شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

در ستایش مکتب مربیگری آلمانی


در ستایش مکتب مربیگری آلمانی

آنها فوتبال کامل را ارائه دادند و با نشان دادن جذابیت های این شیوه بازی توانستند, بسیاری از تماشاگرانی را که تا پیش از این علاقه چندانی به فوتبال نداشتند, جذب کنند

یواخیم لو با رساندن تیمش به فینال یورو ۲۰۰۸ به چهارمین مربی آلمانی بدل شد که توانسته تیمش را به افتخار حضور در فینال این مسابقات برساند. (با احتساب این دوره آنها شش بار به فینال مسابقات جام ملت های اروپا رسیده اند). هلندی ها این بار هم چشم ها را خیره و منتقدان، کارشناسان و تماشاگران عادی را وادار به تحسین خود کردند.

آنها فوتبال کامل را ارائه دادند و با نشان دادن جذابیت های این شیوه بازی توانستند، بسیاری از تماشاگرانی را که تا پیش از این علاقه چندانی به فوتبال نداشتند، جذب کنند. مارکو فان باستن سرمربی جوان این تیم که مورد انتقادات زیادی قرار می گرفت، در طول این مسابقات تحسین شد اما او در نهایت یک دوئل مهم و حیاتی را به هموطن خود که البته بسیار مسن تر از خودش بود واگذار کرد؛ گاس هیدینک سرمربی هلندی روسیه توانست مارکو فان باستن و تیمش را مات کند. هیدینک که استاد تاکتیک است، در طول یورو ۲۰۰۸ از هر مربی دیگری بیشتر تشویق شد اما او که توانسته بود روسیه را از تیمی غیرمدعی به یک مدعی جدی بدل کند، هم در نهایت نتوانست به آرزوی خود برسد و حالا فینال را از روی سکوی تماشاگران تماشا خواهد کرد. هلندی ها و سبک بازی آنها تاثیرگذار است اما در مورد عامل موفقیت، آنها به همسایه خود نگاه می کنند و حسرت می خورند. سفری کوتاه به محل ساختمان فدراسیون فوتبال آلمان (DFB) می تواند یک الگوی مناسب برای موفقیت در فوتبال را به هر بازیکن یا مربی یا مدیری نشان دهد. در این ساختمان تمام قفسه ها و کمدها پر از جام است. شاید در هیچ کجای دنیا شما نتوانید این همه جام مختلف و نشانه های قهرمانی را ببینید.

شاید هلندی ها فوتبال را زیبا بازی کنند اما تاریخ نشان می دهد آلمانی ها فوتبال را تاثیرگذارتر بازی می کنند یعنی اینکه آنها بهتر نتیجه می گیرند اما با این وجود چرا کمتر کسی از شیوه بازی آنها پیروی می کند؟ چرا شمار مربیان هلندی حاضر در مسابقات جام جهانی و جام ملت های اروپا همیشه بیشتر از مربیان آ لمانی است؟ شاید یک پاسخ راحت برای این سوال ما این باشد که در فوتبال به شیوه هلندی زیبایی و جذابیت اولویت اول است اما در فوتبال به شیوه آلمانی نتیجه گرفتن و پیروز شدن به هر قیمت. اما این پاسخ مناسبی برای سوال ما نیست. هلندی ها در بسیاری از مواقع صرفاً به دنبال نتیجه هستند و آلمانی ها هم در بسیاری مواقع فوتبالی زیبا و جذاب را ارائه می دهند. شاید پاسخ این سوال ما در تفاوت سبک مربیان آلمانی و هلندی باشد؛ در تفاوت دیدگاه های آنها در مورد «چگونگی پیروز شدن». مربیان تیم ملی آلمان نمونه مناسبی برای نشان دادن چگونگی وادار کردن (یا انگیزه دادن) به بازیکنان برای تلاش کردن و جنگیدن برای پیروز شدن هستند آنها همچنین در وادار کردن نفرات خوب به پذیرفتن نظم و انضباط تیمی هم مثال زدنی هستند. یواخیم لو جانشین یورگن کلینزمن شده است؛ مردی که فقط یک نفر دیگر توانسته مثل او در همه دوره مسابقات جام ملت های اروپا گل بزند.

آلمان زیر نظر او عنوان سومی جهان در مسابقات جام جهانی ۲۰۰۶ را به دست آورد. پیش از کلینزمن هم رودی فولر سرمربی آلمان بوده. او هم توانست با تیمش عنوان دومی جام جهانی ۲۰۰۲ را به دست بیاورد. قبل از فولر، برتی فوگتس سرمربی تیم ملی آلمان بود. تیم او در سال ۱۹۹۲ در مسابقات جام ملت های اروپا در فینال مغلوب دانمارک شد اما چهار سال بعد تیم او ناکامی قبلی را جبران کرد تا قهرمان جام ملت های اروپای ۱۹۹۶ شود و به این ترتیب برتی فوگتس توانست به پرافتخارترین مربی در تاریخ جام ملت های اروپا بدل شود. پیش از این مردان، فرانتس بکن باوئر، اسطوره فوتبال آلمان روی صندلی مربیگری ژرمن های نشست. او دومین مردی بود که توانست افتخار بردن جام جهانی، هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان مربی را کسب کند و البته او اولین کاپیتانی بود که توانست بعدها به عنوان مربی هم جام جهانی را بالای سرش ببرد.

او جدا از کسب عنوان قهرمانی در جام جهانی ۱۹۹۰ طی شش سال حضورش در پست سرمربی تیم ملی کشورش یک عنوان دومی جهان - در مسابقات جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک - را هم در کارنامه اش داشت. قبل از بکن باوئر، یوپ دروال - که شاید خیلی از جوانان امروز نام او را هم نشنیده باشند - سرمربی آلمان بود؛ این مرد با تیمش عناوین قهرمانی یورو در سال ۱۹۸۰ و نایب قهرمانی جهان در مسابقات جام جهانی ۱۹۸۲ را به دست آورد. دروال شاگرد هلموت شوئن بود؛ مردی که تیمش را به مقام نایب قهرمانی جام جهانی ۱۹۶۶، عنوان سومی جام جهانی ۱۹۷۰، قهرمانی جام ملت های اروپا ۱۹۷۲، قهرمانی جام جهانی ۱۹۷۴ و نایب قهرمانی جام ملت های اروپای ۱۹۷۶ رساند. قبل از این مردان، هم زپ هربرگر سرمربی آلمان بود؛ مردی که تیمش را بدون حتی یک بازیکن حرفه ای در جام جهانی ۱۹۵۴ به قهرمانی رساند و چهار سال بعد هم عنوان چهارمی جهان را در مسابقات جام جهانی ۱۹۵۸ کسب کرد.

این افتخارات در هیچ کشور دیگر اروپا نظیر ندارد. به این قهرمانی ها موفقیت اتو رهاگل در کسب عنوان قهرمانی جام ملت های اروپا در سال ۲۰۰۴ و قهرمانی رئال مادرید با برند شوستر و آرلاتید FC با مربیگری پیر لیت بارسکی را هم اضافه کنید تا متوجه شوید که سطح و کلاس مربیان آلمانی بسیار بالاست. آلمان با این تاریخ غنی از افتخار و حضور همیشگی اش در میان مدعیان، نشان می دهد توانایی ساختن مربیانی بزرگ را دارد؛ مربیانی که می دانند چه باید بکنند تا پیروز شوند. اگرچه خیلی ها فوتبال آلمان را به دفاعی بودن، خسته کننده بودن، قابل پیش بینی بودن و... متهم می کنند اما واقعیت این است که همه مردان آلمان نصیحت زپ هربرگر را در ذهن خود دارند: «توپ گرد است... و فوتبال غیرقابل پیش بینی، پس برای هر حادثه ای آماده باشید.» شاید شیوه فوتبال هلندی جذاب، مهیج، سریع، لذت بخش و... باشد اما کمدهای خالی از جام در فدراسیون فوتبال هلند نشانگر این است که مربیان آلمانی از همتایان خود موفق تر هستند.

استفانی برانتز

نشنال ناین نیوز

ترجمه: امیرصدری



همچنین مشاهده کنید