سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

با «خرده خانوم» کار کیومرث پوراحمد


با «خرده خانوم» کار کیومرث پوراحمد

«خرده خانوم» یک سیاه بازی نوین و امروزی است با آنکه داستان نمایش مربوط به دوره قاجار و موضوع آن هم مرتبط با قتل ناصرالدین شاه در حرم شاه عبدالعظیم است, اما آنچه به سبب یک حرکت اساسی باعث نوین شدن اجرا شده است, حضور یک زن به نام دده خانوم به جای سیاه یا مبارک است

«خرده‌خانوم» یک سیاه‌بازی نوین و امروزی است. با آنکه داستان نمایش مربوط به دوره قاجار و موضوع آن هم مرتبط با قتل ناصرالدین‌شاه در حرم شاه عبدالعظیم است، اما آنچه به سبب یک حرکت اساسی باعث نوین شدن اجرا شده است، حضور یک زن به نام دده‌خانوم به جای سیاه یا مبارک است. بقیه عناصر و فضاها تقریبا همان است که باید باشد. دده‌خانوم به خانه سرتیپ می‌رود که نماینده ظلم و جور است. دده‌خانوم می‌رود تا با بازی، خبر قتل شاه را به سرتیپ بقبولاند و او را تا خودکشی سوق دهد. نوعی حرکت انقلابی و مبارزه‌جویانه که نه از طریق اسلحه و از طریق بازی و کلام موجبات آن فراهم شده است. برخلاف نظر آن عده‌ای که نمایش خرده‌خانوم را فقط یک سیاه‌بازی می‌دانند که جایش هم تالار سنگلج است، باید اذعان داشت داشته‌های فرهنگی و مضمون بکر و تاثیرگذار آن خرده‌خانوم را از یک سیاه بازی صرف به اثری قابل تامل بالا می‌آورد. یعنی اتفاقی شایسته در این نمایش اتفاق افتاده که تماشاگر را میخکوب خواهد کرد. گلاب آدینه هم در ارایه این نقش بیشترین تلاش را داشته است تا یک‌تنه نقشی بیافریند که تماشاگر را به تفکر پیرامون خود دعوت کند.

یعنی انطباق معنایی و به روز شدن هم در آن مستتر است بنابراین از شکل موزه‌ای هم فاصله گرفته و کارکردی بنیادین پیدا می‌کند. دده‌خانوم وقتی خبر ناصرالدین‌شاه به اندرونی کاخ شاهی می‌رسد، به دلیل یورش یک عده کنیز که در حاشیه بوده‌اند، از آنجا به بیرون پرت می‌شود. همین اشاره تاریخی به ظلم و جور روا داشته شده بر زنان خود یک پرانتز بزرگ و قابل بحث است. به گونه‌ای این حرکت دده‌خانوم در نقد وضعیت زنان تحت ستم به نمایش درخواهد آمد. بنابراین در آن نکات قابل بحثی وجود دارد که علاوه بر شاکله نوآورانه‌اش می‌تواند قابلیت‌های بالاتر از حد انتظار هم داشته باشد. مطمئنا اصغر عبداللهی قصه‌نویس و فیلمنامه‌نویس باری به هر جهت به دنبال خلق خرده‌خانوم نبوده است. او در اینجا هم اهداف والایی را مد نظر داشته و کیومرث پوراحمد هم همواره کارگردانی قابل بحث بوده است. با این پیشینه ورود آنان به تئاتر همچنان به نتایج چشمگیری منتج شده است. برخی دوست دارند هیاهو راه بیندازند اما این نوع برخورد راه به جایی نخواهد برد؛ برای آنکه خیلی‌ها سال‌هاست که در تئاترند اما گلی بر سر خود و دیگران نزده‌اند. با آمدن هر آنکه بتواند در تئاتر تحرکی ایجاد کند خود زمینه‌ساز پویایی تئاتر خواهد شد.

باید همه بیایند و آنهایی که تاثیرگذارترند ماندگاری خود را در تئاتر تثبیت خواهند کرد. پوراحمد با استفاده از بازیگران تئاتری به نتایج دلخواهش نزدیک‌تر شده است. او بر آن بوده تا بر اساس نمایش‌های شادی‌آور ایرانی یک فضای به ظاهر مفرح را ایجاد کند که در آن نوعی انتقام‌خواهی موج بزند. البته بهتر است گفته شود انتقام‌خواهی در آن مهار می‌شود تا سرنوشت یک ملت به دلخواه در مسیر بایسته‌اش قرار بگیرد. باید دستگاه ظلم و جور برچیده شود. سرتیپ زیاده‌خواه و بولهوس است و باید این منفعت‌طلبی و شهوت‌پرستی که ریشه در پلید بودن انسان دارد، ریشه‌کن شود. بستر هم مناسب خلق یک بازی است چون که سرتیپ به هر شکلی خبر مرگ ناصرالدین‌شاه را باور ندارد. او می‌هراسد که پس از آن مخالفان دستگاه قاجاری روزگارش را تباه کنند. بنابراین به هر دری می‌زند تا امان‌نامه‌ای برای خود بگیرد.

دست به دامان ملیجک یا عزیزالسلطان، فرزند دلبند ناصرالدین‌شاه می‌شود. میرزا عبدالله منورالفکر نیز همدست دده‌خانوم و همراهش خرده‌خانوم است. خرده‌خانوم بخت‌برگشته هدیه مردمی است به حرمسرای شاهی تا در پنجاهمین سالگرد پادشاهی سوگلی حرم شود، برای چند صباح زودگذر. میرزاعبدالله هم سرنوشت چندان خوش‌اقبالانه‌ای نداشته است. او هم غلام‌بچه‌ای بوده که باسواد شده و هنوز نوکری این و آن را می‌کند و الان همه‌کاره و مباشر سرتیپ است. بنابراین گروه مظلومان در مقابل ظالمان صف‌آرایی کرده‌اند. همان‌طور که مبارک مقابل حاجی یا سلطان ایستادگی می‌کند. حالا در خرده‌خانوم کمی فضا متحول شده برای آنکه مفاهیم و اتفاقات جهت‌دارتر شده است. یعنی نوک پیکان آگاهانه رو به سمت ظالمان قرار گرفته است. این آگاهی است که می‌خواهد بساط ظلم و جور را برچیند. قرار نیست توپ و تانکی دیگری را تهدید کند حتی همانند عملکرد میرزارضای کرمانی اینان در پی ترور یک ظالم برنخواهند آمد. یک نمایش همه را نسبت به هستی‌شان آگاه خواهد کرد. همین خود عامل ایجاد بهترین اتفاقات ممکن خواهد بود.

همین نکته است که ارزش نمایش را بالا می‌برد چون از شعار دادن پرهیز شده و آنچه باید اتفاق بیفتد، به شکل غیرمستقیم تاثیر خود را بر روح و روان همگان خواهد نهاد. نمی‌توان امروز با جنگ دنیا را تغییر داد. باید سطح آگاهی و چیر‌گی بر نادانی و تاریکی را بیشتر کرد. یک جامعه آگاه به ابعاد بزرگ دانش و فرهیختگی و فرهنگ مسلح خواهد شد. این خود یک دستگاه بزرگ مهار‌کننده خواهد بود. گویی بیانیه‌ای فراتر از خاستگاه مشروطه‌خواهی در این نمایش ابراز می‌شود؛ نکاتی که بسیار تکان‌دهنده است و این ضرورت این نوع اجراها را بر ما آشکار می‌کند. جامعه‌ای رو به تباهی نخواهد رفت که با صبر و شکیبایی روزبه‌روز بر درک و شعور اجتماعی از طریق گستراندن آگاهی خواهد افزود.

رضا آشفته