سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

جهانی شدن و تخریب فرهنگ


جهانی شدن و تخریب فرهنگ

در طی سه دهه اخیر، صنعت فرهنگ ها، بیش از پیش قدرتمندتر و برجسته تر شده اند. یکی از ویژگی های بارز صنعت فرهنگ های مذکور این است که بخش اعظم آنها در شمار معدودی از کشورهای جهان بویژه …

در طی سه دهه اخیر، صنعت فرهنگ ها، بیش از پیش قدرتمندتر و برجسته تر شده اند. یکی از ویژگی های بارز صنعت فرهنگ های مذکور این است که بخش اعظم آنها در شمار معدودی از کشورهای جهان بویژه کشورهایی همانند آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه تولید می شوند. یکی از محورهای اصلی مباحث جهانی شدن که در تداوم اندیشه های آدورنو و هورکهایمر قرار می گیرد این است که امروزه تولید فرهنگی به "امپریالیسم فرهنگی" انجامیده است.

هم اینک به نظر می رسد که این باور نادرست که جهانی شدن فرهنگ به شناخت جهانی بیشتر منجر می شود، به طور گسترده ای پذیرفته شده است. از سوی دیگر ادعا می شود که این فرایند مردم را از تفاوت ها آگاه ساخته، اختلاط فرهنگی غنی را موجب گردیده و حتی می تواند احتمال بدفهمی و منازعات فرهنگی را نیز کاهش دهد. حتی عده ای ممکن است استدلال کنند که طی این فرایند فرهنگ جهانی نوینی ظهور می یابد. از سوی دیگر گفته می شود که این امر می تواند به افول رویه ها و ارزش های فرهنگی خاصی بی انجامد ولی نباید ضرورتا آن را مورد نکوهش قرار داد.

علاوه بر این، کسانی که از نظریه نوسازی داد سخن سر می دهند ممکن است از این رهگذر استدلال نمایند که افول سنت و اشاعه جهانی شدن فرهنگی به سردمداری غرب، فراگیر شدن فرد گرایی، آزادی، دموکراسی، و رفاه بیشتر را به دنبال خود می آورد. شماری از تحلیلگران نیز به همین منوال اصرار دارند که این فرایند نوعی تحمیل از سوی غرب نیست؛ بلکه ساکنان کشورهای کمتر توسعه یافته، غرب را به عنوان یک آرمانشهر می بینند و به دنبال حفظ آداب و ارزش‌های فرهنگی خود نیستند. افزون بر این، اغلب استدلال می شود که فاصله گیری از سنت های خاص به واسطه جهانی شدن - با دوری از احساس تعلق و تعهد شدید به اشکال خاص زندگی و اعتقادات- شاید به خودی خود پدیده مثبتی نیز باشد. به عبارت دیگر تعلق خاطر کمتر افراد به بعضی باورها می تواند به معنای کاهش احتمال منازعه و احساسات کینه توزانه قلمداد گردد.

ولی در مقابل این مباحثات نیز اغلب استدلال می گردد که یکی از ویژگی های اساسی جهانی شدن فرهنگی معاصر عبارت است از انتشار بیش از حد پوچ ترین و ویرانگرترین ایده های غربی به واسطه صنعت فرهنگ‌های غربی که این امر خود به افول اجباری فرهنگ های دیگر منجر می شود. از این رو گونه ای امپریالیسم را می توان در پیوند با جهانی شدن کنونی در سپهر فرهنگی مشاهده نمود. ماکای این امپریالیسم فرهنگی را بدین گونه تعریف می کند: "کالاهای فرهنگی با جریان یافتن به بقیه نقاط جهان، ارزش های آمریکایی یا غربی را به ملت های دریافت کننده آن کالاها القاء می نمایند. این فرایند، زمینه را برای وارد کردن دیگر کالاهای غربی هموار می سازد".

بحث درباره امپریالیسم فرهنگی در دهه ۱۹۶۰ آغاز و در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ گسترش بیشتری یافت. گفته می شد که غرب و یا بویژه آمریکا، نه تنها قدرت فرهنگی را توزیع می کند بلکه آن را در اختیار خود نیز دارد. از این رو در نتیجه جریان جهانی پُرحجم فرهنگی، "همسنخ شدن فرهنگی" و نوعی "استاندارد شدن

جهان گستر سبک زندگی" نیز پدید خواهد آمد.

آیدین تبریزی