثر نرخ رشد انتخاب کند، به‌طوری که نسبت‌های اولیه بین بخش‌های تولیدی کاملا از نسبت‌های نهایی انتظاری متفاوت هستند.

کار برجسته دیگر ساموئلسون به تجارت بین‌الملل در حیطه تحلیل درآمدهای حاصل از تجارت، مساله انتقال و کمک او به مدل ریکاردو، هکشر – اوهلین و وینر – ریکاردو برمی‌گردد. نخستین اثر او در این زمینه مقاله حمایت و دستمزدهای واقعی(۱۹۴۱) او با استالپر است. او ثابت کرد که عامل تولیدی که کمیاب است (در ارتباط با کشور دیگر) از اعمال تعرفه، بهره‌مند می‌شود. از سوی دیگر، آزادسازی تجاری به عامل تولیدی که نسبتا فراوان است، سود می‌رساند. اقتصاددانان از مدتها قبل با این سوال درگیر بوده‌اند که آیا یک کشور در کل از تجارت خارجی سود می‌برد؟ ساموئلسون نشان داد افرادی که از این تجارت سود می‌برند حتی اگر خسارت‌های کسانی که از این تجارت متضرر شده‌اند را جبران کنند، باز ثروتمندتر از قبل می‌شوند. در این حالت، تجارت آزاد به‌طور بالقوه بر حمایت‌گرایی برتری دارد.

در ادبیات حاضر درباره تحلیل عوامل تعیین‌کننده نرخ ارز واقعی اغلب اثر ساموئلسون – بالاسا ذکر می‌شود که باید منبع بلندمدت افزایش ارزش واقعی دارایی‌های داخلی باشد. اگر کشور معینی تغییرات اقتصادی موفقی را انجام دهد و به جریان رشدی حرکت کند که رشد بهره‌وری سریع‌تری نسبت به کشوری که از آن پیشی‌گرفته دست یابد، آنگاه دستمزدها در هر دو بخش‌های کالاهای قابل تجارت و غیر قابل تجارت در کشور سریع‌تر رشد می‌کند. اما قیمت در بخش کالاهای قابل تجارت کندتر رشد کرده یا کاهش می‌یابد، چون رشد دستمزدها با رشد بهره‌وری جبران می‌شود. در بخش کالاهای غیرقابل تجارت، قیمت‌ها سریع‌تر رشد می‌کند، چون رشد دستمزدها با رشد‌اندک بهره‌وری همراه است. در نتیجه این تورم در اقتصاد در حال گذر سریع‌تر از اقتصاد توسعه یافته رشد می‌کند، در حالیکه ارزش واحد پول آن به‌طور واقعی افزایش می‌یابد.

در زمینه تامین مالی، مقاله (۱۹۶۵) او تحت عنوان «دلیلی که قیمت‌های پیش‌بینی شده به‌طور تصادفی نوسان می‌کنند» اولین فرمول‌بندی دقیق از نتایج کارآیی بازار برای قیمت‌های بورسی را ارائه کرد. او معتقد است نظریه کارآیی بازار توضیح می‌دهد که چرا تحولات قیمت سهام این‌طور بی قاعده به‌نظر می‌رسند. قیمت‌ها به اطلاعات جدید یا وقایع غیر منتظره واکنش نشان می‌دهند. وقایع غیرمنتظره وقایعی غیرقابل پیش‌بینی هستند و چون تحولات قیمت سهام واکنشی به وقایع بی‌قاعده هستند، پس قیمت‌های سهام نیز بی‌قاعده و به‌طور تصادفی تغییر می‌کنند. ساموئلسون در زمینه تامین مالی عمومی نیز مقاله‌هایی درباره نظریه محض هزینه‌های عمومی نوشته است که در آنها مسائل نظریه هنجاری تامین مالی عمومی را ساختاربندی و تا حدی حل نموده است.

۳) اقتصاد کلان

اغلب کارهای ساموئلسون که تاکنون تشریح‌گردید به اقتصاد خرد مربوط می‌شدند که عمدتا رویکرد نئوکلاسیکی به خود داشتند. با این وجود، کارهای او در حیطه اقتصاد کلان به استثنای مدل وام‌های مصرفی نئوکلاسیکی تحت تاثیر کینز قرار دارد. ساموئلسون ثابت کرد که مقدارهای گوناگون میل به مصرف و شتاب‌دهنده منجر به چرخه‌های تجاری مختلفی می‌شوند. مدل او نشان می‌دهد‌ که تعامل ضریب فزاینده و شتاب‌دهنده موجب تغییرات منظمی در تقاضای کل می‌گردد.

تحلیل ساموئلسون نشان داد که شتاب‌دهنده عامل قطعی پویایی‌های درآمد ملی نیست، بلکه اثرات ضریب فزاینده را تکمیل و تقویت می‌کند. او در کتاب علم اقتصاد (۱۹۴۸) با نمودار ۴۵ درجه‌ای متغیرهای اصلی اقتصاد کلان را نمایش داد که ابزاری برای توسعه سیاست مالی موثر‌گردید. او عقیده خود را این طور توجیه نمود که تعیین‌کننده‌های کلیدی تولید همان تقاضای کل هستند. او همواره موافق نوعی دخالت دولت در اقتصاد بود. به اعتقاد او سیستم اقتصادی، کامل و بدون اصطکاک نبوده و همواره امکان بیکاری و استفاده کمتر از منابع بهره‌ور وجود دارد. ساموئلسون همواره با فرض چسبندگی قیمت و دستمزد تحلیل‌هایش را آغاز کرده و توصیه‌های سیاست‌گذاری‌های او بر این اساس است. او همانند کینز موافق نظریه پیگو نبود که انعطاف‌پذیری دستمزدهای اسمی می‌تواند جایگزین سیاست‌های پولی انعطاف‌پذیر فعال باشد و هرگز اثر پیگو را مورد توجه قرار نداد.

اغلب در ارتباط با کار ساموئلسون در اقتصاد کلان به سنتز نئوکلاسیکی او اشاره می‌شود. به اعتقاد او این سنتز، تناقضات بین اقتصاد کلان کل‌نگر را با اقتصاد خرد سنتی برطرف کرده و آنها را با هم در یک سیستم تکمیلی نظری پیچیده جای داده است که به عنوان نقطه شروع ترکیب موثر سیاست‌های پولی و مالی است. او استدلال می‌کند که سیاست‌های پولی و مالی دولت می‌تواند اقتصاد را نزدیک اشتغال کامل نگاه دارد و این ترکیب پولی – مالی می‌تواند نرخ سرمایه‌گذاری را تعیین کند. یکی از اجزای مهم سنتز نئوکلاسیکی به جنبه‌های تحلیلی سیاست ضدتورمی ساموئلسون و سولو (۱۹۶۰) بر می‌گردد. آنها در این کار منحنی فیلیپس را برای ایالات متحده تشکیل دادند و با صراحت اظهار کردند که رابطه بیکاری و تورم رابطه‌ای کوتاه‌مدت بوده و در بلندمدت صادق نیست. البته سنتزی که ساموئلسون انجام داد، پاسخگوی همه مسائل نبوده و ترکیب بهینه سیاست پولی و مالی را مشخص نمی‌کند.

۴) پول در کتاب علم اقتصاد

جنبه برجسته تمامی نسخه‌های کتاب علم اقتصاد، توجه ساموئلسون به بحث پول، بانکداری تجاری و مرکزی، سیاست پولی، تورم، بازارهای پولی و مالی و سیستم بانکداری بین‌الملل و نرخ ارز بوده است. ساموئلسون پول را در حالت سنتی آن به عنوان وسیله پرداخت یا مبادله درک کرده است. اما در عین حال به مساله عدم کنترل حجم آن نیز توجه داشته و مدیریت مناسب عرضه پول را از وظایف سیاست‌های اقتصاد کلان دولت دانسته است. او مقدمه‌اش را در تحلیل پول با این عبارت گالبرایت آغاز می‌کند که در طول تاریخ پول از یکی از دو راه زیر مردم را تحت ستم قرار داده است: یکی در مواقعی که فراوان بوده و غیرقابل اعتماد و دیگر حالتی که کمیاب، ولی قابل اعتماد بوده است. او به بررسی انواع مختلف پول پرداخته و نرخ‌های بهره و اختلاف بین نرخ بهره اسمی و واقعی را مشخص می‌کند.

او معتقد است که سیستم بانکی با ذخایر ۱۰۰‌درصدی دارای تاثیر خنثی بر پول و اقتصاد کلان است، چون هیچ اثری بر حجم پول ندارد، اما سیستم بانکی جدید با ذخایری که کسری از سپرده‌ها را پوشش می‌دهند، وارد فرآیند خلق پول می‌شوند.

یکی از ویژگی‌های تاریخ اقتصادی ایالات متحده، تاسیس نسبتا دیر بانکداری مرکزی در شکل سیستم ذخیره فدرال(۱۹۱۳) است. اهداف ذخایر فدرال شامل رشد اقتصادی همراه با پتانسیل اقتصاد، اشتغال بالا، قیمت‌های ثابت و نرخ‌های بهره بلند‌مدت میانه (یا پایین) است. ساموئلسون بعد از بررسی اصول پایه‌ای نظریه و سیاست پولی به بررسی مسیری می‌پردازد که تغییرات در عرضه پول به تغییرات در تولید، اشتغال و تورم منجر می‌گردد. او این مسیر را در پنج گام توصیف می‌کند، این مسیر با تغییرات در منابع بانک‌های تجاری که توسط سیستم ذخیره فدرال تامین شده آغاز گشته و به تغییر فزاینده در پایه پولی منجر می‌شود و نرخ بهره و موجودیت اعتبار را تغییر می‌دهد و به تغییرات در مصارف سرمایه‌گذاری و انتقال تقاضای کل منتهی شده و تولید کل را تغییر می‌دهد. این توالی پنج مرحله‌ای در تعیین تولید و اشتغال حیاتی هستند.

ساموئلسون، سیاست‌های پولی را در چارچوب عرضه و تقاضای کل تحلیل می‌کند. سیاست‌های پولی انبساطی موجب کاهش نرخ بهره شده و مصارف حساس به نرخ بهره را تحریک می‌کند. تقاضای کل از طریق سازوکار ضریب فزاینده را افزایش داده و تولید و قیمت‌ها را بالاتر از سطوح آن افزایش می‌دهد. همچنین سیاست‌های انقباضی در جهت عکس حرکت می‌کنند. در هر صورت، سیاست‌های پولی در بلندمدت تنها متغیرهای اسمی را تغییر می‌دهند و بر بخش واقعی اقتصاد تاثیری ندارند، در چنین حالتی گفته می‌شود که پول خنثی است.

ساموئلسون در توصیف اقتصاد کینزی چنین بیان می‌کند که کینزین‌ها به وجود نیروهای خودتنظیمی در اقتصاد معتقد نبوده و دست‌نامرئی‌ که اقتصاد را از حالت عدم تعادل به اشتغال کامل برگرداند، وجود ندارد. اقتصاددانان کینزی تمایل دارند تا سیاست‌های رشد را با سیاست‌های پولی و مالی مناسب همراه کنند تا از حالت‌های افراطی در چرخه‌های تجاری جلوگیری کنند.

در مقابل، اساس فکر پول‌گراها در این است که اقتصاد دارای نیروهای خودتنظیمی موثری است که می‌تواند با سه قضیه اصلی شناخته شود: ۱- رشد عرضه پول اولین تعیین‌کننده نظام‌مند رشد تولید ناخالص داخلی اسمی است ۲- قیمت‌ها و دستمزدها نسبتا انعطاف‌پذیر هستند ۳- بخش خصوصی نسبتا باثبات است.

ساموئلسون با این مقدمات، شرحی از فلسفه اقتصادی پول‌گراها را به آن ارتباط داده و آزمایش‌های آنها را در ایالات متحده ارزیابی می‌کند. به اعتقاد او، ترکیب بهینه سیاست‌های پولی و مالی در اقتصاد بزرگی مانند ایالات متحده بستگی به نیاز مدیریت تقاضا و ترکیب مطلوب پولی- مالی دارد. مهم‌ترین عاملی که لازم است مورد توجه قرار‌ گیرد، وضعیت کلی اقتصاد و نیاز آن به تعدیل تقاضای کل است، یعنی اینکه آیا اقتصاد با رکود یا تورم مورد تهدید قرار‌گرفته است یا خیر. طبق ماهیت چنین اختلالی، سیاست‌های پولی و مالی می‌تواند اقتصاد را تحریک کند یا آن را آرام کرده و تب تورمی را کاهش دهد.

عامل دوم یعنی ترکیب مطلوب پولی – مالی به قدرت نسبی سیاست‌های پولی و مالی و تاثیر آن بر بخش‌های مختلف اقتصاد برمی‌گردد. ایده اصلی این است که سیاست‌های پولی و مالی در مدیریت تقاضا جایگزین هم هستند. اما در حالی که ترکیب‌های گزینه‌ای سیاست‌های پولی و مالی می‌تواند برای ثبات اقتصاد به‌کار‌گرفته شود، تاثیر آنها بر ترکیب تولید کل بر اساس ترکیب مالیات‌ها، مخارج دولت و سیاست‌های پولی متفاوت است.

ساموئلسون در انتها به این نتیجه می‌رسد که سیاست‌های مالی نمی‌توانند ابزار اصلی سیاست ثبات اقتصادی در ایالات متحده باشند و در آینده سیاست‌های ثبات عمدتا با سیاست‌های پولی سیستم ذخیره فدرال سروکار دارد که این سیاست نیز خود تحت تاثیر عوامل دیگر به‌خصوص سیستم نرخ ارز و درجه باز بودن اقتصاد قرار دارد.

با هر معیاری که در نظر بگیریم، ساموئلسون یک غول در عرصه علم اقتصاد است. مارک اشنایدر از نشریه «بررسی اقتصادی ییل» در شماره تابستان ۲۰۰۶ درباره چگونگی آشناشدن ساموئلسون با رشته اقتصاد، کتاب جریان ساز وی و سایر مسائل گفت‌وگو کرده است که این گفت‌وگو سال‌های گذشته در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است که با توجه به قوت این اقتصاددان برجسته، این مصاحبه مهم دوباره به چاپ می‌رسد.

● بار دیگر اقتصاد مدرن

ورود پل ساموئلسون به علم اقتصاد، مثل مسیر اکثر کشفیات بزرگ، به صورت اتفاقی بود. او می‌گوید: «من اصلا فکر نمی‌کردم اقتصاددان شوم؛ چون هیچ چیز درباره علم اقتصاد نمی‌دانستم.» ساموئلسون علاقه‌مند شدن خود را به علم اقتصاد به ورود اتفاقی به سالن سخنرانی دانشگاه شیکاگو نسبت می‌دهد. او حتی زمان دقیق آن را هم به یاد دارد: ساعت ۸ صبح روز دوم ژانویه ۱۹۳۲. سخنرانی آن روز درباره تئوری رشد جمعیت مالتوس بود که چگونه جمعیت اضافی باعث کاهش نرخ دستمزد و موجودی مواد غذایی به سطح حداقل معیشت می‌شود و در آن مرحله است که نرخ تولد و نرخ مرگ و میر در نهایت همگرا می‌شود. «درک این قضیه چنان آسان بود که با یک معادله دیفرانسیل ساده حل می‌شد و من به اشتباه شک کردم نکند پیچیدگی رازآلودی در آن باشد که نفهمیده‌ام.»

ساموئلسون آن لحظه را با سرزندگی چنین توصیف می‌کند: «من برای دومین بار متولد شدم. آن روز که به طرف سالن سخنرانی دانشگاه شیکاگو قدم می‌زدم هنوز ۱۶ ساله نشده بودم و دانش‌آموز دبیرستان‌هاید پارک بودم. ‌اما دنیای جدیدی به روی من گشوده شد و متوجه شدم چه حوزه‌های متفاوتی از علوم و فرهیختگی در اطرافم وجود دارد. سرمشق و الگوی من، اقتصاددانان بزرگی مثل فرانک نایت، جاکوب واینر، هنری شولتز و هنری سیمونز در دانشگاه شیکاگو بودند. نخستین استاد من در اقتصاد مقدماتی، آرون دیرکتور بود که بعدها باجناق میلتون فریدمن شد. او آزادمنش‌تر از میلتون فریدمن بود و فریدمن را محافظه کار می‌نامید.

با سخن گفتن در این باره که ورودش به علم اقتصاد کاملا تصادفی بوده است، ساموئلسون ادامه می‌دهد: «احتمالا مهم‌تر از نقش شانس، این واقعیت جالب بود که علم اقتصاد دقیقا برای من ساخته شده بود. در آن زمان این رشته از هر دو بعد نظری و آماری به سمت ریاضی شدن پیش می‌رفت. هنگامی که جوان‌تر بودم در محاسبات منطقی و آزمون‌های تست هوش و حل معما رقیب نداشتم. پس اگر اقتصاد برای من ساخته شده بود، می‌توان گفت من هم برای اقتصاد ساخته شده بودم. هرگز اهمیت پیداکردن زودهنگام کاری را در زندگی که برای شما حکم بازی کردن را دارد، دست کم نگیرید. این باعث می‌شود شکست خوردگان احتمالی به جنگاورانی خوشحال تبدیل شوند.»

