دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
توفان درون, آرامش برون
● نگاهی به سرزمین باد نوشته گراتزیا دلدّا ترجمه بهمن فرزانه
خانواده نینا، راوی داستان، در منطقهای كوهستانی زندگی میكند. نینا از پنجره اتاق میتواند زیباییهای هر فصل را نگاه میكند و از شنیدن صدای نهر و صدای باد كه آن را انعكاسی از نوجوانی خود، رؤیاها و آرزوهای برآوردهنشدهاش میداند، لذت میبرد. این دختر زیبا به مطالعه علاقهمند است. حس میكند كتابها سبب شكوفایی روحش میشوند. از نظر او تقدس امری ذاتی و درك آن معجزهای الهی است، ولی چون خود مقدس نیست، سعی میكند موجودی نیك باشد تا بتواند معنی هستی را درك كند. او حس میكند خداوند تقدس را برایش مقدر نكرده، بلكه سیر در طبیعت و معاشرت با مردم را برای او مقرر كرده است.
روزی یك وكیل به خانهشان میآید. او از نبوغ پسرش گابریله حرف میزند كه در دانشكده طب درس میخواند. از كارناوالی تعریف میكند كه در آن پسرش خود را مانند یك زن بسیار زیبا آرایش میكند و در مجلس رقص محلی با عشوهگری همه پسرها را بهسوی خود میكشد. وكیل قصد دارد نینا را برای پسرش خواستگاری كند. مدتی بعد درحالیكه نینا با خواندن كتابی غرق در رؤیا شده است، گابریله ظاهر میشود. چشمان او و گابریله مانند چشمان دو آشنا بههم خیره میماند. حس میكند سالهاست كه با او و خطوط چهرهاش آشناست.
سر میز غذا گابریله شعبدهبازی میكند و دستمال سفرهای را كه نینا خیلی دوست داشت، غیب میكند. نینا بهبهانه اینكه دستمال خودش زیر میز افتاده است خم میشود، ولی اثری از دستمال سفره نمیبیند. گابریله هم متوجه این حركت او میشود. شعبدهبازی گابریله باعث رنج نینا و بههم ریختن تصویری میشود كه از او در ذهن دارد.
گابریله در عینحال از خست موروثی پدر و خانواده پدریاش و ولخرجی خود حرف میزند و آنها را مسخره میكند و باعث تفریح دیگران میشود. آنگاه گابریله از رماتیسمی حرف میزند كه بهعلت خست پدرش به آن دچار شده است. نینا از اینكه طرف صحبت گابریله است افتخار میكند، اما چیزی نمیگوید و حس میكند كه گابریله هم اصراری ندارد كه او حرف بزند. گابریله میرود و زمان خداحافظی به نینا میگوید برایش از آلمان كتاب و كارت پستال خواهد فرستاد.
نینا از آن پس خود را بهدست رؤیاهای عاشقانه میسپارد؛ به امید اینكه روزی دوباره گابریله برگردد. در تب و تابهای عاشقانه گاهی روی علفها دراز میكشد و احساس میكند صدای ویلونی به صدای قلبش پاسخ میدهد. سالهای بعد صدای این ویلون در همه جا و در همه حالتها در ذهن عاشق و رنجور نینا بازآفرینی میشود، ولی گابریله نه كتاب میفرستد نه كارت پستال و دیگر به خانه آنها نیامد.
پدر گابریله مدتی بعد میمیرد و گابریله ثروت او را خرج زنها میكند. این موضوع نینا را به شدت دستخوش احساس حقارت و تنفر میكند. او دیگر كتاب نمیخواند و با وسواس به كارهای خانه میرسد؛ گویی میخواهد خود را بهخاطر احساسات عاشقانهاش نسبت به گابریله تنبیه كند. او نسبت به مردها بدگمان شده است، بههمین دلیل از نگاه كردن به مستأجر جدیدشان پرهیز میكند. با این حال مرد دلش را بهدست میآورد؛ گویی میخواهد بگوید تو را به چنگ آوردم. دیگر از دستم در نخواهی رفت. (ص ۴۹) و یك ماه با هم ازدواج میكنند. پس از ازدواج همراه شوهرش به یك دهكده میروند. او بنا بر آداب و رسوم و فرهنگ، مثل یك زن شرقی فكر میكند و وظایفش را كار در خانه و تولیدمثل میداند. او بر این باور است كه باید در انظار، خصوصاً در حضور مردها، كاملاً محجوب باشد. او كه به عّلو روح در جسم معتقد است، سعی میكند حتی این روح عالی را هم از دیگران پنهان كند، زیرا بهنظر او مردهای غریبه موجودات بیروح و شهوترانیاند.
روز اول ورود، غمگین از سفری كه داشته است، ناگهان به گریه میافتد. با شنیدن صدای ویلون كه هماهنگ با ریزش اشكهایش است، حس میكند كه دیگر در این جهان بزرگ تنها نیست. بهخاطر احساس غربت با شوهرش بداخلاقی میكند. صبح روز بعد با ماریزا آشنا میشود. او از خانوادهاش حرف میزند، ولی حواس نینا متوجه صدای ویلونی است كه از دور میآید. حس میكند گابریله آنجاست. ماریزا به او میگوید مردی كور بهنام فانتی و همسرش در ویلای سرخ دهكده زندگی میكنند و تابستانها اتاقهای خانهشان را اجاره میدهند. عصر نینا و شوهرش برای قدمزدن به ساحل میروند.
نینا آنجا گابریله را میبیند كه با چهرهای تكیده و بیمار از كنارشان میگذرد. نینا با توجه به حسادت شوهرش چیزی نمیگوید. حتی فكر میكند خیالاتی شده است. دوباره گابریله را بهیاد میآورد. ابتدا حس میكند از او میترسد، ولی با این تصور كه گابریله به انتهای زندگیاش رسیده، و خود تازه دارد زندگی را شروع میكند، دچار شعف میشود و شبح گابریله و صدای ویلونش را از یاد میبرد. یك روز باز هم كنار دریا گابریله را میبیند كه بین مرگ و زندگی روی ماسهها دنبال زندگی گمشدهاش میگردد. در بازگشت میفهمد كه شوهرش از او ناراحت است. نینا فكر كند سایه گابریله آنها را از هم جدا كرده است. عصر با هم به دهكده میروند. در داروخانه باز شبح گابریله را میبیند، رنگ و رویش میپرد و به شوهرش میگوید از ترس شبح رنگ باخته است.
وزش سهمناك باد عاملی است كه همواره سبب ناراحتی ساكنان دهكده است. یكبار با شروع وزش باد، میل شدیدی نینا بهطرف ساحل میكشاند. آنجا باز هم گابریله را میبیند. گابریله به او سلام میكند، در چشمانش خیره میشود و مؤدبانه از او میپرسد آیا او همان خانمی است كه هشت سال پیش دیده است؟ نینا با اعتماد بهنفس میگوید كه او هم گابریله را میشناسد. گابریله درباره ازدواج و خوشبختی میپرسد و از جزئیات شبی حرف میزند كه در خانه آنها گذرانده بود. نینا حس میكند گابریله میخواهد او را مقصر جداییشان بداند.
دلش میخواهد از مكنونات باطنی و انتظار چند سالهاش حرف بزند، ولی از ترس تشدید غم او، چیزی نمیگوید. در عینحال فكر میكند با پنهان كردن گذشتهای كه همواره با خاطره گابریله همراه بوده، میتواند از او انتقام بگیرد. او با گفتن حرفهای موذیانه سبب سرفه شدید او میشود. از او میترسد ولی با دیدن دستمال خونینِ بعد از سرفه، دلش بهرحم میآید و میگوید هرگز او را فراموش نكرده بود. پس از خداحافظی، نینا به گریه میافتد. حس میكند بهخاطر ملاقات با گابریله به شوهرش خیانت كرده است.
در سه روزی كه توفان باد مانع از خروج آنها از خانه شد، بهخاطر تعریف نكردن جریان ملاقات با گابریله، خودش را فریبكار میداند و سعی میكند این احساس را با دلیل و برهانی رمزآمیز برای خود توجیه كند. این توجیه به شكل گوش دادن به حرفهای گابریله برای تسكین روح او، آمرزش آن و صعودش بهسوی خدا و پنهان كردنشان از شوهر بهدلیل نّیت صواب، نمود پیدا میكند. حتی تصور میكند كه مقدس نبودنش را با كاری نیك برای رسیدن به خدا جبران میكند. نینا از طریق ماریزا میفهمد كه حال گابریله خیلی بد است.
ماریزا عیادت از او را صواب میداند. نینا خیلی با خود جدال میكند، ولی نمیرود. در بازگشت خود را محكم به شوهرش میچسباند و میگوید قصد داشت به دیدن آن مرد بیمار برود. شوهرش میگوید لزومی ندارد كه بهخاطر تمام بدبختهای جهان، غصه بخورد. وقتی نینا از بدبختی او حرف میزند، شوهرش با این عبارت كه شفقت و عشق فقط یك قدم با هم فاصله دارند (ص ۸۵) به او میگوید نكند عاشق آن لولو سر خرمن شده باشی؟ و نینا با گفتن اینكه هنوز خیلی زود است كه به تو خیانت كنم. (ص ۸۵) پاسخش را میدهد. چند روز بعد، شوهرش بهسمت شهردار انتخاب میشود. تصمیم میگیرند در دهكده بمانند. نینا سعی دارد بهخاطر پرهیز از دیدن گابریله، بهتنهایی از خانه خارج نشود.
ماریزا میگوید عیادت از بیمار یكی از دستورات دین است و از نینا میخواهد به ملاقات او برود. ولی نینا امتناع میورزد. شبی كه مردم ضیافتی برای شهردار جدید برگزار میكنند، نینا تصمیم میگیرد كمی در ساحل گردش كند. طی راه گابریله را میبیند كه تنها و غمگین روی یك صندلی راحتی در بالكن نشسته است. نزد او میرود و زمانی كه میخواهد با او دست بدهد، گابریله او را به داخل میكشد. چشمهای مرده گابریله لحظهای زنده میشوند، چهره تكیدهاش به هیجان میآید و از اینكه نینا به دیدنش آمده است تشكر میكند.
نینا سعی میكند او را دلداری دهد، ولی گابریله با نگاهی وحشی به او نزدیك میشود و نینا تا نفس او را بر گیسوان خود احساس میكند، عقب میكشد و میگوید قصد داشت مثل یك خواهر به دیدن او بیاید و به او بگوید چهقدر دوستش داشته و منتظرش مانده است تا با گفتن این حرفها، سبب تسكین جسم بیمار او شود، ولی حالا متوجه شده كه اشتباه كرده است. میخواهد برگردد كه گابریله بازوی او را میچسبد و او را روی نیمكت مینشاند و با التماس از او میخواهد كه بماند و با این حرف كه تشنه عشق است از او میخواهد جرعهای زندگی به او ببخشد. سپس سعی میكند به زور او را ببوسد.
فتحالله بینیاز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی انتخابات مجلس دوازدهم
فضای مجازی قتل هواشناسی تهران شهرداری تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران شهرداری
خودرو بازار خودرو بانک مرکزی قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون سینما مهاجرت نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری گوگل آیفون اینستاگرام مایکروسافت سامسونگ اپل عکاسی ناسا
ویتامین چای کاهش وزن توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب