سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

سهم زنان در مدیریت


سهم زنان در مدیریت

نگاهی به وضع مدیران زن در جامعه

زنان به عنوان نیمی از جمعیت فعال کشور تنها ۱۲ درصد از فعالیت های اقتصادی جامعه را برعهده دارند. این سهم اندک طی ۴۰ سال گذشته حدود ۱۰ درصد بوده است. این وضعیت به گونه یی پیش رفته که به گفته کارشناسان تعداد زنان شاغل در ۲۰ سال اخیر تغییر نکرده است تا سهم آنان از تعداد بیکاران کشور دو برابر سهم آنان در کل اشتغال کشور باشد. یک بررسی آماری نشان می دهد درصد شاغلان زن نسبت به کل شاغلان ۹/۴ درصد است. در این بررسی مشخص شده که زنان شاغل در بخش عمومی نسبت به کل زنان با رقم ۳۹/۵ درصد، در صدر قرار دارند. این در حالی است که سهم زنان شاغل در گروه مدیران عالی رتبه به کل زنان شاغل در بخش عمومی تنها ۴/۹ درصد است. داده های مورد نظر به این نکته اشاره می کند که درصد شاغلان زن کارفرما و کارکنان مستقل در بخش خصوصی نسبت به کل زنان شاغل در بخش خصوصی ۳۷/۱ درصد و درصد شاغلان زن در تعاون به کل زنان شاغل تنها ۴/۹ درصد است. نتایج این تحقیقات در مورد سهم مدیریتی زنان در بخش تعاونی باز هم به ارقامی اشاره می کند که چندان امیدوارکننده نیست. این رقم تنها ۱/۱۸درصد را شامل می شود.

داده های مورد نظر در حالی بر سهم اندک زنان در بخش های مدیریتی جامعه تاکید می کنند که همین تعداد اندک نیز در محیط های کاری خویش با مشکلاتی مواجهند. کارشناسان در بررسی این مشکلات با توجه به ساختار مردانه یی که بر بیشتر محیط های کار حاکم است به دو دسته از مواضع اجتماعی و شخصیتی در این مورد اشاره می کنند. سهیلاپورمقدم کارشناس مسائل اجتماعی در این خصوص می گوید: «در بخش اجتماعی ما با مشکلاتی نظیر بی اعتمادی به عملکرد مدیران زن مواجهیم. به این معنی که زنان از ابتدا در کارهایی مورد استفاده قرار می گیرند که امکان پیشرفت در آن وجود ندارد. دومین مشکل مربوط به مسائل شخصیتی است. از این زاویه زنان نمی توانند شبکه ارتباطی مناسبی با اطرافیان خود در محل کار ایجاد کنند، به نحوی که از طریق این شبکه بتوانند خود را در فعالیت شغلی بالاکشیده، به موفقیت های بالاتری دست یابند.»

وی افزود: «این امر نه به معنای ناتوانی زنان در ایجاد ارتباط است و نه به معنای بی توجهی همکاران مرد به آنها. مسلماً مردم با کسانی ارتباط برقرار می کنند که فاکتورهای مشترکی با آنها داشته باشند و چون جنسیت فاکتور اول در این زمینه به شمار می آید، امکان ارتباط با مدیران زن خود به خود کاهش پیدا می کند.» این کارشناس مسائل اجتماعی در ادامه گفت: «این ارتباط همان عاملی است که در موفقیت بسیاری از مدیران مرد نقش اساسی ایفا می کند. برای مثال یک کارمند یا معاون مرد به راحتی برای صرف ناهار با رئیس خود بیرون می رود، در حالی که زنان در روابط اجتماعی خود محدودیت هایی داشته و قادر به برقراری ارتباط به این شکل نیستند.»

کمبود فرصت شغلی مناسب برای مدیران زن در جامعه یکی دیگر از موضوعاتی است که زنان مدیر را با تنگنا مواجه کرده است. این وضعیت به گونه یی است که در حال حاضر شمار مدیران مرد در کشور ما ۳۵ برابر مدیران زن است. «هایده قره یاضی» مدیر پژوهشی مرکز امور مشارکت زنان در این خصوص گفت: «حاکمیت نگاه مرد سالارانه، تفکر غالب نسبت به توانایی مرد در برابر زن: تصوری که زنان به لحاظ مسوولیت های خانوادگی و خانه داری دارند و همچنین عدم خودباوری زنان باعث کمرنگ شدن حضور آنها در عرصه های مدیریتی شده است.» وی افزود:« نتایج تحقیقات انجام شده طی سال های ۷۵ تا ۸۰ نشان می دهد که تعداد مدیران زن با ۱۰/۳۲درصد رشد سالانه از ۷۲۶ نفر به یک هزار و ۱۸۶ نفر افزایش یافته. «قره یاضی» در ادامه با بیان اینکه در سال ۸۰ زنان ۲۸ درصد از مدیریت کشور را برعهده داشته اند، می گوید: «براساس آمار موجود و تحقیقات انجام شده مدیران زن در وزارتخانه های بهداشت، امور اقتصادی و دارایی، علوم، تحقیقات و فناوری به ترتیب با ۳۰۴ ، ۲۲۹ و ۱۰۴ بالاترین حضور را در سمت های مدیریت میانی داشته اند.

به نظر می رسد یکی از جدی ترین مشکلات مدیران زن در جامعه که اتفاقاً باعث کمرنگ تر شدن نقش اجتماعی آنها در حوزه فعالیت های شغلی و بالطبع حضور کمرنگ آنها در حوزه های مدیریتی می شود، مشکلات فرهنگی است. در این بخش ما با جامعه یی روبه روییم که در آن برخی مدیران زن، فقط و فقط به خاطر مشکلات خانوادگی ناشی از شغل خویش از ادامه کار در پست مدیریتی سر باز می زنند. محققان در توصیف چنین مشکلاتی فرضیه فوق را ارائه می دهند: «مسوولیت های خانوادگی عامل عدم ارتقای زنان به سطوح مدیریتی است.» این فرض از چند شاخص برخوردار است: «ارزش وابستگی به خانواده»، «طرز تفکر همسر» و «رسیدگی به امور فرزندان». محققان احساسی بودن زنان را به عنوان یکی از دلایل عدم توفیق آنها در رده های مدیریتی، رد می کنند. تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که پاسخ دهندگان به چنین پرسشی با رد این فرض میزان استفاده مدیران زن از مشورت دیگران را با مدیران مرد، همانند عنوان کرده اند. به این ترتیب کارکرد مدیران زن با ویژگی های مدیر مطلوب منطبق بوده یا بسیار نزدیک اعلام شده است. با این حال شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه همچنان علایقی را در سطح جامعه به نمایش می گذارد که مانع ارزش گذاری واقعی فعالیت مدیران زن در جامعه می شود. باور غلط به برتر بودن جنس مذکر نسبت به مونث از جهت قدرت مدیریتی، گرایش به مردسالاری در انتصاب مدیران، باور به اینکه زنان در موضع تصمیم گیری محتاطانه تر عمل می کنند، باور به عاطفی تر و احساسی تر بودن و... از باورهایی هستند که در این زمینه تاثیر می گذارند.

ایوب جمشیدی

توسط مهدی یاراحمدی خراسانی

http://athir.blogfa.com