چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
نقد فیلم «الماس خونین» خوش ساخت و بیش از حد طولا نی
▪ بازیگران:
ـ لئوناردو دی كاپریو
ـ جنیفر كانل،
ـ دجیمون هونسو
ـ آرنولد ووسلو
▪ كارگردان: ادوارد زویكث
▪ فیلمنامه: چارلز لیویتث
▪ فیلمبردار: ادوآردو سرا
▪ موسیقی: جیمز نیوتن هووارد
▪ مدت فیلم: ۲ ساعت و ۲۳ دقیقهث محصول سال ۲۰۰۶ سینمای آمریكا
فیلم «الماس خونین» از یك منظر قربانی مدت نمایش خود شده است. در حالی كه فیلم دارای چند پیام ناراحت كننده سیاسی و اجتماعی است، ولی داستان ماجراجویانه فیلم داستان چندان جالبی نیست و وقتی خط داستانی به گل مینشیند كل داستان فیلم نیز قدرت خود را از دست میدهد. شخصیت اصلی كه نقش آن را لئوناردو دی كاپریو بازی میكند یك شخصیت چند وجهی است كه قابل باور به نظر میرسد چون این باعث نمیشود كه او بر خلاف طبیعت خود عمل كند، ولی مدت زمان خیلی زیادی باید بگذرد تا تماشاگر به نیت واقعی دی كاپریو پی ببرد. مدت زمان فیلم را كه كنار بگذاریم، این فیلم یك فیلم خوش ساخت است; كاملا واضح است كه این فیلم را كارگردانی ساخته كه میداند چگونه یك فیلم درجه یك بسازد. این فیلم همه چیزش عالی به نظر میرسد. فقط ای كاش تسلط ادوارد زویك بر رسانه سینما، ویرایش فیلمنامه و تدوین نسخه نهایی فیلم را هم در بر میگرفت كه در این صورت فیلم الماس خونین به یك فیلم محشر تبدیل میشد و دیگر برای توصیه تماشای آن نمیگفتی به یك بار دیدن میارزد!داستان فیلم در سال ۱۹۹۹ و در كشور سیرالئون رخ میدهد، یعنی زمانی كه این كشور درگیر جنگ داخلی است. در این گیر و دار، به سختی میتوان تعیین كرد كه كدام یك از طرفین درگیر مقصراند: دولت یا شورشیان. همانطور كه اغلب در چنین خون و خونریزیهایی اتفاق میافتد، قساوتها بالا میگیرد و كشاورزان و روستاییان بیگناه كه در بین دو گروه متخاصم گیر میافتند تاوان اصلی را میپردازند. الماس كه یكی از مهمترین كالاهای صادراتی كشور سیرالئون است از راه قاچاق از كشور خارج و در بازار آزاد فروخته میشود، به رغم اینكه ظاهرا در سطح بینالمللی خرید و فروش «الماسهای خونین» یا «الماسهای جنگ» ممنوع اعلام شده بود. این پس زمینه تاریخی (كه آنگونه كه در فیلم نشان داده میشود پیچیدگی خاصی است) موثق و صحیح است، هرچند سه شخصیتی كه در فیلم درگیر حوادث هستند تخیلی هستند.
«سولومون وندی» (دجیمون هونسو) یك شوهر و پدر مهربان است كه در مزرعهای در یك مكان دور افتاده و پرت در سیرالئون زندگی آرامیدارد. او پسر خود «دایا» (كاروسو كیوپرز) را به مدرسه میفرستد تا انگلیسی یاد بگیرد و به این طریق وقتی بزرگ شد زندگی بهتری داشته باشد. یك روز روستای محل زندگی سولومون را وحشت فرا میگیرد چون نیروهای شورشی از راه میرسند و همه ساكنان آن روستا را یا میكشند و یا دستگیر میكنند. سولومون یك روز در حالی كه مشغول گذراندن شن ته یك رودخانه كم عمق از صافی است یك تكه الماس ۱۰۰ عیار پیدا و آن را پنهان و سپس زیر خاك چال میكند. اندكی بعد سولومون طی حمله نیروهای دولتی دستگیر و به زندان فرستاده میشود. زمانی كه سولون در زندان به سر میبرد با یك سرباز اهل آفریقای جنوبی به نام «دنی آرچر» (لئوناردو دی كاپریو) آشنا میشود; دنی آرچر با سولومون معاملهای میكند مبنی بر اینكه در ازای گرفتن آن الماس، او نیز به سولومون در پیدا كردن زن و بچههایش كمك میكند. آرچر برای این منظور نزد یك روزنامه نگار آمریكایی به نام «مدی براون» (جنیفر كانلی) میرود تا از او كمك بگیرد و مدی براون هم میگوید به او كمك خواهد كرد منتها در صورتی كه آرچر به او بگوید الماسهای «كثیف» چگونه «شسته» میشوند تا در بازار جهانی تمیز به نظر برسند و اینكه تاجران لندنی الماس در این بین چقدر مقصرند.
البته این خلاصهای بیش از اندازه ساده شده از اتفاقات ۴۵ دقیقه نخست فیلم است. روایت این فیلم یك روایت مملو از حادثه است كه تماشاگر باید مدام حواس خود را معطوف آن كند. این فیلم به عنوان یك اثر اكشن و ماجراجویانه دارای نقاط اوج است، ولی لحظاتی است كه فیلم آنقدر اوج میگیرد كه گویی چهار چرخ آن فقط دارند به دور خودشان میچرخند! ادوارد زویك كارگردان فیلم (سازنده فیلمهایGlory و آخرین سامورایی) با فیلمهای حماسی بیگانه نیست، ولی مسئله این است كه هیچ یك از فیلمهای قبلی او به بلندی این یكی نبودهاند.
فیلم در تصویر كردن جنگ و درگیری در سیرالئون بسیار مصمم است (جنگی كه مثل بسیاری از جنگهای دیگری است كه اخیرا در قاره آفریقا رخ دادهاند). ما شاهد سلاخی دسته جمعی افراد بیگناه هستیم; نیروهای دولتی و شورشی، هر دو، مردان و زنان و كودكان را بدون اینكه تمیزی بین آنها قائل بشوند قتل عام میكنند. ما میبینیم كه چگونه شورشیان پسران نوجوان را به عنوان سرباز به كار میگیرند و آنها را با استفاده از شكنجه و خوراندن مواد مخدر شستشوی مغزی میدهند و از آنها قاتلانی بیرحم میسازند. وطن پرستی برابر است با تعداد بالای جسدها. صحنه ناراحت كنندهای در فیلم هست كه طی آن یك كودك ۱۰ ساله به طرف گروهی از مردم وحشتزده و غیر مسلح، با ژ۳ شلیك میكند. فیلم الماس خونین با تاثیرگذاری زیاد فساد افراد بیگناه را تصویر میكند درست به همان گونه كه جهنم وحشتناك ناشی از درگرفتن چنین جنگی را نشان میدهد. این فیلم همچنین حرص و ولع و فریبكاری را كه مشخصه بازار بینالمللی الماس است به طور برجسته نشان میدهد.بر روی دو تا از سه شخصیت اصلی فیلم به خوبی كار شده است. آرچر در این بین كاملترین و چندوجهیترین شخصیت است. او هرگز آن دیدگاه «اول من» را كنار نمیگذارد، ولی ما به تدریج متوجه میشویم كه چگونه بعضی از دیدگاههای اخلاقی او اندك اندك تغییر میكنند. لئوناردو دی كاپریو در این فیلم بازی بی نقصی از خود به نمایش میگذارد; او حالا از پس بازی در نقشهای خشن و بیباك هم بر میآید و مخصوصا بعد از اینكه در صحنه تاریكی از فیلم مردگان حركات موزون انجام داد در چنین نقشی قابل باورتر به نظر میرسد. او دیگر بازیگر ۱۰ سال پیش نیست كه قلب طرفداران احساساتی خود را منقلب كند. او در حرفه خود وقار و سنگینی را كشف كرده است.
سولومون برعكس آرچر دارای شخصیت چند وجهی نیست; او یك هدف مشخص دارد: همسر و دو دختر و پسر خود را پیدا كند. شور و هیجان او فیلم را به پیش میبرد; هر وقت كه فیلم دچار اضطرار میشود دلیلش سولومون است. دجیمون هونسو نقش خود را مانند یك آتشنفشان اجرا میكند. در این میان، نقش مدی براون كه در كمتر از نصف فیلم حضور دارد چندان قابل بحث نیست (او در اواخر فیلم كاملا ناپدید میشود!) جنیفر كانلی نقش كلیشهای یك روزنامه نگار آرمانگرا را به بهترین شكل ممكن اجرا میكند، ولی در فیلمنامه بر روی نقش او به خوبی كار نشده و به همین دلیل هم نقش مدی در نهایت به راحتی فراموش میشود; در واقع نقش مدی در این فیلم به جای اینكه نقش یك آدم زنده باشد نقشی است كه به اقتضای نیاز پیرنگ داستان ایجاد شده است!الماس خونین آمیزهای از خوب و بد است; فیلمیكه لحظات فراموش نشدنیای دارد ولی در عین حال ماده شكل دهنده آن هرگز به طور كامل قوام پیدا نمیكند. به رغم حضور دو بازیگر درجه یك و سابقه خوب كارگردان آن در فیلمسازی، سخت بتوان تماشاگران زیادی را برای این فیلم تصور كرد كه بخش اعظم آن را سیاستهای موجود در آفریقا تشكیل میدهد تا هیجان و جذابیت شخصیت مرد كه از مشخصههای خاص اینگونه فیلمها است. مدت فیلم به عاملی بر ضد خود فیلم تبدیل شده است، ولی با تمام این اوصاف، این فیلم در آن حد است كه تماشایش را توصیه كنم، هرچند این توصیه، توصیه پر شور و هیجانی برای ساخته ادوارد زویك نیست.
فرشید عطایی
جیمز براردینلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست