یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پوتین کفش های آهنی به پا کن


پوتین کفش های آهنی به پا کن

در این مقاله روی کار آمدن مجدد ولادیمر پوتین به عنوان رئیس جمهور روسیه , و نیز شورش های همزمان با اعلام پیروزی وی ,مورد بررسی قرار گرفته است

زمانی که انتخابات جدید دومای روسیه ( درسال۲۰۱۱ ) در حال شکل گیری بود ، افراد ، احزاب و دولت های مختلفی ، با نجواهایی نامحسوس این فکر را در اذهان ایجاد کردند که احتمال تقلب در این انتخابات وجود دارد !

انتخابات «« دوما » ی روسیه برگزار شد و حزب روسیه متحد به ریاست ولادیمر پوتین ، به پیروزی رسید و اکثریت کرسی های مجلس را تصاحب کرد .

از این زمان بود که آن نجوا های گذشته ، رفته رفته به صدا هایی گوش خراش تبدیل شد ، و دولت های غربی ، ناظران مستقل انتخاباتی ، اپوزیسیون روسیه و دیگر احزاب شکست خورده در انتخابات ، هم صدا شده و به طور مکرر اعلام کردند که در انتخابات دومای روسیه از سوی ولادیمر پوتین تقلب شده است !

جالب آنجاست که باز هم همان طرح انقلابات رنگین ، اینبار در روسیه کلید خورد ، و اپوزیسیون روسیه و احزاب شکست خورده در انتخابات ، مردم طرفداران خود را به اعلام اعتراض علنی در خیابان ها فراخواندند ! و آمریکا و غرب نیز مکرر نگرانی خود را درباره حفظ آرای مردم روسیه بیان داشتند !

و اینک می بینیم زمان آن فرارسیده تا روسیه هم طعم انقلابات رنگین را بچشد . اگرچه در گذشته جمهوری های مستقل شده از شوروی ،که حیاط خلوت روسیه به حساب می آمدند ، به وسیله انقلابات رنگین از زیر نفوذ روسیه خارج شدند و در دامن غرب غلطیدن ، ممکن است باعث ضرر روسیه در منافع ملی اش شده باشند ، اما اینک که طرح انقلاب رنگین برای خود روسیه به اجرا در آمده است ، روسیه را با یک تحول عظیم ساختاری مواجه می کند و موجودیت نظام حاکمه در خطر خواهد افتاد!

جالب آنجاست که ولادیمر پوتین که اینک در تیررس اعتراضات اپوزیسیون و شکست خوردگان انتخاباتی قرار دارد ، آنچنان بر صندلی قدرت تکیه زده که گویی در این اوج قدرت، فرودی برای او متصور نیست !

پوتین که از افسران سیستم اطلاعاتی شوروی بود ، در اواخر دوران شوروی ، مراتب قدرت و ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و در زمان ریاست جمهوری یلتسین ( اولین رئیس جمهور روسیه بعد از فروپاشی شوروی) به جهت وخامت حال مزاحی او ، جانشین موقت مقام ریاست جمهوری شد و در سال ۲۰۰۰ میلادی نیز طی انتخابات ریاست جمهوری ، با قدرت بر رقبای خود پیروز شد و بر مسند ریاست جمهوری کشور روسیه تکیه زد. اگر چه پوتین در جوانی و اوایل اشتغال در امر سیاست ، برای کمتر کسی شناخته شده بود ، اما بعد از رشد سریع در اواخر کار یلتسین ، و بعد از انتخاب به مقام ریاست جمهوری ، با اقداماتِ سریع ، کارا ، و البته آهنین خود ، چنان رشد و توسعه ای را برای روسیه ی بحران زده ی بیرون آمده از اتحاد شوروی ، رقم زد که اگر بگوییم روسیه قدرتمند فعلی نه میراث دار شوروی ، بلکه ساخته ی دست پوتین است ، گذافه نگفته ایم !!

پوتین توانست روسیه بحران زده را به خوبی مدیریت کند و آن را به اوج قابل تاملی هدایت کند . بعد از پایان دور دوم ریاست جمهوری اش ، اگر چه همه می دانستند که در همه ارکان قدرت نفوذ دارد ، و سیستم برای اوست و نه او برای سیستم ، و می تواند با حمایت مردم و رای غالب اکثریت دوما ( که حزب خودش اکثریت را بدست داشت ) قانون را به نحوی تغییر دهد که مثلا طرح ریاست جمهوری مادام العمر را برای خود رقم بزند ، اما با یک زیرکی خاص و تدبیری شاخص ، در قدرت ماند ، اما به شکلی دیگر . او در اواخر دوران ریاست جمهوری دوره ی دومش ، که کاندیده های ریاست جمهوری در حال ثبت نام بودند ، فردی گم نام که وابسته به دفتر کاری خودش بود را به مردم معرفی کرد ؛ او « دیمتری مدودف » را به مردم روسیه عرضه کرد و اعلام داشت که طرفدارانش می توانند به « مدودف » رای بدهند . بله ، « پوتین » با زیرکی تمام کاری کرد که حتی کوچک ترین اعتراضی به خود را بی معنی جلوه دهد . چرا که اگر مثلا دست به تغییر قانون اساسی می زد ، اگر هم موفق میشد ، باز هم اعتراضات مختلفی را بر ضد خود رقم می زد .

پوتین ، رئیس جمهور قدرتمند روسیه ،‌کنار رفت و صندلی ریاست جمهوری کرملین را به « مدودف » واگذار کرد . اما جالب آنجاست که در سخنرانی های ابتدایی خود در مقام نخست وزیری ، اعلام می داشت که : در روسیه مقام نخست وزیری قدرت بیشتری دارد !

این یعنی همان چرخش قدرت . ولادیمر پوتین ، با این حرکت زیرکانه ی خود ، طرحی جدید را در عالم سیاست ابداع کرد که از این پس دولتمردان کشور های دیگر می توانند از آن تبعیت کنند و در قدرت باقی بمانند . طرحی که اینک با عنوان «‌پوتین- مدودف » از آن یاد می شود .

اما آمریکا که گمان می کرد با فروپاشی شوروی ، از وجود دشمنی قوی خلاص شده ، با روی کار آمدن پوتین و انتظام گرفتن روسیه، متوجه شد که اینک با یک « رقیب » تازه روبرو است . کشوری که باید ضمن دست دادن با آن ، در نهان چنگال خود را برای نابودی اش تیز کند !

از این رو اینک که بار دیگر «پوتین» در صدد قدرت گیری است . آمریکا قصد دارد که ضربه ای قوی بر پیکره ی روسیه ی « پوتینیستی » وارد کند !

آمریکا قصد دارد ، با تحریک اپوزیسیون ها و نهاد های قضایی بین الملی و همچنین هم نوا کردن احزاب داخلی روسیه ، با نهایت قدرت ، بر ضد پوتین عمل کرده ، و اگر بتواند « پوتین » را از قدرت به زیر بکشد ( همان کاری را که با ادوارد شوارتنادزه در گرجستان کردند ) و یا در حداقل فرضیه ممکن ، « تغییری اساسی » در سیستم روسیه ایجاد کنند و احزاب مخالف « پوتین » که موافق آمریکا هستند را در سیستم قدرت روسیه سهیم کنند .

اما پوتین که فردی زیرک و البته جاه طلب است ، سعی دارد با قدرت در برابر اقدامات آمریکا بایستد ؛ اما « پوتین » می داند که اعتراضات به انتخابات « دوما » یک چشمه ی کوچک از اقدامات اپوزیسیون و آمریکاست . و قرار است به زودی ،‌ آمریکا و مخالفان پوتین ،‌دست در دست هم ، در زمان انتخابات ریاست جمهوری روسیه ، با تمام توان بر ضد پوتین قیام کنند .

اما « پوتین » باید بداند که زمانه عوض شده و دیگر نمی تواند همانند گذشته عمل کند . اگر در گذشته اجازه می داد تا احزاب مخالف به آرامی به کارهای خود برسند ، همان نرمش باعث شد که امروز ، این احزاب قد علم کنند !

روسیه چه با شوروی و چه بدون شوروی ، یک کشور « تزاری » است !

روسیه کشوری است که سالیان سال طعم خودکامگی را چشیده ، و این در خون مردم روسیه است که حاکمی « یکه سالار» بر آنها حکومت کند . گاه این حاکم تزار های سلسه رومانف ها بودند ، و گاه استالین سوسیالیست !

به بیان دیگر « تزار » باید بر روسیه حکومت کند ، این یک اصل غیر قابل تغییر است . حال گاهی تزار رومانفی بوده و یا در مدت کمتر از یک قرن «تزار های سرخ سوسیالیست » بر روسیه حکومت می کردند ، و بعد از شوروی هم تزار بی تاجی به نام « پوتین » !

تاریخ روسیه اثبات کرده است که : هر زمان که حکومت روسیه روی به آرامش و نرمی نهاده ، درگیری ها ،‌تنش ها ، و اختلافات بالا گرفته !

زمانی که عصر تزار های قدرتمند روسیه ، مانند ایوان مخوف ، و دیگران به پایان رسید، هرج و مرج در کشور زیاد شد و حاصل آن یک انقلاب خونین و روی کار آمدن حزب کومونیست بود . که به اسم آزادی آمدند ، ولی احیا کننده حکومت تزار ها بودند . اما زمانی که دوران لنین و استالین به پایان رسید ، شوروری رو به ضعف گذاشت !تا اینکه در زمان گورباچف، فروپاشید! و یلتسین هم نشان داد که : حکومت یک حاکم معمولی بر روسیه امکان پذیر نیست ، پس بار دیگر باید یک تزار بر روی کار می آمد ،‌و این تزار بی تاج ( که وارث شوروی بود ) « پوتین » نام داشت !

« پوتین » چاره ای ندارد و باید پوتین ها را از پای در آورد و یا «کفش های ابری » به پا کند ! و با مخالفان سازش کند و آنها را در حکومت شریک کند و قدرت خود را به ثلث میزان فعلی کاهش دهد ، ‌و یا اینکه «کفش های آهنین » به پا کند و با ایستادن مقتدرانه در برابر اپوزیسیون ، مخالفان را سرجایشان بنشاند و باز هم عنان امور روسیه را در دست بگیرد ! این یک حقیقت نیست ، بلکه یک واقعیت است ...

سید علیرضا واعظ موسوی

کارشناس جنگ نرم