دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

امام خمینی و ملت ایران


امام خمینی و ملت ایران

آگاهی از روحیات و خلقیات ملتی كه سر «چهارراه تاریخ», ۱ هزاره ها زیسته و تأثیر گرفته و اثر گذاشته است, ضرورتی است انكارناپذیر رهبری چنین ملتی, بیش از دیگر نهادهای مدنی, خود را نیازمند معرفت های قومی و تاریخی و فرهنگی می داند بی خبری های بسیاری از رهبران فكری و اجتماعی ایرانیان در درازنای تاریخ این مرز و بوم, سبب ساز ناكامی ها و تجربه های منفی و نگرانی ها و گسست های سیاسی گشته است

در كارنامهٔ رهبران نهضت‌ها و قیام‌های مردمی، ملت؛ جایگاهی بلند و تعیین‌كننده دارد. اساساً، در حمایت‌های ملی از یك رهبر بیدار و قاطع و نفوذناپذیر است كه رهبری؛ تجلی می‌كند. در تحلیلِ عوامل كامیابی حركتهای آزادی‌خواهانه و استقلال‌طلبانه، دو عامل را در ارتباط تنگاتنگ با یكدیگر می‌نگریم؛ نخست شور مردمی كه از بیدادها به ستوه آمده‌اند، و دیگری مدیریت و قاطعیت رهبری در برابر موانع دست‌یابی به هدف‌ها و خواسته‌های مردمی. در این مقال گذری خواهیم داشت بر پیوند عاطفی و معنوی و فرهنگی امام خمینی و ملت ایران. رازجویی از چند و چونی این پیوند تاریخی و تأثیرگذار بر سرنوشت مردم ایران و منطقه و جهان اسلام، بهره‌هایی به همراه خواهد داشت كه هر كدام می‌تواند راهنمای حركت ضداستبدادی و ضداستعماری نسل‌های انقلاب باشد.

●ویژگی‌های شخصیتی و رفتاریِ ملت ایران

آگاهی از روحیات و خلقیات ملتی كه سر «چهارراه تاریخ»،[۱] هزاره‌ها زیسته‌ و تأثیر گرفته و اثر گذاشته است، ضرورتی است انكارناپذیر. رهبری چنین ملتی، بیش از دیگر نهادهای مدنی، خود را نیازمند معرفت‌های قومی و تاریخی و فرهنگی می‌داند. بی‌خبری‌های بسیاری از رهبران فكری و اجتماعی ایرانیان در درازنای تاریخ این مرز و بوم، سبب‌ساز ناكامی‌ها و تجربه‌های منفی و نگرانی‌ها و گسست‌های سیاسی گشته است.

پدیدهٔ انقلاب اسلامی ـ كه شگفتی دوستان و دشمنان را آشكار ساخت ـ به روشنی، نمودار بهره‌گیری‌های معرفتیٍ واقع‌بینانهٔ رهبری از یك ملت بزرگ بود. كندوكاوهای فرهنگی و تاریخی و سیاسی، در دوران‌های پیشین، رهبری انقلاب را به دست‌آوردهای تعیین‌كننده در جهت احیای شخصیت یك ملت، نزدیك ساخت، تفاوت‌ها و تمایزهایی كه حركت اخیر ملت ایران، با حركت‌های سیاسی گذشته یافته بود، نشان داد كه ایرانیان و رهبری، به میزان چشمگیری از تعصب‌ها و تقلیدهای اجتماعی و فكری رهیده‌اند. پررنگ شدن برخی عناصر انقلابی ـ‌كه پیش‌تر بر اثر دنباله‌روی از چهره‌ها و گرایش‌های ضدفرهنگی، ذهن بسیاری از تحصیل‌كردگان و رهبران جنبش‌ها، چندان موردتوجه و محور تفكر و كوشش قرار نگرفته بود ـ‌ نشانه‌ای از رویكرد واقع‌بینانه است. اكنون با سیری در كلام امام خمینی، معرفت‌های رهبری نسبت به ملت قهرمان ایران را به دست خواهیم داد.

الف ) اسلام‌خواهی

تاریخ ایران، از آغاز شكل‌گیری آن، به دست می‌دهد كه مذهب، عنصر محوری حیات و حركت ایرانیان بوده است. تغییرها و تنوع‌های مذهبی ـ كه در نهایت به اسلام‌خواهی آنان انجامید ـ این باور را تقویت می‌كند. هر چند این ملت با ذوق و تیزهوش و خردگرا و صلح‌جو و سازگار با تحول‌ها و حادثه‌های طبیعی و تاریخی، از مذهبی به مذهبی دیگر، رویكرد داشته، با این همه، هیچ‌گاه بدون ایمان نزیسته است. حمایت‌های سیاسی حاكمیت از اكثریت، جناح اقلیت‌های مذهبی و قومی پراكنده در چهارسوی ایران ـ كه برگ زرینی از خردگرایی ملت ایران به شمار می‌آید ـ گواهی می‌دهد كه حاكمان، گرایش مذهبی ملت را یك واقعیت تلقی كرده‌اند. رویكردهای مذهبی ـ كه گاه به تحول انجامیده است ـ پژوهشگران تاریخ ایران را به این بهره می‌رساند كه ایرانیان همواره خداجویی و حقیقت‌طلبی‌شان را پاس داشته‌اند. به سخنی دیگر، آنان هیچ‌گاه، مذهب قلب شدهٔ تحمیلی را كه متولیان زراندوز و تزویرپیشه داشته است، نپذیرفته‌اند، و به دنبال مذهب روشنایی و آزادی‌بخش بوده‌اند. رشد و رونق گرایش‌های مسیحی در اواخر حاكمیت ساسانی ـ در پاره‌ای از سرزمین ایران ـ نمایان‌گر نیاز به مذهبی پیراسته از تحجر و دروغ و فریب و تبعیض بوده است. رویكرد اسلام‌خواهانه‌ی ایرانیان ـ كه به طور نظرگیری وجود داشته است ـ دلیل روشنی بر تمایل مذهبی، و همچنین احیاگری ذهنیت در پرتو معرفت‌های حق‌گرایانه است. بی‌گمان، پایداری و بقای ملت ایران، در برابر هجوم‌های بیگانگان و خطرهایی كه بسیاری از ملت‌ها و تمدن‌ها و فرهنگ‌ها را طعمه خویش ساخت، در گرو پیوند با مذهب می‌باشد. در حقیقت، باورهای مذهبی، پشتوانهٔ ایرانیان بوده و آنان را به حفظ فضیلت‌هایی فرامی‌خواند. كه قرنها بر آن پای فشرده‌اند. از این روست كه اقوام مهاجم یا سیاست‌های تجاوزكارانه، ناگزیر از تسلیم یا گریز از عرصهٔ سرنوشت این ملت هوشمند گشتند. شكی نیست كه گرایش عدالت‌خواهانه به اسلام ـ كه در تشیع علوی ایرانیان تجلی یافت ـ آنان را از بینش و كوشش در خور حیات یك ملت بزرگ و برخوردار از میراث بلند معنوی بهره‌مند ساخت.

امام خمینی، انقلاب اسلامی ملت ایران را، ره‌آوردِ هم‌خوانی آنان با اسلام بر می‌شمارد، و همانندی‌شان با مسلمانان صدر اسلام در گرایش‌های معنوی و اجتماعی را، نشانهٔ بارز اسلام‌خواهی می‌داند.

«ملت ما به صورت مجاهدین صدر اسلام درآمدند، همین‌طور كه در صدر اسلام، در ركاب رسول‌الله و امیرالمؤمنین ـ سلام‌الله علیه ـ ‌عده كثیری از فرزندان اسلام از دست رفتند، لكن اسلام را حفظ كردند، امروز هم كه ما در یك موقعیتی واقع هستیم كه اسلام، رو به روی كفر ایستاده است و احتیاج به فداكاری دارد، ملت ما بحمدالله مردانه ایستاده و فداكاری می‌كند.»[۲]

نظام سیاسیِ مطلوب ملت ـ كه جمهوری اسلامی است ـ در واقع تجلی اسلام‌خواهی در عرصهٔ مطالبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی می‌باشد. رهبر فقید انقلاب، این همه را حاكی از رشد تفكر و تمایل مذهبی ملت ایران می‌شناسد. به سخنی دیگر، ایرانیان در پرتو اسلام و ایمان، بستر جامعه را، جهت تحول همه‌جانبه فراهم ساختند. بدین‌سان جمهوری‌خواهی‌شان با اسلام‌خواهی، پیوندی ناگسستنی یافته است.

«این ملتی كه از اول، قیامش برای اسلام بود، بـرای قرآن بود...

این‌ها به صراحت گفتند كه ما جمهوری اسلامی می‌خواهیم. جمهوری اسلامی معنایش این است كه رژیم، رژیم اسلامی باشد، حكومت، حكومت اسلامی باشد، و قوانین، قوانین اسلامی.»[۳]

ب ) بصیرت سیاسی

تاریخ سیاسی ایران، طی برون‌رفت‌های نظرگیر ملت از متن حوادث خطرخیز ـ كه هر كدام برای نابودی و محو فرهنگ و تاریخ یك ملت كافی است ـ به دست می‌دهد كه بصیرت سیاسی ایرانیان، ضامن حیات و بالندگی‌شان از پی حادثه‌ها بوده است. دوران انقلاب اسلامی و سال‌های پیش از آن ـ كه با تغییر سیاست امریكا و دربار پهلوی همراه بود ـ نشان داد كه ملت ایران، زمان‌شناسی داشته، و به هنگام حركت خود را به سوی نجات‌بخشی از بیدادها خواهد داشت. به رغم فزونی مواردی از این دست، بیدادگران داخلی و تجاوزگران خارجی، كمتر به شخصیت ایرانیان پی برده و دچار غرور و فروپاشی گشته‌اند. سازگاری و صلح‌منشی این ملت، بسیاری را در تحلیل روان‌شناختی به اشتباه افكنده است. قیام‌ها و جنبش‌های ایرانی، از دیرباز تا مشروطیت و نهضت ملی و ۱۵ خرداد و ۲۲ بهمن، آشكار ساخت كه نطفهٔ بیداری همواره در روح و منش ایرانی، شكل‌می‌گیرد، و دیر یا زود، ظهور خواهد یافت. رهبری امام طی مبارزات دوران رژیم ستم‌شاهی، عامل وحدتِ یك ملت بیدار و پذیرای نجات گشت.

«ملت ایران... ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است در برابر ظلم، در عین حال كه این همه ظلم می‌بیند، این همه كشته می‌دهد، در عین حال مقاومت می‌كند.»[۴]

«نام بزرگ ملت ایران در عالم به رشد سیاسی ثبت شد.»[۵]

«در مدت كمتر از دو سال، یك تحول پیدا شد كه تمام قشرهای ملت افكار سیاسی پیدا كردند.»[۶]

«حالا شما در هر جای مملكت بروید، می‌بینید مردم روشن هستند، مردم تكلیف‌شان را می‌فهمند... این خیلی امیدواری برای ما دارد كه دیگر قیام، به شخص و این آدم و آن [آدم بستگی] ندارد.»[۷]

تجلیل رهبری از ملت، از این واقعیت، حكایت دارد كه ایرانیان، همواره بسترساز عدالت‌خواهی در تاریخ خود بوده و هستند. مقاومت‌های خیره‌كننده و مستمر ملت ایران، طی سالیانی كه به انقلاب و پیروزی آن انجامید، روشن‌گر این نكته است كه زمینه‌های خودآگاهی سیاسی و تاریخی ایرانیان، واقعیتی انكارناپذیر است.

رهبر فقید انقلاب، از پدیدهٔ انقلاب در تاریخ سیاسی ایران، به عنوان یك جهش و شناخت همگانی و فراگیر، تعبیر می‌كند. بستر آرام سیاسی سالیان پیش از انقلاب، وقوع هرگونه قیام مردمی را نامعقول و غیرممكن می‌نمایاند. ملت ایران، به گونه‌ای می‌زیستند كه شاه و حامیان او می‌پنداشتند كه حاكمیت جاودانه خواهند داشت. اما، با ظهور بیداری سیاسی و آزادی‌خواهی، تمامی معادلات سیاسی به هم ریخت و ملت، بسترساز حاكمیت ملی گشت. این همه كه هشدارهای ملتی بیدار را نشان می‌دهد، رهبریِ واقع‌بینانه را امید می‌بخشد و از عزم راسخ برخوردار می‌سازد.

«توده‌های مردم، كه قبل از نهضت عظیم اسلامی، نظام شاهنشاهی را مظهر ملیت و مدار عظمت كشور می‌دانست و فرمان شاه را مطاع و متبع، و از گزاف‌گویی‌های شاهان و گویندگان درباری و مدیحه‌سرایی آنان، كشور را در سایه رهبری شاه، مترقی و پیشرفته تا دروازه تمدن بزرگ می‌پنداشت و استقلال مملكت را در زیر پرچم شاهنشاهی بیمه شده به حساب می‌آورد، با یك جهش و شناخت همگانی، تمام پایه‌ها و كنگره‌های این قصر خیالی ناگهان فرو ریخت.»[۸]

روشن‌بینی ملت، از رهگذر قلم و اصحاب قلم فراهم می‌آید. هر تحول و جنبش ملی و سیاسی، پیشینهٔ فرهنگی دارد، و نویسندگان و گویندگانی دردمند و نستوه، رنج بیدارسازیِ ملتی را بر خویشتن هموار ساخته‌اند. امام خمینی، واقعهٔ اعجازآمیز پیروزی ملت ایران را، محصول كوشش فكری و فرهنگیِ فرهیختگان می‌شمارد، هر سخن و كتابِ نجات‌بخش، در عرصهٔ بازگشت ملت به خویشتن، در حقیقت شمعی بوده كه پیرامون یك شهروند ایرانی را روشن ساخته است. از رهگذر انتقال آگاهی‌ها بود كه شجاعت و مقاومت ایرانیان شكل گرفت، و به آزادی و استقلال انجامید.

«اگر ملت‌ ما در طول مدت این بیست ـ سی سال... از پاسبان می‌ترسیدند... از اسم شاه... می‌ترسیدند، اگر این‌ها، همان‌ها بودند، نمی‌توانستند قیام كنند و این واقعه را، این واقعه اعجازآمیز را به وجود بیاورند. اول بیدار شدند؛ با نطق ناطقین، [و قلم] نویسندگان بیدار شدند.»[۹]

در منظر امام خمینی، ملتی كه بیدار شده و با حقوق سیاسی و مطالبات شهروندی خود، آشنا گشته، فشار هیچ شخصی و گروهی را تحمل نكرده و دیده بر ستم‌ها نخواهد بست.

«مردم دیگر سربسته و دربسته، تسلیم كسی نمی‌شوند... اگر هر یك از ما، تخطی كنیم از آن خواستی كه ملت دارد... علاوه بر آن كه در محضر خدای تبارك و تعالی، در آن روزی كه همه وارد می‌شوند و حساب است در كار، جوابی نداریم، همین مردم هم، در همین‌جا به حساب [ما] می‌رسند.»[۱۰]

از این روست كه می‌باید عرصهٔ آزادی سیاسی را همواره فراخ و دل‌انگیز نگاه داشت. رهبر فقید انقلاب، در ضمن ستودنِ ملت ایران، به كارگزاران حاكمیت هشدار می‌داد كه مبادا در حوزهٔ انتخابات دخالت كرده و انقلاب را به انحراف بكشانند. هر تبلیغ سیاسی و انتخاباتی كه درون‌مایهٔ تحمیل داشته باشد، بی‌تردید واكنش خشم و نفرت و دل‌زدگی را در میان ملت بیدار برخواهد انگیخت.

«باید مردم را برای انتخابات آزاد بگذاریم و نباید كاری بكنیم كه فردی بر مردم تحمیل شود. بحمدلله مردم ما دارای رشدِ دینی ـ‌ سیاسی مطلوب می‌باشند... در چنین اوضاعی، هیچ فرد و گروهی، و هیچ نهاد و سازمان و حزب و دفتر و تجمعی نمی‌تواند در حوزه انتخاباتِ دیگران دخالت نماید.»[۱۱]

ج ) تحول‌گرایی

ملت ایران، در چشم‌انداز سیاسی، تحول‌گرایی خود را آشكار نمود. ابعاد این تحول‌گرایی، به خصوص در عرصهٔ معنوی و اخلاقی ـ كه تضمین‌كننده و جهت‌بخش تحول‌های دیگر است ـ تأمل‌برانگیز است. زمینه‌های مساعد باطنی و روحانی ملت ایران، رهبر فقید انقلاب را به تحسین و مباهات برانگیخت.

«من با كمال مباهات از رشد سیاسی و تعهد اسلامی ملت شریف ایران تشكر می‌كنم... ثابت كردند كه انقلاب اسلامی بزرگ ما قبل از آن كه انقلاب سیاسی و اجتماعی باشد، یك انقلاب معنوی روحانی است. من در ایام آخر عمر، با امیدواری كامل و سرافرازی از نبوغ شما به سوی رحمت حق كوچ می‌كنم.»[۱۲]

ابوالفضل هدایتی

پی‌نوشت‌ها:

[۱] . گروسه، رنه، چهرهٔ آسیا، ترجمه دكتر منشی‌زاده، تهران: انتشارات امیركبیر، ۱۳۴۵، ص ۲۷.

[۲] . صحیفهٔ امام، ج ۱۱، ص ۵۱۴

[۳] . همان، ج ۱۴، ص ۴۵۷.

[۴] . همان، ج ۳، ص ۲۹۷.

[۵] . همان، ج ۷، ص ۱۳۲.

[۶] . همان، ج ۹، ص ۱۹۶.

[۷] . همان، ج ۱۰، ص ۱۵۴.

[۸] . همان، ج ۴، ص ۲۶۰.

[۹] . همان، ج ۱۳، ص ۵۳۵.

[۱۰] . همان، ج ۱۵، ص ۷۲، ۷۳..

[۱۱] . همان، ج ۲۰، ص ۲۹۵.

[۱۲] . همان، ج ۱۲، ص ۱۴۹.

[۱۳] . همان، ج ۹، ص ۳۸۵، ۳۸۴.

[۱۴] . همان، ج ۹، ص ۴۴۳.

[۱۵] . همان، ج ۱۳، ص ۱۰۶.

[۱۶] . همان، ج ۲۱، ص ۴۱۰.

[۱۷] . همان، ج ۴، ص ۳۱۰.

[۱۸] . همان، ج ۶، ص ۳۵۱.

[۱۹] . همان، ج ۸، ص ۳۶۱.

[۲۰] . همان، ج ۱۶، ص ۱۸۷.

[۲۱] . همان، ج ۲۱، ص ۲۳۳.

[۲۲] . همان، ج ۱۶، ص ص ۲۳، ۲۱.

[۲۳] . همان، ج ۲۱، ص ۲۳۳، ۲۳۲.

[۲۴] . همان، ج ۱۴، ص ۳۱۹.

[۲۵] . همان، ج ۲۱، ص ۲۳۳.

[۲۶] . همان، ج ۱۴، ص ۴۷۳.

[۲۷] . همان، ج ۱۵، ص ۱۴۶.

[۲۸] . همان، ج ۸، ص ۵.

[۲۹] . همان.

[۳۰] . همان، ج ۱۵، ص ۱۷.

[۳۱] . همان، ج ۱۱، ص ۳۴.

[۳۲] . همان، ج ۱۲، ص ۱۵.

[۳۳] . همان، ج ۱۳، ص ۴۹۶.

[۳۴] . همان، ج ۱۵، ص ۳۵۵.

[۳۵] . همان، ج ۲۱، ص ۱۰.

[۳۶] . همان، ج ۱، ص ۲۹۷.

[۳۷] . همان، ج ۷، ص ۵۱۳.

[۳۸] . همان، ج ۲۰، ص ۵۷.

[۳۹] . همان، ج ۲۱، ص ۱۰.

[۴۰] . همان، ج ۱۸، ص ۳۳۷.

[۴۱] . همان، ج ۱۸، ص ۳۳۷.

[۴۲] . همان، ج ۱۴، ص ۱۶۵.

[۴۳] . همان، ج ۱۳، ص ۵۳۵.

[۴۴] . همان، ج ۲۰، ص ۵۵.

[۴۵] . همان، همان.

[۴۶] . همان، ج ۱۰، ص ۳۳۲.

[۴۷] . همان، ج ۷، ص ۵۱۰، ۵۰۹.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.