چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
فصلهای کم رنگ
نمایش چهار فصل، زندگی زن و مردی را به نمایش میگذارد كه هر دو دچار بحرانهای اخلاقی و روانیاند.این زوج، به مكانی آرام و ظاهراً دورافتاده، قدم میگذارند تا بلكه بتوانند گذشته پُرتلاطم و آسیب خویش را فراموش كنند. آنچه از دیدن این نمایش به ذهن متبادر میشود، درگیری فیزیكی و ذهنی این دو نفر است. در واقع نویسندهٔ این نمایشنامه، توان خویش را بر توصیف خصوصیات درونی اشخاص نمایشنامه، متمركز كرده است. داستان این نمایش در چهار فصل، رخ میدهد كه به ترتیب عبارتاند از: زمستان، بهار، تابستان و پاییز. این نامها تداعیكننده حالتهای به وجود آمده میان این زن و مرد است!
در آغاز نمایش، سردی و نداشتن رابطه میان این دو نفر و مردگی حاكم بر اذهان آنها به صورت نمادهای زمستانی تصویر میشود. در ادامه شاهد تلاش نافرجام آن دو برای فراموش كردن گذشته و رسیدن به سالهای طلایی زندگیشان هستیم كه بهاری ظاهراً شاد را تداعی میكند. پس از آن، تابستانی از راه میرسد كه عشقهای كودكانه و آتشین و نورسیده، در آن جای خود را به تعهد و تفكر و حسابگری برای ساختن زندگی دادهاند و سرانجام نوبت پاییز میرسد كه فصل مرگ است. پاییز، فصلی است كه با رنگهای مُرده و فضای ماتمزدهاش، نمود روشنی است برای آنچه در دلهای این دو نفر میگذرد. آنچه در پایان برای تماشاگر مسجّل میشود این نكته است كه دیگر نمیتوان رابطهٔ گسسته را برقرار كرد. اولین نكتهای كه باعث ضعف این نمایش میشود، ریتم آن است. زمان نمایش، بسیار زیاد است و با نگاهی كلی میتوان دریافت كه كم شدن حدود ۳۰ دقیقه از زمان تقریباً ۹۰ دقیقهای این نمایش به موجزتر شدن آن كمك فراوانی میكند كه این، عامل ارتباط بهتر با مخاطب آن میشود. ساختار این نمایش، چهار پاره است و به گونهای پیش میرود كه كنار هم قرار گرفتن هر پاره تأثیر مهمی در ساخته شدن قسمت بعدی دارد از این رو نمیتوان هیچیك از بخشها را حذف كرد. اما راه حل این است كه از هر بخش، قسمتهای ایستا و بخشهایی را كه بار دراماتیك كمتر یا كنش و كشمكش كمتری دارند، حذف كرد. حذف شدن، برخی مونولوگهای طولانی و بدون اكت صحنهای، تعدیل كردن بحثهای میان زن و مرد كه گاهی (به تعبیر «ابراهیم مكی» برای اینگونه گفتوگوها) به «نق زدن» تبدیل میشود، میتواند كمك شایانی به سیر حركتی و استحكام ساختار نمایش بكند. نكته دیگر این است كه ساختار چهار پاره نمایش كه در شكل فصلها یا حال و هوای احساسی آنها، جای میگیرد، از دید كارگردان به درستی و به شكل نمایشی به تصویر كشیده نمیشود. به اعتقاد من، بهتر بود، هر فصل، از نظر طراحی صحنه، نور، رنگ و... سر و شكل خاصی را به خود میگرفت و حتی این امر، در میزانسن نیز اعمال میشد تا تأثیرگذاری بیشتری پیدا كند. استفاده از عوامل صحنه و زیباییشناسی رنگ و نور در ساختن چنین فضایی نقش اساسی بر عهده دارد. مثلاً به چهار فصل از لحاظ روانی و تأثیر ذهنی آن میتوان چهار رنگ نمایش داد و این خطكشی شدن فضا، میتواند به ذهن تماشاگر با كارگردان ختم شود. آدمهای این نمایش، گذشتهٔ خود را چنان در لفاف بیتوجهی پیچیدهاند كه در لحظاتی، باور میكنند، زن یا شوهر، كس دیگری بوده است و یكدیگر را تازه شناختهاند. نكتهای كه نویسنده سعی دارد بر آن تأكید كند، شاید فراموشی این آدمهاست. فراموشی در برابر آنچه بایست از آن درس بگیرند یا شاید فراموشی كه دوباره به نقطه صفر برسند و اشتباهات گذشته خویش را تكرار كنند. طراحی صحنه این نمایش در ابتدا ساده و معقول به نظر میرسد و میتواند در خلق فضای سرد زمستانی اولیه و بیاعتمادی و سكوت حاكم بر فضا، موفق باشد. اما هر چه از آغاز نمایش میگذرد، تأثیرگذاری آن كم و بهتدریج به فراموشی سپرده میشود. این امر از آنجا نشئت میگیرد كه این طراحی با توجه به حرفی كه نمایشنامه دارد و ساختار چهار فصل آن، قدرت كاركرد صحنهای ندارد و نمیشود در جریان اكت صحنهای یا در جریان تصویر كردن نمادهای تصویری در امر كارگردانی از آن بهره گرفت. از آنجا كه نمایشنامه، شدیداً وابسته به نمادگرایی و سمبلهای میان زن و مرد است و در جریان كارگردانی هم سعی نشده است، از این فضا خارج شود، ناگزیر طراحی صحنه نیز بایستی در خدمت تبیین ارزشها و زشتیهای مطرحشده در نمایشنامه و تم آن باشد. انسان به مثابه زندگی خویش، فصلها را با توجه به نشانههای روانی خویش تقسیمبندی كرده است و هر فرد بر اساس احساس و پیشزمینهٔ روانی رنگها و فضاسازی فصلها از آنها یاد میكند و اینجاست كه ساختن فضاهای استلیزه و كاملاً استوار بر ذهنیت كارگردانی، میتواند از به خطا رفتن اذهان تماشاگران جلوگیری كند. اما مهمتر از همه اینكه حضور آهنگسازی كارگردان و آهنگساز یك نمایش، توقعات بیشتری را در پی میآورد. به اعتقاد من، همانگونه كه فضاسازی متفاوت در صحنه میتوانست، به ارتباط بهتر تماشاگر با اثر منجر شود، ساختار متفاوت برای موسیقی هر اپیزود یا هر فصل، میتوانست به مسیر حركتی نمایش توان بیشتری بدهد. حتی اگر آهنگساز قصد داشت از تم ثابتی برای نشان دادن سكون و اثبات مشكلات این دو نفر بهره ببرد، میتوانست از ریتم متفاوت، سازهایی با رنگبندیهای مناسب یا تنظیم مجدد برای ساختن فضای دیگری استفاده كند.اولین نكتهای كه پس از دیدن نام «سعید ذهنی» به عنوان آهنگساز و كارگردان به ذهن من متبادر شد، این بود كه نمایشی در اوج موسیقی و با تكیه بر حركت و اكت موسیقایی را خواهم دید كه متأسفانه چنین نشد و سكون بیش از حدّ اثر و زمان طولانیاش، نكات مثبت آن را نیز تحت تأثیر خود قرار دادند. به هر حال این اثر با بازنگری و وسواسی بیشتر، میتواند به نمایشی قابل قبول بدل گردد.
مشهود محسنیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست