چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
منزلت «قرآن» در معنویت قدسی
«قرآنشناسی» هم غیر از «زندگی کردن» با قرآن است. در معنویت قدسی، قرآن «کتاب زندگی» است، قرآن کتاب «عمل» است، نه کتاب «علم» و کتابی است که مرده را زنده میکند. «وَلَوْ آن قُرْآنا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی...» (رعد/۳۱): «و اگر قرآنی بود که کوهها از [هیبت] آن به حرکت درمیآمد و زمین میشکافت، یا مردگان با آن به سخن درمیآمدند [همین قرآن بود، ... ].» برخی از مفسران در تفسیر این آیه گفتهاند تعبیر «لَکانَ۶۵۲۵۹;۶۵۱۹۵;َاا۶۵۲۴۷;۶۵۲۴۰;ُ۶۵۱۹۸;۶۵۱۵۳;۶۵۲۵۳;ُ»: «همین قرآن بود» از این بخش از آیه به خاطر وضوح آن حذف شده است.
از منظر معنویت قدسی، چه بسا قرآنشناسانی که اگر قرآن را نمیشناختند به خدا نزدیکتر بودند. «رُبَّ تالِ القُرآنَ و القُرآن ُیَلعَنُهُ» «چه بسیار کسانی که قرآن را تلاوت میکنند و در همان حال قرآن آنان را لعنت میکند. «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآء وَرَحْمَه لِّلْمُومِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّـلِمِینَ إِلَّا خَسَارا» (اسراء/۸۲): «و از قرآن آنچه برای مومنان شفابخش و رحمت است نازل میکنیم و [این کتاب] بر ستمکاران [مشرک] جز زیان نیفزاید». «هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدی وَمَوْعِظَه لِّلْمُتَّقِینَ» (آلعمران/۱۳۸): «این [قرآن] برای [عموم] مردم بیانی و برای پرهیزگاران رهنمود و اندرزی است.»
به جای اینکه بکوشیم چیزهای تازه بیاموزیم، بهتر است به دانستههای پیشین عمل کنیم، یعنی با آنها زندگی کنیم. در سبک زندگی غیرمعنوی، ممکن است شخص به خدا، زندگی پس از مرگ، پیامبر(ص) و قرآن اعتقاد داشته باشد و عبادتها و مناسک دینی را هم با دقت و وسواس بهجا آورد، اما خدا و پیامبر او مرده و قرآنش صامت باشد، یعنی با هیچ یک از اینها «زندگی» نکند و این باورها و عبادتهای دینی هیچ تحولی در شخصیت او ایجاد نکنند.
یکی از اوصافی که امام علی(ع) در خطبه متقین به پارسایان نسبت میدهد، این است که «پرهیزگاران وقتی در دل شب قرآن تلاوت میکنند، «یَستَثیروُنَ بِهِ دَواءَ دائهِم» (نهجالبلاغه، خطبه متقین): یعنی پرهیزگاران داروی بیماریشان را از قرآن طلب میکنند. یعنی اولا دردمند هستند و ثانیا بهدنبال درمان خویشاند و ثالثا با قرآن سخن میگویند و قرآن نیز با آنان سخن میگوید.
بنابراین، قرآن برای پارسایان موجودی زنده است که میتوان با آن گفتوگو کرد. یعنی رابطه پارسایان با قرآن نیز رابطه «من ـ تو» است. کسی که معنویت ندارد، «حیات معنوی» ندارد، یعنی از نظر معنوی مرده است، هرچند از نظر مادی زنده باشد.
معنویت تنها معیار تفکیک بین انسان زنده و انسان مرده است. زندگی خالی از معنویت زندگی نیست، مرگ است. چه بسیارند کسانی که از نظر بیولوژیکی زندهاند، یعنی نفس میکشند و راه میروند و میخورند و میآشامند و حرف میزنند، اما از نظر معنوی مردهاند.
پس عزا بر خود کنید ای مردگان
زان که بد مرگی است این خواب گران
مرگ معنوی همان «خواب غفلت» است.
دین من از عشق زنده بودن است.
بنابراین، در سبک زندگی غیرمعنوی، رابطهای که شخص با دیگران برقرار میکند در واقع رابطه یک مرده با مردهای دیگر است (= رابطه «آن- آن»)؛ مانند دو سنگی که قرنها در کنار یکدیگر باشند اما در سبک زندگی معنوی، طرفین رابطه زنده و حاضرند (= رابطه «من- تو»). خدای انسان معنوی یک خدای زنده و حی و حاضر است، پیامبر او نیز زنده و در صحنه حاضر است، قرآن او ناطق است و نه «کتاب تاریخ» که «کتاب زندگی» است.
از وقتی که باطن دین فدای ظاهر آن شد، خدای دین به «واجبالوجود» و «محرک اول» و «اسطقس اسطقسات» و پیامبر به رهبر سیاسی و قانونگذار فروکاسته شد، احکام شریعت از مقاصد معنوی و اخلاقی شریعت جدا شد و قرآن به کتاب قانون و تاریخ بدل شد، بسیاری از مسلمانان معنویت خود را از دست دادند و از تجربه زیستن با خدا و پیامبر و قرآن محروم شدند. امروز ما چنان زندگی میکنیم که گویی خدا وجود ندارد، یا اگر هست غایب است، در حالی که باید چنان زندگی کنیم که گویی خدا را میبینیم یا اگر او را نمیبینیم دستکم او ما را میبیند. «اُعبُدِاللّه کَأَنَّکَ تَراهُ. فَإن لَم تَکُن تَراه فَأنّهُ یَراکَ»: «خدای را چنان بندگی کن که گویی او را میبینی و اگر او را نمیبینی [بدان که] او تو را میبیند.» نهتنها عبادتهای ما بلکه کل زندگی ما تهی از حضور خدا و پیامبر و لذا تهی از معناست.
چرا دگردیسی معنوی و اخلاقی، تولد دوباره و تحول شخصیت مهم است؟
زیرا شخصیت هرکس همه دارایی او و تنها سرمایه واقعی اوست. مالکیتمان بر چیزهای دیگر صرفا برآمده از رابطهای حقوقی، قراردادی، موقتی و این جهانی است. این مالکیت با قراردادی میآید و با قراردادی دیگر باطل میشود و به هر تقدیر پس از مرگ هیچ سودی به حال ما نخواهد داشت، بلکه چه بسا به زیان ما نیز باشد، زیرا باید درباره اینکه «آن را «از کجا آوردیم» و «در چه راهی خرج کردیم» نیز پاسخگو باشیم.
اما مالکیت هر شخص بر شخصیت و هویت خودش یک مالکیت حقیقی است. شخصیت هرکس تنها دارایی است که او در وقت مرگ با خود از این دنیا میبرد. «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَه فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّیِّئَه فَلَا یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ» (انعام/۱۶۰): «هرکس کار نیکی بیاورد ۱۰برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هرکس کار بدی بیاورد جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود.»
ابوالقاسم فنایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست