یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

اوشو و اعتقاد به تناسخ


اوشو و اعتقاد به تناسخ

یکی از آموزه های مهم دین و فرهنگ هندی که اوشو نیز بر آن تأکید کرده, آموزه تناسخ است

یکی از آموزه های مهم دین و فرهنگ هندی که اوشو نیز بر آن تأکید کرده، آموزه تناسخ است. تناسخ به معنای حلول روح انسان مرده در بدن انسان دیگر است، به این بیان که یک روح وجود دارد، از ابتدا بین بدنهای مختلف در حال سیر است و از بدنی به بدن دیگر می رود. در ادامه نقد و بررسی نظرات و عقاید اوشو، در این بخش به مبحث تناسخ می رسیم.

اوشو در این باره می گوید:

انسان گمان می کند خواهد مُرد، اما مرگ یک سفسطه است، هیچ کس تا کنون نمرده و هیچ کس تا کنون متولد نشده است، تولد و مرگ فقط دو قسمت ماجرای زندگی جاودان هستند، نه تولد آغاز این ماجراست و نه مرگ پایان آن، تو پیش از تولد وجود داشتی و پس از مرگ وجود خواهی داشت. (اوشو، بیگانه در زمین، ص ۲۲)

در جای دیگر میگوید:

در مرگ، شخص فقط بدنش را ترک می کند و بلافاصله بدن دیگری را می گیرد. (اشو، راز بزرگ، ص ۱۱۲)

تناسخ نخستین مبنا و مهم ترین اصل آیین های عرفانی هند است.

جان ناس، تناسخ را دارای ریشه ای مشترک و همه گیر در ادیان می داند:

یکی از دو نظریه همانا اعتقاد به انتقال ارواح یا تناسخ است، که آن را هندوان به زبان خود سمساره می گویند. اعتقاد به تناسخ، چنان که میدانیم، منحصر به هند نیست، بلکه تمام مذاهب عالم از بدویان وحشی گرفته تا امم متقدم که دارای فرهنگ متعالی می باشند، همه کم و بیش قدمی در راه تناسخ برداشته اند. (جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۱۵۵)

این تفکر را در اکثر ادیان غیر الهی می توان دید، مانند تمام آیین های هندی، اعم از هندوئیزم، جینیزم، بودیزم، آیین سیک و بحث تناسخ را در میان یونانیان نیز میتوان مشاهده کرد، در میان عقاید ارفئوسی و حتی افلاطون می توان رگه هایی از گرایش به تناسخ را پیدا کرد.

دانشمندان و مورخان معتقدند، زادگاه اصلی این عقیده کشور هند و چین بوده و ریشه آن در ادیان باستانی آنها وجود داشته و هم اکنون نیز موجود است. سپس از آنجا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است و به گفته شهرستانی نویسنده ملل و نحل، این عقیده در غالب اقوام کم و بیش رخنه کرده است. احترامی که هم اکنون هندوها برای حیوانات قائل هستند، تا حدودی مربوط به همین عقیده است.(ناصر مکارم،عود ارواح،ص۱۲)

این تفکر را در اکثر ادیان غیر الهی می توان دید، مانند تمام آیین های هندی، اعم از هندوئیزم، جینیزم، بودیزم، آیین سیک و بحث تناسخ را در میان یونانیان نیز میتوان مشاهده کرد، در میان عقاید ارفئوسی و حتی افلاطون می توان رگه هایی از گرایش به تناسخ را پیدا کرد.

اما ادیان الهی به خاطر توجه و اعتقاد به معاد و عالم آخرت به تناسخ اعتقادی ندارند و ادیانی هم که به تناسخ معتقدند به دلیل این است که؛ وقتی معادی را در آموزه های خود نداشته باشند، برای جاودان بودن، که آرزوی انسانی است و همچنین عبس نبودن چند روز زندگی و حتی چگونگی جزا و پاداش برای انسانها، دست به تناسخ زده و آن را راه حل مشکلات خود دانسته، برای انسان یک چرخه زندگی تعریف کرده اند.

مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرد: درباره کسانی که قائل به تناسخ اند نظرتان چیست؟

حضرت در پاسخ فرمود: «کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خدای تعالی کفر آورده و بهشت و دوزخ را غیر واقعی تلقی کرده است. (احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۸۹)

امام صادق علیه السلام نیز راجع به اهل تناسخ فرموده است: «اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمی است و نه برانگیختن و زنده شدن است. قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبی بیرون رود و در قالب دیگری وارد شود. اگر در قالب اول نیکوکار بوده بازگشتن در قالبی برتر و نیکوتر در عالی ترین درجه دنیا خواهد بود و اگر بدکار یا نادان بود. در پیکر بعضی از چهار پایان زحمتکش و باربر که حیاتشان با رنج و زحمت طی می شود، مستقر می گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه ای که شبها پرواز می کنند و به گورستان ها علاقه و انس دارند جای می گیرد».

اما بطلان تناسخ از این جهت است که وقتی نفس به تدبیر نطفه ای اشتغال یافت، اگر طبق نظر تناسخی ها نفس دیگری هم بر آن تعلق گیرد نتیجه آن می شود که، بدن دارای دو روح گردد و این غیر ممکن است؛ زیرا محال است یک چیز دارای دو ذات یعنی دو نفس باشد، چون هر فردی در درون خود فقط یک نفس احساس می کند، بنابراین تناسخ مطلقا ممتنع است. (مبدا و معاد، ص ۲۳۸)

بطلان تناسخ از این جهت است که وقتی نفس به تدبیر نطفه ای اشتغال یافت، اگر طبق نظر تناسخی ها نفس دیگری هم بر آن تعلق گیرد نتیجه آن می شود که، بدن دارای دو روح گردد و این غیر ممکن است؛ زیرا محال است یک چیز دارای دو ذات یعنی دو نفس باشد، چون هر فردی در درون خود فقط یک نفس احساس می کند، بنابراین تناسخ مطلقا ممتنع است.

در قرآن می فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون» (بقره (۲) آیه ۲۸)؛ چگونه به خداوند کافر می شوید، در حالی که شما اجسام بی روحی بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را می میراند و بار دیگر شما را زنده می کند؛ سپس به سوی او باز می گردید.

این آیه از جمله آیات متعددی است که عقیده به تناسخ را صریحا نفی می کند، می گوید: بعد از مرگ یک حیات بیش نیست و طبعاً این حیات همان زندگی در رستاخیز و قیامت است و به تعبیر دیگر آیه می گوید :شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید نخست مرده بودید (در عالم موجودات بی جان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد (که مربوط به عالم برزخ است) سپس می میراند و بار دیگر زنده می کند (که قیامت است). حال اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود، بنابراین عقیده به تناسخ که گاهی نام آن را تغییر داده «عود ارواح» می نامند از نظر قرآن باطل و بی اساس است. (تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۴)

حتی، در آیات قرآن کریم شاهد این مطلب هستیم که در روز قیامت عده ای تقاضای بازگشت به دنیا را برای انجام کار خیر و یا جبران بدی‌هایشان دارند که با جواب منفی روبرو می شوند. و این نشانه عدم بازگشت انسان به دنیا بعد از مرگش است.

وَ لَوْ تَری‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ(سوره السجده‏ آیه ۱۲)؛ و اگر ببینی مجرمان را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، می‏گویند:

پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم، ما را باز گردان تا عمل صالح بجا آوریم، ما به قیامت ایمان داریم.

داریوش عشقی