سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
چهره مرد شاعر در استبداد
صدای تو در من/ صدای تو در ذهن سرخ شقایق/ نهتنها «چو بوی خوش آشنایی» ست/ نوید پریدن، گسستن، رهایی ست.../ سلام، ای پرنده! (تورج رهنما از دفتر خاطرت یک کاکتوس) باور کن! رفیق من!/ اختر دلربای به روزی خواهد رسید/ روسیه بیدار خواهد شد از خواب/ و بر تختهپارههای استبداد/ نام ما را خواهند نوشت، تکتک! (پوشکین -۱۸۱۸- «برایم ترانه بخوان!»)
● درباره یک شاعر
آلکساندر سرگیویچ پوشکین، شاعر روس، نمایشنامهنویس روس و بانی ادبیات جدید روسی؛ اینچنین شاعر و نویسندهای که در کارنامهاش انتشار مجله «ساوژمنیک» (گام بلند روزنامهنگاری کلاسیک روسی به دنیای جدید) ثبت است، در یک دوئل از پا درمیآید. او به سبب دریافت نامهای توهینآمیز درباره همسرش، کسی را به دوئل فرا میخواند، در دوئل زخمی میشود و میمیرد. اگرچه مرگ پوشکین را توطئه مشترک دولت تزاری و تازه به دورانرسیدههای بورژوازی روسی (در جناحی که در گذر زمان از شاعر، کینه به دل گرفته بودند) میپندارند اما نکته اینجاست که پوشکین، این روح پرخروش و ناآرام و این مرد تبعیدها و دوئلها، نماینده هنری عصری است که لیبرالها و بورژوازی روسیه خیز برمیدارد تا روزگار ملک و مردم روس را بهبود بخشد.
پوشکین که به زبان مدخلنویس دانشنامه اتحاد جماهیر شوروی سابق، تا به امروز «پایهگذار زبان ادبی روس به شمار میآید»، سراسر عمر را دلبسته دکابریستها بود. دکابریستها، مطالبات انقلابی اشراف زمانشان را در برابر ارتجاع درباری و تزاری روسیه نمایندگی میکردند (در دهه آغازین سده هجدهم). پوشکین در سال ۱۸۱۷ به استخدام وزارتخانه درآمد اما فضای سیاسی داغ آن زمان در شعرش بازتاب یافته است؛ شور آزادیخواهی و جسارت انقلابی در این آثار درآمیخته شده است. پوشکین، نماد چهره مرد لیبرالی است که حاضر است برای آرمانها و دلبستگیهایش، خشن باشد، از جان بگذرد و هوادار هر گل نویی باشد که از تغییر و تحول نشان دارد. پوشکین، لیبرالی نیست که وقتی تزار «نیکلای اول» به دربار فرا میخواندش (۱۸۲۶- پس از سرکوب دکابریستها)، سوداها را از سر وانهد و ضمنا به تزار گرا بدهد که اگر میخواهی «شهر در امن و امان باشد»، فلان و بهمان هم هستند که باید سرشان کوبیده شود؛ پوشکین آزادیخواهی است که فراموش نمیکند برای «ای.ای.پوشین» دکابریست یا فلان دسته از تبعیدیها، پنهانی پیغام و شعر بفرستد.
او به تزار مینویسد: «با تبعیدیان، مدارا کن!» پوشکین، فریادگذاری لیبرالی است که اگرچه ضمن آن فرم اجتماعی- سیاسی روسیه تزاری (در شکل و قیافه ظاهری) تغییر نکرد ولی موجد تحولاتی در دل جامعه روسی شد که در گام بعد، چند ده سال بعد انقلاب اکتبر سر برآورد. پوشکین، شاعر این گذار است، اگرچه در «فکر اجتماعی و سیاسی» فراز و نشیبهای بسیاری را پشتسر گذاشته است. در همه این فراز و نشیبها، او با همه تناقضات، لیبرالی است که به آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی، توأمان میاندیشد، از هواخواهی سازماندهان جنبشهای اعتراضی و انقلابی بیمی ندارد و خجلتزده نیست و حتی به ماهیت مخرب فردگرایی افراطی بورژوایی هم توجه میدهد، ابایی ندارد که رو به دریای سیاه سخن سر کند که: «دیگر تهی است دنیا... اقیانوس!/ تو آیا مرا به کجا میتوانی برد؟/ آسمانِ زمین همه جا همین رنگ است/ هرجا که ذرهای نعمت است، بر آن/ یا ستمگارهای بر پاس است یا آموزهای» (به دریا/ ص ۶۶ کتاب) و بنابراین حاضر است خطر کند و رنج تبعید را به جان بخرد.
● درباره یک کتاب
«برایم ترانه بخوان!»، عنوان مجموعهای است از «برگزین اشعار پوشکین» که از زبان روسی به فارسی برگردانده شده است. بابک شهاب و بهمن حمیدی این اشعار را از میان اشعار اجتماعی، سیاسی، غنایی و عاشقانه پوشکین (و به توالی سالها مابین دوره زمانی ۱۸۱۴ تا ۱۸۳۷ میلادی) برگزیدهاند و ترجمهکردهاند. از این دو نفر، «یکی از روسی به فارسی، واژهواژه و همراه با قرائتها و تلقینهای مکرر»، اشعار پوشکین را ترجمه کرده است و دیگری «کلید موسیقایی کار» را یافته است و «شعرها را سطرسطر تحریر کرده است.»
«برایم ترانه بخوان!» را نشر لاهیتا در ۱۴۴ صفحه فارسی و البته به همراه ۴۷ صفحه متن روسی اشعار گزین شده، منتشر ساخته است. به ضمیمه کتاب، همچنین بیش از ۱۰ صفحه عکس و طرح درباره پوشکین به چاپ رسیده است و نیز مترجمان کتاب از آنجا که کوشیدهاند در رساندن پیام و موسیقی شعر پوشکین از تواناییهای زبان فارسی (مثلا در معادلسازیهای جدید) حداکثر بهره را ببرند، لازم دیدهاند در پایان کتاب برخی واژگان هر شعر را توضیح دهند و در کنارش در بخش «شرح تلمیحات» برخی از اشارات و تذکرات لازم را برای فهم تاریخی و مضمونی اشعار درج کنند؛ این البته جدا از پانویسهایی است که مترجم برای تبیین برخی از همین نکات و موضوعات در پای هر شعر افزوده است. از برای نمونه، اینان، در صفحه ۱۱۰ کتاب به تشریح اوضاع و احوال پرداختهاند که به سرایش شعر به یاد ماندنی «به دریا» انجامیده و نیز فضایی عینی که شاعر در آن واقع شده است.
حمیدی و شهاب، تلاش کردهاند تا سازگار با محور مضمونی و نیز موسیقایی هر شعر، دستگاهی را اتخاذ کنند که از عهده رساندن این محورها به مخاطب فارسیزبان برآید، هم از اینرو، کار آنها با ترجمههای پیشین و البته کمیاب از اشعار شاعر روس داستان ما متفاوت است. چراکه به زبان هم ایشان، دیگرانی که «گهگاه در کنار کارهایشان سراغی» هم از پوشکین گرفتهاند، دربند وزن و قافیه شدهاند و سیاق چهارپاره، هجایی و مقفای اشعار این شاعر را در ترجمههایشان حفظ کردهاند. به اعتقاد حمیدی و شهاب، چنین شیوه معمولی از ترجمه پوشکین، از پس صلابت و مضامین توانمند شعرهای وی برنمیآید، پس این دو به ترجمهای آزادتر دست یازیدهاند.
مترجمان پوشکین تا پیش از این از زبانی غیرروسی، اشعار وی را به فارسی ترجمه کردهاند و از این رو، از عهده ترجمه آنچنان که باید و شاید برنیامدهاند. مترجمان «برایم ترانه بخوان!» نیز همین اعتقاد را دارند و گامی پیشتر مینهند و میگویند: «بسیاری [از این ترجمهها] را باید دور ریخت؛ چون جز گمراهی و کژفهمی حاصلی ندارند.» بجا بود، وقتی مترجمان در اظهار قضاوت نسبت به ترجمههای پیشین چنین جرأتی را روا میدارند، یکی، دو نمونه از این ترجمهها را عینا و دست به نقد، به محک معیارهایی اینچنین میسنجیدند.
پوشکین، لیبرال شاعر و شورشی، صرفا به سبب ناتوانی و نابسندگی ترجمهها نیست که تاکنون در میهن انقلابیون، ایران، مهجور مانده است، بلکه فضای سیاسی و اجتماعی ایران تاکنون به چنان مسیری رفته است که کمتر با حال و هوای شعر پوشکین همخوانی داشته است. خصوصا از این حیث که بورژوازی انقلابی و لیبرالیسم ایرانی، هرچه بیشتر به دولتمندی و نیز محفاظهکاری رو کرده است.
● درباره یک روش
بر جلد این کتاب درج شده است: «ترجمه بابک شهاب/ تحریر: بهمن حمیدی». این همکاری یک مترجم زبان روسی که پیشتر آثاری از او (مثلا «به سلامتی خانمها/ از آنتوان چخوف/ نشر آبی) را خوانده بودیم و یک نویسنده و ویراستار پرسابقه به متنی فارسی منتهی شده است که حتی اگر شیوه واژهگزینی و کاملا ترجمه ایشان را نپسندیم، محل تامل و تفکر است. هیچ ایراد ندارد که مترجمی ترجمه واژه به واژهاش را به محرری بسپرد تا او آهنگ و مضمون شعر را از نو با تار و پودی فارسی ببافد. این سیاق نه از ارزش کار ترجمه میکاهد و از قضا به سلامت اراده و موضع مترجم/مترجمان برای به دست دادن ترجمهای متفاوت و جدید خبر میدهد. حمیدی، اگرچه با نمودی کمرنگتر همین تجربه موفق را در تحریر و بازآرایی نثر گیرای کتاب پرخواننده «کیمیاخاتون» (اثر سعیده قدس/ نشر چشمه) از سر گذرانده است و اینبار در ترجمه اشعار گزینشی پوشکین به کارش بسته است. این تجربیات موفق، باری دیگر نقش انکارنشدنی آشنایی و تسلط بر چم و خم زبان فارسی را در ترجمه متون (خصوصا متون ادبی) گوشزد میکند و از سوی دیگر، به یادمان میآورد که ویراستار یا تحریرگر فارسی یک متن از چه نقش و جایگاه اثرگذار و مثبتی میتواند برخوردار شود.
همچنین این اقدام شجاعانه و البته علمی ناشر کتاب و نیز حمیدی و شهاب را باید ستود که در پایان، متن اصلی و روسی اشعار انتخابشده را نیز پیش روی خواننده قرار دادهاند. از این سبب کتاب جنبهای آموزشی نیز یافته است. بهویژه که این دو با تعبیه واژهنامهای (هرچند مختصر) و نیز تلمیحات، نشان دادهاند که از این توهم که ترجمهشان، کاملترین و رساترین ترجمه است، بریاند. آنها در برابر برخی واژهها توضیح دادهاند و شرح آوردهاند تا بیان کنند چه درکی از این واژه در ساختار اشعار پوشکین داشتهاند و به کدام دلیل فلان معادل را بر دیگر معادلها رجحان دادهاند. چنین موضعی اساسا مترجم/ مترجمان را به آسانی در معرض داوری و نقد قرار میدهد.
روزبه کریمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست