سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
تهدیدات من جدی است
![تهدیدات من جدی است](/web/imgs/16/119/36ut21.jpeg)
در اولین شبی که باران پاییزی با یک وقفه طولانی در تهران بارید، به منزل مهدی کروبی رفتیم تا هم با شیخ دیداری تازه کنیم و هم به بهانه نامه اخیری که در اعتراض به تخریب حسینیه دراویش بروجردی به وزیران کشور و اطلاعات مصطفی پورمحمدی و محسنیاژهای نگاشته بود، گفتوگویی انجام دهیم.
اگرچه شیخ مهدی کروبی مانند همیشه سرحال بود اما مرور خاطرات و برخی حوادث تلخ سالهای گذشته آنچنان بود که یک ساعت و نیم پس از آغاز گفتوگو، ناگهان سخنش را قطع کرد و گفت: «خسته شدم». این سخن البته پایان مصاحبه نبود اما تاکیدی بود که زودتر به پایان سئوالات خود برسیم.
او آنچنان از جزئیات سالهای پیش سخن میگفت که گویی هفته پیش رخ داده و این خستگی ناشی از آن اتفاقات است. مصاحبه که تمام شد و سالن بزرگ منزل او را ترک کردیم، باران نیز بند آمده بود اما آسمان همچنان آبستن باریدن بود.
▪ در ابتدا بفرمایید که این سنت نامهنویسی شیعه را چطور شد که ادامه دادید و به کجا رسیدید که در جمهوری اسلامی به مقامات دیگر نامه بنویسید؟
ـ نامهنویسی من در دو بخش است. بخش اندک آن مربوط به زمان امام(ره) است. گاهی مسالهای پیش میآمد که من نامه بنویسم. در زمان امام بیشتر بحث بود و مصاحبه. به عبارتی هنگامی که به مسایلی برمیخوردیم که سروصدا داشت یا با یک جریان و فکری روبهرو میشدیم که آن را قبول نداشتیم، من مصاحبه میکردم.
▪ مصادیق را هم میفرمایید؟
ـ مثلا در مجلس اول مصاحبهای با روزنامه اطلاعات کردم که در خصوص اظهارات آیتالله محمد یزدی بود.
▪ ایشان در آن زمان نایبرئیس مجلس بود؟
ـ بله. هر دو در مجلس بودیم و آقای یزدی مصاحبهای کرد و علیه آیتالله مشکینی و آیتالله منتظری سخن گفت.
▪ در چه موردی؟
ـ در مورد زمین و بند «ج». آقای مشکینی و منتظری مسایلی را مطرح کرده بودند که آقای یزدی و دوستانش مخالف آن اظهارات و نظرات بودند. آقای یزدی علیه آنها مصاحبهای مفصل انجام داد. من هم در رد حرفهای آقای یزدی مصاحبه مفصلی کردم. همینطور آقای هاشمی در نماز جمعههای خود بحثی را در خصوص عدالت اجتماعی مطرح کردند. ناگهان علیه ایشان حملاتی صورت گرفت و اتهاماتی را برخی از روحانیون به آقای هاشمی وارد کردند که مثلا حرفهای کمونیستها را میزند. مرحوم آیتالله آذریقمی در نماز جمعه قم، علیه آقای هاشمی سخنرانی کرد. من هم دعوت شده بودم به خطبههای قبل از نماز جمعه. رفتم و آنجا از آقای هاشمی دفاع کردم و علیه آقای آذریقمی سخنرانی تندی کردم. همین باعث شد که حملات به آقای هاشمی تمام و موضوع بسته شود.
▪ چطور؟
ـ امام نطقها را از طریق رادیو گوش میکردند. آن نطق من را نیز گوش داده بودند. جمعه من این حرفها را زدم. روز یکشنبه نیز خانوادههای شهدا با امام دیدار داشتند. من هم بودم. امام چیزی به روی ما نیاورد. عموما نیز عادتشان این بود که به صراحت وارد این موضوعات نشوند. اما من شنیدم که به یکی از بزرگان گفته بود که دیگر کسی چیزی در اینباره نگوید. نه این آقایان و نه آنها. قضیه تمام شد. در حالی که طبق خبری که ما داشتیم بنا بود آنها این موضوع را ادامه بدهند و علیه آقای هاشمی همچنان سخن بگویند.
▪ در واقع در زمان امام عموما شما به خطابه و مصاحبه روی میآورید. نامهنگاری نبود اصلا؟
ـ چرا یکی، دو مورد بود که نامه نوشتم. یک نامه کوتاه به آقای مهدویکنی نوشتم.
▪ این اولین نامه شما بود؟
ـ بله. فکر میکنم اولین نامه بود.
▪ چه زمانی؟
ـ سال آخر مجلس اول بود. جامعه روحانیت در آن هنگام ۱۵ روز یکبار با آقای خامنهای که رئیسجمهور بودند، جلسه داشت. در آن جلسات ما میرفتیم و اسامی افراد را برای انتخابات مجلس دوم مطرح میکردیم.
▪ شما در آن زمان عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت بودید؟
ـ بله. بحثهای مفصلی در خصوص آن دوران است اما من فقط به یک بخش آن میپردازم که در واقع منشاء نگارش نامه من شد. ابتدا اسامی برخی افراد که قرار بود از طرف جامعه روحانیت برای انتخابات مجلس دوم مطرح شوند، اعلام شد و از میان آنها جمعی در جلسه جامعه روحانیت رای آوردند. این افراد قرار شد در تهران کاندیدای انتخابات شوند. من هم عضو لیست بودم. آقای محمود دعایی نیز از جمله انتخابشوندگان بود. جلسه بعدی یکی از بزرگان آمد و اعتراض کرد و گفت که عدهای از این افراد در سازمانها و نهادها مشغول فعالیت هستند و نباید کاندیدا شوند. مثلا آقای دعایی در روزنامه اطلاعات است و برای چی باید به مجلس برود.
▪ به شما هم اشاره شد؟ در آن موقع در بنیاد شهید بودید، درست است؟
ـ بله. شاید درباره من هم گفته شد. البته من آن موقع نماینده الیگودرز هم بودم اما قرار بود بیایم در تهران کاندیدا شوم. نتیجه اینکه قرار شد برای دو، سه نفر رایگیری مجدد انجام شود. رایگیری که شد، من مجددا رای آوردم. البته با رای کمتر. اما آقای دعایی رای نیاورد. دیدم آقای دعایی متاثر است. آقای هاشمی نیز در آن زمان در جبهه بود و در جلسات حضور نداشت. من از اتفاقی که افتاده بود، ناراحت شدم و نامهای کوتاه به آقای مهدویکنی که دبیرکل ما بود، نوشتم. گفتم که من دیگر عضو جامعه روحانیت نیستم. بعد اشاره کردم به برخوردی که با آقای دعایی شده بود و استعفا دادم.
▪ واکنش چی بود؟
ـ خب من دیگر در جلسات نرفتم. بعد آقای هاشمی از جبهه آمد. دوباره همه را دعوت کرد و کسانی را که از لیست حذف شده بودند، به لیست برگرداند. از جمله آقای دعایی را. بعد از مدتی نیز به اصرار و دعوت از من خواستند که در جلسات حاضر شوم. به شوخی گفتند که تو هم در انتخابات پیروز شدی، هم آقای دعایی برگشت. من هم دوباره به جلسات جامعه روحانیت برگشتم.
▪ نامه دیگری هم در این زمان نوشتید؟
ـ تا آنجایی که یادم میآید، نامههای دیگر در زمان امام را با افراد امضا کردیم.
▪ موردی را بازگو میکنید؟
ـ مثلا انتخابات دوم مجلس انجام شد، اما آرای برخی جاها را باطل کردند. فکر میکنم انتخابات اصفهان و شیراز را باطل کردند. چند تا شهر بود. در واقع آرای شهرهایی را ابطال کردند که جریان چپ در آنها پیروز شده بود. جمعی به امام نامهای نوشتند که برخی امضا کردند. نامه به قلم آقای خاتمی نوشته شد و من آن را بردم به امام دادم. این هم اتفاق عجیبی بود. من ظهر رسیدم دفتر امام. ایشان وقتی نماز را شروع میکردند، پرده را میکشیدند و دیگر کسی را راه نمیدادند و ایشان به عبادت مشغول میشدند. من آمدم در حیاط کنار اتاق ایستادم. دیدم پرده کشیده شده است. مجید انصاری به من گفت که آقا دارند نماز میخوانند و نمازشان طول میکشد. هنوز سه، چهار دقیقه نگذشته بود که دیدم امام پرده را کنار زد و آمد جلو. در حالی که عمامه معمولی خود را به سر نداشتند و عمامه نمازخوانی خود را به سر داشتند. انگار صدای پایی را شنیده باشند، پرده را کنار کشیدند و گفتند فرمایشی دارید؟ گفتم نامهای برایتان آوردهام. نامه را دادم و برگشتم.
▪ نامه جمعی دیگری هم نوشتید؟
ـ یک نامه دیگر هم بود که آن هم شکایتی بود از یکی از افراد. اواخر جنگ هم دو، سه تا نامه نوشتیم. اینها را نیز آقای خاتمی مینوشتند و میگفتند که وضع جنگ بد است و باید نامه بنویسیم به امام. دو، سه تا نامه نوشتیم به امام.
▪ فقط شما و آقای خاتمی آن را امضا کردید؟
ـ بله. نامهها باید پهلوی آقای خاتمی هم باشند. من آنها را نخواستم. یک نسخه پیش ایشان مانده است.
▪ نامهها را منتشر نمیکردید؟
ـ نه. خصوصی میبردیم پیش امام. حالا یا من میبردم یا خود ایشان میبردند.
▪ چرا آن موقع نامهها را منتشر نمیکردید اما الان بنا را بر انتشار نامهها گذاشتهاید؟
ـ آن موقع در واقع در بولتنها میآمد اما جهان، جهان مطبوعات نبود. لذا نامهها خصوصی برده میشد.
▪ نامه دیگری هم در زمان امام جمعی یا خصوصی نوشتید؟
ـ بله. در اواخر عمر امام یک نامه دیگر نوشتیم که درباره آقای منتظری بود. من و آقای امام جمارانی و حمید روحانی نوشتیم. اما بیشتر بنای ما مصاحبه و نطق بود. نطقهای جنجالی و مصاحبه بسیار داریم. اما نامههای مهمتر پس از رحلت امام بود که نوشته شدند.
▪ چرا؟
ـ به علت اینکه اتفاقات جدیدی رخ داد. نامههای اول هر چی بود در خصوص موضعگیری یک فرد بود. مثلا فردی، نمایندهای، کسی حرفی میزد، کاری میکرد، ما نامه مینوشتیم. مثلا آقای منتظری بحثهایی را کرده بود که ما نامه نوشتیم. یا در جامعه روحانیت فلان اتفاق افتاده بود که من نامه نوشتم. اما پس از رحلت امام حوادثی رخ داد که باعث شد من در خصوص این جریانات و حوادث نامه بنویسم.
▪ اولین نامه شما پس از رحلت امام، موضوعش چه بود؟
ـ نامهای بود به شورای نگهبان در خصوص رد صلاحیت آقای بهزاد نبوی. آقای هاشمی از مجلس رفت و رئیس جمهور شدند. من چون نایب رئیس اول مجلس بودم، رئیس مجلس شدم. سه چهار ماه پس از این جریان، انتخابات میاندورهای رسید. آقای هاشمی، عبدالله نوری، حسین کمالی، دکتر نوربخش، دکتر معین و مهندس محلوجی از مجلس رفتند دولت. جناح راست چهار نفر را معرفی کرد، ما هم چهار نفر را معرفی کردیم. یک دفعه باخبر شدیم که بهزاد نبوی که قبل از آن وزیر صنایع بود، رد صلاحیت شده است. محتشمی، نبوی، سرحدیزاده و یک نفر دیگر کاندیداهای ما بودند.
در مجمع روحانیون جلسهای تشکیل دادیم که چه باید کرد. بنابراین شد که من نامهای را به آقای گیلانی که دبیر شورای نگهبان بود بنویسم. من در نامه نوشتم آقای بهزاد نبوی را رد صلاحیت کردید. اگر تا ۲۴ ساعت دیگر به ما جواب مثبت دادید که هیچ اگر نه، ما تمام ستادهای خود را جمع میکنیم و در انتخابات اصلا شرکت نمیکنیم. من نامه را به عنوان دبیر مجمع امضا کردم و رفتیم مجلس. آقای جنتی تلفن کرد که چرا این نامه را نوشتید. توضیح دادم. فردای آن روز پیش از ظهر آقای گیلانی به من تلفن کرد و گفت که امروز هرچه تلاش کردیم جلسه شورای نگهبان را تشکیل بدهیم، نشد. چون عدهای از آقایان قم هستند. شما کارتان را انجام بدهید و بدانید آقای بهزاد نبوی نیز تایید صلاحیت میشود. من یک نامه به ستادهای خودمان نوشتم و گفتم که ستادها را به هم نزنید، ولی کارها را انجام ندهید. تهدیدات ما مثل برخی نبود که قرار بود از حکومت خارج بشوند اما دودستی آن را چسبیده بودند و تلاش داشتند بیشتر وارد حکومت شوند.
▪ نامه دیگری هم داشتید؟
ـ بله. دکتر راهچمنی و جمعی از دوستان طرحی داشتند در خصوص اینکه با رد صلاحیتها مقابله کنند. در واقع اینها خبر داشتند که شورای نگهبان میخواهد کسانی را با تاکید بر اینکه التزام به اسلام ندارند، رد صلاحیت کند. این افراد در مجلس طرحی ارائه دادند که در واقع مقابله با این عمل شورای نگهبان بود. آن زمان جامعه مدرسین قم، به من که رئیس مجلس سوم بودم نامهای نوشت که شما از یاران امام هستید، چطور توانستید با این طرح که در مجلس ارائه شده شب به راحتی بخوابید. لحن نامه برخورنده بود. خیلی به من برخورد. من هم نامه مفصل و تندی برای جامعه مدرسین نوشتم. آقای خامنهای به طنز به من گفت که وقتی کسی با یک ژ-۳ به آدم حمله میکند، طرف هم باید با کلاشینکف پاسخ آن را بدهد نه با توپخانه. بعد از این نامه، آقای مشکینی یک نامه خوب و صمیمانه برای من نوشت که چرا این کار را میکنید. اشاره کردند که این نامه مدرسین کوتاه بوده و شما میتوانستید بیایید و حضوری ماجرا را ختم کنید. تاکید کرده بود که این نامه را فقط برای تو نوشتم و پس از اینکه خواندی، آن را پاره کن. در واقع اینجا سرآغاز انتشار نامههای ما بود.
▪ حاج آقا عموما چه اتفاقی میافتد که شما احساس میکنید باید الان نامه بنویسید و آن را عمومی منتشر کنید؟
ـ خب پس از فوت امام، کفه راست کشور سنگین شد. اینها در زمان امام، مقابل امام مقاومتهایی کردند اما عظمت امام آنگونه بود که اینها میدانی برای عرض اندام نداشتند. پس از فوت امام، آنها احساس کردند که حالا میتوانند کارهای خود را انجام بدهند ضمن آنکه آقای خامنهای نیز با آنها اختلاف داشت اما آنها کار خود را میکردند. در عین حال در آن زمان روزنامهای وجود نداشت که ما نظرات و نامههای خود را منتشر کنیم. حالا حساب کنید که انتخابات مجلس چهارم نیز نزدیک است ناگهان رد صلاحیتها آغاز شد و ۴۱ نماینده را شورای نگهبان رد صلاحیت کرد؛ کسانی که سه دوره، دو دوره یا یک دوره قبلا در مجلس حضور داشتند.
▪ شما در اینباره نامه نوشتید؟
ـ بله. این بار دوتا نامه نوشتم. یک نامه به آیتالله خامنهای نوشتم و یک نامه هم به آقای هاشمی.
▪ این نامهها را منتشر کردید؟
ـ نه، هیچ کدام منتشر نشدند.
▪ این نامهها تاثیری هم داشتند؟ شما اشاره کردید که در خصوص آقای نبوی، آیتالله گیلانی یا آقای جنتی با شما تماس گرفتند. بقیه نامهها چطور؟ آیا اثرگذار بودند؟
ـ متفاوت بود. برخی جواب میدادند مثل شورای نگهبان. برخی نامهها مثل نامه به آقای هاشمی بیپاسخ میماند. نامهای که به آیتالله خامنهای نوشتم باعث شد چند نفری تایید صلاحیت شوند اما بقیه نه.
▪ پس از هر نامه پیگیری هم میکردید یا نه؟
ـ بله، پیگیری هم میکردیم. بعد از نامه میرفتیم گفتوگو میکردیم، پیگیری میکردیم.
▪ مجمع روحانیون حدود ۵ سال سکوت داشت. از مجلس چهارم تا ریاست جمهوری سال ۷۶. آیا در این زمان شما نامهنگاری میکردید؟
ـ در چهار سال اول کاملا سکوت کردیم. از آغاز مجلس چهارم تا پایان آن. هیچ چیز نگفتیم. حتی مجمع روحانیون نیز تشکیل جلسه نمیداد. اصلا بنای ما این بود که فعلا هیچ کاری انجام ندهیم. البته من و آقای موسوی خوئینیها با هم ارتباط داشتیم. در آن زمان ما روزنامه سلام را هم داشتیم. فشارهایی نیز به سلام وارد شد که آنها را تحمل میکردیم اما نامهنگاری نداشتیم.
▪ سلام در مناسبات مجمع روحانیون درمیآمد یا فقط رابطهای بین شما و آقای خوئینیها بود؟
ـ نه، در مجمع تصویب کردیم که باید یک روزنامه داشته باشیم و من گفتم که سلام را بدهیم به آقای موسوی خوئینیها و با مسئولیت ایشان منتشر کنیم.
▪ بین انتشار سلام و سکوت مجمع تضادی وجود نداشت؟
ـ خب، سلام زمانی راه افتاد که ما در مجلس سوم بودیم و سکوت نکرده بودیم. فشارها نیز بر ما همهجانبه بود. ما در غربت بودیم. من جلسات را اداره میکردم و آقای خوئینیها سلام را. هر روز نیز به دادگاه ویژه میرفت. سر قضیه آقای منتظری، برای سلام وضعیت خیلی سختی پیش آمد. یک ماه پس از پایان مجلس سوم بود. اینها نوشتند که در بیمارستان به آقای منتظری نرسیدند و حالش بد است. گزارش سلام باعث شد که روزنامه زیر فشار قرار بگیرد. فضا خیلی سخت شد. عباس عبدی را به بهانهای چندین ماه در یک شرایط دشوار به زندان انداختند.
▪ حد فاصل ۶۸ تا ۷۲، نسبت مرحوم احمد آقا با شما چگونه بود؟ و آیا به ایشان هم نامهای مینوشتید؟
ـ تا زمانی که ما در مجلس بودیم، به ما کمک میکرد. بعد از اینکه فضایی فراهم شد که ما دیگر رای نیاوریم، احمدآقا از ما دفاع کرد. سخنرانی کرد. گفت ایشان یعنی من، مثل شهید بهشتی است. بعد که احساس کرد سیاست بر این است که ما دیگر حضور نداشته باشیم، رابطهاش را با ما خیلی خوب حفظ کرد. یادم میآید در آن زمان نامههایی نیز به احمدآقا نوشتیم و از او هم کمک خواستیم. او نیز نتوانست کاری بکند.
▪ چه زمانی این نامهها را نوشتید؟
ـ اواخر مجلس سوم بود. خبر داشتیم که احمد آقا به برخی از جلسات شورای نگهبان رفته بود تا حداقل آقای خلخالی را تایید کنند. اما شورای نگهبان حرف ایشان را هم گوش نمیکرد و اهمیتی نمیداد. در خصوص انتخابات خبرگان نیز تلاش داشتند اما نشد.
▪ پس در واقع شما سکوت کردید؟
ـ بله، دیگر سکوت کردیم تا رسیدیم به آستانه انتخابات مجلس پنجم. در این زمان ما احساس میکردیم که اوضاع ضعیفی در حاکمیت داریم و باید با رایزنی کارهای خود را انجام بدهیم. از اینجا من شروع به صحبت و مصاحبه کردم. با آقای هاشمی تلفنی صحبت میکردیم. با شورای نگهبان تماس گرفتیم. زیرا رد صلاحیتها همچنان بود و بلکه بر افراد ما اضافه نیز شد. رشیدیان رد صلاحیت شد. حکیمیپور همچنین. غریبیانی را تایید نکردند و همین طور به لیست قبلی رد صلاحیتهای ما اینها نیز اضافه شدند. در این زمان به نظارت استصوابی هم میپرداختیم. در مجلس چهارم نظارت استصوابی در قانون گنجاندند. در واقع در این دوره ما فقط رایزنی میکردیم و مصاحبه. نامهای ننوشتیم. اما در آستانه انتخابات مجلس پنجم دو اتفاق افتاد. اول کارگزاران سازندگی شکل گرفت و بعد جمعیت دفاع از ارزشها. کارگزاران به رهبری آقای کرباسچی وارد صحنه شد. دفاع از ارزشها نیز به رهبری آقای ریشهری با افرادی همچون آقای حسینیان، پورنجاتی و رازینی شکل گرفت. انتخابات مجلس پنجم که انجام شد، فائزه خانم هاشمی آرای خوبی آورد. این بچهها (کارگزاران) نیز رای خوبی آوردند. ما احساس کردیم که الان دیگر میتوانیم کار کنیم. فضای قبلی خیلی سنگین بود و همه با هم یکی بودند. اما الان فضا به گونهای بود که آقای هاشمی از آنها جدا شده بود و خود ایشان و کارگزاران مورد حمله قرار میگرفتند. جامعه نیز نسبت به چهار سال قبل دلزده و سرخورده بود. در آن چهار سال سختگیریها خیلی زیاد بود و نارضایتیها افزایش یافت. ما فهمیدیم که باید کار را دوباره شروع کنیم.
خاطرات منتشر نشده مهدی کروبی
محمد قوچانی - اکبر منتجبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست