دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

عاقبت تمسخر پیامبر(ص)


عاقبت تمسخر پیامبر(ص)

حکم بن ابی العاص پدر مروان که فرزندانش بعدها به خلافت رسیدند، از دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) در مکه بودند. او در سالی که مکه به دست مسلمانان فتح شد، به ظاهر قبول اسلام کرد مسلمان شد، …

حکم بن ابی العاص پدر مروان که فرزندانش بعدها به خلافت رسیدند، از دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) در مکه بودند. او در سالی که مکه به دست مسلمانان فتح شد، به ظاهر قبول اسلام کرد مسلمان شد، ولی همیشه در پی اذیت و آزار پیامبر اکرم(ص) بود و به صور مختلف آن حضرت را رنج می داد.

از کارهای زشت او این بود که به منظور جاسوسی، در موقع تشکیل جلسات محرمانه، در گوشه ای پنهان می شد و تصمیماتی را که رسول اکرم(ص) به اتفاق اصحاب و یارانش درباره منافقین و مشرکین می گرفتند، در میان مردم فاش می کرد به اطلاع دشمنان اسلام می رساند.

گاهی سخنان آن حضرت را با حرکات و لحن مسخره آمیزی در مجالس منافقین بازگو می کرد حاضرین در مجلس را می خنداند و گاهی با جمعی از منافقین پشت سر پیغمبر اکرم(ص) حرکت می کرد و طرز راه رفتن آن حضرت را تقلید می نمود و با تکان دادن شانه ها و کج و راست کردن دست های خود با وضع مسخره ای منافقین را می خنداند.

رسول گرامی(ص) از گفتار و رفتار حکم بن ابی العاص آگاه بود، اما از روی بزرگواری نسبت به کردار حکم چشم پوشی نموده، گذشت می کرد، تا شاید او از حرکات زشت خود دست برداشته، پشیمان شده و متنبه گردد، ولی برعکس، حکم هر روز بر جسارت خود می افز ود و با جرات بیشتری به کار ناروایش ادامه می داد، به همین علت صبر حضرت به سر آمد و تصمیم گرفت این بار در مقابل او عکس العمل نشان داده، برخورد نماید.

یک روز پیامبر اکرم(ص) از جایی عبور می کرد، حکم بن ابی العاص مثل همیشه از پشت سر حضرت به راه افتاد و با تکان دادن سر و دست، شروع کرد به مسخره کردن، در همین موقع ناگهان پیامبر گرامی(ص) برگشت و رو در روی حکم ایستاد و با شدت به او فرمود: «ای حکم! امیدوارم همیشه همین طور باشی». حکم بن ابی العاص با شنیدن این جمله چنان ضربه ای به روح و اعصابش وارد شد که ناگهان بر تمام اعضای پیکرش رعشه افتاد و برای همیشه به همان حرکت زشت مسخره آمیز مبتلا گردید به طوری که تا زمان مرگش همیشه در حال ارتعاش بود و بدنش رعشه داشت. پیامبر اکرم(ص) بعد از این برخورد و عکس العمل، حکم را لعنت کرد و او را از مدینه به شهر طائف تبعید نمود.(۱)

۱- بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۶۸