چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

وضعیت وحی نبوی در برابر علوم دنیای مدرن


وضعیت وحی نبوی در برابر علوم دنیای مدرن

اینجا قصد من آن است که موضوعاتی را از ناحیه تفکر اسلامی در بحث پیرامون علم و دین ارائه کنم

متن زیر ترجمه مقاله علوم مدرن و کسوف توحید نوشته پروفسور ویلیام چیتیک است که توسط سید امیر حسین اصغری ترجمه شده است.

اینجا قصد من آن است که موضوعاتی را از ناحیه تفکر اسلامی در بحث پیرامون علم و دین ارائه کنم . به همین دلیل ، سنت عقلانی اسلامی – خصوصا در مراتب بالاتر آن- وقتی که مکاتب مختلف به منظر مشابهی می رسند را در نظر خواهم داشت .

چنانکه در باب علم نیز دو منظر را در نظر خواهم داشت : نخست علم به مفهوم مدرن کلمه و دوم به عنوان صفت سنت عقلانی اسلام که موضوعاتی را در مواجه با مطالعات جهان طبعی در حالت مدرن آن ابراز می دارد. در حقیقت ، سنت عقلانی اسلامی همان است که محققان بسیاری را در حوزه مطالعاتی جهان طبیعی پرورش داده است که امروزه از آن با عنوان روش علمی نام می برند.

برای درک طبیعت آموزه های علمی که با سنت عقلی زاده شدند ، نیازمند آنیم که این سنت را در گستره وسیع آموزه های اسلامی – به عنوان یک کل – قرار دهیم . کلمه عقلی به سنت افزوده شد که تا حدودی میان آن و آموزه های دیگر سنتی که به نقلی معروفند، تمایز ایجاد کند.

درک تفاوت میان این دو گروه از آموزه ها (عقلی و نقلی ) دارای اهمیت است .امروزه اغلب مسلمانان در حالی در باب علوم مدرن بحث می کنند که فقط از علوم نقلی بهره می گیرند و هیچ آگاهی ندارند که متفکران بزرگ مسلمان در گذشته چه پژوهش های عمیقی در باب علوم طبیعی داشته اند.

در سنت اسلامی تفاوت روشنی میان آموزه های عقلی و نقلی وجود داشته است . علوم نقلی دانشی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است . در مقابل آموزه های عقلی نمی توانند چنین سیری داشته باشند.آموزه های عقلی باید توسط هر نسل احیاء و شکوفا شوند. نمونه ای واقعی آموزه های نقلی عبارتند از : زبان قرآن ، حدیث و همه آنچه که باید آنها را همان گونه که هست بپذیریم . برای مثال بدون متن نمی توان چیزی درباره قرآن فهمید و هنگامی که متن نازل و دریافت شد قابل تغییر دادن نیست . هر چند که می تواند به طرق مختلف تفسیر شود .

آموزه های عقلی از نوع دیگرند . مثال رایج آن ریاضیات است . هر چند که ریاضیات به ما منتقل شده است اما ما نمی توانیم بگوییم که به دلیل این ۲+۲=۴ است که معلم من چنین می گوید: ذهن آدمی به خودی خود قادر به درک و کشف مفاهیم ریاضی است . کتاب و معلم در اینجا برای کمک به درک ما حضور دارند. هنگامی که ذهن این دانش را فرا می گیرد، دیگر وابسته به منابع خارجی نیست . دانش بدان دلیل پذیرفته می شود که حقیقت دارد و صدق آن بدیهی است . علوم عقلی همانند ریاضیات درک می شود و انسان در درون خود می تواند آن را درک کند.

اینجا متن و معلم برای توسعه ظرفیت فهم دانشجو است . وقتی دانشجو علم عقلی را در درون خود فرا گرفت دیگر نیازمند متن و معلم نیست. علم عقلی در فعالیت صرف ذهنی قابل کشف است و در این علوم نیاز به نقل و انتقال نیست . به بیان دیگر ، وجود انسانی ، به حد کفایت از آن نعمت برخوردار است که حقایق عقلی ماهیت اشیا را بفهمد . هر چند که در عمل ، علوم عقلی برای فراچنگ آمدن نیازمند انتقالند ، اما افراد نادری بدون کمک خبرگان علوم عقلی ، قادر خواهند بود به تنهایی ، آن را به دست آورند.

یکی از روشنترین مثال های علوم نقلی در آموزه های دینی ،علم شریعت است که سازنده قالب و اسلوب عمل دینی است . برای مثال چرا اغلب مسلمانان نماز را در اوقات پنج گانه می خوانند؟ تنها پاسخ واقعی به این سوال این است که ؛ خدا چنین گفته است . عقل به تنهایی و بدون شنیدن قرآن و احادث نبوی که از نسلهای پیشین منتقل شده اند ، قادر به کشف چیستی گفته های خدا نیست . حتی وقتی هم که علوم عقلی به دست می آید ، این رمز گشوده نمی شود که چرا فرمود: ۵ بار در روز نماز بخوانید ،چرا نگفت : ۳ یا ۶ بار در روز نماز بخوانید . تنها روش توصیف آنها تعبدی است . به طور خلاصه، در آموزهای نقلی دین ، استقلال اولیه بیان حقیقت آن است که : خدا چنین فرمود: در آموزه های عقلی ، استدلال اولیه به حقایق بدیهی اولیه باز می گردد .

این دو آموزه ها، در روح انسانی در هم می آمیزند . ارتباط آنها تکمیل یکدیگر است نه معارضه با هم . بسیاری از متفکران اسلامی ، این مساله را مسلم می دانند که ایمان به آموزه های نقلی ، همراه با عمل به آن ، یاوران ضروری درک عقلی هستند. در برخی شاخه های سنت عقلی ، چنین گفته می شد که دانش نقلی ، برای فعال شدن کامل عقل انسانی ضروری است.

علم در صدق و کذبش به قرآن و حدیث ارتباطی ندارد. فرض بگیریم که اینها دو ریشه متفاوت علم اند ، و با فرض این که تقلید ، روش خاص پیروی از علوم نقلی است و اثبات نیز روش شایسته برای علوم عقلی است ؛ این مساله این موضوع را به دنبال دارد که اگر مردم علوم عقلی است ، این مساله این موضوع را به دنبال دارد که اگر مردم علوم عقلی را فرا بگیرند، در حالی که آنها را برای خود و در خود اثبات نکرده اند ، پس در حقیقت آنچه را که آنها علم می دانستند، در نیافته و نمی دانند. (عملشان تنها تصویری از علم و دانایی است) . این جهل مرکب است. به بیان دیگر ، آنها به نادانیشان جاهلند.

جهل مرکب آفت روح انسانی است، چرا که درها را به سوی دانش و یادگیری می بندد . اگر انسان گمان کند که می داند، دیگر چرا باید برای آموختن تلاش کند؟ تنها راه علاج جهل مرکب ، شناخت جهل است . بعد از آن ، جهل تبدیل به جهل بسیط می شود . راه علاج جهل بسیط طلب علم است .

به طور خلاصه ، اگر هیچ چیز درباره سنت عقلی در ذهن نباشد، این نکته را باید به خاطر داشت که ؛ اولین هدف آموزه های عقلی تحقیق است و تحقیق عبارت از معرفت اشیاء با اثبات حقیقت آن ها توسط آدمی در درون خود است . اگر علم تنها حفظ نظرات اندیشمندان و کارشناسان بود در آن صورت، آن دانش ، دانشی تقلیدی و خالی از تحقق خواهد بود .

از آنچه گفتم باید روشن باشد که غالب مردم اساس نظریات خود را بر علوم منقول و نه بر علوم عقلی ، بنا نهاده است . علوم در درونشان اثبات نشده و تحقق نیافته است. مطمئنا آنچه را که گمان می کنند دارند، ندارند و همان را همچون باور اصیلی می انگارند. علم تقلیدی می تواند از منابع مختلفی سرچشمه گیرد، از جمله روش مدرن آموزش ، که پیامبرانی چون داروین ، فروید و انیشتن داشت . اگر کسی مطمئن باشد که مرجع صادقی را برای تقلید انتخاب کرده است مطمئنا پس از آن نیاز به تحقیق در حوزه اعتبار و صدق علوم نقلی خواهد داشت.

قبل از ادامه بحث درباره رابطه میان سنت عقلی اسلامی و علوم مدرن ،لازم است مطلبی را در باب کلمه علم از حیث ریشه شناختن بیان کنم . این کلمه می تواند به هر نوع دانشی اطلاق شود، اما وقتی که در تقابل با دین قرار می گیرد ما از آن معنای جهد دانشمندان مدرن در حوزه هایی چون فیزیک ، زیست شناسی را درک می کنیم . از علم ، به بیانی دیگر ، دانش تجربی مراد می شود که نتایجش با روش علمی به دست می آید. با اطلاع از این معنای علم باید حقیقت روش علمی را مورد توجه قرار دهیم .

روش علمی آن چنان که فیزیکدان و منتقد اجتماعی می گوید، عبارت است از قبول علم به عنوان الهیات و فرض تکنولوژی پیش رونده به عنوان دین روز به روز روش علمی راهی برای نگاه به عالم است و نوعی از ارزش صدق به آن می دهد که قبلا به متن دینی متصور بود.

با وجود این که بسیاری از فیلسوفان و نویسندگان دوران مدرنیسم ، روش علمی را به عنوان تنها راه قابل اتکاء و اطمینان می شناسند. فرهنگ عامه غربی .و همچنین مشابه آن فرهنگ که در بسیاری از جوامع اسلامی رواج یافته است . بر دیدگاهی بنا شده که در آن نظریه های علمی، عین حقیقت فرض شده اند و علم تنها پاسخگوی قابل اعتماد پرسش از هستی است . در این منظر نقش دین در بهترین حالت عرضه داشت سیستم اعتقادی ای است که در سایه آن آدمیان به تسکین روحی و استقامت اجتماعی دست می یابند.

یکی از نتایج علمی آن بوده است که سنن عقلی اسلامی چون :فلسفه ، جامعه گرفته است . این بدان معنا است که متفکران مسلمان معاصر براساس قواعد مدرن آموزش دیده اند و عمدتا در باب علم و دین با اصطلاحات غربی بحث می کنند. اگر دین نقشی در زندگیشان داشته باشد، بسیار کم اهمیت است ؛اما در آموزه های سنت عقلانی .اگر آگاهی در باب آن وجود داشته باشد. بدان چنان نگریسته می شود که گویی نیای دیر سال مرده علم مدرن است . نیایی که آموزه های پر ابهام آن، اکنون جایگزین حقایق شده اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.