شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

آسمان در هیجان می چرخد


آسمان در هیجان می چرخد

بررسی مجموعه شعر «با دو چشم دچار یکتایی»

شعر از قدیم الایام دستاویزی بوده است برای شرح و بیان حالات و احساسات عارفانه و عاشقانه که شعرا و افراد اهل دل در قالب آن نغمه های پرسوز و گداز عارفانه خویش را به گوش مردمان می رساندند و با سردادن این نغمه های دلکش عارفانه شعله عشق شاعر و مخاطبان آن نیز شعله ورتر می گشت. این اشعار که از بطن وجود شاعر تراوش می کرد؛ چونان شمعی بود که روشنایی بخش مسیر سالکان اهل دل و قلم به دست بود و چونان آبی زلال وجود تشنگان حقیقت را سیراب می نمود. امروزه نیز در کنار دیگر مضامین شاعرانه مانند: عاشقانه، عامیانه، اجتماعی، مذهبی و ...

هنوز شعر عارفانه جایگاه خاص خویش را داراست و مورد استقبال علاقه مندان و شیفتگان خاص خود می باشد. یکی از شعرایی که به تازگی در این زمینه طبع آزمایی نموده است شاعر متعهد کشورمان قربان ولیئی است. او در سال ۱۳۴۹ در استان کرمانشاه (صحنه) دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی خویش را در همان سامان به پایان رساند و برای ادامه تحصیل قدم به دانشگاه گذاشت. او هم اکنون دانشجوی دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی در تهران است. ولیئی شاعر صاحب نقد و نظر ویژه خویش در شعر. شعرا و با تکیه بر معانی عرفان و معرفت از حال و هوای خاص خویش برخوردار است. او علاوه بر سرایش شعر با نگاه دقیق به آثار ارجمند ادب کلاسیک موفق شده است در راستای معرفی آن آثار گام های بلندی بردارد. از آثار اوست: گزیده ادبیات «گفتم به لحظه نام تو را جاودانه شد»، «ترنم داوودی سکوت»، گزیده غزلیات مولوی، گزیده غزلیات سعدی، گزیده «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی، گزیده شعر پروین اعتصامی گزیده شعر نیایش با عنوان «ای بی نشان محض» و گزیده شعر نو با عنوان «صدای سبز شکفتن»

مجموعه شعر «با دو چشم دچار یکتایی» با مضامینی عارفانه از جمله آثار قابل توجه این شاعر است که در ۵۰۰۰ نسخه توسط نشر تکا و توسعه کتاب ایران روانه بازار کتاب گردیده است.

شاعر در این اثر با تسلط بر اصطلاحات عرفانی و آموزه های دینی و قرآنی به شعر خود رنگ تعالی و تقدس بخشیده است. او با تلمیح به نکات و آموزه های عرفانی و قرآنی و استفاده از کلمات کلیدی همچون «آینه، افق، آسمان، ملکوت، هو، حق، یقین و شراب» به اشعار خود سبک و سیاق خاصی بخشیده است. از جمله به این اشارات عرفانی و تلمیحات قرآنی می توان اشاره نمود:

مرا به شور رساندی، مرا تکان دادی

مسیح من که به این روح مرده جان دادی

نه لقمه ملکوت و نه جرعه لاهوت

گرسنه بودم و تشنه شراب و نان دادی

ثقیل بود امانت به شانه های زمین

ستون خیمه شدی، خاک را توان دادی

سفر شریعه خونین رفتن و رفتن

به این طریقه به من راه را نشان دادی

در این سروده ها آنچه پیش از کلمات و معانی، ذهن را به خود معطوف می کند، وزن شعر است که خواننده را به وجد می آورد. وزنی طربناک که بی شک ما را به یاد غزلیات شمس خواهد انداخت؛ وزنی که مناسب سرودن اشعاری است که نوعی جذبه و سماع و وجد عارفانه و از خود بیخودی را در خود دارد. این نوع اوزان دوری در این مجموعه بسیار به چشم می خورد:

آسمان در هیجان می چرخد

گیج گیج است زمان می چرخد

شور، تنبور، رقص کیهانی

که دهل می زند، که سبحانی؟

تنبورم و در چنگ توأم، ها بزن ای عشق

یکریز بزن پنجه به هر تار من ای عشق

با نگاهی گذرا به اشعار قربان ولیئی که ارتباط تخصصی با ادبیات دارد، سمت و سوی عرفانی اشعار او را به خوبی می توان دریافت و دلیل این مدعا، واژه ها و ترکیبهای فراوانی است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به عرفان اشاره دارد و موجب می شود که بتوان شعر او را نوعی از «شعر عرفانی» بنامیم.با آنکه عرفان در بیشتر مواقع عزلت و گوشه گیری را به ذهن متبادر می کند، اما در شعر ولیئی، با نوعی از عرفان مواجهیم که لازمه دسترسی به آن، عزلت و بریدن از خلق و طی مراحل خاصی نیست؛ بلکه شاعر با وجود درمیان خلق بودن وگذراندن زندگی عادی خویش، در سلوک و جذب و کشف و شهود مخصوص خود، راه می برد.

گرچه عصر دلتنگی است، کوچکند میدانها

سیر آسمان زیباست، در همین خیابانها

ازدحام پولادین، رفت و آمد سنگین

شاخه های سرباجین، خانه ها نه، زندانها

این همه درست اما، ما هنوز هم هستیم

می توان دراین غوغا... می شود که انسانها

من همین دقایق درلحظه ها دگرگونم

درشلوغی بازار گرم سیر پنهانها

کودکی که چشمانش قاب آسمان هستند

می توان خدا را دید در زلالی آنها

شاخه درختی خشک، میزبان گنجشکان

باد ریزه نان آورد، میرسند مهمانها

چنانچه دراین شعر می بینیم، سلوک شاعرانه وی، همچون سنایی، به یک گوشه نشین و سردرگریبان فروبردن و بریدن از خلق نیاز ندارد؛ تنها کافی است با سکوت به کائنات و مظاهر خداوند در هستی نگاه کرد و دیگران را نیز به مشاهده دعوت نمود.

سکوت، پنجره، دریا فقط تماشا کن

ورود رود به ژرفا فقط تماشا کن

طبیعت ستایی در شعر لطف وتاثیرخاص خود را دارد و انسان را به سادگی، سرزندگی و زندگی ساده و معنادار و به دور از هیاهوهای کاذب و خیالی دعوت می کند و وجود انسان را از عشق به سادگی، به خلوت و تفکر و شادیهای بی شائبه زندگی سرشار می کند. در نزد شاعر عارف طبیعت بی جان نیست بلکه زنده است و مانند هر زنده ای شوق زیستن و حرکت به سوی تعالی و پیشرفت دارد و روح و جان شاعر واقعی این شور وحرکت کیهانی را درک می کند و از زبان تمام اجزای کائنات پیغام محبت می شنود و بسا که خود را با تمام عوالم پیوسته می بیند و با جهان احساس پیوند و خویشاوندی می کند:

افق، ستاره، پرستو، درخت، زیبایی

قفس، پرنده، ترنم، بهار، شیدایی

سحر، شکوفه، نیایش، سلام، سجاده

عبور، پنجره، دریا، سکوت، یکتایی

اتاق، آینه، باران، صدای پای سکوت

دوچشم خیره در آیینه، روح، تنهایی

صدای رود که درگوش سنگ می پیچد:

چقدر آینه بودن خوش است! می آیی؟

همین دقیقه که هنگام خیزش روح است

همان نگاه که دارد به دوش، دانایی

یکی از ویژگی های بارز شعر ولیئی سادگی کلام است که درعین فخامت و استواری، شعر او به دور از هرگونه تصنع و تملقی، معانی و مضامین پرمغز و فخیمی را درقالب بیانی بسیار ساده و دلنشین عرضه داشته است چنانچه می بینیم دراین اشعار به زیبایی و با ساده ترین زبان، معنا را به اوج خود رسانده است و دریایی از معانی در قلب کلماتی بسیار ساده و روشن و دلنشین نهفته شده است:

به نام مهر تو آورده اند باران ها

به نام قهر تو پرونده اند طوفان ها

در آن سپیده که هستی به خویش اندیشید

دمید آینه ای در میان انسانها

تو نور نوری و خورشید زیرسایه توست

به جست و جوی تواند آفتاب گردان ها

از آن افق که تو در کائنات می نگری

از آب و آینه روشن ترند پنهان ها

توصیفات شاعر از عشق که بن مایه اصلی شعر اوست تعبیری صادقانه از تخیل و اندیشه خلاق وی می باشد که درقالب تعابیر و تصاویری زیبا و دلکش احساس خود را به تصویر کشیده است.

بی پرده می سرایمت ای شور چشمگیر

ای عشق، ای ترنم همواره دلپذیر

ای راز اضطراب دل انگیز رودها

ای هرچه، هرکه از گذران تو ناگزیر

معصوم، مثل چشمه چشمان کودکان

مغرور، مثل کوه و پلنگ و عقاب و شیر

ای خاک و باد و آتش و آب از تو بی قرار

انگیزه تلاطم دریا، تب کویر

با چشم و گوش بسته در آن باغ، آدمی

بی شبهه، بی وجود تو می ماند سر به زیر

اشعار این دفتر که برخاسته از چشمه های جوشان معارف بیکران الهی است با احساس خلاق و شور وشوق انسانی شاعر عجین گشته و اشعاری ناب و دلنشین را به دوستداران شعر و ادب تقدیم نموده است.

فهیمه بافنده