چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

فاصله بودن و نبودن تنها یک قدم است


فاصله بودن و نبودن تنها یک قدم است

نگاهی به پیوند و اهدای عضو در بیماران مرگ مغزی

زندگی جاده ای است یک طرفه که ما مسافران آن هستیم، راه هر کس در نقطه ای از این جاده به بن بست میر سد، اما راه برای دیگران هنوز ادامه دارد، وقتی قرار است هجرانی رخ دهد، قلبی می تواند دوباره در سینه ای بتپد که مفهوم انسانیت همیشه زنده بماند و آدمیان بدانند که مهر چیست و محبت کجاست؟ وقتی قلبی در سینه ای می تپد، می تواند همانند باران صمیمی و همانند خورشید مهربان باشد و آنقدر بخشنده باشد که بتواند در دنیایی که عصا از دست کور می گیرند، چشمانش را به آن کور بدهد تا پشت سر عصایش گریه نکند، دلها در اینجا آنقدر بزرگ است که می تواند عشق به هر کس را در خود جای دهد.

دل در اینجا فروختنی نیست، آن را به هر کس که بدانند فردا طلوعی خواهد داشت حتی اگر او نباشد می توانند هدیه کنند، چون آن کس که خود یافته است که بنی آدم اعضای یکدیگرند، پس با خواست خدا او لایق تولدی دوباره است و اعضایی که امین آنها بوده است را برای زندگی مجدد به دیگران امانت می دهد. ای آنکه رسم امانت داری می دانی! بیا تا عادت به رسمی تازه کنیم... بیا تا از گلزار عافیت تنها گل نفس را برچینیم و به تلخ ترین لبخند کودکی هدیه دهیم که در زندگی رنج بارش، تنها عضوی کم دارد!

آرام روی تخت و زیر دهها لوله و سیم و دستگاه خوابیده است و کروبیان منتظر قدوم مبارکش هستند، دیگر چند قدمی بیشتر تا بهشت نمانده است. آسمانیان هلهله کنان مقدم مهمان تازه وارد را به انتظار نشسته اند و زمینیان از غم از دست دادن عزیزشان اشک می ریزند، اشکی از فراق و اشکی از سر شوق حیات، غمی به خاطر جدایی و شادی و سروری از روی ثواب و انسان دوستی این وصف حال خانواده ای است که با اهدای عضو عزیز از دست داده، جان چندین بیمار و عزیز دیگر را نجات می دهند چون آنها می دانند مرگ پایان زندگی دنیوی است، ولی می توان آن را به آغازی زیبا تبدیل کرد.

آیا تا بحال با بیماری که نیازمند دریافت عضو پیوندی می باشد و فاصله بین بودن و نبودنش یک قدم است برخورد کرده اید؟ آیا خانواده ای را پس از فوت عزیزشان به علت فراهم نشدن به موقع عضو پیوندی ملاقات کرده اید؟ آیا می دانید در درمان نارسایی برخی از اعضا همچون قلب و ریه پیوند، تنها درمان مؤثر است؟ آیا تاکنون به این فکر کرده اید هر فرد پس از اهدای اعضای خویش می تواند سبب نجات یا ارتقای سلامتی بیش از ۵۰ نفر شود و چه آغازی زیباتر از این می توان متصور شد! در گزارش پیش رو به ضرورت بررسی پیوند اعضا و اهدای عضو در بیماران مرگ مغزی می پردازیم.

● واحد فراهم آوری اعضای پیوندی

ساعت ۳۰/۱ ظهر روز دوشنبه- بیمارستان مسیح دانشوری، واحد فراهم آوری اعضای پیوندی جایی که خانواده جمشید تبرداران منتظرند تا مدارک مربوط به اهدای اعضای بدن مرحوم را امضا کنند. جمشید در تاریخ ۱۷/۱۱/۸۸ به علت فشار خون بالا، دچار سکته مغزی و در بیمارستان گلستان بستری می شود و پس از ساعتی دچار مرگ مغزی می گردد و با رضایت خانواده جهت اهدای عضو نیز به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل می شود.

همسر، پسر، برادر و خواهر مرحوم جهت رضایت در جلسه ای با حضور نماینده پزشکی قانونی، رئیس واحد فراهم آوری پیوند اعضا و پزشکان متخصص حضور به هم می رسانند و در فضایی بسیار معنوی فرم های لازم را مهر و امضاء می کنند و با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد پرونده جهت پیوند اعضا وارد مرحله تازه ای می شود، شناسنامه جمشید تبرداران باطل شد، اما چندین شناسنامه دیگر نیز احیا گردید.

به اتفاق عکاس و با راهنمایی مددکار واحد فراهم آوری پیوند اعضا بر بالین بیمار می رویم. آرام و بی صدا خوابیده است، تنفس، ضربان قلب و کلیه ها همه توسط دستگاههای مختلف در حال فعالیت هستند پزشکان متخصص به طور مرتب موارد را بررسی می کنند، کوچکترین خطا و اشتباهی نباید رخ دهد، نمی توانیم زیاد در آی سی یو بمانیم، فضا نباید آلوده گردد.

همسر و فرزند برای آخرین دیدار و وداع با عزیزشان وارد می شوند، صدای شیون فضا را پر می کند، زن سرش را روی تخت و پایین پای همسر می گذارد، اشکهای غلطان پهنای صورتش را می پوشاند، آخرین دست نوازش را بر موهای پرپشت همسرش می کشد، دستهای لرزانش را روی پاهای متورم شوهر می گذارد و از صبوری و مهربانی اش یاد می کند، دستانش را برای آخرین بار می بوید و می گرید و واگویه می کند، ضجه می زند و... برای آخرین بار دستهاش را به سوی شوهرش دراز می کند ولی حسرت لمس دستهایش به دل انگشتانش ماند. میلاد تبرداران ۱۵ سال بیشتر ندارد او شاید در این سن کم پدرش را از دست داده باشد

اما با این اطمینان که قلب پدرش همچنان در سینه ای دیگر می تپد برای آخرین وداع و دیدار با پدر وارد می شود، گریه اش بند دلم را لرزاند وقتی جسم پدر را زیر آن همه دستگاه و لوله دید، بغض فرو خورده اش سر باز می کند، شانه های لرزانش، قامت رعنایش را خم می کند و سر بر سینه پدر می گذارد و... او برای آخرین دیدار آمده است، آخرین وداع، وداعی که می داند خیلی زودجایش را حیاتی دیگر پرخواهد کرد، این بزرگ مرد کوچک، کاری خدایی کرد که امیدواریم خداوند به پاداش این کار خیر صبر و اجر جزیل به او و مادرش عطا فرمایند.

● می خواهم پدرم را به بهشت بفرستم

نسرین کرمی که ۳۴ سال سن دارد و همسرش را در سن ۴۴سالگی از دست داده است پس از کمی آرامش علت مرگ مغزی همسر را فشار خون بالا و پاره شدن رگهای مغزی عنوان می کند و در مورد این حرکت خداپسندانه و اهدای اعضای قایل پیوند همسرش در گفت وگو با گزارشگر کیهان می گوید: «دوست دارم برای همسرم ثواب بخرم، می خواهم قلبش در سینه بیماری که نیازمند است باز هم بتپد.»

همسر مرحوم تبرداران ضمن اینکه اشکهای روی گونه اش را پاک می کند در ادامه می گوید: «جمشید همیشه در کارهای خیر پیش قدم بود و برای کمک به دیگران داوطلب می شد و لذا ما هم این کار را برای رضای خدا، نجات جان بیماران و شادی روح آن مرحوم انجام دادیم تا شاید باقیات و صالحاتی برای او به یادگار بگذاریم.»

و میلاد تنها فرزند مرحوم هم در گفت وگویی کوتاه انگیزه این حرکت خدا پسندانه را خدمت به همنوع عنوان می کند و در حالی که خیره به دوردست می نگرد و اشک می ریزد، و فقط در یک جمله چنین می گوید: «می خواهم پدرم را به بهشت بفرستم.»

آقای مهدی کرمی برادر خانم مرحوم تبرداران که از غم از دست دادن شوهر خواهر خود به شدت متأثر شده است در ادامه صحبتهای خواهرزاده خود می گوید: «من طعم یتیمی را در کودکی چشیده ام به همین دلیل به خواهر گفتم به جای اینکه جسد همسرت در زیر خاک بپوسد و از بین برود، بهتر است با اهدای اعضا و جوارح، جان بیماران نیازمند را از مرگ حتمی نجات دهیم تا به این ترتیب مادری بی فرزند نشود، کودکی بی پدر نگردد و جوانی آرزو به دل نباشد.»

وی می گوید: «امیدوارم روزی آنقدر فرهنگ جامعه ما بالا برود که در کیف تک تک ما یک کارت اهدای عضو در کنار کارتهای اعتباری دیگر قرارگیرد.

● مرتبه والایی از اثیار

امتحان سختی است باید از زیباترین عشق زندگی ات بگذری، وقتی هنوز نفس می کشد اما مرگ مغزی یعنی همه چیز تمام شده است و آخرین وداع چه سخت است. البته به خانواده های عزیزان از دست داده اما دلی به وسعت دریا، باید گفت با شما از مرگ نمی توان گفت چون همیشه عزیز سفر کرده تان در قلبها و یادها زنده و جاوید است. یک شناسنامه باطل می شود ولی چند انسان دیگر اعم از پیر و جوان، زن و مرد و کودک و خردسال زندگی دوباره ای را آغاز می کنند.

دکتر حمید کریمان عضو کمیته پیوند دانشگاه شهید بهشتی و نماینده پزشکی قانونی، بعد از اینکه از خانواده مرحوم تبرداران جهت پیوند اعضا امضا می گیرد، در گفت وگو با گزارشگر کیهان در مورد روند کاری اهدای عضو بیماران مرگ مغزی چنین می گوید: «چنانچه فردی دچار مرگ مغزی شود، تشخیص های اولیه بالینی مبنی بر اینکه فرد دچار مرگ مغزی شده روی آن صورت می گیرد و وقتی خانواده جهت اهدای اعضا ابراز تمایل کرد تا چنانچه اعضایی که قابل استفاده است، اهداء شود، روند بررسی و تشخیص قطعی مرگ مغزی در بیمارستانهای تخصصی انجام می شود.»

دکتر کریمان می گوید: «ابتدا آزمایشهای تخصصی، آنژیوگرافی، اکو و تمام تستهای مراحل تشخیصی که لازم است صورت می گیرد تا مشخص شود فرد دچار مرگ مغزی شده است. پس از اطمینان از اینکه مرگ مغزی برای فرد حادث شد، بار دیگر توسط ۴پزشک مستقل از تیمهای درمانگر تایید می شود و اعضای هیئت علمی و اعضای متخصصین دانشگاهها جداگانه بیمار را معاینه و آزمایشات را مورد بررسی قرار می دهند و پس از اینکه مرگ مغزی برای همه محرز شد، بیمار کاندید پیوند اعضا می شود.»

نماینده پزشکی قانونی در ادامه می گوید: «زمانی ما این اجازه را داریم که از پیوند استفاده کنیم که بیمار در زمان حیات وصیت نامه کتبی داشته باشد یا اینکه عضو انجمن پیوند اعضا باشد و کارت آن را در زمان حیات پرکرده باشد. البته داشتن این کارت به تنهایی صرفا مجوزی برای اهدای عضو نیست و اگر فرد دچار مرگ مغزی شود، باز هم بستگان درجه یک از جمله پدر، مادر، همسر و فرزندان باید رضایت کامل داشته باشند یا اینکه کارت اهدای عضو به صورت محضری به تایید رسیده باشد. بنابراین صرف داشتن کارت برای اهدای عضو کافی نیست و لذا برای حفظ احترام از خانواده بازمانده، اخذ رضایت می شود و چنانچه خانواده رضایت خود را اعلام نمایند یک جلسه قانونی در همین محل یعنی واحد فراهم آوری پیوند اعضا برگزار می شود که در نهایت پس از امضا تمام بستگان، رضایت نامه به تایید نماینده پزشکی قانونی می رسد و سپس کارهای اداری و فعالیتهای قانونی جهت اهداء عضو انجام می گیرد و بیمار نهایتا برای آزمایشهای بالینی و پیوند اعضایی که قابلیت اهداء دارند به بخش جراحی منتقل می شود و پس از پایان کار و جراحی های پلاستیکی و پرکردن محل عمل بوسیله پروتز جنازه با احترام کامل جهت خاکسپاری به خانواده تحویل می گردد.»

دکتر کریمان با اشاره به اینکه ۳سال به عنوان نماینده پزشکی قانونی با این مرکز همکاری می کند ثبت چنین لحظاتی را بسیار غرورآفرین می داند و تصریح می کند: «این صحنه ها و لحظه ها بسیار تأثر برانگیز می باشد چنانچه گویی هنوز در دنیای پیرامون ما انسانهای ایثارگری هستند که وقتی می بینند و مطمئن می شوند عزیزترین دلبندشان قابلیت حیات و ادامه زندگی در این دنیا را ندارد و پیمانه اش پر شده است، اجازه می دهند اعضای بدن عزیزشان به افراد نیازمندی پیوند شود که عملا از فعالیت طبیعی و روزمره زندگی محروم هستند و با هر عضوی از این پیوندها که از بدن دلبندشان برداشته می شود، یک فرد به دنیا بازگردانده می شود و یک زندگی فعال و نویی را به او می دهند.»

دکتر کریمان می گوید: «وقتی برچسب مرگ مغزی بر بیماری خورده می شود، اطرافیان بطور قطع و یقین بدانند که دیگر هیچ برگشتی در کار نیست و هر عضوی از بدن بیمارشان می تواند جان بیمار دیگری را نجات دهد و مطمئن باشند که با این عمل خیرخواهانه باقیات و صالحاتی نیز برای فرد متوفی به جا می گذارند.»

● مرگ مغزی چیست؟

مرگ مغزی معمولا به دنبال ضربه شدید به سر از جمله در تصادفات رانندگی یا سقوط از ارتفاع، غرق شدگی، مسمومیت، سکته مغزی و خونریزی داخل مغز ایجاد می شود.

دکتر محمدعباسی راد متخصص بیهوشی در گفت وگو با گزارشگر کیهان در توضیح بیشتر این مطلب می گوید: « هرگونه آسیب شدید به مغز می تواند منجر به تورم بافت آن شود. از آنجایی که مغز در یک فضای بسته (استخوان جمجمه) قرار دارد و جایی برای افزایش حجم ندارد، به اجبار به بخش های پایین تر سیستم عصبی (ساقه مغز) فشار آورده و مانع از رسیدن جریان خون به قسمتهای بالایی شده و بیش از پیش مانع اکسیژن رسانی می شود.»

دکتر عباسی راد در ادامه می گوید: «امروز به کمک دستگاههای پیشرفته تنفس مصنوعی، پس از مرگ مغزی، قلب تا مدتی به فعالیت خود ادامه می دهد و به اعضای دیگر اکسیژن می رساند، در حالیکه بافت مغز و ساقه مغز (که وظیفه کنترل تنفس و ضربان قلب را برعهده دارند) از این ماده حیاتی محروم مانده و دچار تخریب غیرقابل برگشت می شوند.»

وی با اشاره به اینکه بیمار مرگ مغزی هیچ احساسی از جمله درد و اندوه نداشته و امکان بهبودی و بازگشت مرگ مغزی هم به هیچ عنوان وجود ندارد، تاکید می کند: «در مرگ مغزی خون رسانی به مغز متوقف شده و اکسیژن رسانی به آن انجام نمی گیرد. مغز تمام کارکرد خود را از دست می دهد و دچار تخریب غیرقابل برگشت می گردد.

دکتر عباسی راد با این توضیح که بیمار مرگ مغزی صحبت نمی کند، نمی بیند و به هیچ یک از تحرکات خارجی پاسخ نمی دهد خاطرنشان می سازد: «ضربان قلب به کمک دستگاه تنفس مصنوعی ادامه می یابد تا اعضای اهدایی جهت پیوند در شرایط مطلوب حفظ شوند.»

● تولدی دوباره در قلبها

دکتر کتایون نجفی زاده رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز در گفت وگو با گزارش روز کیهان با اشاره به اینکه واحد پیوند اعضا دانشگاه شهید بهشتی از سال ۱۳۸۳ با هدف شناسایی موارد مرگ مغزی در سطح دانشگاه شهید بهشتی و کسب رضایت از خانواده های بیمار جهت اهدای عضو راه اندازی شده است، در توضیحات بیشتری چنین می گوید: «در این واحد شناسایی بیمار مرگ مغزی مراحل قانونی اهداء عضو، و تأیید مرگ مغزی همچنین عمل اهدا عضو و نجات بخشی جان بیماران نیازمند پیوند عضو صورت می گیرد.»

دکتر نجفی زاده می گوید: «از زمان آغاز به کار واحد، تاکنون شاهد اهدای اعضای ۱۹۲ بیمار مرگ مغزی بوده ایم که با رضایت بازماندگان آنان به خانواده بزرگ اهدای عضو پیوستند.»

وی با بیان اینکه این بیماران با تابلوی مرگ مغزی با دنیای فانی وداع کرده اند، اما تولدی دوباره در قلبها و در جهانی دیگر از جنسی دیگر یافتند، نتیجه این ۱۹۲ مورد اهدای عضو در واحد فراهم آوری را ۵۵۹ مورد عضو پیوندی عنوان کرده و می گوید: «ماحصل این ۱۹۲ مورد اهدا ۱۵۴ پیوند کبد، ۱۷ پیوند ریه، ۸۰ پیوند قلب و ۳۰۸ پیوند کلیه می باشد و این افراد به خانواده بزرگ اهدای عضو ایران پیوستند که نامشان در تاریخ پزشکی جاودانه شده است.»

دکتر نجفی زاده در ادامه به سه مرحله شناسایی فراهم آوری اعضا اشاره می کند و می گوید: «اولین راه رابطین پیوند هستند. ما در هر بیمارستان یک رابط داریم که معمولا سرپرستار یا یکی از پرسنل آی سی یو می باشد که با هماهنگی ریاست بیمارستان انتخاب شده است و در صورت داشتن بیمار مرگ مغزی واحد را مطلع می نماید.»

وی می گوید: «تماس مستمر که توسط هماهنگ کننده به صورت تماس تلفنی با تمام بیمارستانهای تحت پوشش انجام می گیرد، نیز یکی دیگر از شیوه های شناسایی بیماران مرگ مغزی می باشد، همچنین سرکشی متناوب هماهنگ کننده به صورت مراجعه حضوری سرزده به بیمارستانهای تحت پوشش هم آخرین راه شناسایی است.»

دکتر نجفی زاده در ادامه می گوید: «پس از اطلاع از وجود بیمار مرگ مغزی هماهنگ کننده واحد فراهم آوری در اسرع وقت به بیمارستان مبدا مراجعه می کند و معاینات اولیه جهت تایید مرگ مغزی را انجام می دهد و در صورت شک به مرگ مغزی، نوار مغزی گرفته می شود.»

رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی می گوید: «مرحله رضایت انتقال و انتقال یکی دیگر از کارهای این واحد می باشد که در این مرحله، در صورت تأیید اولیه مرگ مغزی، از اولیاء دم یا بستگان درجه یک بیمار رضایت انتقال وی جهت آزمایشهای تخصصی برای تأیید قطعی مرگ مغزی گرفته می شود و پس از انجام امور ترخیص، بیمار با یک آمبولانس مجهز به آی سی یو به همراه متخصص بیهوشی از بیمارستان مبدا به واحد فراهم آوری اعضای پیوندی منتقل می گردد و این مرحله بسیار حساس می باشد.»

دکتر نجفی زاده با اشاره به اینکه ۵۶ بیمارستان ICUدار در مراکز درمانی شهید بهشتی جهت شناسایی بیماران مرگ مغزی فعالیت می کنند به ذکر مراحل دیگر کارهاروست (اهدای عضو) می پردازد و ادامه می دهد: «در مرحله بعدی یعنی نگهداری و تأیید، یک تیم متشکل از چهار پزشک متخصص مورد تأیید وزارت بهداشت، یک متخصص اعصاب، متخصص جراحی مغز و اعصاب و یک متخصص داخلی و بیهوشی، در دو مرحله بیمار را ویزیت نموده و با انجام تست های لازم مرگ مغزی وی را تأیید و یا رد می نمایند. همچنین همزمان با انجام اقدامات مربوط به تأیید قطعی مرگ مغزی، بررسی های لازم جهت تعیین سلامت اعضای مختلف بدن وی انجام می شود تا اعضای قابل پیوند شناسایی شوند و در نهایت با اطلاع به مرکز مدیریت پیوند، هماهنگی های لازم با بیمارستانهای دریافت کننده اعضا انجام می گردد.»

دکتر نجفی زاده می گوید: «پس از تأیید مرگ مغزی با حضور بستگان بیمار مرگ مغزی و متخصص پزشکی قانونی به عنوان نماینده قوه قضائیه، روانشناس، هماهنگ کننده و مددکار واحد پیوند جلسه ای برگزار می شود و مدارک توسط نماینده پزشکی قانونی تأیید می شود و رضایت نهایی برداشت اعضا در حضور نماینده پزشکی قانونی از خانواده بیمار مرگ مغزی گرفته می شود.»

با اهدای اعضای بدن یک کودک۴ ساله که دچار مرگ مغزی شده بود، ۳ بیمار نجات دوباره گرفتند. اعضای بدن این کودک که در سانحه تصادف دچار مرگ مغزی شده بود، به ۲ بیمار کلیوی ۱۶و ۷ ساله و یک بیمار ۸ ساله که از ناحیه کبد دچار مشکل شده بود، اهدا شد.

روزهای خوب خدا با ظاهر تلخ و شیرین یکی پس از دیگری می آید و می رود با انواع حوادثی که ما را با آنها درگیر می کنند، اینکه چه اتفاقی برای هرکدام از ما می افتد، مهم نیست، مهم این است که بهترین برخورد با هرکدام از آنها صورت گیرد. آن وقت می توان فهمید که خیلی از وقایع با وجود ظاهر تلخی که دارند، چه نتایج مثبتی برایمان داشته اند و انگار هریک هدیه ای از طرف خداوند بوده اند اما روزهای خوب خدا با هزاران هدیه بازنشده در پیش روی شماست.

شاید کم و بیش خبرهای اهدای عضو بیماران مرگ مغزی را در روزنامه ها خوانده و یا ازطریق رسانه های جمعی شنیده و یا با بیماران مرگ مغزی برخورد کرده باشید. بیمارانی که دیگر قادر به ادامه حیات نیستند و به نوعی دار فانی را وداع کرده اند و فقط اعضا و جوارحشان تا چند روز پس از مرگ مغزی توسط دستگاه فعال است و سپس جسم مادی به زیر خروارها خاک می رود و می پوسد، اما با اهدای اعضای قابل پیوند علاوه بر اینکه نام این بیماران جاودانه می ماند، ضمنا خانواده هایی هم از یتیمی، بی مادری و بی فرزندی نجات پیدا می کنند و تولدی دوباره می یابند.

البته هنوز این باور غلط در بین برخی از مردم رایج است که ممکن است در صورت ابتلا فرد به مرگ مغزی معجزه ای رخ دهد و بیمار از مرگ نجات یابد، اما پزشکان این باور غلط را کاملا مردود می دانند چون مرگ مغزی با کما و حالت بیهوشی کاملا متفاوت است و در علم پزشکی نیز مرگ مغزی مساوی با مرگ دایمی است.

● کما همان مرگ مغزی است؟

دکتر فریبا قربانی معاون واحد فراهم آوری و مسئول اهدای عضو دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در گفت وگو با گزارشگر کیهان درپاسخ به این سؤال که چرا در مرگ مغزی بیمار تا مدتی دارای ضربان قلب و تنفس است، چنین می گوید: «قلب تا زمانی که دارای اکسیژن رسانی باشد به ضربان خود ادامه می دهد. در بیمار مرگ مغزی، دستگاه تنفس مصنوعی اکسیژن لازم را برای ضربان قلب فراهم خواهدکرد و به محض جداکردن دستگاه از بیمار، قلب هم از کار خواهد افتاد.»

وقتی از او می پرسیم آیا کما همان مرگ مغزی است، اینطور پاسخ می دهد: «کما در واقع یک نوع اختلال کارکرد مغز است و شخص دچار کاهش شدید سطح هوشیاری می گردد و به هیچ نوع از تحریکات پیرامونش پاسخ نمی دهد. همچنین در کما شانس بهبود برای برخی بیماران وجود دارد، درصورتی که در مرگ مغزی، مرگ حتمی و غیرقابل برگشت است.»

دکتر قربانی در ادامه با اشاره به تفاوتهای زندگی نباتی و مرگ مغزی چنین می گوید: «زندگی نباتی، همان مرگ مغزی نیست، این وضعیت تقریبا همیشه در پی کما رخ می دهد. با اینکه شخص بیدار به نظر می رسد و چشمانش باز است و دارای یک سری حرکات غیرارادی اعضای خویش است، هیچ عملکرد ذهنی و شناختی ندارد.»

وی می گوید: «بیماران نباتی در واقع بیمارانی هستند که بدنبال آسیب شدید مغزی برای سالهای متمادی زنده می مانند و به نظر هوشیارند، بدون اینکه با محیط پیرامون خود ارتباطی برقرارکنند.»

خانم دکتر قربانی درپاسخ به این سؤال که آیا مواردی از مرگ مغزی بوده است که بهبود یافته باشد، چنین می گوید: «خیر، امکان بهبود و بازگشت بیمار مغزی به هیچ عنوان وجود ندارد، مواردی را که شنیده اید فرد دچار مرگ مغزی شده و سپس بهبود یافته در واقع مرگ مغزی نبوده است. این بیمار در کمای عمیق بوده ولی نزدیکان آنها به دلیل آگاهی ناکافی چنین برداشت نادرستی دارند.»

وی با اشاره به اینکه آمار رضایت خانواده های بیماران مرگ مغزی به اهدای عضو در طول فعالیتهای واحد فراهم آوری اعضای پیوندی از ۱۰ درصد به ۳۳ درصد افزایش یافته است، می گوید: «با تلاش واحدهای فراهم آوری اعضای پیوندی سراسر کشور سالانه حدود ۱۴۰-۱۲۰ بیمار مرگ مغزی، پس از شناسایی و اخذ رضایت از خانواده هایشان به بیماران نیازمند پیوند عضو، زندگی دوباره می بخشند و امیدواریم با فعالیت روزافزون واحدهای فراهم آوری اعضای پیوندی در سراسر کشور و آگاهی بیشتر خانواده ها با بیماری مرگ مغزی، شاهد شناسایی هرچه بیشتر اهداءکنندگان مرگ مغزی و به دنبال آن تعداد بیشتر موارد اهدای عضو در کشور باشیم.»

این عضو کمیته فراهم آوری اعضای پیوندی با اشاره به اینکه فعالیت دراین مجموعه برای ما یک لطف از جانب خداوند می باشد، اظهار می دارد. «حضور خانواده های بیماران مرگ مغزی که جهت پیوند اعضای عزیزانشان در این محل جمع می شوند، برای ما مثل برگزاری مراسم ختم و سوگواری بسیار مهمی است که با سوگواری های دیگر کاملاً متفاوت است. و ما به کرات در مراسم ختم این عزیزان شرکت می کنیم و این را برای خود یک توفیق بزرگ می دانیم.»

وی در ادامه می گوید: «صحنه کامل اهدای عضو مثلثی را تشکیل می دهند که دو ضلع آن را عضو دهنده و گیرنده پرمی کنند و هماهنگ کنندگان پیوند نیز ضلع سوم این مثلث را تشکیل می دهند و در حلقه میانی آن بیماران نیازمند هستند که تلاش برای نجات این بیماران در راس و قله این هرم قرار دارد.»

دکتر کتایون نجفی زاده رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی هم در گفت وگو با گزارشگر کیهان با بیان اینکه اعضایی مثل قلب، ریه، کبد، کلیه ها، پانکراس و روده، نسوج که شامل مفصل، دریچه قلب و عروق و تاندون عضلات و مفاصل استخوانی قابلیت پیوند دارد، می گوید: «از مرحله شروع تا پایان اهدای عضو یک تیم ۸۰ نفره فعالیت می کنند که همگی از تجربه و اطلاعات لازم و کافی برخوردارند و سعی می کنند کار پیوند با موفقیت و در کمال آرامش صورت گیرد.»

وی راز موفقیت پیوند اعضا در بیمارستان دکتر مسیح دانشوری را هم صدایی و یکدلی اعضا و

کار گروهی عنوان می نماید و می گوید: «با تلاش همه دوستان بود که توانستیم پیوند اعضا و مخصوصاً پیوند ریه را که یکی از سخت ترین نوع پیوند در دنیا می باشد، در اینجا انجام دهیم. پیوندی که بسیاری از مراکز درمانی دنیا آن را شروع کردند، اما نیمه کاره رها کردند و ما در عرض ۹ سال نشان دادیم که با موفقیت از عهده این کار عظیم برمی آئیم و تا الآن ۳۴ مورد پیوند ریه نیز انجام داده ایم.»

● قلبها دریچه مهربانی می شوند

کلمات نایافتنی است برای توصیف دل بزرگت که بخشی از وجود من متعلق به وجودت است، قلبت دریچه مهربانیها و خوبی هاست و با دستان لطیفت به دلم رنگ محبت زده ای، نقش خاطره ای زده ای که تا ابد از ذهن هیچ کس پاک نخواهد شد. می دانم داغی بزرگ و سنگین در غم از دست دادن عزیزتان بر دل دارید، اما شما مادر، پدر و همسر گرامی زیباترین هدیه را برای دلبندتان انتخاب کرده اید، هدیه ای به نام عاقبت به خیری و دری از درهای بهشت را برای او گشوده اید و عزیزتان جایی جز بهشت برین ندارد.

این زبان حال قاسم لطفی، رضا حاجی مهربابایی و دیگر کسانی است که قلب عزیز دیگری در سینه شان می تپد و ریه های امین دیگری را به امانت گرفته اند و خوب امانتداری می کنند.

قاسم لطفی ۴۴ سال سن دارد و دارای ۴ فرزند می باشد. او گچ کار است و حین کار دچار تنگی نفس می شود و جهت مداوا و معاینات پزشکی به دکتر مراجعه می کند که پزشکان متوجه بیماری نادری در وی می شوند. قلبش به شدت بزرگ شده و ۸۵ درصد قلبش نیز از بین رفته بود و تنها راه معالجه پیوند قلب اعلام شده بود.

لطفی در مورد احساسش از اینکه قلب دیگری در سینه او می تپد به گزارشگر کیهان چنین می گوید: «از زمان شروع بیماری تا پیوند قلب فقط ۲ ماه طول کشید و این را چیزی جز امتحان الهی و لطف خداوند نمی توانم بدانم، براستی اگر خداوند بخواهد می تواند شیشه را در بغل سنگ هم نگه دارد. من فقط ۱۵ درصد قلب داشتم و چیزی از عمرم باقی نمانده بود، اما دست تقدیر به گونه ای دیگر برایم رقم خورد و هم اینک قلب جوان ۲۲ ساله «محمدعلی قیدی» در سینه ام می تپد که هر شب و روز و هر لحظه همسر و فرزندانم دعاگوی خانواده و مادر داغدارش هستند.»

آقای لطفی با اشاره به اینکه هنوز موفق به دیدار خانواده او نشده است، و برای فرارسیدن آن لحظه شماری می کند، می گوید: «با توجه به اینکه خانواده آقای قیدی را ندیده ام اما پدر و مادرش را همچون پدر ومادر خودم می دانم و می خواهم جای خالی فرزندشان را برای آنها پر کنم.»

لطفی در ادامه ضمن تشکر از واحد فراهم آوری اعضای پیوندی از هزینه های بالای درمان و گرانی داروها گله مند است و می گوید: «با توجه به اینکه دیگر قادر به ادامه کار سنگین نمی باشم تهیه دارو آن هم از بازار آزاد و بدون دفترچه برای بیمارانی مثل من بسیار گران و هزینه بر می باشد لذا در همین جا از مسئولان وزارت بهداشت می خواهم با توجه به اینکه بیماری ما جزو بیماریهای خاص نیست، حداقل داروهایمان نیز تحت پوشش بیمه قرار گیرد.»

● کودک ۴ ساله کوچکترین بیمار اهدای عضو

کوچکترین بیمار مرگ مغزی که اسمش در لیست اعضای پیوندی ثبت و جاوید شده ۴ ساله و بیشترین سن بیمار مرگ مغزی ۶۰ ساله می باشد.

آمنه رستمی مدیر واحد فراهم آوری اعضای پیوندی و روانشناس در گفت وگو با گزارشگر کیهان به شرایط سنی عضودهنده در بیماران مرگ مغزی اشاره می کند و می گوید: «دامنه سنی دهنده عضو از یک نوزاد تازه متولد شده تا بالای ۶۵ سال می باشد که به میزان کارایی ارگان و نیاز گیرنده بستگی دارد.»

رستمی می گوید: «مهمتر از سن بیمار میزان کارایی ارگان می باشد که این امر موجب شده که در دهه اخیر به موازات افزایش ۳۰ درصدی در اهدای عضو از مرگ مغزی، افزایش ۵۳ درصدی در اهداکنندگان با سن بالای ۶۵ سال ایجاد گردد.

وی ادامه می دهد: «سن ایده آل برای اهدای عضو بین ۵۰ تا ۱۰ سال است، ولی مرگ و میر بیماران کاندید پیوند در لیست انتظار، لزوم استفاده از ارگان های دهنده های با سن بالاتر را ضروری می نماید.» وقتی نظر خانم رستمی را درمورد سختی کار و فشارهای روحی وارده از محیط و دیدار با خانواده های داغدار جویا می شوم، لبخندی می زند و می گوید: «زمانی ما شاهد مرگ عزیزانی هستیم که با هزاران امید و آرزو دارفانی را وداع می کنند بسیار متأثر می شویم، اما در مقابل وقتی با خانواده هایی که با پیوند اعضاء دوباره حیات عزیزشان را می بینند و اشک شوق می ریزند، دل ما هم شاد می شود و این خستگی و سنگینی کار را سبک می نماید.»

وی به عنوان مصداق، به اهدای عضو جوان نخبه ۱۷ساله که در اثر سانحه دچار مرگ مغزی شده بود اشاره می کند و می گوید: «خانواده این جوان آنقدر با آرامش مسیر پیوند و مراحل کار اهدای عضو را طی کردند که ما هم آرامش یافتیم. پدر و مادر جوان می گفتند که این هدیه ای بود از طرف خداوند که به ما تحویل داده بود و ماباید آن را به دیگری تحویل دهیم.»

نظر مدیر واحد فراهم آوری اعضای پیوندی را درمورد مسئله فرهنگ سازی اهدای عضو بیماران مرگ مغزی می پرسم که در پاسخ با اشاره به اینکه کارگاه های آموزشی مرگ مغزی در برخی بیمارستان ها دائر شده است می گوید: «در ۳۷ بیمارستان آی سی یودار کارگاه های آموزشی هر ۲ ماه یک بار برگزار می شود تا پرسنل نسبت به موضوع آگاهی کامل داشته و بتوانند برخوردی مناسب با خانواده های بیماران مرگ مغزی داشته باشند.»

وی چاپ بروشورها و تیزرهای تبلیغاتی را هم از اقدامات مؤثر واحد، جهت آگاهی مردم نسبت به اهدای عضو می داند و ادامه می دهد: «در راستای فرهنگ سازی بیشتر اهدای عضو در بیماران مرگ مغزی، از سال ۱۳۸۳ تاکنون، هرساله جشنی باعنوان «جشن نفس، جشن زندگی» با حضور خانواده های اهداکننده عضو بیماران مرگ مغزی، گیرندگان اعضای پیوندی و بیماران نیازمند اعضا، برخی ازمسئولان، هنرمندان، ورزشکاران، خیرین و علاقه مندان برگزار می شود.» همچنین مسابقه های نقاشی، عکس، کاریکاتور، شعر و داستان کوتاه و فیلم با موضوع پیوند اعضا هم برگزار می گردد.»

● همایش نفس

به منظور بررسی راهکارهای نو در پیوند اعضا همایش «نفس» به همت واحد فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و جمعیت حمایت از پیوند اعضای کشور در تهران برگزار شد که دکتر ولایتی رئیس بیمارستان مسیح دانشوری نیز در این همایش در سخنانی چنین می گوید: «قانون پیوند اعضاء در مجلس شورای اسلامی از سال ۱۳۸۱ تصویب شد. موضوع پیوند اعضا در دنیا به سرعت گسترش یافت و در ایران نیز باتوجه به مسابقه کوتاهش رشد خوبی کرده، اما همچنان نیاز است فرهنگ سازی در این زمینه به شکل جدی، عمیق و تأثیرگذارتر صورت گیرد و اشخاص بیشتری داوطلب اهدای عضو شوند و فرم اهدای عضو را تکمیل نمایند. وی با ابراز تأسف از رقم بالای تعداد مرگ مغزی در کشورمان اظهار می دارد: «اگر در ۲۰درصد از خانواده هایی که دچار مرگ مغزی می شوند، آمادگی اهدای عضو وجود داشته باشد، نیازهای بیماران برطرف می شود؟

● کمبود اهداءکننده عضو

آمارهای جهانی حاکی از آن است که ۱۰درصد بیماران در لیست انتظار پیوند به علت نرسیدن عضو جان خود را ازدست داده و فقط ۲۵درصد موفق به پیوند می شوند، این درحالی است که در کشور ما به خاطر نبود اهداکننده، بیماران نیازمند با مشکلات زیادی روبرو می شوند.

دکتر کتایون نجفی زاده نیز در این رابطه در گفت وگو با گزارشگر کیهان با اشاره به اینکه بیماران ریوی نیز در این زمینه مشکلات بیشتری دارند می گوید: «در این نوع پیوند ۲۵ درصد افراد نیازمند ازبین رفته و فقط ۴درصد پیوند می شوند، ضمن اینکه از ۱۰ تا ۲۰ اهداکننده فقط یک نفر ریه قابل اهدا دارد، چراکه ریه عضوی صدمه پذیر بوده و در هنگام حادثه معمولاً ریه ها به علت ورود ترشحات معده یا تورم، عفونت و... قابلیت اهدا را ازدست می دهند.»

دکتر نجفی زاده می گوید: «در این میان و در شرایطی که هنوز به علت مسائل فرهنگی جامعه، میزان اهدای عضو از بیماران مرگ مغزی در کشور رضایت بخش نیست، مسائل قابل حل دیگری در ازدست رفتن جان بیماران نیازمند به پیوند عضو بی تأثیر نبوده است.»

دکتر نجفی زاده می گوید: «تصور اینکه فیلم یا سریال تلویزیونی به شوخی، طنز یا حتی جدی برخلاف توصیه و هشدار همیشگی مسئولان بهداشتی و درمانی کشور بازهم به نحوی ساخته شود که نشان دهنده بازگشت بیمار مرگ مغزی باشد و با القای فرهنگ نادرست بین خانواده ها از اهدای اعضا جلوگیری کرده و درنتیجه به ازدست رفتن جان بسیاری از بیماران نیازمند به عضو دامن زده از سوی هیچ کس پذیرفته نخواهد بود و این درحالی است که تنها انتظاری که از صدا وسیما و فیلم نامه نویسان کشور می رود این است که به عنوان یکی از مؤثرترین گروه ها در فرهنگ سازی جامعه، راهکارهای کارشناسی شده، اصولی و مؤثری را درپیش بگیرند.»

رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه شهید بهشتی می گوید: «تفاهم نامه ای با خانه سینما به امضا رسیده است تا در آن از ساخت فیلم هایی که در آن بازگشت و بهبودی بیماران مرگ مغزی را نشان می دهد، جلوگیری به عمل آید.»

برخی از انسان ها هیچ وقت نتوانستند و یا نخواستند خود را به جای یک بیمار نیازمند عضو پیوندی قرار دهند و دردها و رنج های جانکاه آنان را احساس کنند و فقط موقعی با این دردمندان هم صدا می شوند که کار از کار گذشته و خود خدای ناکرده به صورت بیماری اورژانسی نیازمند چنین درمان هایی هستند، درصورتی که چنانچه دریابیم هریک از ما هیچ وقت نمی توانیم خود را از سایرین جدا بشناسیم و چه بسا خود روزی به عضو پیوندی نیازمند شویم همواره خواهیم کوشید که دیگران را به اهدای اعضایشان تشویق و ترغیب کنیم تا اگر خود یا خانواده هم گرفتار آمدیم به آسانی با پیوند عضو حیات دوباره یابیم و تا هنگامی که اهدای عضو به باور عمومی مردم نرسد وضرورت آن از سوی هم وطنان احساس نگردد این چنین کم و کاستی های دردآور همچنان باقی خواهد ماند.

به امید روزی که همگان برای اهدای اعضای خویش پس از مرگ جهت نجات هموطنان از یکدیگر پیشی بگیریم و خود و خدای مهربان خویش را راضی نگه داریم.

صدیقه توانا