سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
روزگار سپری شده منتقدان نه چندان سالخورده
![روزگار سپری شده منتقدان نه چندان سالخورده](/web/imgs/16/143/48o7f1.jpeg)
فضای نقدنویسی، منتزع و جدا از فضای سینما نیست. این هر دو هرچند رابطه متقابلی دارند، اما نقد فیلم جریانساز طی این سالها در ایران کم داشتهایم و منتقدان ما بیشتر تابع شرایط سینما هستند.
سینما اگر رونق داشته باشد و فیلمهای خوب و بحثبرانگیز ساخته شود، فضای نقدنویسی هم رونق میگیرد، اما اگر مثل این سالها که فیلم خوب کمتر میبینیم، سینما چندان آثار خوب و بحثبرانگیزی نداشته باشد، فضای نقدنویسی هم به تبع آن دچار بیحالی و کسالت میشود.
منتقدان خوبی که در دهه ۶۰ و ۷۰ مینوشتند، اکنون کمتر مینویسند یا برخی اصلا نمینویسند و به سالی دو سه یادداشت در حاشیه سینما بسنده میکنند.
شاهد مثال این بیرغبتی، شاید سالن سینمای مطبوعات جشنواره فجر طی سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ باشد که منتقدان را از پیر و جوان دور هم جمع میکرد و رونقی دلانگیز داشت؛ اما شاید در این سالها چندان چهره قدیمی و آشنا و شناختهشدهای را در سالن مطبوعات جشنواره پیدا نکنید که بین دو سئانس، جوانترها و خبرنگارها دورش را گرفته باشند و او با لیوانی چای در دست درباره فیلمی که همین چند دقیقه پیش دیده است، نظرش را بگوید و بقیه با اشتیاق گوش کنند.
انگار حالا دیگر کمی نوستالژیک شده برای ما (و چه زود هم شده!) که بعد از دیدن هر فیلمی از کیمیایی در جشنواره ، در سالن انتظار چشممان دنبال جواد طوسی باشد تا پیدایش کنیم و دلمان بخواهد هر چه زودتر نظرش را مثلا درباره فیلم ضیافت بدانیم یا با او بحث کنیم که آقا جواد! آخر این چه فیلمی بود؟ چرا کیمیایی فرزند زمانه خودش نیست؟ چرا؟...
و او هم با همان لحن گرم و صمیمی و ریتم تند حرف زدنش، استدلالهای خودش را بیاورد و بحث بالا بگیرد. چه روزهای خوبی بود. روزگاری که بهزاد رحیمیان که به گمان من یکی از بهترین منتقدان سینمایی ایران است با همه رفاقتش با ابوالفضل جلیلی حاضر بود در جلسه نقد و بررسی دانشجویی فیلم یک داستان واقعی شرکت کند و چشم در چشم جلیلی صریح و بیرودربایستی نظرش را بگوید. در آن روزگار واقعا اگر منتقدی قصد داشت به فیلمسازی نان قرض بدهد، بدجوری توی چشم میزد و انگشتنما میشد.
یک جور فضای نظارت نامحسوس حاکم بود که منتقد نهایتا در مقابل فیلم بد فیلمساز محبوبش سکوت میکرد و چیزی نمینوشت تا حق رفاقت را این طور ادا کرده باشد. رفت و آمد به دفتر فیلمساز و تهیهکننده چندان باب نبود و برای مصاحبه هم که میرفتی حتی مراقب بودی که وقتی میزبان از تو پذیرایی میکند، فاصله را رعایت کنی که یک وقت توقعی ایجاد نشود.
در چنین شرایطی نقد تاثیرگذار بود و غرورانگیز که تو بیهیچ ملاحظهای نظرت را هرچند منفی درباره فیلمی که با سازندهاش رفاقت داشتی مینوشتی و فیلمساز هم پذیرفته بود که منتقد فیلم اگر از فیلم قبلی او خوشش آمده و نقد مثبت نوشته، مسوول روابط عمومی و تبلیغات دفتر او نیست و قرار نیست تا ابد در مدح و ستایش فیلمهای او بنویسد.
در آن روزگار وقتی در دهههای پیشتر کنکاش میکردی، به نامهای هرچند محدود و کمتعداد اما بزرگی برمیخوردی که فیلمسازان مطرح به اعتراف خودشان از آنها تاثیر گرفته و آموخته بودند؛ نامهایی مثل پرویز دوایی و جمشید ارجمند. نسل آنها مثل دوندههای دوی امدادی، چوب خود را به نسلی که حالا ما نوشتههایشان را میخواندیم داده بودند.
شاید کمی بدبینی چاشنی این حرف است، اما آیا نسل امروز هم چوب را از نسل پیش از خود خواهد گرفت؟ پاسخ این پرسش را شاید وقتی بتوان داد که پرسهای عمیق در نوشتههای منتقدان جوان امروز زد.
یادمان نرود که مهمترین ویژگی منتقدان سینمایی دهههای اول پس از انقلاب، تشخص و فردیتشان بود؛ فردیتی که به سواد و دانششان از حوزههای فرهنگی، اجتماعی تکیه کرده بود.
با همه اینکه نظر و دیدگاهشان را درباره یک فیلم قبول نداشتی، اما نمیتوانستی منکر فهم و درک و استدلالی که پشت کلامشان هست، بشوی. حتی اگر استدلالشان هم ضعیف بود از نگاه شهودی و درک حساس و ظریفشان لذت میبردی.
برای خود اصول و معیاری داشتند. در کنار پرهیز از تعارف و کنار آمدن و نان قرض دادن، ابایی نداشتند از بیان باورهای شخصیشان و سنجیدن اثر با آنچه که خود بهآن ایمان داشتند.
نمونه چنین منتقد فیلمی همین آقا جواد طوسی است که در این ربع قرنی که مینویسد، همواره پیش از هر چیز و شاید بیش از هر چیز، به فردیت خود احترام گذاشته و درک و دریافت خود از جهان و پیرامون خود را هیچگاه پنهان نکرده است.
میتوانیم با او مخالف باشیم. همین اصرار او بر عدالتخواهی و معیار ساختن از آن را نقد کنیم و حتی منکر شویم، اما نمیتوانیم او و دیدگاهش را نادیده بگیریم و نامحترمانه با آن برخورد کنیم.
در حقیقت نقد منتقدانی مثل طوسی، یک جورهایی متنی خلاقه است که در امتداد یک اثر هنری شکل گرفته است، چون ریشه در فردیت نویسنده و فهم و دریافت او از پیرامون خود دارد، نه یک مشت اسلوبها و قواعدی که حالا دیگر پس از صد سال از عمر این هنر، هر دانشجوی سال دوم سینما هم آنها را از بر است.
روزگاری در این سرزمین نقد فیلم را جایگاهی والا بود. نویسنده و فیلمساز یکه و بزرگی مثل سیدمرتضی آوینی یکی از دلمشغولیهای جدیاش نوشتن نقد فیلم بود و از زمره کسانی که اشراف و آگاهیهای تکنیکی بسیار بالایی داشت، اما هیچگاه سعی نکرد فارغ از باورها و آنچه بدان اعتقاد داشت، تنها به جنبههای هنری یک فیلم بپردازد. منتقدان دودهه اول انقلاب، سینما را برای سینما نمیخواستند.
چنانچه در فضای کلی جامعه هنری، هنر برای هنر بشدت در حاشیه بود و منزلتی نداشت. جوانترها و آنها که امروز نقد فیلم مینویسند میراث گرانقدری از نقد سینمایی دهههای قبل در اختیار دارند که باید قدرش را بدانند.
محمود جوانبخت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست