بعضی وقت‌ها بگو: نه

در جنگل «همیشه سبز» که پر از درخت و سبزه بود، حیوان‌های زیادی زندگی می‌کردند. پیشی کوچولو به همراه پدر و مادرش در این جنگل قشنگ در خانه‌ای کوچک و قشنگ زندگی می‌کرد.
یک روز پیشی …

در جنگل «همیشه سبز» که پر از درخت و سبزه بود، حیوان‌های زیادی زندگی می‌کردند. پیشی کوچولو به همراه پدر و مادرش در این جنگل قشنگ در خانه‌ای کوچک و قشنگ زندگی می‌کرد.

یک روز پیشی کوچولو رفت تا با دوست‌هایش بازی کند. جوجه‌تیغی که تازه به این جنگل آمده بود، پیش بچه‌ها آمد. بچه‌ها خیلی از او خوش‌شان نمی‌آمد چون بعضی وقت‌ها کارهای بدی می‌کرد.

جوجه‌تیغی یک ترقه آ‌ورده بود، آن را به پیشی کوچولو داد و گفت: «این را روشن کن و آتش بزن. خیلی صدای بلندی دارد.» پیشی کوچولو می‌خواست بگوید: «نه! این کار خطرناک است.» اما خجالت می‌کشید و نتوانست بگوید نه. ترقه را آتش زد و ترقه توی دستش ترکید. پیشی کوچولو خیلی ترسید و دستش هم زخم شد. گریه‌کنان به طرف خانه رفت.

چند هفته بعد

روزهای آخر مدرسه بود. همه بچه‌های جنگل همیشه سبز داشتند خودشان را برای امتحان‌ آماده می‌کردند. پیشی کوچولو هم داشت در خانه درس می‌خواند که کسی در خانه‌شان را زد. پیشی‌کوچولو دم در رفت. کره اسب کوچولو دم در بود. کره اسب خیلی بی‌خیال بود و اصلا به درس و مدرسه اهمیتی نمی‌داد. آمده بود سراغ پیشی کوچولو تا با هم بیرون بروند و بازی کنند.

پیشی کوچولو اصلا دلش نمی‌خواست برود بازی. می‌دانست باید توی خانه بماند و درس بخواند اما رویش نمی‌شد به کره اسب بگوید «نه». اصلا «نه» گفتن برای پیشی کوچولو سخت بود. برای همین بیرون رفت و با کره اسب بازی کرد. فردای آن روز، امتحان پیشی کوچولو اصلا خوب نشد.

فردای آن روز

مادر پیشی کوچولو بعد از اتفاق‌هایی که برای پیشی کوچولو افتاده بود، تصمیم گرفت دست به کار شود و با پسرش در این باره صحبت کند. او صحبتش را با پیشی کوچولو این‌طور شروع کرد: «پسرم! به نظرم می‌آید تو خجالت می‌کشی از کلمه «نه» استفاده کنی. اما بدان که لازم است همه، بعضی وقت‌ها، بدون خجالت و رودربایستی بگویند، نه!. وقتی می‌دانی و مطمئن هستی که انجام دادن کاری اشتباه است و نباید آن را انجام بدهی، یا وقتی دوست نداری کسی با تو رفتاری داشته باشد باید خیلی محکم اما با احترام بگویی: نه! من این کار را انجام نمی‌دهم. یا نه! من دوست ندارم شما این طور با من رفتار کنید.

نه گفتن، برای بعضی‌ها به خصوص آدم‌هایی که مثل تو خجالتی هستند، مشکل است. اما اگر تمرین کنی حتما می‌توانی این کار را انجام بدهی. باید جلوی آینه بایستی و به خودت بگویی نه! و این کار را چند بار تکرار کنی. یا می‌توانی با عروسک‌هایت بازی کنی و در بازی‌ات نه گفتن به آنها را تمرین کنی.»

حرف‌های مامان پیشی کوچولو تمام شد. پیشی کوچولو به فکر فرو رفت. تو چطور؟ لطفا کمی فکر کن. آیا می‌توانی در جاهایی که لازم است، خیلی راحت و محکم بگویی «نه!»