پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

تجربه مصر و هند


تجربه مصر و هند

جُستاری درباره منطقه گرایی انتقادی و معماری توسعه

به موازات پایان جنگ دوم جهانی و آغاز دهه ۵۰، شاهد ظهور دو گرایش عمده در گفتمان حاکم بر ادبیات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک هستیم. این گرایش‌های نوظهور با وجود حوزه‌های تاثیر متفاوت، ارتباطی ارگانیک با یکدیگر دارند، یکی از گرایش‌ها بر تغییر عمیق در تفکر توسعه متمرکز است و دیگری گذر به جهان پسااستعماری را پی می‌گیرد و البته هردو این روندها «منطقه» را ثقل تحلیل خود قرار داده‌اند: مناطق توسعه‌نیافته یا در حال توسعه و تلاش غرب در قالب پارادایم (الگوواره)‌های توسعه برای بازگرداندن این مناطق به روندهای توسعه.

این پارادایم‌ها در صورت‌بندی‌هایی* همچون نظریه رشد کلاسیک (۱۹۵۰-۱۹۴۰)، پارادایم هسته در حال گسترش سرمایه یا همان نظریه نوسازی (۱۹۶۰-۱۹۵۰)، پارادایم ساختارگرا (۱۹۶۰-۱۹۵۰)، پارادایم نئومارکسیسم (۱۹۵۰ تا اوایل ۱۹۷۰)، نظریه وابستگی (اواخر ۱۹۶۰ تا اوایل ۱۹۸۰)، پارادایم نئولیبرالیسم (۱۹۸۰ و ۹۰) و نظریه‌های پساتوسعه (اواخر ۱۹۸۰ تاکنون) هرکدامشان به نحوی رویکردی در مواجهه با مفهوم منطقه اتخاذ کرده‌اند، برخی از آنها به‌خصوص پارادایم‌های توسعه ماقبل ۱۹۷۰ـ با تمرکز بر یک فرآیند سلسله مراتبی عمودی و با تاکید بر توسعه برون‌زا، نقشی خنثای برای پتانسیل‌های ذاتی منطقه در نظر گرفته‌اند و تلاششان بر حذف یا تعدیل بارزه‌های به گمان آنها مخلِ روند توسعه در منطقه بوده است.

به موازات گذر از سال‌های انتهایی دهه ۶۰ و بسط نظریه انتقادی در لایه‌ها و حوزه‌های مختلف تفکر، فهم از منطقه نیز وجهی انتقادی به خود گرفت، این وضعیت همزمان است با بسط فهم درون‌زا از توسعه و تمرکز بر پتانسیل انسانی درون منطقه‌ای برای نیل به توسعه، نظریه وابستگی و نظریه‌های پساتوسعه همگی به‌دنبال عینی‌سازی یک چنین ایده‌ای هستند.

نگارش مقاله «منطقه‌گرایی انتقادی» از منتقدِ بنام معماری کنت فرمپتون در سال ۱۹۸۳، عملا تبلور ترکیب تمامی این لایه‌ها با یکدیگر و گذر آنها از حوزه برنامه‌ریزی به معماری است. این مقاله پاسخی است «به یکنواختی مدرنیته در مواجهه با تنوع اقلیمی و اجتماعی... روح مشترک در آثار معماران نزدیک به این گرایش، پاسخ به شرایط محلی بر پایه سنت‌های بومی با نیم نگاهی به مدرنیته است» (ملوین. جرمی، ۱۳۸۹: ۱۲۴) مقاله به شرح گرایشی می‌پردازد که طی چند دهه از یک‌سو تطبیق‌پذیری معماری با شرایط محیطی نظیر اقلیم، نور و عوارض جغرافیایی زمین را پی می‌گیرد از سوی دیگر بر مناسبات درون بافتی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تاکید می‌کند.

منطقه‌گرایی انتقادی اما با مشکلی عظیم مواجه است، به گواه مستندات تاریخی تلاش منطقه‌گرایی انتقادی برای «ترکیب آموزه‌های اساسی سنت محلی با اسلوب مدرنِ تحول یافت و چگونگی ارایه این آموزه‌های اساسی بود که انطباق منطقه‌ای و مضامین گذشته را در قالبی مقتضی وضعیت اجتماعی متغیر نشان دهد... همین کمبودها در بسیاری از مناطق به ایجاد ساختمان‌هایی منجر شد که غالبا التقاطی نه‌چندان پُرمایه از قالب‌های مدرن و سنتی بودند. » (ویلیام جی. آر. کرتیس، ۱۳۸۲: ۵۶۳) با این حال تلاش موفق برای تحقق آمال این رویکرد در معماری کشورهای از منظر ژئوپلیتیکِ توسعه جنوب، همچون هند و مصر و در آثار معمارانی همچون بالکریشنا دوشی، چارلز کوریا در هند و حسن فتحی در مصر به وضوح دیده می‌شود.

حسن فتحی با ایده «بازیافت ریشه‌های تاریخی و عینیت‌بخشی حداکثری بدان‌ها» (ملوین. جرمی، ۱۳۸۹: ۱۲۴) به انتقاد اساسی از صنعتی‌شدن و رهاوردهایش می‌پردازد. او با امتناع از پذیرش اسطوره پیشرفت و با تمسک به ایده معماری بدون معمار بر این گزاره تاکید می‌گذارد که «در شرایط حاکم بر جهان سوم، روستایی بهتر از هر معماری می‌تواند برای خودش خانه بسازد.» (ویلیام جی. آر. کرتیس، ۱۳۸۲: ۵۶۵)

حسن فتحی با عقبه‌ای متمول و متمکن، با وجود آنکه هیچ تجربه مستقیمی از مناسبات حاکم بر معماری روستایی مصر نداشت، پس از مشاهده سکونتگاهای سنتی منطقه نوبیان و تکنولوژی به کار رفته در آن، به آ‌نها دل بست، او که به‌شدت دل در گرو طاق‌های خشت و گلی بدون قاب‌بندی بسته بود، از ۱۹۴۶ تمرکز خود را بر طراحی گورنای نو نهاد، اما آرمان او در پشت طراحی این روستا «استقرار مرزی سترگ و فرهنگی برای جلوگیری از نفوذ و هجمه معماری بی‌معنا و غلطی که به‌سرعت در مصر نضج می‌گرفت. ماحصل کار ترکیبی از زیبایی‌شناسی، احترام به وجوه کالبدی و پاسخگویی به کارکردهای اجتماعی بود. او با باور عمیق به این گزاره که کنش دو سویه انسان- محیط نهایتا به شکل‌گیری فرهنگ می‌انجامد... معماری محلی را یکی از تبارزهای قطعی و عینی و متقن این کنش دو سویه می‌داند.»

(Oliver. Paul,۲۰۰۳:‌۱۱) اگرچه شاید «دیدگاه سنت‌گرای حسن فتحی... به واسطه وابستگی عمیق به ارجاعات سیاسی و فرهنگی متعلق به گذشته در آثار او در قامت رهیافتی مناسب مد نظر جوامع اسلامی مواجهه با تغییرات سریع» (Khan. Hasan-Uddin, ۲۰۰۲: ۱۸۵) قرار گرفته باشد، اما «برای مقابله با فقر شهری و تراکم جمعیت رمانتیک‌گری زمینی از نوعی که حسن فتحی از آن حمایت می‌کند کارایی ندارد.» (ویلیام جی. آر. کرتیس، ۱۳۸۲: ۵۶۷) از همین رو است که معمارانی همچون بالکریشنا دوشی و چارلز کوریا در هند که از دهه ۱۹۵۰ تحت‌تاثیر پارادایم‌های توسعه قرار داشته‌اند راهی دیگر پیش گرفتند.

بالکــریشنا دوشی که با وجود آموزش در آتلیه لوکوربوزیه خود را عمیقا وامدار لویی کان می‌داند، موسسه واستو شیلپا یا طراحی زیست‌محیطی را در احمدآباد تاسیس کرده است تا «به پژوهش بر معماری بومی منطقه» بپردازد.

آثار چارلز کوریا نیز که علقه عمیق ولی با حفظ بن‌مایه‌های انتقادی به لوکوربوزیه دارد چه در حوزه مسکن ارزان‌قیمت و چه در حوزه مجتمع‌های آپارتمانی نه چندان ارزان‌قیمت، به موازات رعایت شمول اقتصاد طراحی از اقلیم نیز تفسیری اقتصادی و متبلور در فرم استخراج کرده است. او که به گمانش «معماری کهن مخصوصا معماری بومی همان‌گونه که همیشه عامل توسعه و تغییر و تحول تیپولوژی خرد جمعی بوده است، همچنان این پتانسیل را دارد که نکات بسیاری به ما بیاموزد»

(Oliver. Paul, ۲۰۰۳: ۱۱)، تلاشش را بر بازیابی و عینی‌سازی عقبه‌های تطبیق‌پذیر سنتی برای مواجهه با نیازهای معاصر موکد کرده و برای نیل به این هدف مواجهه‌ای انتقادی با محیط را پیش گرفته است و در این راه به نتایج درخوری نیز دست یافته.

تمایل جهانی به بازخوانی تجربیات معمارانی همچون حسن فتحی، بالکریشنا دوشی و چارلز کوریا که در قالب سمینارها، همایش‌ها، نمایشگاه‌ها و فوروم‌های متعددی که در اقصا نقاط جهان برپا می‌شود رخ می‌نمایاند، نشان از رسوب راه‌حل‌های شرقی برآمده از دل مواجهه انتقادی با مدرنیته در مقیاس منطقه‌ای دارد و نوید آینده‌ای را می‌دهد که معماری شرق نیز بتواند در بسطی بینامنطقه‌ای به حدوث فهمی متنوع‌تر از توسعه در مقیاس جهانی کمک رساند؛ فهمی که عمیقا ریشه در محیط‌شناسی‌ای نوآیین خواهد داشت.

آرش بصیرت

سردبیر سایت تخصصی معماری شهرسازی اتووود

ـ جی آر کرتیس. ویلیام، ۱۳۸۲، معماری مدرن از ۱۹۰۰، گودرزی. مرتضی، تهران، سمت.

ـ ملوین. جرمی، ۱۳۸۹، گرایش‌های معماری، فرید افشین. فرزاد، تهران، انتشارات کتاب آبان.

ـ هانت. دایانا، ۱۳۸۶، نظریه‌های اقتصادی توسعه، آزاد. غلامرضا، تهران، نشر نی.

-Khan. Hasan-uddin, ۲۰۰۲, The Impact of Modern Architecture on the Islamic World in Hubert-Jan Henket and Hilde Heynen (eds) , Back from Utopia: The Challenge of the Modern Movement, Rotterdam, ۰۱۰ Publishers pp. ۱۷۴-۱۸۹

-Oliver. Paul, ۲۰۰۳, Dwellings, London, Phaidon

پی‌نوشت:

* چیدمان این صورت‌بندی‌ها از کتاب نظریه‌های اقتصادی توسعه، نوشته دایانا هانت با برگردانی از غلامرضا آزاد مستخرج شده‌اند.