جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
تجارت آسان نیست پیچیدگی های تجارت محصولات
عملکرد صادرات شرکتهای داخلی، محور اصلی بسیاری از مباحثات در زمینه رشد و توسعه است. این مطلب استدلال میکند که در دنیایی که زنجیره ارزشگذاری جهانی و تخصصگرایی عمودی (vertical specialization) وجود دارد، رقابت نیز میتواند از یکپارچگی مناسب در شبکه بینالمللی محصولات، ناشی شود. سیاستگذاران باید به ظرفیتهای صادراتی و وارداتی شرکتهای خود و پیچیدگیهای آن، توجه کامل داشته باشند.
مجموعه عظیمی از ادبیات اقتصادی و تعداد بسیار زیادی از متون مربوط به موفقیتهای سیاسی، به عملکرد صادراتی شرکتهای برتر، از نظر اندازه شرکت، دستمزد و بهرهوری و به همین ترتیب اهمیت باز بودن کافی فضای تجاری، به عنوان گرداننده رقابت، اشاره میکنند. (مراجعه شود به ۲۰۰۹ Yang). اخیرا شواهدی بهدست آمده مبنی بر اینکه واردکنندگان دارای ویژگیهای مثبت گوناگونی هستند و نسبت به بنگاههایی که در زمینه واردات فعال نیستند عملکرد بهتری داشته و دارای بهرهوری بالاتری هستند. همچنین به نظر میرسد واردات و صادرات در شرکتها کاملا با هم همبستگی دارند. علاوه بر این، نشان داده شده است که واردات کالاهای واسطهای، زمینه را برای بهبود کارآیی واحدهای صنعتی در تعداد زیادی از کشورها، فراهم کرده است.
تمامی شواهد بالا با افزایش نقش زنجیرههای ارزشگذاری جهانی و شبکههای تولید بینالمللی در اقتصاد جهان، سازگاری کامل دارند. امروزه با وجود این یافتهها، سیاستهای تجاری کشورها، هنوز هم گرداگرد برنامههای توسعه صادرات میچرخند و همچنان به سمت غفلت از رابطه بین فعالیتهای وارداتی و صادراتی، ماهیت دادوستد محصولات و پیامدهای متعاقب آن برای عملکرد بنگاه، پیش میروند.
● شواهد جدید در مورد منافع صادرات و واردات
در مقاله اخیر (Altomonte and B?k?s, ۲۰۱۰) نشان دادیم که در یک اقتصاد آزاد کوچک مثل مجارستان که بهطور فزایندهای در حال حرکت به سمت زنجیرههای ارزشگذاری جهانی است، فعالیتهای وارداتی و صادراتی رابطه بسیار نزدیک با بهرهوری دارند و همچنین بنگاههای تولیدی، به اختیار و انتخاب خود، هم در زمینه صادرات و هم در زمینه واردات فعالیت میکنند؛ بنابراین نادیده گرفتن فعالیت در زمینه واردات در یک بنگاه صادراتی، ممکن است در حقیقت منجر به یک برآورد غیرصحیح از میزان سهم صادرات در افزایش بهرهوری گردد. از این رو، روی سیاستهای مربوط به توسعه صادرات، نسبت به سیاستهایی که هدف آنها سوق دادن شرکتهای داخلی به سمت شبکههای بینالمللی محصول است، بیش از حد تاکید میشود.
مساله مهم دیگر در این سیاستها، ترکیب کالاهایی است که شرکت نسبت به واردات یا صادرات آنها اقدام میکند. یافتههای ما در این زمینه نشان میدهد که کارآیی شرکتهای تجاری، بهطور ناهمگنی مرتبط است با ابعاد گوناگون ?پیچیدگیهای تجارت? که ناشی از ویژگیهای مختلف ترکیب کالاهایی است که شرکت وارد یا صادر میکند. این پیچیدگیها ممکن است توسط عوامل مختلفی از جمله، تعداد محصولات و تعداد کشورهای عضو در شبکه بینالمللی شرکت، کیفیت کالاهای تجاری یا درجه جانشینی آنها با تولیدات داخلی تعیین شود. این عوامل به نوبه خود، ارتباط مستقیم با بهرهوری شرکتهای تجاری و تنوع آنها دارند.
● واردات، صادرات و افزایش بهرهوری
برای انجام این تجزیه و تحلیل، از جزئیات در دسترس مربوط به اطلاعات معاملات بینالمللی شرکتهای تولیدی مجارستانی در سالهای ۱۹۹۲ الی ۲۰۰۳ (که مجموعا شامل ۱۹۲۰۰۰ شرکت در این سطح مشاهدات بوده است) استفاده کردهایم. برای اینکه دادههای ما نشاندهنده آمار معاملات واردات و صادراتی باشند که مستقیما مطابق با عملکرد شرکتهای تولیدی است، بنابراین دادههایی که مربوط به فعالیتهای واسطهای یا عمده فروشی بوده است را حذف کردیم. به این ترتیب میتوانیم ویژگیهای هر معامله تجاری را با بهرهوری شرکت، به طور مستقیم ارتباط دهیم.
در ابتدا شواهدی از خود گزینی (self-selection) را در اغلب شرکتهای تولیدی که هم در زمینه واردات و هم در زمینه صادرات فعال بودند، پیدا کردیم. شکل ۱ نشاندهنده متوسط بهرهوری عوامل کل total factor productivity) TFP) شرکتهایی است که بر اساس وضعیت تجاریشان با توجه به متوسط TFP کل نمونه، طبقهبندی شدهاند. همان طور که دیده میشود، وضعیت واردات شرکت، در بالای فعالیت صادراتی آن، به وضوح نمونه را به سه زیر گروه از نظر رتبهبندیTFP تفکیک کرده است. این محدوده شامل شرکتهای غیرواردکننده (با بهرهوری ۲۱ درصد پایینتر از متوسط نمونه) تا شرکتهای واردکننده جدید (با ۱۴ درصد بهرهوری بیشتر) و در نهایت شرکتهای واردکننده دائمی (بالای ۴۲ درصد بهرهوری) است.
بهطور کلی، زمانی که وضعیت واردات یک شرکت صادراتی را در یک رگرسیون چند متغیره محاسبه میکنیم، با در نظر گرفتن تعداد متغیرهای وابسته به زمان و متغیرهای مستقل از زمان، افزایش بهرهوری شرکتهای صادراتی، مطابق آنچه در ادبیات بیان شده است، مثبت و معنیدار است، اما در مقیاس محاسبات ما، کاهش نسبتا زیادی از سطح ۳۵ درصد به ۱۵ درصد داشته است. به عبارت دیگر، عدمکنترل و اغماض در مورد همبستگی فعالیتهای وارداتی و صادراتی یک شرکت، همانطور که بخش اعظمی از مباحث را به خود اختصاص داده است، ممکن است منجر به تورش معنی دار به سمت بالا، در برآورد افزایش بهرهوری شرکتها شود.
● پیچیدگیهای تجارت و بهرهوری
به منظور کشف ناهماهنگیها در بحث افزایش بهرهوری و گردانندگان بالقوه آن، ما از آمار موجود در مورد معاملات، به استخراج مجموعهای از پراکسیها برای ابعاد تکنولوژیک و روابط خاص فعالیتهای تجاری پرداختیم که از آن به عنوان ?پیچیدگی تجارت? نام میبریم. ما پیچیدگی تجارت را به عنوان ترکیبی از سه ویژگی متمایز تعریف کردهایم: کمیت، کیفیت محصولات و فناوری.
▪ بعد کمی این پیچیدگی، در ارتباط با هزینههای عملیاتی و سازمانی ایجاد شده توسط شرکت در حین انجام فعالیتهای مرتبط با تجارت است و از تعداد کشورها و محصولاتی که یک بنگاه با آنها سروکار دارد به عنوان پراکسی برای آن استفاده شده است (Eaton et al. ۲۰۰۴).
▪ بعد کیفی پیچیدگی، مرتبط با هزینههایی است که مربوط به قراردادهای یک محصول خاص است و به منظور اطمینان از کیفیت و بیمه کردن محصول در مقابل ریسک تحویل کالای معیوب (برای واردکننده) یا ریسک عدمپرداخت پول (برایصادرکننده)، در نظر گرفته میشود (Berkowitz et al. ۲۰۰۶). ما دریافتیم که متوسط ارزش واحد (average unit value ) ترکیب معاملات، میتواند به عنوان یک پراکسی مناسب برای ویژگیهای کیفی پیچیدگی باشد.
▪ بعد فناوری پیچیدگی نیز در ارتباط با قابلیت جایگزینی ناقص نهادههای داخلی در مقایسه با انواع خارجی آن است (Halpern et al. ۲۰۰۹) و همچنین هزینههای مربوط به جستوجوی یافتن نهاده مناسب و در دسترس در بازارهای بینالمللی. پراکسی کلیدی ما در این مورد ?شاخص قابلیت جایگزینی? نامیده میشود و معیار اندازهگیری آن، متوسط تعداد کشورهایی است که یک محصول خاص را وارد یا صادر میکنند. شرکتهایی که کالایی خاص با قابلیت جایگزینی بسیار پایین را صادر میکنند، ممکن است به فرآیندهای تولید خاص یا شبکههای تخصصی برای فروش محصولات خود نیاز داشته باشند، از این رو بحث پیچیدگی تجارت در ارتباط با فعالیت آنان، میزان کمتری را به خود اختصاص میدهد.
علاوه بر این سه بعد مختلف از پیچیدگی، ما همچنین باید هزینههای سایر گردانندگان معاملات را نیز مد نظر قرار دهیم، به عنوان مثال از میانگین (وزنی) مسافتی که ترکیب مورد نظر محصولات مورد معامله باید طی کند، به عنوان یک پراکسی برای هزینه حملونقل و میانگین (وزنی) اندازه کشورهای شریک در دادوستد که توسط جمعیت آنان اندازهگیری میشود به عنوان پراکسی برای هزینههای بازاریابی، استفاده کردهایم (Arkolakis ۲۰۰۸).
جدول ۱ نشاندهنده آمار توصیفی شاخصهای اصلی ما برای پیچیدگی است که در سطح شرکتها و ردههای مختلف شرکتهای تجاری، اندازهگیری شده است. در دو ستون اول جدول به ترکیب واردات و صادرات تمامی شرکتها اشاره شده است. به نظر میرسد که به طور متوسط طرف واردات تجارت، وابستگی بیشتری به اجزای تشکیلدهنده ترکیبات از نظر هر سه بعد پیچیدگی دارد. میانگین ترکیب واردات نسبت به میانگین ترکیب صادرات، شامل سه برابر کالا و دو برابر ارزش متوسط واحد میباشد و همچنین تعداد کشورها نیز در حدود ۲۰ درصد بیشتر است. علاوه بر این، قابلیت جایگزینی محصولات منحصربهفرد در ترکیب واردات پایینتر است، مسافت طی شده نیز برای محصولات وارداتی ۳۱ درصد بیشتر از محصولات صادراتی است و فاکتور جمعیت، در بخش واردات ۳۵ درصد بزرگتر است.
در ادامه، شرکتهایی که شروع به واردات یا صادرات کردهاند را با نام (switchers) در ستونهای ۳ و ۴ معرفی کرده در نهایت ستونهای ۵ و ۶ اختصاص به شرکتهایی دارد که در هر دو زمینه واردات و صادرات فعالیت میکنند.
میدانیم که بحث خود گزینی در مورد صادرات یا واردات و روند آن، با پیچیدگی ترکیبات احتمالی کالاهای تجاری، ارتباط دارد. به طور خاص، با اضافه کردن معیارهای پیچیدگی به رگرسیون اصلی بهرهوری خود، درمییابیم که این معیارها کاملا معنیدار هستند و میزان افزایش در بهرهوری برای صادرکنندگان، از ۱۵ درصد به ۱۰ درصد (با در نظر گرفتن سیاستهای کنترلی برای تورش به سمت بالا ناشی از وضعیت واردات) و برای واردکنندگان از ۴۵ درصد به ۳۱ درصد کاهش پیدا کرده است، اما مهمتر از این، دریافتیم که کشش بهرهوری نسبت به تغییر در شاخصهای پیچیدگی تجارت، برای واردکنندگان بسیار بزرگتر از صادرکنندگان است و برای شاخصهای مختلف پیچیدگی، مقادیر متفاوتی را دارد. این نتایج هنگامی که بنگاههای دیگر یا پراکسیهای دیگری را وارد میکنیم نیز برقرارند.
● نتایج
یافتههای ما نشان میدهد که ابعاد مختلفی در بحث ?پیچیدگی تجارت? وجود دارند و ویژگیهای متفاوت کمیت، کیفیت و فنآوری ترکیبات وارداتی یا صادراتی شرکتها، به شکلهای مختلفی با بهرهوری ناشی از فعالیتهای تجاری شرکتها، همبستگی دارند. با توجه به این عدمتجانس، باید در اعمال سیاستها، رجحان بیشتری به تعامل بین جنبههای متنوع پیچیدگی تجارت و فعالیتهای وارداتی و صادراتی شرکتها، نسبت به وضعیت عمومی شرکتها داد.
به عنوان مثال، شرکتهای تجاری میتوانند از طریق آموزش مهارتهایی از قبیل زبان، ارتباطات، مهندسی، خدمات حقوقی و مدیریت، به مردم که باعث میشود توانایی ورود به فرآیندهای پیچیده را پیدا کنند، موجبات پیشرفت و تقویت تجارت خود را فراهم کنند. تمرکز روی سیاستهای مشخصتر، به احتمال زیاد میتواند تاثیر بیشتری در تحریک بهرهوری شرکتها داشته باشد و در نهایت سهم بیشتری در بهبود یکپارچگی آنها با زنجیرههای ارزشگذاری جهانی، داشته باشد.
نویسنده: کارلو آلتومونت و گابر بکس
مترجم: حامد بهشتی
منبع: VOX
منابع
Altomonte, C and G Békés (۲۰۱۰), «Trade Complexity and Productivity» CeFIG Working Paper No. ۱۲, October ۲۰۱۰.
Arkolakis, C (۲۰۰۸), «Market Penetration Costs and the New Consumers Margin in International Trade”, NBER Working Paper ۱۴۲۱۴.
Berkowitz, D, J Moenius and K Pistor (۲۰۰۶), «Trade, Law, and Product Complexity”, The Review of Economics and Statistics, ۸۸:۳۶۳-۳۷۳.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست