سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

فرهنگ را چگونه تعریف می کنیم؟


فرهنگ را چگونه تعریف می کنیم؟

لغت "فرهنگ" از جمله کلماتی است که در گفتار و نوشتار بسیار به کار گرفته می شود. حتی شاید بتوان گفت کاربرد های متنوعی هم دارد. اما واقعا این کلمه به چه معناست؟ افراد زیادی سعی در …

لغت "فرهنگ" از جمله کلماتی است که در گفتار و نوشتار بسیار به کار گرفته می شود. حتی شاید بتوان گفت کاربرد های متنوعی هم دارد. اما واقعا این کلمه به چه معناست؟ افراد زیادی سعی در شرح و توضیح آن داشته اند و هر کدام به حسب دیدگاه خود تعریفی از آن ارائه داده اند. در اینجا به نقل و بررسی تعدادی از این تعاریف پرداخته خواهد شد. لازم به ذکر است فرهنگ به خودی خود با پیدایش انسان ها شکل گرفته است ولی از قرن بیستم به بعد نظریه پردازان توجه ویژه ای به آن داشته اند.‏

فرهنگ در زبان انگلیسی معادل لغتCult ‎‏ می باشد. این عبارت به معنای کیش، آیین دینی و مکتب فکری است. علاوه بر ادبیات انگلیسی، در ادبیات فرانسوی و آلمانی نیز فرهنگ در ابتدا به معنای کشت کردن، حراست کردن و پرستیدن به کار می رفته است و سپس با یک تغییر معنایی در قرن شانزدهم، به مفهوم نهفته در کشت کردن وارد حوزه انسانی می شود.‏

در زبان فارسی واژه فرهنگ به معنی کشیدن بوده است و سپس به معنای دانش، ادب و عقل است. یکی از معانی این عبارت کتاب لغت است که هم اکنون هم به کار گرفته می شود. یکی دیگر از معانی آن شاخه درختی است که در زمین کاشته می شود تا جوانه بزند. ‏

در زبان عربی نیز این لغت وجود دارد و با کلمه "ثقافه" معادل است. این لغت در واقع به معنای تیزهوشی، پیروزی و مهارت بوده و در مرحله بعد با مفهوم استعداد و توان فراگیری علوم، صنایع و ادبیات به کار رفته است. به هر حال فرهنگ در دسته مفاهیم انتزاعی جای داده

می‌شود و مانند دیگر هم گروه هایش دارای معانی متعددی است.‏علامه جعفری با مطالعه جامع در معانی فرهنگ در

لغتنامه های مختلف، در کتاب فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو آن را اینگونه تعریف می کند: "فرهنگ عبارت است از شیوه بایسته و یا شایسته برای آن دسته از فعالیت‌های حیات مادی و معنوی انسان ها که به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی مستند می باشد. " از این تعریف پیداست که علامه جعفری فرهنگ را شامل هر امری می داند که بتواند در رشد فرد به سوی کمال خویش تاثیرگذار واقع شود.‏

تایلور فرهنگ را کلیتی می داند که از "دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی به عنوان عضو جامعه به دست می آورد، تشکیل می شود." از جمله تعاریفی که به این دیدگاه نزدیک است نظر ویلسر درباره فرهنگ است. او معتقد است که"تمام فعالیت های اجتماعی به گسترده ترین معنای آن مانند زناشویی، زبان، نظام مالکیت، ادب، مصنوعات، هنر و مانند آن جزء فرهنگ به شمار می رود." ‏

در کتاب ایدئولوژی و فرهنگ مدرن از تامپسون تعریف دیگری ذکر شده است. او فرهنگ را فرایندی می داند که سبب بسط و افزایش استعدادهای انسان ها می شود. ورود آثار پژوهشی و هنری به این فرایند به عنوان عامل رشد و سرعت بخشی به آن کمک می کند.‏در نظر افرادی مانند مایرس فرهنگ آن چیزی است که از گذشته آدمیان باقی مانده و در حال آنها اجرا می‌شود و موجب سامان بخشی آینده ایشان می شود. در کنار این تعریف می توان نظر بوس را قرار داد که معتقد است رفتارهای مشترک در بین افراد که از نسلی به نسل بعد می رسد و به اقوام مختلف و کشورهای دیگر منتقل می شود.‏‏ برخی همچون اسمال دید کاربردی به فرهنگ دارند.

این دسته فرهنگ را وسیله ای می‌دانند که مردم در هر زمانی از آن بهره می برند تا به مقاصد فردی و اجتماعی خود دست یابند. البته گیرتز کاربردهای فرهنگ را به عملکردها، گفته ها و هر موضوع معنا داری سرایت می دهد که افراد برای برقراری ارتباط از آن استفاده می کنند و حتی شامل اموری همچون تجارت، تصورات و عقاید نیز می شود.‏با نگاهی اجمالی به تعاریف مختلف از فرهنگ در نهایت می توان به این مطلب پی برد که فرهنگ یک مفهوم بسیط نبوده و برای شرح آن باید ابعاد چند لایه آن را بررسی کرد. دانشمندانی که در حوزه علوم انسانی فعالیت می کند سعی دارند مطابق با افکار و ذهنیت های قبلی خود به آن بپردازند و تعاریف ذکر شده نیز شاهد همین نکته است. اما آنچه اهمیت دارد یافتن معیاری برای ایجاد فرهنگ اصیل و معتبر است.‏

علی نیک بخت

منبع:‏

برگرفته از کتاب جریان شناسی ضد فرهنگ ها، عبدالحسین خسروپناه - قم: تعلیم و تربیت اسلامی،۱۳۸۹