چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

‌‌نشانه‌ی موی پیامبر(ص)


‌‌نشانه‌ی موی پیامبر(ص)

مردی از نوادگان انصار خدمت امام رضا(ع) رسید. جعبه‏ای نقره‏ای رنگ به امام داد و گفت: «آقا! هدیه‏ای برایتان آورده‏ام که مانند آن را هیچ کسی نیاورده است.» بعد در جعبه را باز کرد و چند …

مردی از نوادگان انصار خدمت امام رضا(ع) رسید. جعبه‏ای نقره‏ای رنگ به امام داد و گفت: «آقا! هدیه‏ای برایتان آورده‏ام که مانند آن را هیچ کسی نیاورده است.» بعد در جعبه را باز کرد و چند رشته مو از آن بیرون آورد و گفت: «این هفت رشته مو از پیامبر اکرم(ص) است که از اجدادم به من رسیده است." حضرت رضا(ع) دست بردند و چهار رشته مو از هفت رشته را جدا کردند و فرمودند: «فقط این چهار رشته، از موهای پیامبر(ص) است."

مرد با تعجب و کمی دلخوری به امام (ع ) نگاه کرد و چیزی نگفت. امام (ع ) که فهمید مرد ناراحت شده است، آن سه رشته مو را روی آتش گرفت. هر سه رشته مو سوخت، اما به محض این که چهار رشته موی پیامبر(ص) روی آتش قرار گرفت ، شروع به درخشیدن کرد و برقش چهره مرد عرب را روشن کرد.

در یاد مایی

عبدالله بن ابراهیم غفاری می گوید تنگ دست بودم و روزگارم به سختی می‏گذشت.

یکی از طلبکارانم برای گرفتن پولش مرا در فشار گذاشته بود. به دیدار امام رضا(ع) رفتم. می‏خواستم خواهش کنم که وساطت کنند و از طلبکارانم بخواهد که مدتی صبر کنند.

زمانی که به خدمت امام ( ع ) رسیدم، مشغول صرف غذا بودند. مرا هم دعوت کردند تا چند لقمه بخورم.

بعد از غذا، از هر دری سخن به میان آمد و من فراموش کردم که اصلا به چه منظوری به دیدار ایشان رفته بودم. مدتی که گذشت، حضرت رضا(ع)، اشاره کردند که گوشه سجاده‏ای را که در کنارم بود، بلند کنم.

زیر سجاده، سیصد و چهل دینار بود. نوشته ای هم کنار پول ها قرار داشت. یک روی آن نوشته بود: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله». و در طرف دیگر آن هم این جملات راخواندم: «ما تو را فراموش نکرده‏ایم. با این پول قرضت را بپرداز! بقیه‏اش هم خرجی خانواده‏ات است.»

تهیه کننده : منیرالسادات موسوی