یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
جایی که جنوب آغاز می شود
در فیلم «برنی»، داستان جنایی نامتعارف و برگرفته از یک ماجرای واقعی -که از این یکی بسیار تاریکتر و پر و پیمانتر بود و آدمهایی بیربط و کاملا ناهمگون در آن حضور داشتند. جک بلک بسیار بیشتر از فیلمی که او را احاطه کرده است، ارزش آن را دارد که مورد توجه قرار گیرد. ریچارد لینکلیتر بخش بزرگی از یک دهه را صرف کنار هم گذاشتن این نگاه شوخی و جدی به برنی تیدی کرد که یک متصدی کفن و دفن و آدمی با خلوص نیت و در عین حال وسواسی و نازکنارنجی بود که با بدعنقترین پیرزن شهر کارتیج تگزاس دوست شد و بعد تصمیم گرفت او را به قتل برساند. اما حاصل کار اثری میانمایه و کمتر همدردیبرانگیز از کار درآمد، تصویری پرکشمکش از تقابل دیدگاهها در یک شهر کوچک و مهمتر از همه، فرصتی برای بلک تا نقشی متفاوت با هرآنچه قبلا ایفا کرده است را بیازماید. تصورش هم دشوار است که این فیلم عجیب و غریب که برای اولین بار در جشنواره فیلم لسآنجلس به نمایش درآمده و تا این زمان پخشکننده پیدا نکرده است، چگونه تماشاگری خواهد داشت ولی با اطمینان میتوان گفت که این فیلم به گرد همکاری قبلی لینکلیتر و بلک در هشت سال پیش، «مدرسه راک»، نخواهد رسید.
در تابستان سال ۱۹۹۷، برنی تیدی ۴۰ساله به این جرم بازداشت شد که یک سال پیش از آن، مارجری نوجنت ۸۱ساله، پیرزنی که چند میلیون دلار ارث برده بود و با او زندگی میکرد را به قتل رسانده است. در آن شهر مذهبی که همه همدیگر را میشناختند، هیچکس نمیتوانست این را باور کند، چون همه میپنداشتند که برنی نازنینترین و باملاحظهترین مرد دنیاست، مخصوصا که او توانسته بود مارجوری به شدت بیزار از همه که برای سالها حتی با بچهها و نوههای خودش صحبت نکرده بود را شیفته و خلع سلاح کند.
لینکلیتر هنگام نوشتن فیلمنامه همراه با اسکیپ هولاندزورث که مقاله او در «تگزاس مونتلی» مبنای نگارش این فیلم قرار گرفت، برنی را از دریچه چشم شهروندان کارتیج به نمایش گذاشت و طیف گستردهای از افراد محلی و افراد سالخوردهتر را در فیلمهایی مصاحبهگونه به کار گرفت تا جنبههایی از شخصیتهای اصلی داستان روشن شود. با آنکه برخی از این اظهارنظرها به علت لحن جانبدارانه و همشهریمدارشان خنده دارند، لینکلیتر بیش از حد به آنها اتکا میکند، تا جایی که به نظر میرسد دستاویزی برای پرهیز از مساله دراماتیزه کردن داستان است و اینکه فیلم «برنی» بیش از آنکه باید، شبیه به یک درام مستند به نظر برسد.
برنی که در ابتدای فیلم، پس از ورود به شهر و عهدهدار شدن شغل مدیر مراسم کفن و دفن در قبرستان محلی به عنوان «هنرمند اتاق مومیایی ساختن» معرفی میشود، مرد نجیب و سربهزیر و بیگناهی است که کلماتش را با دقت انتخاب میکند و با ناز و اطوار قدم برمیدارد و موقع صحبت کردن دستهای درهم قلابشدهاش را روی شکم میگذارد. او با هر شخصی که روبهرویش قرار گیرد، بینهایت با ملاحظه برخورد میکند و همیشه آماده است تا کلمات مناسبی برای افراد داغدیده به کار گیرد و در این شهر کوچک که همه یکدیگر را میشناسند، به ویژه مورد علاقه پیرزنهاست.
یک شاهد عینی میگوید: «همه بیوههای شهر به برنی علاقه داشتند.» بنابراین دوست شدن او با پیرزن تندخویی به نام مارجری (شرلی مک لین) که با هیچکس صحبت نمیکند، همه را به تحسین وامیدارد. توجه و علاقه بیش از اندازه برنی، به تدریج مارجری را جذب او میکند و او برنی را به به عمارت اعیانی خود که دیوارهایش پوشیده از پیکرهای تاکسیدرمیشده جانوران بزرگ شکاری است، دعوت میکند، به سفرهای دور و دراز میبرد و به نوههای بزرگسالش مینویسد که همه داراییاش را به برنی بخشیده است. با قتل مارجری در دقیقه ۵۰ فیلم، لحن فیلم به شکلی اجتنابناپذیر تغییر میکند که البته بیشتر ناشی از چرخش رویدادهاست تا کنترل کارگردان بر سبک و لحن فیلم. ۹ماه میگذرد و هیچکس دلش برای مارجری که از همه دور افتاده است، تنگ نمیشود، تا آنکه بقایای جنازه او پیدا و برنی بازداشت میشود و یک دادستان حیلهگر بهنام دنی باک دیویدسن (متیو مک کاناهی) او را به محاکمه میکشد.
موضوع فیلم امکان هر رویکرد هنرمندانهای را فراهم میآورد: کمدی سیاه عمیق، مطالعهای گزنده در باب شخصیت، نگاهی به اخلاق جامعه و رفتارهای از سر دورویی و بررسی دیدگاههای حقوقی و قضایی و مذهبی. بازی درخشان و سنجیده بلک کاملا جاافتاده و آنقدر جدی است که بازیهای معرکه چارلز لاوتن در نقش پیشخدمت متملق «چین و چروک رخنه سرخ» و آلک گینس در «قاتلان پیرزن» را تداعی میکند. شخصیتپردازی بلک هر آنقدر قدرتمند است که راه را برای هر رویکردی باز میگذارد اما لینکلیتر هیچ دیدگاه مشخصی را برنمیگزیند یا برای بهتر ساختن فیلم قدمی برنمیدارد و در نهایت، فیلم بیش از آن میانمایه میماند که بتواند تماشاگرش را به قلاب بیندازد.
کارتیج در شرق تگزاس موقعیتی دارد که بیشتر میتوان آن را «جایی که جنوب آغاز میشود» نامید تا مکانی که در اتحاد فرهنگی با بقیه نقاط آن ایالت باشد و این مشخصه فرهنگی در فیلم بسیار جذاب است. مک لین با آنکه حس تنفر مارجری را بیچون و چرا القا میکند، بازی یکسویهای ارایه میدهد که از روحیات متغیر و زیرپوستی انسان بیبهره است، در حالی که مک کاناهی به زیر پوست شخصیت پیرمرد مجری قانون جریانی از هراس و چندش وارد میکند.
تاد مک کارتی
منبع: هالیوود ریپورتر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست