دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

آنها پیاده شدند


آنها پیاده شدند

در خودرو را باز کرد به دوستش که پشت فرمان نشسته بود گفت می روم یک پاکت سیگار بخرم پیاده شد مدتی گذشت و نیامد

در خودرو را باز کرد. به دوستش که پشت فرمان نشسته بود گفت می روم یک پاکت سیگار بخرم. پیاده شد. مدتی گذشت و نیامد. سومی نگران شد. به راننده گفت رفیقمان دیر کرد، می روم دنبالش. در را باز کرد و پیاده شد. اما او هم نیامد. راننده پس از مدتی به خود آمد و هراسان شد. راهنما زد، سرعت زیاد خودرو را کم کرد و با زحمت در کنار اتوبان توقف کرد. تازه یادش آمد چه فاجعه ای رخ داده است. هر دو رفیقش زمانی که او با سرعت ۱۴۰ کیلومتر در حال حرکت در اتوبان بود، در خودرو را باز کرده و پیاده! شده بودند تا دنبال سیگار بروند. هر سه نفر ساعتی پیش قرص اکس (روانگردان) مصرف کرده و از حالت عادی خارج شده بودند.

این حادثه عجیب و دور از انتظار، چند ماه پیش رخ داد و جزئیات آن در رسانه ها منتشر شد. دور از انتظار می نمود اما رخ داده بود. هر روز ده ها حادثه از این قبیل در کشورهای مختلف از جمله کشور ما رخ می دهد تا شاهدی باشد بر این ادعا که همه رفتارها و رویکردها، سنجیده و عاقلانه و از سر شعور انسانی نیست. چه بسا از میان نوع بشر، افرادی هم پیدا می شوند که عقل را می بوسند و می گذارند کنار. و نیز، کسان دیگری هستند که خیال می کنند زیادی زیرک و عاقل هستند و همین توهم، آنها را وارد راهی می کند که به تدریج عقلشان مسخ می شود و در اوج ادعای زیرکی، از ارتفاعی به بلندای یک آسمانخراش به زیر سقوط می کنند. دیگران آنها را بر لب پرتگاه می بینند اما آنها ناتوانند از اینکه لحظه ای از تار توهم تنیده به دور خویش بیرون بیایند و خود را کنترل کنند. سرنوشت تلخ و شوم چنین افرادی ناخواسته اسباب خنده و تمسخر دیگران می شود هر چند که عبرت آموزی و تأثر نسبت به این صحنه ها، به عقل و انصاف نزدیک تر است.

روز ۱۶ آذر دیگری سپری شده و توقع آن است که به ارزیابی حوادث این روز پرداخته شود. چند کار می شود کرد. یک شیوه این است که مانند برخی افراد جو گرفته، کری خواند و با هیجان سخن راند و مانند برخی رسانه های زنجیره ای (شبکه عنکبوت) خبرهای «پیش ساخته»! و تحلیل ها باسمه ای را به خورد خلق الله داد.اما راه دیگری هم هست و آن اینکه برای درک درست از واقعیت و سنجش ابعاد آن، «نسبت»ها را واقعی کرد، به «مقایسه» متوسل شد و حادثه را در «متن» و «فرایند تاریخی» (به مثابه عکسی از متن یک فیلم) مورد تحلیل قرار داد.

با رویکرد اخیر می توان درباره ۱۶ آذر ۸۸ نکاتی را متذکر شد و به بحث گذاشت.

۱) ۱۶ آذر ماهیتی «ضداستکباری- ضد استبدادی» دارد. این روز، روز دانشجو شد چون ۵۶ سال پیش در چنین روزی رژیم مستبد و سرسپرده شاه، ۳ دانشجو را پیش پای معاون رئیس جمهور آمریکا (نیکسون) به خاک و خون کشید. آن روز بیش از ۳ ماه از کودتای مشترک انگلیس و آمریکا برای بازگرداندن محمدرضا پهلوی به حکومت نگذشته بود. حادثه آن روز، سنگ بنای روز دانشجو و هویت ضداستکباری و ضداستبدادی فرزندان ملت ایران را گذاشت و هرگونه مغالطه و سفسطه در این زمینه به نفع استکبار - ولو در پوشش قرائت های نو و تفسیرهای هرمنوتیکی از آن- اسباب انگشت نما شدن است مانند کسی که کت را زیر شلوار بگذارد یا بدتر از آن شلوار را جای کت و کت را جای شلوار بپوشد. البته فرقه ای از جریان مدعی روشنفکری، نزدیک یک قرن است که درباره بسیاری از پدیده ها و سنت های اجتماعی- سیاسی به شیوه پوشیدن شلوار و لباس پشت و رو عمل می کند، کسانی از سر بی خودی و دیگرانی از سر مأموریت و معذوریت. این فرقه نه فقط امروز، که یکصد سال است جامه آزادی و روشنفکری و نقد را وارونه می پوشد و در انتخاب جبهه، دقیقاً همان جا می ایستد که استکبار و استعمار و اقلیت مورد حمایت او ایستاده اند.

۲) فهم نسبت ها و مقایسه دیروز و امروز یا مقایسه آنچه ادعا شد و آنچه در عمل به وقوع پیوست و نهایتاً دیدن حادثه در یک متن و فرایند است که می تواند ارزیابی دقیقی از آنچه در ۱۶ آذر امسال رخ داد، به دست بدهد. به عنوان مثال ران یک مورچه زیر میکروسکوپ، از یک تنه درخت تنومندتر به نظر می آید اما همین ران مورچه در قیاس با تنه درختی ستبر، اصلا به قیاس نمی آید.

آنچه به خود دانشگاه مربوط می شود این است که مراکز دانشگاهی در روز ۱۶ آذر همواره- درست یا نادرست- میزانی از هیجان و تجمع را به خود شاهد بوده اند و امسال حجم و تعداد مخالف خوان ها اگر کمتر از سال های مختلف گذشته نبود، بیشتر هم نبود. و این در حالی بود که بنابر فضاسازی شبکه رسانه ای مثلث استکبار (آمریکا، انگلیس و صهیونیسم بین الملل)، قرار بود ۱۶ آذر ۸۸ بازتولید ۲۸ مرداد ۳۲ باشد و انتقام ۱۶ آذر ۳۲ و رسوایی آمریکا را از ملت ایران بگیرد. این روز قرار بود ایستگاه نهایی حوادثی باشد که پس از انتخابات در روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد اوج گرفت و در روزهای قدس و ۱۳ آبان ادامه پیدا کرد. ۱۶ آذر در پروژه احمقانه بیگانگان و مؤتلفان سیاسی آنها در داخل، قرار بود آتشفشانی را از دانشگاه آغاز کند و به میان توده های مردم امتداد یابد و کار جمهوری اسلامی را یکسره کند. کافی است به تبلیغات «اکس»گونه یک ماه اخیر در رسانه های بیگانه- به ویژه در حوزه اینترنت و ماهواره- نظری بیفکنید و آن حجم را با مواضع بیمارگونه برخی چهره های سیاسی ناکام طی یک هفته اخیر جمع بزنید تا معلوم شود چه زرادخانه ای برای انفجار تهیه کرده و چه قدر در میان مخاطبان خاص خود روانگردانی کرده بودند. ۳ تن از رجال ورشکسته به تقصیر که طی ماه های اخیر مقابل جمهوریت ایستادند، در همین هفته اخیر به خیال خود کوشیدند فتیله زاغه انباشته از سوی دشمن را روشن کنند و گفتند آنچه برای تحریک و فریب لازم بود. بدون مردم نمی شود حکومت کرد، مردم نخواهند باید کنار برویم، دانشگاه و جامعه ناآرام است و... ده ها عبارت از این جنس صرفا برای آن گفته شد که به مخاطب القا کند شعله فتنه پس از انتخابات فرو نمرده است.

اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ مقایسه کنید ۱۶ آذر امسال را با ۱۸ تیر ۷۸ یعنی ۱۰ سال پیش. آن روز کف خیابان در پوشش نام دانشجو و دزدیدن عنوان دانشجو چه خبر بود و پریروز چه اتفاقی افتاد؟ یا مقایسه کنید رقم ۴ میلیون دانشجو را در کشور با جماعتی که در کل دانشگاه های کشور حتی رقم شان با خوش بینی به نیمی از ۴۰ هزار نفر (یک درصد آن ۴ میلیون دانشجو) نرسید. یا مقایسه کنید جمعیت ۳۰ هزار نفره دانشگاه تهران را با تجمع چند صد نفره کذایی. این نیم درصد می شود بازتولید همان نیم درصد و یک درصدی که به جمهوری اسلامی یا قانون اساسی در ۳۰ سال پیش رأی ندادند.

می شود نسبت همان جمعیت پرتوقع و اقلیت که همواره در این یکصد سال اخیر و در همین ۳۰ سال گذشته از اکثریت ملت ایران طلبکار بوده و با جمهوریت در این سده پرحادثه و به طور اخص با جمهوری اسلامی در ۳ دهه اخیر سر جنگ داشته و از سوی اجنبی نیز مرتبا نواخته شده اند. همین دیروز «کلی» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در واکنش به حوادث ۱۶ آذر گفت «معترضان بدانند صدای آنها شنیده می شود.»

اما واقعیت این است که جریان معطوف به بیگانه به نسبت ۱۰ سال پیش و حتی چند ماه قبل دچار فرسودگی و ریزش جدی شده به نحوی که نتوانست حتی همان آبروریزی ۱۳ آبان را در خیابان ها تکرار و از مردم یارگیری کند. بنابر ادعا قرار بود سیل از دانشگاه آغاز و به مردم بپیوندد حتی مسیرها را هم اعلام کرده بودند! اما در دانشگاه فقط برق کم سویی زدند بی هیچ رعدی، در خیابان هم که... هوا آفتابی آفتابی بود بدون لکه ای ابر! به واقع کوه، موش هم نزایید و علت روشن است.

فقط جماعتی میکروسکوپی از جمعیت بزرگ ایران، اهل اکس و توهم هستند که به جای دیدن واقعیت ها و حقایق، ترجیح می دهند عقل خود را به شبکه های هیپنوتیزم ماهواره ای و اینترنتی بسپارند و از جام شعبده و جادوی آنها به محیط بنگرند. ملت رشید ایران می داند که دوست کیست و دشمن کدام، و دشمن با همه زیرک مآبی، چه قدر با سفاهت و بلاهت دام می گسترد. ملت ایران از کوره سوزان و ملتهب حوادث بی شماری عبور کرده و آبدیده تر و ریشه دارتر از آن است که به تحریک دشمن از جای بجنبد و از موضع سینه سپر کردن برای انقلاب جا خالی کند. البته در میان ملتی رشید و بزرگ هم متأسفانه می توان یافت کسانی را که به خاطر پاکتی سیگار بخواهند وسط اتوبان در را باز کنند و پیاده شوند و با مرحبای بیگانگان نیز مواجه شوند! این جماعت «نسبت»ها را گم کرده اند، مانند معتادی که بی اختیار، مدام تنه به تنه دیوار می کوبد اما به جوی کنار خیابان که می رسد می خواهد اختیارداری کند پس به جای پریدن آسان، چند بار چرتکه می اندازد. بعد هم که می پرد، چون نسبت ها و فاصله ها را گم کرده با سر داخل جوی سقوط می کند و اسباب مضحکه و ترحم را توأمان فراهم می کند.

۳) حوادث زنجیره ای قبل و پس از انتخابات قرار بود با شکاف و فرسایش و ریزش در درون جمهوری اسلامی به ایستگاه آخر- فروپاشی- برسد. اما در ایستگاه آخر، آن که دچار فرسایش و ریزش گسترده شد، جبهه رنگارنگ ضدانقلاب بود. بیگانگان البته با انواع تروکاژها و حقه های سمعی- بصری می کوشند به این جبهه از هم گسیخته روحیه بدهند و با تلقین و هیپنوتیزم، آنها را برای انتحارهای بعدی سرپا نگه دارند اما واقعیت این است که وضع روحی هیپنوتیست های آن سوی مرزها، از جریان داخلی خراب تر است. سران جبهه داخلی در پاسخ به اعتراض عناصر پایین تر درباره فرسایش مداوم، همان توجیهاتی را مطرح می کنند که میرزا آغاسی پس از شلیک توپ کذایی و تلفات گرفتن از جبهه خودی گفت؛ این توپ که با خود ما این کار را کرد ببینید با حریف چه می کند! اما آن سو در جبهه حقیقی دشمنان انقلاب (استکبار) وضعیت رقت باری حاکم است.

باراک اوباما یک سال پیش در آمریکا روی کار آمد تا نقطه پایانی بر شکست های زنجیره ای هیتلر معاصر(بوش) باشد اما اینک وضعیت آمریکا بهتر از ۶ سال یا حتی یک سال پیش نیست.

پروژه مقابله با انتخابات ریاست جمهوری ایران قرار بود گره از مشکلات فروبسته آمریکا در جهان بگشاید و نگشود. پس از همه فراز و فرودها، دو هفته پیش روزنامه لس آنجلس تایمز به قلم گری اشمیت از مدیران نومحافظه کار در مؤسسه آمریکن اینتر پرایز نوشت: «همه امید اوباما برای متوقف کردن ایران به ویژه در زمینه برنامه هسته ای به یأس تبدیل شده و این در حالی است که جاده تحقق سیاست های آمریکا برای ایفای نقش جدید رهبری جهان از ایران می گذرد. اوباما در صورت ادامه وضع فعلی با ایران، باید از پیشبرد سایر سیاست های جهانی هم دست بکشد... برای کشورهای متحد آمریکا در منطقه، کشیدن ترمز بلندپروازی های ایران، آرزویی نشدنی است. تحقق نقش رهبری آمریکا در جهان مستلزم نفوذ موثر در منطقه خاورمیانه است اما مقابله با نفوذ ایران در خاورمیانه برای آمریکا بسیار پرهزینه است به ویژه اینکه ایران از روحیه ای تهاجمی برخوردار است.» شکل دیگری از این حقیقت را سوزان گلاس سردبیر مجله فارین پالیسی در گفت وگو با رادیو فردا عنوان می کند «آمریکا از اپوزیسیون در ایران حمایت می کند اما ایران به یک معما برای دولت اوباما تبدیل شده است. آمریکا در سال ۲۰۱۰ با بحرانی درباره ایران روبرو می شود چرا که گزینه ها هر روز کم و کمتر می شود.»

ملت ایران نه دشمن شماره یک خود را فراموش می کند و نه از جرقه بی رعد نیروهای میدانی او جا می خورد. طبیعی است نظام مقتدر جمهوری اسلامی هم با آن عقبه مستحکم ملی و دینی، همه نیرو و توان خود را در یک بازی دم دستی به میدان نمی آورد. ملت و نظام اسلامی، قدرت و غیرت و خشم انقلابی را می گذارد برای هر مصافی که دشمن جرئت کند و رویارو به میدان بیاید. دشمن صلابت حقیقی ملت ما را در دفاع مقدس، در ۲۳ تیر ۷۸ و راهپیمایی ها و انتخابات پرشکوه ملی دیده است و امسال هم این شکوه را در ۲۲ بهمن خواهد دید.

محمد ایمانی