سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

مرگ پایان کبوتر نیست


مرگ پایان کبوتر نیست

آخر دنیا کجاست هرکسی تعبیری از این جمله دارد اما آیا واقعا قبرستان آخر دنیاست

آخر دنیا کجاست؟ هرکسی تعبیری از این جمله دارد. اما آیا واقعا قبرستان آخر دنیاست؟

آخر خط است برای خیلی‌ها. اما هر آخری یک شروعی دارد. پایان یک دنیا و آغاز دنیایی دیگر! قبرستان هم حال و هوای خودش را دارد. خانه ابدی نام خوبی است برای آنهایی که در سکوت قبرستان آرام گرفته‌اند. این نام نشان می‌دهد، اینجا آخر خط نیست. «ابدی»! ابدی که باشی قبرستان آخر خط نیست برایت و انسان به عنوان خلیفه الله موجودی فناپذیر نیست که با مرگ، پایان پذیرد. اصولا خبر رسمی مرگ یک انسان را با این جمله دریافت می‌کنیم «انالله و اناالیه راجعون»!

و این پیامی است که نشان می‌دهد ما فناپذیر نیستیم و موجودی ازلی، ابدی هستیم که برای درک «الیه راجعون» و برای طی مسیر تا رسیدن به «او» باید مرگ را تجربه کنیم. خداوند در قرآن می‌فرماید: «کل نفس ذائقه الموت»، «هر نفسی مرگ را می‌چشد». بنابراین هرآنچه در این دنیا خلق شده، روزی خواهد مرد و از بین خواهد رفت.

ترس از مرگ به دلیل بینشی است که نسبت به این مقوله داریم. اصولا ما مرگ را پدیده‌ای زشت می‌دانیم که با وحشت همراه است و موجب دوری ما از عزیزانمان می‌شود. در حالی که اگر کمی فراتر به قضیه نگاه کنیم می‌بینیم که مرگ در واقع نشان دهنده «رحیمیت» خداوند است و اگر مرگ نبود ما نمی‌توانستیم مسیر «الیه راجعون» را طی کنیم و به خالق خود بپیوندیم.

کسانی که حقیقت مرگ را درک کردند آن را پدیده‌ای زیبا و موجب رسیدن به خداوند و ابدی شدن می‌دانند و لذا از مرگ گریزان نیستند.

چند روز بیشتر از واقعه عاشورا نمی‌گذرد و یادآوری دیدگاه ائمه نسبت به مرگ خالی از لطف نیست. در روایات آمده است که وقتی یزیدیان سر بریده امام حسین(ع) را به حضرت زینب(س) نشان می‌دهند؛ از ایشان می‌پرسند: چه صحنه‌ای را می‌بینی و حضرت زینب(س) می‌فرمایند: من جز زیبایی چیزی نمی‌بینم! و این یک حقیقت انکار ناپذیر است که دیدگاه‌ایشان نسبت به مرگ برادر عزیزشان آنقدر متفاوت بود و حضرت زینب(س) در این صحنه که برای هرانسانی زجرآور است، فقط زیبایی‌اش را می‌دیدند.

دلیل این مساله این است که معصومین ما به درک و بینشی از مرگ رسیده بودند که حقیقت ماجرا را می‌دیدند نه واقعیت را! واقعیت، آن چیزی است که در عالم هستی واقع می‌شود و ما با چشم سر می‌بینیم و حقیقت ماجرای پشت پرده است که با چشم دل می‌توان آن را دید و افرادی به این بینش می‌رسند که از ظاهر به باطن رسیده باشند و بدانند که مرگ پایان کبوتر نیست.

آن چیزی که باید از عاشورا برای ما به عنوان درس زندگی باقی مانده باشد، رسیدن به این بینش است که «گر تو را نور یقین پیدا شود، می‌تواند زشت هم زیبا شود.»

این نور یقین در دل حضرت زینب(س) پیدا شده بود و ایشان به مرحله‌ای از یقین دست پیدا کرده بودند که زشتی مرگ برایشان زیبا بود و به این درک رسیده بودند که اینجا آخر خط نیست. در واقع خداوند رحمان و رحیم، مرگ را به عنوان یکی از نعمت‌های خاص در اختیار انسان قرار داده تا با مردن، به معبود نزدیکتر شویم و در عالم حقیقت مقام والای انسانی خود را بیابیم.

مقامی که قرن‌ها پیش، پیامبر ما به آن دست پیدا کرد و حضرت علی(ع) در لحظه شهادت فرمودند: (فزت و رب الکعبه) این بینش حضرت علی(ع) در مورد مرگ است که آن را باعث رستگاری می‌داند و آنقدر براین امر یقین دارد که بر خدای کعبه سوگند یاد می‌کند.

اینجاست که تفاوت بینش‌ها آشکار می‌شود و می‌توانیم با کمی تفکر بینش خود را بسنجیم و ببینیم تا چه اندازه با بینش معصومین مطابقت دارد. کافی است به این درک برسیم که مرگ، رحیمیت خداوند است که شامل هرانسانی می‌شود و با مرگ، انسان فرصت پیدا می‌کند که در مسیر «الیه راجعون» گام بردارد. پس دنیا فرصتی است برای آموزش! فرصتی برای رسیدن به مقام والای انسانی و یافتن گوهر وجودی- دنیا محل ماندن نیست. اینجا محل کسب تجربه و امتحان پس دادن است.

دنیا محلی است که هرلحظه بین دو قطب مثبت و منفی وجودمان در حال نبرد هستیم و سرانجام انتخاب ماست که تعیین می‌کند در کدام سو قرار داریم؟ انتخاب ماست که در رفتار ما و رفتار ما در شخصیت ما و در نهایت درک ما از هستی تاثیر گذار خواهد بود. پس کافی است هرلحظه برخود آگاه باشیم و به محاسبه خود بپردازیم تا وقتی فرصتمان به پایان رسید، کوله‌باری از حسرت بر دوش نداشته باشیم.

نویسنده : آفاق ملکی