جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اسلام تمدن فردا


اسلام تمدن فردا

تمدن اسلامی یک تمدن واقعی وبافضیلت می باشد شما متوجه هسدید که تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گردیده است خوب میدانید که در تمدن معاصر عوامل های وجود دارد که سبب سقوط مجتمعات شده است

تمدن اسلامی یک تمدن واقعی وبافضیلت می باشد شما متوجه هسدید که تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گردیده است " خوب میدانید که در تمدن معاصر عوامل های وجود دارد که سبب سقوط مجتمعات شده است . وچند عوامل آن را برایتان ذکر خواهم کرد .

● ازهم پاشیده گی خانوادگی :

تمدن معاصر موجب انحطاط اخلاق گردیده است که عواطف پاک انسانی را نیز به انحطاط کشانیده وآب های زلال آن را با آلوده نمود ونتیجه آن شد که خانواده از هم بپاشد وپیوندهایش از هم بگسلد نهادی که به مثابه خشت اولی وآغازین بنای جامعه بحساب می رود. دیگر نه آن عواطف مشاعر شیرین وزیبا- که قرآ، از آن به آرامش ، مودت ومهربانی تعبیر نموده- میان زن ومرد، باقی ماند ونه هم آن عواطف شیرینی که افراد خانواده را به هم پیوند می داد ونه پیوندهای میان برادر با برادر ونزدیکان با نزدیکان باقی ماند، نه روابط وپیوندهای شیرینی که علاوه بر روابط مردم در بیرون از خانواده، افراد یک خانواده را نیز بهم گره می زد.تبادل منافع وخوشی ها ولذت ها ، بحیث یگانه پیوند ورابطه ای مدار اعتبار قرار گرفت که افراد انسانی را با یکدیگر پیوند می داد.همین پیوند است که باعث بر قراری رابطه میان خویش با خویش ودوست با دوست است، واین مطلب بصورت مشخص همان مطلبی است که در گفتار

یکی از سیاست مداران غربی تمثیل گردیده آنجا که گفته است: "ما نه دوستان دائمی هستیم ونه دشمنان دائمی، آنچه نزد ما جاودانگی دارد همانا مصلحت ها ومنافع جاودانه ماست".

اکنون این اندیشه حاکم برجو حاضر همه ابعاد وسویه های زندگی حاکم است.آیا عاطفه والاتر وماندگار تر از عاطفه پدری ومادری هست، عاطفه ای که گذشته از انسان آراسته به تاج کرامت، حیوان بی زبان هم از آن محروم نمی باشد .ولی این مادیت سو پست ونفعگرای همه شمول ،در برابر این عاطفه لطیف وزیبا واصیل طغیان نموده وپدران ومادران را چنان ساخته است که پسران ودختران خویش را بدور از گونه تأملی در معرض فروش قرار دهند. در این ارتباط می توان به گزراش یکی از نویسندگان روزنامه" اخبار الیوم" منتشرة ۲۶/ ۱۲/ ۱۹۵۹م اشاره نمود که می گوید: " در این هفته گزارش دردناکی را بخوانش گرفته که برخی روزنامه های اینگلیسی ، به نشر آن پرداخته اند که اینک فشرده آن از نظرشما می گذرد.این گزارش در تفصیل این حادثه می گوید: " پدران ومادرانی وما دران قانونی بوده، نه از جمله کسانی بودند که زنان خود را طلاق داده باشند ونه زن های بودند که شوهران شان آنها را طلاق دادند ونه از جمله بیوه های بودند که شوهران خود را از دست داده باشند" چنین حالت های اکثراً در دوران بارداری یعنی پس از دوران ولادت آغاز می شود .از طریق ارتباط های ویژه ای که پدران ومادران توسط دوستان واقارب خود بر قرار می کنند، تا از خانواده های آگاهی بدست أرند که به گرفتن پسر خوانده ویا به گرفتن دختری ویا پسری بحیث فرزند علاقه مندند.مسئلان سر پرستی اطفال غیر قانةنی، اعتراف کردند که بسا مادران وپدران با بر قراری ارتباط به این نهادها پشنهاد نمودند که فرزندان آن ها را بعنوان فرزندان غیر قانونی بپذیرند، تا توانسته باشند، پسر خوانده هائی را عوض آنها یرای خود بر گزینند... ولی این نهادهای بنا به طبعیت کار عرصه مئولیت خویش از پذیرفتن گنین پیشناهدهای اباورزیدند.... پژوهش های اجتماعی سبب اقداد به این کار را " عدم توان واستطاعت پدران به نقل مکان نمودن از پارتمان آنها به پاتمان وسیع تری است که در سطح پارتمان اولی آن باشد" جستجو نموده ویا سبب وجودی این پدیده را همانا نیاز آن ها به خرید تلوزیون ویا یخچال ویا نیاز به داشتن یک خانه کوچتر تشکیل می دهد". !! شما می بینید که انسان چطور از مقام انسانی خود پائین آمده وچگونه آخگر عواطف والای انسانی به خاموشی گرائیده است؟ این گزارش خطر بار اعلان میدارد که این اقدام پدران ومادران ، به فروش جگر گوشه هایشان بخاطر آن نیست که سد جوع نمایند ویا پشاکی بدست آرند که بدن های برهنه خویش را بپوشانند ویا ضرورتی از ضرورت های زندگی خود را دور سازند، اقدام آن ها به این کار برای بدست آوردن کالای تجملی صورت گرفته است که اکثر انسان ها، بدون آن هم می توانند زندگی نمایند. چه متاع گران بهائیکه در برابر چنین ثمن بخسی به فروش می رسد؟!! مشکل فرزندان محروم از عواطف پدر ومادر که خود زاده رفتن مادر وپدر بصورت یکجائی به سوی کار است، یکی از مشکلات جامعه غربی بحساب رفته که برخی از نویسندگان به أن " اطفال بدون خانواده" می گویند. پدیده ای در جامعه غربی به ظهور پیوسته است که از آن به خانواده های فرو پاشیده نام برده شده وسبب آن هم آمیزش آزاد ودو جنس زن ومرد است که پیامدش هم کثرت طلاق ومحرومیت فرزندان این خانواده ها از تربیه مادری ومراقبت فطری پدر ومادر وآسیب پذیرشدن شخصیت آن ها از همان بامدادان زندگی است که در نهایت با وصف آن که در ظاهر تندرست اند، دچار امراض روحی بوده ودر اثر ملالت وخستگی به خشونت رو می آورند واز مکتب ومدرسه گریزان می شوند... تدابیر دانشمندان روان شناسی در علاج این پدیده رو به ناکامی بوده ودامنه این مرض روز به روز در گسترش است این فقدان عواطف تنها منحصر به خوردان نبوده بلکه بزرگان هم از این عواطف دوستی صادقانه وصداقت خالصانه وعطوفت بدور از تکلف بدون غرض ، در زندگی نیز محروم اند. شاید همین امر مردم را بر آن داشته باشد که سگ ها را با خود نگاه دارند تا محلی باشند برای ریزاندن برخی عواطف شان از ناحیه ای وبرخورداری از صداقت ووفای آنها از جانب دیگر ! زیرا سگان عادتا آنها را تنها نگذاشته طوری که فرزندان ونوه های شان آنها را تنها می گذارند، به همین شکل سگان نسبت به صاحبان خود خیانت نورزیده، طوری که برخی دوستان ویاران که روزی نسبت به آنها گمان شک می کردند، خیانت می نمایند.در یک گزارش فرانسوی یاد آور می شود که تعداد سگان در فرانسه پنجاه ملیونی، به هفت ملیون رسیده واین سگان با صاحبان خود طوری زندگی می کنند که گویا اقارب آنها اند رستوران های بصورت عادی مشاهد می کنیم که سگان و صاحب خود در یک مسیر با هم نان می خورند! از مسئولی در نهاد سر پرستی از حیوانات در پاریس پسیده شد که چرا فرانسویان با سگان خویش چون خود معامله می کنند؟ او در پاسخ گفت: بخاطر آنکه أنها نیاز دارند که کسی را دوست بدارند وکسی هم آن ها را دوست بدارید، ولی در میان مردم کسی را سراغ ندارند که آن ها را دوست بدارد و نه هم کسی را او را دوست بدارند. داکتر یوسف القرضاوی چگونگی زندگی پیرمردان وپیر زنان غرب را براویت از تحصیلکردگان غرب وآن هائیکه در میان مردمان غربی زندگی کردند چنین چهره نگاری کرده ومی گوید: زندگی غربیان زندگی است وحشتبار وخالی از هر گونه ذوق وبه دور از معنا.نیازهای مادی زندگی مادی در غرب، تا جای از جانب دولت ویا دارایی شخصی ویا از ناحیه مساعدت فرزندان واولاد تأمین است ، ولی آنچه در غرب سراغی از آن نمی توان یافت معانی انسانیت است. پسران ودختران از همان آغاز بلوغ، همه راه خود را گرفته ومیان او وخانواده هیچ پیوندی را نمی توان لمس کرد، جوان در جستجوی آن است که برای خود رفیقه ای تدارک نماید ودشیزه هم در تلاش آن است دوستی برای خویش پیدا نماید، این همه تلاش در جهت بدست آوردن دوستی می باشد که لذت های جسمانی آن ها را تأمین نماید، نه دوستان ورفیقان معنوی وروحی، برهمین بنیاد است که فاقد دوام واستقرار است.واقعیت آن است که این پیوندی است میان نرو ماده، نه دوستی میان دو انسان، روزها وهفته ها وماه ها سپری می گردد نه پدر پسرش را ونه هم مادر دخترش می بیند.به همین سبب آن ها نیازمند آن اند که در هر سالی روزی برای مادر یا پدر تخصیص داده شود وآن همان روزی است که از آن بنام " جشن مادر" نام می برند. این جشن تنها یک رابطه رسمی بوده ونهایت چیز یکه در این روز انجام می یابد دیداری است از پدر با بردن یک تحفه مادی که بسا می شود آن هم از طریق پست ارسال می گردد.

▪ خانواده امریکائی رو به سقوط است:

یک مجله امریکائی سئالی را از خوانندگان خویش در پیوند به زندگی در امریکا رویاروئی آن با مشکلات ونا ملایمات مطرح کرد که ۷۶ در صد جواب ها در برابر این پرسش به مقاومت خانواده در برابر این مشکلات بوده ولی ۸۵ در صد از این جواب ها نسبت بدوام یک زندگی زنا شهوری با سعادت نومیدانه ومأیوسانه بود. بر طبق آنچه مجله نیوز ویک در شماره ماه می ۱۹۷۸ از نتایج آرای بدست آمده از خوانندگانش پیرامون زندگی خانوادگی امریکائی،به نشر سپرده است، نیم ازدواج ها در ایالات متحده منجر به طلاق می گردد تا بار دیگر ازدواج نمایند که این ازدواج دومی هم باز منتهی به طلاق می گردد. " رونالدرکیلی" مستشار قانونی امور ازدواج در ایالات متحده این وضع تراژیدی بار را چنین توصیف نموده ومی گوید: " آنچه برای من بحیث یک مستشار قانونی ازدواج، روحا درد آور ومأیوس کنند می باشد ، این است که در ایالات متحده افراد زیادی اند که ازدواج کردند ولی در خانه های تنها وبیکس زندگی می کنند، چنین معلوم می شود که آنها جز در موارد اند کی با یکدیگر مشارکت ندارند، هر یک به راه خود می رود، آنها جز در مناسبات محدودی باهم حرف نمی زنند بسا می شود که این مناقشات پیرامون مال، با تربیه اولاد ویا روابط جنسی چنان حدت کسب می کند که انسان را به تعجب وامیدارد که چطور این ها در آغاز کار با هم یکجا شدند". مردان بار دوش زنان مطلقه خود اند: یکی از تازه ترین وقائع وشگفت انگیزترین خبرها، خبری است که همین اکنون در غرب گزارش پیدا کرده که همانا نفقه خواهی مردان از زنان به ادعای مساوات زنان ومردان است، همان ادعائیکه قبلاً توسط زنان راه اندازی شده بود . در سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۰م در اخبارهای جهان نشر شده بود ، که شمار از زنان دارای عوئد بزرگ بصورت چشمگیری بالا رفته است که در نقش ممثله ها، آرایشگران، نطاقان، روزنامه نگاران، مدعی العمومان، اعضای شوراهای ادارات ، قهرمانان سپورت، مدیران شرکت های واعلانات ایفای وظیفه می نمایند... اگر یکی از این گونه زن ها با مشکلی رو به رو گردید که منتهی به قطع رابطه زنا شوهری گردیده وشوهرش نسبت به او عائد کمتر داشت این مرد بزودی از خانم خویش خواهان نفقه می گردد. اکنون قاضیان داد گاه ها بالا زنان عینا همان قانونی را تطبیق می کنند که بر مردان هنگام وقوع طلاق تطبیق می نمودند. أنگاه که زن در عقد ازدواج از عئد بیشتر بر خوردار باشد، پس چرا بار نفقه شوهرش فقیرش را بدوش نگرفته وبرای او نفقه ای را نپردازد که او را در زندگی جدیدش کمک رساند، وقتی که قانون مهم ایالات متحده برای زن اجازه میدهد که نیم دارایی شوهرش را بدست آورد وشهورش مکلف است که تاشب ازواجش برای او نفقه بپردازد، پس چرا زن بر خوردار از چنین امکانات از چنین قانون مستثنی باشد کمتر زنان خود با باز کردن دروازه مساوات باید تاوان همان چیزی که شعار آن را می دادند و خواهان مساوات بودند که چیزی است تطبیق همانقرار می دهند تطبیق معرض امریکایی در اکنون محاکم آنچه را که بپبردازند، اکنون بگیرند آنچه را که می خواستند وبنوشید از جام مردان... وبپردازید از خون دل وعرق های خود بپردازند آنچه را که اکنون محاکم امریکایی در معرض تطبیق قران همان چیزی است که زنان شعار آن را می دادند. اجاره مادران: یکی از نو آوری های ابتکار تمدن معاصر غربی بدعتی است معروف به نام " مادر به اجاره گرفته شده " ویا مادر بالوکاله" یقینا غربی ها با این عمل خویش، آن معنای پاک وزیبای " مادری" را به بازی گرفته وأن را به فساد وتباهی کشانیداند. أن ها خواستند مادری تنها در عمل تولید " تخمه" خلاصه نمایند همین که عمل القاح اسپرم شوهر ویا هر مرد دیگری با تخمه زن انجام یا فت زن خود را سزاورا آن می داند که به عنوان مادر خطاب گردد، در حالیکه نه دوره بار داری را سپر کرده ونه هم تکلیف وضع حمل را چشیده است. همه وجانب او این بوده است که رحم زن دیگریرا به دالر ویا استرلنگ ویاپول های دیگر به اجاره گیرد، تا آن زن ، به وکالت از وی دوران حاملگی وبارداری را سپری کرده وبدون آن که این زن اجاره گیرنده متحمل زحمت های بارداری ومرض های آن گردیده ودردهای بچه آوردن ومشقت های شیردهی را بچشد ، برایش فرزند بزاید. برای این گونه مادری بجز از اراز تخمه دیگر چه چیز باقی مانده است؟ عرب ها از مادر بنان والده یاد میکنند وحتی پدر را هم از باب تغلیب " الوالد" مو گیند ، تا از این طریق به تبیین اهمیت ولادت در اثبات نسب، پرداخته باشند بناء امومت ومادری تنها در افراز تخمه خلاصه نگردیده ، ولو که از نگاه داشتن ویژطی های وراثت دارای اهمیت بخصوصی می باشد،ولی باید تذکر داد که این خصائص ویژگی ها به تنهائی خود سازنده امومت مادری نیست . مادری وامومت همانا تحمل دردهای دوره بارداری وبچه آوردن بوده همان طوری که خداوند در تبیین مشقت این دوره فرموده است: " حملته أمه وهنا علی وهن " مادرش به او باردار شد سستی بر روی سستی. به همین سبب قران تصور آن هائی را که زنان خود را با گفتن این جمله که " تو گون مادر من هستی" مادر می خوانند رد نموده وفرموده است : ماهن أمهاتهم ....... یعنی : آنان مادرانشان نیستند، مادران آنها تنها کسانی اند که ایشان را زاده اند. یکی از مادران در تبیین حقنیت خود به حضانت پسرش وادعای آن که او نیست به پدر اولی تر به تربیه پسر می باشد گفت: شکم من ظرفی بود برای نگهداری آن وسینه هایم چوشک وآغوشم آرامگاه او بود. او پس چه خواهد گفت مادریکه سهم او از مادری جز تولید " تخمه" چیزی دیگری نبود. نه شکمش ظرفی پرورش برای طفل است ونه سینه اش چوشک شیر دهی آن؟ او چیزی برای مادری نه ساخته است، نه زحمتی کشیده ونه هم دردی را متحمل گردیده است ، نه درد مشقت بارداری را تحمل نموده ونه درد زادن را،او در طول نه ماه آرام زندگی نموده وبعدا آمده است تا طفل آماده ای از مادر کرایه ای بدست گیرد که باطفلی زندگی نموده که از طریق او تغذیه نموده ودر هستی واعصاب آن اثر گذاشته است . شما خود داوری نمائید که کدام شخص مستحق وسزاوار مادری بوده وکدام شخص اولویت در استحقاق آن طفل را دارد؟ اسلام به حق چنین عملی تحریم نموده وآن را جریمه می شمارد. ولی تمدن غربی میان حرام وحلال فرقی قائل نبوده واصلا مفکوره حلال وحرام نزد این تمدن امر است نا آشنا چه فکر حلال وحرام فکری است دینی ، وتمد غرب بر پایه دین استوار نمی باشد. خانوادگی یک جنس: یکی از کارهای که کنفرانس نفوس بدان پرداخته وشامل میثاق آن گردید ومناقشات وجدال های زیادی را برانگیخت وباعث بروز عدم رضائیت کشورهای اسلامی وهم باور مندان به دین وارزش های ی آن گردید، همانا گذاره وقضیه " فامیل یک جنسی" یعنی خانواده تشکیل یافته از دو مرد ویا دو زن است که بر خلاف فطرت خدائی وشرائع آسمانی وعرف های پسندیده از زمینیان در قرن ها وزمانه های گذشته صورت پذیرفته است. خداوند همان طور که در قران کریم فرموده است ، نوع بشری را بصورت آفریده آنجا که گفته است: " وخلقناکم ازواجاً" گذشته از این انسان همچون حیوانات بصورت نرو ماده آفریده شده وهر جنسی به جنس دیگر نیاز دارد که زندگی هم بدون وجود این دو جنس در جهان حیوانات ونبتات قابل دوام واستمرار نمی باشد. وحتی هستی هم بر همین قاعده دو جنسی یعنی مثبت ومنفی ویا الکترون وپروتون، استوار است آنجا که خداوند فرموده است : ومن کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون" امروز همین تمدن غربی است که تلاش می ورزد که همان عمل قوم لوط را در شکل قانون تنظیم نموده وان را در سطح جهانی امری وانمود سازد مشروع وعمل دیگری را نیز بر آن بیافزاید که همان ازدواج زن با زن است. بدون شک مقتضی این خانواده یک جنسی این خواهد بود که از فرزند واولاد بدور بوده ومی دانید که خانواده بدون فرزند را چگونه می توان خانواده نامید؟ آری! اگر پیامد چنین رویکردی با تعمیم اخلاق آن پذیرفته شود. باید فنای بشریت بعد از این نسل را پذیرفت

بقلم الدکتور عنایت الله شاداب



همچنین مشاهده کنید