‌اما ساموئلسون فراتر از کمک‌هایی که به علم اقتصاد کرد، یک وجه اشتراک با اقتصاد دارد. اقتصاد از جمله علومی است که اشتباه کردن و به ویژه پیش‌بینی‌های اشتباه از ویژگی‌های آن است. علم اقتصاد از بدو تولد، دائما با تئوری‌های اشتباه به این سو و آن سو رفته است. هر سال ویلیام نوردهاوس، استاد دانشگاه ییل و نویسنده همکار کتاب درسی تاثیرگذار و آینده ساز ساموئلسون، به دانشجویان کلاس اقتصاد خرد میانه می‌گوید: نیوتن زمانی که وزیر مالیه انگلستان بود، استاندارد طلا را تصادفی به وجود آورد. فدرال رزرو ایالات متحده، این نکته را نیاموخت که از طریق عملیات بازار آزاد می‌تواند بر نرخ بهره تاثیر بگذارد تا زمانی که بر حسب تصادف اثرات خرید اوراق قرضه را طی دهه ۱۹۲۰ متوجه شد. ایروینگ فیشر زمانی ادعا کرد بازار سهام به وضعیت باثباتی در اوت ۱۹۲۹ (دقیقا قبل از شروع بحران بزرگ) رسیده است.

اغلب مردم با نظری بد به اشتباه کردن می‌نگرند. ‌اما پل ساموئلسون مثل خود علم اقتصاد متوجه شده است که اشتباهات گاهی گریزناپذیر - اگر نگوییم ضروری- هستند. ساموئلسون با فروتنی به اشتباهاتی که انجام داده است اعتراف می‌کند: «من و میلتون فریدمن زندگی حرفه‌ای یکسانی داشتیم‌؛ اما او شاید هرگز یک اشتباه در زندگی نکرده است. من در زندگی‌ام اشتباهات بسیاری مرتکب شدم. من بهتر از هر کسی می‌دانم که شما مجبورید فرضیه‌ای را آزمون کنید که احتمالا درست از کار در نمی‌آید. در هر جد و جهد علمی، شانس نقش برجسته‌ای دارد و حتی بزرگ‌ترین متفکران احتمالا شکست را تجربه کرده‌اند. اشتباهات گاهی نتیجه سهل‌انگاری و بی‌مبالاتی است‌؛ اما گاهی نیز نتیجه تلاش بیش از حد برای کشف حقیقت است. نکته مهم، تفاوت گذاشتن بین این دو است.» ساموئلسون نه فقط ارزش بر زمین خوردن و دوباره بلند شدن را تشخیص داد، بلکه این کار را تشویق کرد. او با افتخار می‌گفت: «شعار من این است که اشتباه بکن!‌اما بر اشتباهت پافشاری نکن.» دستاوردهای علمی ساموئلسون اثبات می‌کند که تصادف برخی اوقات به نتایج مطلوب یا حتی بهینه منجر می‌شود. برای مثال اگر ساموئلسون به سالن سخنرانی درباره مالتوس در آن صبح زمستانی سر نمی‌زد، مشکل بتوان گفت: علم اقتصاد‌امروزی در کجا قرار داشت. علم اقتصاد باید خوش بخت باشد که نه فقط میل ساموئلسون به برداشت و تصور اشتباه در هر چیزی، او را علاقه‌مند به تحصیل در این رشته دانشگاهی کرد، بلکه او را در میانه بزرگ‌ترین اندیشمندان اقتصادی زمان در دوران تحصیلات تکمیلی‌اش قرار داد.

ساموئلسون می‌گوید: «من تصمیمات مهم بسیاری گرفته‌ام و معمولا با برداشت‌های نادرستی تصمیم می‌گیرم. برای مثال طی تحصیلات دانشگاهی، پیشنهاد شغل دستیار آموزشی در دانشکده حقوق به من شد. به مدت شش ساعت قبول کردم؛ ‌اما سپس فهمیدم نمی‌خواهم وکیل شوم. به دانشگاه گفتم مایل نیستم به دانشکده حقوق بروم. آنها گفتند ایرادی ندارد، ما دستیاری را به اقتصاد تغییر می‌دهیم.» این نخستین بار بود که آینده را برای خودم پیش‌بینی کردم. دومین بار زمانی بود که سوابق عالی در اقتصاد کسب کرده بودم و شغلی برای تدریس در مقطع عالی تحصیلی در دانشگاه پیشنهاد شد. گزینه‌ها کلمبیا و‌هاروارد بودند. ییل، پرینستون، استنفورد یا برکلی جزو گزینه‌ها نبودند. استادان راهنمایم در شیکاگو گفتند به کلمبیا بروم. من کسی نبودم که کورکورانه نصایح بزرگان را بپذیرم. با اشتباه در محاسبه، من‌هاروارد را انتخاب کردم. من فکر می‌کردم محوطه‌هاروارد و کمبریج شبیه دارثموت است: آرام، سرسبز، با تپه‌هایی پر فراز و نشیب. خوب من وقتی که به میدان ‌هاروارد رسیدم و این همه ازدحام و شلوغی را دیدم انگشت به دهان ماندم. ‌اما در آنجا بخت با من یار بود؛ زیرا‌ هاروارد در شرف یک رنسانس اقتصادی بود که بخشی از آن به دلیل فرار متفکرانی بزرگ از دست آدولف هیتلر بود. جوزف شومپیتر در آنجا بود. واسیلی لئونتیف و گوتفرید‌هابرلر کسان دیگر بودند. به این ترتیب ‌هاروارد مرکز اقتصاد ریاضی مدرن شد.

ساموئلسون طی این سال‌ها فرصت یافت سخنرانی‌هایی از شخصیت‌های اسطوره‌ای مثل فون نیومن که معمار نظریه بازی‌ها و مکانیک کوانتوم بود، بشنود. ساموئلسون در سخنرانی به مناسبت دریافت جایزه صلح نوبل در ۱۹۷۰ چنین به یاد می‌آورد: «سال ۱۹۴۵ بود که فون نیومن در‌ هاروارد درباره مدل تعادل عمومی خود سخنرانی می‌کرد. او تاکید می‌کرد که در این مدل انواع جدیدی از ریاضیات وجود دارد که ارتباطی با ریاضیات متعارف فیزیک و حداکثرسازی ندارد. من از انتهای سالن شروع به صحبت کردم که اینها هیچ تفاوتی با مفهوم مرز هزینه فرصت از دست رفته در اقتصاد ندارد که به شرط مقادیر معینی از همه نهاد‌ها و فقط یک محصول، جامعه به دنبال حداکثرکردن محصول باقیمانده است. فون نیومن برق‌آسا که از ویژگی‌های او بود، پاسخ داد: «آیا برای این قضیه یک سیگار شرط می‌بندی؟» من شرمنده‌ام که بگویم استثنائا همین یکبار خارج از موضوع حرف زدم. درک ساموئلسون از فلسفه و نظریه اقتصادی استادانه بود. ویلیام بارنت یک جمله تایید نشده را نقل می‌کند که پس از دفاع پایان نامه ساموئلسون، شومپیتر رو به لئونتیف کرد و پرسید: «خوب واسیلی، آیا ما نمره قبولی گرفتیم؟» فعالیت‌ آموزشی ساموئلسون، او را به چند عمارت آن طرف‌تر از‌ هاروارد برد که تا آخر زندگی کاری خود در آنجا باقی ماند. «برای کار آموزشی یک پیشنهاد از MIT دریافت کردم. من منتظر ماندم ببینم ‌هاروارد پیشنهاد بهتری می‌دهد و آنها این‌کار را نکردند. پس به MIT رفتم و برای همیشه ماندگار شدم.» در واقع ساموئلسون می‌افزاید: «من MIT را بسیار دوست دارم، به طوری که هرگز دو هفته متوالی را در واشنگتن به سر نبردم. حتی زمانی که مشاور اقتصادی نامزد ریاست‌جمهوری جان اف کندی بودم.»

● کاهش مالیات‌ها باعث رونق و شکوفایی می‌شود

یک بار ساموئلسون گفت: «بگذارید کسانی که دوست دارند، قوانین ملت را بنویسند تا من بتوانم کتاب درسی اقتصادی برای ملت بنویسم» در ابتدای دهه ۱۹۶۰ ساموئلسون در آستانه انجام هر دو کار بود. در اواخر دهه ۱۹۴۰ ساموئلسون به اعتبار و وجهه یک اقتصاددان با فراست و مورد احترام دست یافت دقیقا همان کسی که کندی برای برنامه ریزی آینده‌ آمریکا به آن نیاز داشت. ساموئلسون توضیح می‌دهد «.... کندی می‌خواست مرا استخدام کند.‌اما من دوست نداشتم. من به وی گفتم که طرفدار تو نیستم، بلکه طرفدار استونسون نامزد حزب رقیب هستم. او گفت من به رای تو نیازی ندارم‌، اما اگر سیاست‌هایی داری که فکر می‌کنی می‌تواند به کشور کمک کند بیا و شانست را ‌امتحان کن.» خوب من اطمینان خاطر نداشتم. پدر وی فرزند یک آدم نابکار بود و از هیتلر طرفداری می‌کرد و همه این را می‌دانستند.

خود کندی یک کاتولیک بود و تا آن زمان هیچ کاتولیکی رییس‌جمهور نشده بود... به هر صورت من فکر کردم که سرنوشت این کشور مهم‌تر از آن است که توسط جان کنت گالبرایت یا والتر راسل اداره شود. پس از اینکه کندی در انتخابات برنده شد از من خواست به واشنگتن بروم. من در آنجا اعضای شورای مشاورین اقتصادی وی را تعیین کردم که در بین آنها جیمز توبین از اقتصاددانان بزرگ ییل وجود داشت. ساموئلسون با تعمق در آن سال‌ها می‌افزاید: «من جان اف کندی را یک وطن پرست می‌دانم. مردم او را شخصیتی بی‌پروا و حتی خطرناک می‌دیدند. کندی که من می‌شناختم، کسی بود که قبل از برداشتن هر قدمی زیر پایش را‌ امتحان می‌کرد. من به کندی گفتم باید مالیات‌ها را کاهش دهیم زیرا در دولت قبلی آیزنهاور سه رکود اقتصادی داشتیم. دلار اضافه ارزش یافته بود. به وی گفتم که من از انجیل خودم یعنی کتاب درسی اقتصاد وعظ می‌کنم. کندی جواب داد «مبارزات انتخاباتی من تا سخنرانی روز کارگر واقعا شروع نشده بود که در آن روز من از مردم خواستم «نگویید این کشور برای من چه کاری انجام داده است بلکه بگویید من برای این کشور چه کاری انجام داده‌ام. حالا از من می‌خواهی که مالیات‌ها را کاهش دهم؟ من فکر نمی‌کنم به خاطر این‌کار آرایی به دست آورده باشم. کار بیهوده‌ای است که به دنبال آرمان درست باشید اگر پشتیبانی پشت آن نیست.» به هر حال کاهش مالیات بخشی از تاریخ اقتصادی ‌آمریکا شد و قبل از کاهش مالیاتی ریگان سابقه داشت.

● کتاب مقدس اقتصاد کلان

کتاب اصول علم اقتصاد ساموئلسون احتمالا پرفروش‌ترین کتاب درسی اقتصاد تاکنون بوده و منبع اصلی در دانشکده‌های اقتصاد آمریکا از دهه ۱۹۵۰ به بعد بوده است. اینک ویرایش هجدهم آن به تاریخچه‌ای از اندیشه اقتصادی در قرن بیستم تبدیل شده است. ساموئلسون توضیح داد که این کتاب را به عنوان یک تکلیف جزئی نوشت تا اینکه یک سرمایه‌گذاری بزرگ پیش‌بینی شده باشد. او تایید می‌کند «حتی اندیشه نگارش این کتاب از خودم نبود. رییس MIT به من گفت برای سال‌های زیادی است که مهندسان، درس اقتصاد را انتخاب می‌کنند و از آن متنفر می‌شوند. از این رو از من خواست که چیزی بنویسم که آنها لذت ببرند. من می‌دانستم چنین کتابی فروش خوبی دارد. آنچه انتظار نداشتم این بود که پس از گذشت پنجاه سال هنوز هم خوب فروش رود و مسلما انتظار نداشتم که این کتاب به الگویی برای هر کتاب درسی اقتصادی تبدیل شود.»

از طریق این کتب درسی، میلیون‌ها نفر اصول علم اقتصاد را فراگرفتند. به علاوه ساموئلسون‌امیدوار است که اکثر مردم درس‌های اقتصاد کلان را به صندوق‌های رای ببرند و در انتخابات بی‌شمار محلی، ایالتی و ریاست‌جمهوری تاثیر بگذارند. برای مثال در ویرایش هفتم در ۱۹۶۷ می‌نویسد: «وقتی انتخابات ۱۹۸۴ شروع می‌شود تمام ساعاتی که هنرمندان و ویراستاران و من صرف قابل فهم و گویاتر کردن کتاب کردیم معنادار می‌شود، به شرطی که هر رای دهنده به کتاب قدیمی که اقتصاد را از آن یاد گرفته مراجعه کند تا منطق اصول اقتصادی را بازسازی کند.»

مارک اسکوسن استاد دانشگاه کلمبیا مقاله‌ای با عنوان «حراست از کتاب درسی پل ساموئلسون» سیر تکاملی هجده ویرایش کتاب را به بحث می‌گذارد. اسکوسن می‌نویسد: «به ساموئلسون باید به خاطر خوش‌بینی در مورد آینده اقتصاد آمریکا تبریک گفت و به این اعتبار ساموئلسون مایل است کتاب را با رویدادها و نظریه‌های جدید به روز نگه‌ دارد. در چاپ‌های جدیدتر بر مزایای سیاست‌های پولی، پس انداز و بازارها تاکید بیشتری شده است.» اسکوسن ادامه می‌دهد: «ساموئلسون قادر نبود بسیاری از رویدادها و بحران‌های اقتصادی مهم را پیش‌بینی کند‌، اما در این مورد انتقادی بر وی وارد نیست. اکثر اقتصاددانان جریان غالب نتوانستند رکود تورمی و کاهش ارزش دلار در دهه ۱۹۷۰ و بحران صندوق‌های وام و پس انداز و کسری تراز تجاری را در دهه ۱۹۸۰ پیش‌بینی کنند. کتب درسی مقدماتی همیشه خود را به رویدادها می‌رسانند.»

خود را به واقعیات رساندن بازی‌ای است که ساموئلسون در آن نقشی کامل ایفا می‌کند. او رویدادها را تجربه کرده، پیش‌بینی‌های نظری و تجربی را مشاهده نموده و سپس با ابزار در اختیار خود سعی می‌کرد بفهمد چرا پیش‌بینی‌هایش تحقق نیافت. این هم در راستای پافشاری ساموئلسون است که اشتباه کردن ایرادی ندارد، ‌اما بر اشتباهتان باقی نمانید. بازنگری دائمی کتاب اصول علم اقتصاد نشان می‌دهد که ساموئلسون با چه وسواسی از این فلسفه پیروی می‌کند. او توضیح می‌دهد: «ساچل پیج توپ انداز ماهر بازی بیس‌بال گفته است به پشت سر نگاه نکنید، شاید کسی بخواهد از شما پیشی بگیرد. من همیشه می‌گویم به پشت سر نگاه کنید. به اشتباه‌هایتان نگاهی بیندازید.»

پیشینه اقتصادی نیم قرن گذشته ساموئلسون نشان داده است که پیشگویی حتی برای غول‌ها یک قلمرو علمی موضوعی چالشی است. غول بودن نیازمند ریسک کردن است و شخص را مستعد برای اشتباه کردن می‌سازد. ساموئلسون کارهایی بسیار بیش از هر کسی در قرن بیستم برای علم اقتصاد انجام داده است. با این حال او با فروتنی لحظه‌های خطاکردنش را تشخیص می‌دهد و مصمم به تصحیح آنها هر زمان که ممکن است، می‌باشد.

● ریاضیات، ریاضیات، ریاضیات

در بین کارهای مختلفی که ساموئلسون در اقتصاد انجام داده‌ است، کار وی در واردکردن اصول علمی و ریاضی به اقتصاد جایگاه برجسته‌ای دارد. حقیقتا ساموئلسون به «ریاضی کردن» علم اقتصاد شناخته می‌شود. تا حد زیادی به خاطر تلاش‌های وی بوده است که علم اقتصاد از زمان منحنی‌های عرضه و تقاضایی که ساموئلسون در ۱۹۳۲ با آنها آشنا شد تکامل یافته است. در بین بیش از ۵۵۰ اثر منتشرشده وی، مقالاتی هستند که از خواص حفاظتی نیوتنی در اقتصاد و اهمیت بهینه‌یابی و حداکثرسازی ریاضی در نظام‌های اقتصادی استفاده می‌کنند. اکنون من می‌گویم «ریاضیات، ریاضیات، ریاضیات.» لزوما نه ریاضیاتی که پیچیده باشد. مهم‌تر از هر چیزی این است که شما درک عمیقی از مبانی ریاضیات داشته باشید که اقتصاد‌امروزی عمدتا بر روی آن بنا شده است.

نویسنده: برایان دوهرتی

مترجم: پریسا حبیبی