چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
آخرین سردار
سینمای دفاع مقدس در هفته موسوم به دفاع مقدس مقداری و مدتی مورد توجه قرار میگیرد و باز با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده میشود. تکلیف سینماگران این حوزه و مدیران مشتاق و همیشه درصحنه برای خدمت به پروژههای مرتبط با سینمای جنگ، همچنان نامعلوم است و بی برنامه به نظر میرسد. ادعای داشتن چیزی را داریم که حالا سالهاست از ثمره و محصول قابل استفادهاش محرومیم. شبکههای تلویزیونی کشور، پشت سر هم و بدون وقفه، فیلمهایی را به بهانه این هفته و این روزها نمایش میدهند که واقعا از فرط تکرار دیگر قابلیت دیدن ندارند. همه به اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ مربوطند. فیلمهایی که با مسائل روز و دغدغههای نسل تازه غریبهاند و ربطی به زمانه ما و به تاثیر دفاع مقدس بر افکار ما ندارند. ما از میان سینماگران این حوزه هم دیگر مثال قابل ذکری نداریم. کسی که همچنان مشغول باشد و امیدوارمان کند که این پرچم را بالا نگه میدارد، ابراهیم حاتمیکیاست که بیش از ۶-۷ سال است سری به این حوزه مورد تخصص خود نزده و به نظر میرسد قهر کرده باشد. مرحوم ملاقلی پور هم که دستش از دنیا کوتاه است و کمال تبریزی هم که مدتهاست مسیرش را به سمت دیگری متمایل کرده و به نظر هم نمیرسد قصد بازگشت داشته باشد. سینماگران جوان هم یکی پس از دیگری ناکامند. در این میان تنها یک بازیگر است که خود را هنوز متعهد به این ژانر سینمایی و تصویر کردن دنیای آدمهایش میداند. متاسفانه از این تعهد هم حاصلی دریافت نکرده است. پرویز پرستویی تنها گزینه مورد اشاره ماست که در صحبتها و مصاحبههایش بارها بر مظلومیت سینمای دفاع مقدس و غفلت مسئولان امر تاکید داشته است. فیلم «سیزده ۵۹ » آخرین تلاش پرستویی برای جان بخشیدن به پیکره سینمای دفاع مقدس بود و امید زیادی هم به آن داشت ولی باز هم اتفاق خاصی نیفتاد و شاهد بی محلی مخاطب و منتقد و مسئول از این فیلم و از این حوزه بودیم.
● میان پرده: مهمترین حضورهای سینمایی پرویز پرستویی در سینمای جنگ و دفاع مقدس
۱) همکاری با ابراهیم حاتمی کیا
همکاری پرویز پرستویی و ابراهیم حاتمی کیا در چهار فیلم و در کمتر از یک دهه، باعث تولید مهمترین آثار سینمای ایران در حوزه دفاع مقدس بوده است. پیوندی که در سال ۱۳۷۶ با «آژانس شیشهای» آغاز شد و یکسال بعد با «روبان قرمز» ادامه یافت. «موج مرده»(۱۳۷۹) سومین همکاری این دو سینماگر بود که به نظر میرسد آغازگر قهر جدی حاتمی کیا با سینمای جنگ باشد. فیلمی که به شدت شامل ممیزی شد و مدتها از اکران به دور بود و به نوعی با پیکری تکه پاره به نمایش درآمد. اختتامیه همکاری پرستویی-حاتمی کیا به سال ۱۳۸۴ و فیلم «به نام پدر» بازمیگردد که همچنان حواشی پر دامنهای را به همراه داشت و این بار منتقدان هم در کنار مسئولان در برابر این فیلم جبهه گرفتند تا حاتمی کیا «دعوت»اش را بسازد و پرستویی در این مسیر کم کار شود و تنها بماند. در این میان البته مجموعه تلویزیونی «خاک سرخ»(۱۳۸۱) تلاش دیگری بود که در مدیومی فراگیرتر اتفاقا بسیار تاثیرگذارتر بود و باعث شد این سریال به یکی از پرمخاطبترین مجموعههای دهه هشتاد تبدیل شود. دغدغه، اندیشه و شناخت آدمهای جنگ، چیزی بود که همکاران دیگر پرستویی بعد از ابراهیم حاتمی کیا از آن محروم بودند.
۲) لیلی با من است
در آن روزها و با توجه به تفکر حاکم بر آن دوران، ساختن فیلمی همچون «لیلی با من است» فقط میتواند با واژههایی چون جسارت و شجاعت توصیف شود. شاید اولین کمدی خوش ساخت درباره موضوع حساسیت برانگیز جنگ ایران و عراق و رستگار شدن آدمی که از میدان جنگ فراری است ولی به هر حال به زور و تقدیر رستگار میشود. در سال ۱۳۷۴ پرویز پرستویی هم هنوز شخصیت حاج کاظمی را خلق نکرده بود تا دیگر متهم به تکرار این شخصیت نشود. از به یادماندنیترین بازیهای پرویز پرستویی در همکاری با کمال تبریزی که مطمئنا او هم همان روزها بهترین فیلمش را ساخته بود.
۳) ناکامی
نمایش ناموفق فیلم «سیزده ۵۹»(سامان سالور) در اکران امسال، پرونده فیلمهای ناکام پرستویی را در سینمای دفاع مقدس سنگینتر کرد. «پاداش سکوت» و «به نام پدر» در کنار همین فیلم میتوانند به تلاشهای از سر ناچاری پرویز پرستویی هم تعبیر شوند. ناکامی در دهه ۸۰ دامن گیر سینمای جنگ شد و طبیعتا به سراغ آقای بازیگر هم آمد.
موخره
مشکل از آنجا بود که زبان جدید را با آدم های جدید اشتباه گرفتیم. اینکه سامان سالور یا مازیار میری فیلمسازان جوان و نسل تازه سینمای کشور هستند دلیل بر آن نیست که حتما در این حوزه هم اندیشه و دغدغهای داشته باشند که نو باشند و حرف تازه ای بزنند. چه بسا امثال حاتمی کیا و تبریزی که با بچههای جنگ رشد کردهاند و بزرگ شدهاند، با جامعه امروز سر و کار داشتهاند و پسرانشان را هم بزرگ کردهاند و میشناسند، خیلی بهتر زبان این نسل را بفهمند و تصویرگر داستانهایی باشند که بتواند سرکشی را مهار کرده و آن را لحظاتی به همنشینی دعوت کنند. وقتی تفکر حاتمیکیاها را از آن خود دانستیم و هر تجاوزی خارج از محدوده این تفکر آشنا را غیر عادی و خطا تلقی کردیم، مطمئنا اینکه کار به انزوا و حتی انحراف آدمهای خودی هم بکشد دور از تصور نخواهد بود. آن وقت است که باید پرسید آیا واقعا فیلمی مثل «گزارش یک جشن» را میتوان اثری از ابراهیم حاتمی کیا در شرایطی عادی تلقی کرد یا باید آن را واکنش به شرایط و یک ضرب شست دانست. سر طناب وقتی رها شد که ترسیدیم. اینکه میشنویم حاتمی کیا میگوید که «چ مثل چمران» را خواهد ساخت یا اشاراتی به بازگشت به سینمای مورد علاقهاش دارد امیدوارمان میکند که احتمالا دوران فرسایش پایان یافته است. فیلمسازان تازهای هم از راه خواهند رسید.
محسن شرفالدین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست