یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

رویاهای ناتمام روزنامه نگار پرشور


رویاهای ناتمام روزنامه نگار پرشور

سیدحسین فاطمی آخرین فرزند یك روحانی متنفذ نائینی در سال ۱۲۹۶ ه ش در این شهر متولد شد خانواده فاطمی از خانواده های معتبر و برجسته نائین و با خاندان معروف «پیرنیا» نیز دارای نسبت نزدیك بودند

• زاده نائین

سیدحسین فاطمی آخرین فرزند یك روحانی متنفذ نائینی در سال ۱۲۹۶ ه. ش. در این شهر متولد شد. خانواده فاطمی از خانواده های معتبر و برجسته نائین و با خاندان معروف «پیرنیا» نیز دارای نسبت نزدیك بودند. پدر فاطمی در سامرا و اصفهان تحصیل و تدریس كرده و از سوی مظفرالدین شاه به «سیف العلما» ملقب گشته بود. سیف العلما در اوان مشروطیت با برخی از رجال و مشروطه خواهان تهران از جمله مشیرالدوله پیرنیا، سیدحسن مدرس و نیز سیدضیا ء الدین طباطبایی دوستی و مراوده داشت. (البته همین سابقه آشنایی با سیدضیاء بعدها در محیط سیاسی تهران برای فاطمی دردسرساز شد و او را هدف اتهامات و شایعات گوناگون قرار داد.) برادر ارشد حسین، مصباح السلطان از صاحب منصبان دولتی و دارای املاك و اموال قابل توجهی در نائین و اصفهان بود. برادر دیگر وی نصرالله سیف پورفاطمی نیز توانست در سال های پایانی حكومت رضاشاه به مناصبی چون عضویت در انجمن شهر اصفهان، فرمانداری شیراز و كفالت استانداری فارس دست یابد. سیف پور در همین سال ها در اصفهان مجله ای ادبی به نام «باختر» منتشر می كرد. حسین نیز كه پس از درگذشت پدرش تحت نظارت و سرپرستی سیف پور سال های پایانی دبیرستان را در اصفهان سپری می كرد، در ضمن تحصیل در اداره مجله به برادر یاری می داد.

• سردبیر جوان

اشتیاق فوق العاده حسین فاطمی به شغل روزنامه نگاری و تجربیاتی كه در دوران نوجوانی كسب كرده بود، وی را بر آن داشت تا در ۲۰سالگی به امید یافتن شغلی در یكی از روزنامه های پایتخت راهی تهران شود. به همین منظور به «احمد ملكی» مدیر روزنامه تازه تاسیس «ستاره» مراجعه و كار روزنامه نگاری خود را در تهران نزد وی آغاز كرد. احمد ملكی درباره فاطمی می نویسد: «انصاف می دهم حسین فاطمی با اینكه به هیچ وجه وارد سیاست نبود، قلم روان و شیوایی داشت و یكی دو مطلب كه سوژه و موضوع آن را خودم انتخاب كرده بودم تحریر كرده و برای كسب اجازه انتشار به اداره راهنمای نامه نگاری آن زمان كه تحت ریاست آقای [علی] دشتی و معاونت آقای عبدالرحمان فرامرزی اداره می شد فرستادم... آقای دشتی به من گفتند كه این جوان با ذوق و باهوش است و اگر او را تشویق كرده و تحت نظر قرار دهید در آینده نزدیكی نویسنده سحاری از آب درخواهد آمد و ضمناً فردای آن روز آقای فرامرزی هم قریب به همین مضمون مطالبی ایراد كردند.»۱به این ترتیب فاطمی جوان استعداد و پشتكار خود را در مدت كوتاهی به اثبات رساند و توانست ضمن تهیه اخبار و مطالب گوناگون برای روزنامه ستاره سمت مدیر داخلی این روزنامه را نیز برعهده گیرد. در این زمان فاطمی هنوز اشراف چندانی به عالم سیاست نداشت و عمده وقت خود را صرف نگارش قطعات ادبی و هنری می كرد. اما در همین دوران حادثه ای عجیب مسیر زندگی روزنامه نگار جوان را تغییر داد.ماجرا از این قرار بود كه فاطمی در ضمن یك مقاله ادبی نوشته بود: «كبوتر بدون اعتنا به مال غیر، آزادانه صبح زود پرواز كرده و در آسمان قهقهه ذوق و نشاط برآورده، هر كجا دانه ای دید فرود آمده و به اندازه كافی سد جوع می كند.»۲ ماموران اداره سانسور مطبوعات شهربانی كه در زمان رضاشاه مسئولیت كنترل و بازبینی مطالب روزنامه ها را برعهده داشتند، این استعاره را بر سوءنیت نویسنده حمل كرده و تصور می كنند كه او قصد داشته است یكی از خصایص شاهانه را _ كه همانا «بی اعتنایی به مال غیر» باشد _ مورد طعنه قرار دهد. همین سوءتفاهم به همراه یك «تشابه اسمی» كافی بود تا حسین فاطمی چند روزی را در بازداشت گذرانده و طعم استنطاق ماموران شهربانی رضا شاهی را بچشد. بعید نیست كه همین تجربه تلخ بر دیدگاه های سیاسی او در سال های بعد و تنفر عمیقش از استبداد پادشاهی اثرگذار بوده باشد.در سال ۱۳۱۸ فاطمی به تقاضای برادرش سیف پور كه برای انجام ماموریت فرمانداری شیراز ناچار بود، اصفهان را ترك گوید به این شهر بازگشت و مسئولیت اداره «باختر» را كه اكنون به صورت روزانه منتشر می شد به تنهایی برعهده گرفت. پس از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ فاطمی نخستین تمایلات سیاسی خود را با حمله شدید به فروغی و كابینه او آشكار كرد و او را «عامل خارجی» و قرارداد هم پیمانی دولت وی را با متفقین «تحمیلی» خواند. همین تندروی ها موجبات نگرانی كنسولگری های انگلستان و شوروی در اصفهان را فراهم آورده و باعث شد كه متفقین درخواست توقیف، فاطمی و روزنامه او را از شهربانی اصفهان بنمایند. به دنبال این توقیف، فاطمی تصمیم می گیرد مجدداً به تهران مراجعت و روزنامه باختر را به صورت مستقل در پایتخت منتشر كند.

• خدا- ایران- آزادی

انتشار دوره جدید باختر از چهاردهم تیرماه ۱۳۲۱ در تهران آغاز شد و عنوان نخستین سرمقاله آن «خدا- ایران _ آزادی» در واقع نوعی دهن كجی به شعار معروف «خدا- شاه- میهن» و به منزله اعلام پایان استبداد ۲۰ساله بود.در شماره های بعدی «باختر» به تدریج خط مشی سیاسی خود را آشكارتر كرد و علناً صاحب منصبان حكومت ۲۰ساله و محافظه كاران نزدیك به دربار را در مقالات خود به باد انتقاد گرفت. در یكی از این مقالات فاطمی می نویسد: «حكومت رضاشاه رشوه خواری و دزدی را كه پست ترین خصیصه است در ایران رواج داد... ای كاش رضاشاه خود بدین خرابكاری دست زده بود، بدبختی اینجا است كه از مكتب رشوه خواری و اختلاس اموال دولت و ملت، هزارها نفر شاگرد بهتر از استاد بیرون آمد...»۳با روی كارآمدن كابینه علی سهیلی باختر همچنان در صف اول منتقدان دولت، دربار و مجلس (سیزدهم) بود. در این زمان تعدادی دیگر از روزنامه های تهران نیز در كنار باختر قرار داشتند كه نام آشناترین آنها «مرد امروز» به مدیریت «محمد مسعود» دیگر روزنامه نگار برجسته آن روزگار است. علاوه بر سرمقاله های آتشین و تیترهای كوبنده باختر و مرد امروز، افكار رادیكال و انقلابی فاطمی و مسعود نیز این دو را روز به روز به یكدیگر نزدیك می كرد. از همین زمان رفاقت و همكاری صمیمانه ای میان این دو روزنامه نگار جوان به وجود آمد و تا لحظه مرگ مسعود ادامه پیدا كرد.در جریان انتخابات مجلس چهاردهم، نصرالله سیف پور برادر فاطمی موفق شد به عنوان نماینده نجف آباد اصفهان به مجلس راه پیدا كند. اما سیف پور برخلاف برادرش نه تنها افكار انقلابی و تحول خواهانه در سر نمی پروراند، بلكه موقعیت خانوادگی او و روابط حسنه ای كه در طول سال های گذشته با رجال طراز اول تهران برقرار ساخته بود او را در شمار نمایندگان محافظه كار و متمایل به دربار قرار می داد. به گونه ای كه او یكی از معدود وكلایی بود كه در طول دوران نمایندگی خود به طور مرتب با شاه دیدار و درخصوص مسائل جاری كشور با او گفت و گو می كرد. اما «باختر» حسین فاطمی راهی دیگر می پیمود. سیف پور در خاطرات خود در این باره می نویسد: «مشكل من با شاه از اول این بود كه روزنامه باختر كه من صاحب امتیاز آن بودم، ولی مطلقاً در اداره آن دخالتی نداشتم، هر روز به رضاشاه حمله می كرد... به خاطر دارم در یكی از ملاقات های [من] با شاه تمام وقت به مذاكره در اطراف سرمقاله روزنامه باختر و حمله های حسین گذشت. شاه تمام وقت از من می پرسید تكلیف من با حسین چیست؟ من در جواب گفتم با كمال تاسف در قسمت كارهای روزنامه نفوذ من از شخص اعلیحضرت كمتر است و من به كلی از كار روزنامه بی اطلاع هستم...»۴

• جبهه آزادی

پس از شهریور ،۲۰ محیط سیاسی و مطبوعاتی تهران شاهد ظهور نسل تازه ای از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی بود كه خواهان ایجاد تحولی عمیق در فضای سیاسی كشور بودند. جوانانی چون حسین فاطمی، حسین مكی، مظفر بقایی كرمانی، عبدالقدیر آزاد، احمد ملكی _ كه بعدها هریك سرنوشتی متفاوت یافتند- در آن روزگار دارای افكار و آرای كم و بیش مشابهی بودند. اینان از یك سو از فساد هیات حاكمه و الیگارشی رجال عصر رضاشاه (یا به قول فاطمی باند سیاه ۲۰ساله) به تنگ آمده بودند و از سوی دیگر به دلایل گوناگون و از جمله به واسطه تعلقات طبقاتی شان به شعارهای حزب توده كه در آن روزگار خود را پرچمدار آزادیخواهی و اصلاح امور معرفی می كرد به دیده تردید می نگریستند. بنابراین طبیعی به نظر می رسید كه این جوانان به سوی دو شخصیت سیاسی كهنه كار و مستقل كه سابقه رویارویی با دربار پهلوی را نیز داشتند جذب شوند. این دو تن عبارت بودند از: احمد قوام و محمد مصدق.بنابراین تعجبی نداشت كه «باختر» نیز به تدریج همراه دیگر روزنامه های ضددربار، زمینه را برای تشكیل كابینه قوام السلطنه فراهم سازد. سیف پور در این زمینه می نویسد: «... زنده یاد حسین از روز اول روزنامه نگاری در تهران معتقد بود كه در بین رجال آن روز ایران فقط دو نفر می توانستند كشور ایران را در موقع سختی حفظ كنند... در درجه اول دكتر مصدق... و در درجه دوم قوام السلطنه... از این رو روزنامه باختر در كابینه اول [قوام] و همچنین كابینه دوم طرفدار قوام بود.»۵چنان كه خواهیم دید در جریان انتخابات دوره شانزدهم نیز فاطمی و شماری دیگر از همین جوانان به همراه تكنوكرات های حزب ایران، حلقه حواریون دكتر مصدق را تشكیل داده و جبهه ملی را بنیان می نهند.در روزهای پایانی عمر مجلس سیزدهم گروهی از همین روزنامه نگاران مخالف دولت به همراه شماری از روزنامه های هوادار حزب توده، صف متحدی را علیه دربار و نشریات محافظه كار نزدیك به دولت تشكیل داده و نام این ائتلاف را «جبهه آزادی» گذاردند. اما به تدریج روزنامه های توده ای صف خود را جدا كرده و راه دیگری در پیش گرفتند. سیف پور فاطمی ماجرای این جدایی را به این ترتیب شرح می دهد: «شبی در دفتر روزنامه باختر تصمیم گرفته شد كه علیه دخالت های بی رویه انگلیس در جنوب و شوروی ها در شمال اعلامیه ای منتشر كنند. مدیران روزنامه های توده و رفقایشان با قسمت اول اعلامیه موافقت كرده ولی با قسمت دوم كه نام شوروی را ذكر می كرد جداً مخالفت كردند.»۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.