سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

ایالات متحده و کردها


ایالات متحده و کردها

نگاهی به سیاست آمریکا در مناطق کردنشین خاورمیانه

پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موضوع قومیت ها به موضوعی داغ در محافل علمی و سیاسی تبدیل شد و اقوام مختلف در سراسر جهان بواسطه حوادث و رویدادهای متنوع بر سر زبان ها افتادند. اما در این میان یک قوم وجود داشت که اهمیت آن به سال ها پیش از این تحولات باز می گشت: قوم کرد. کردها، و موجودیت و فعالیت هایشان، و نیز سیاست کشورهای منطقه در قبال آنها در بخش بزرگی از قرن گذشته و چند سال اخیر، یک پای ثابت تحلیل ها و دیدگاه های ارائه شده درباره منطقه بوده اند و به همین دلیل تاکنون آثار زیادی در این باره به رشته تحریر درآمده است. مقاله پیش رو که به بهانه تنش اخیر میان ترکیه و عراق بر سر کردهای پ. پ. ک. نوشته شده، به بررسی مختصر عملکرد ایالات متحده آمریکا در قبال کردها پرداخته و به نتایج خوبی دست یافته است. استیفن زونیس، یکی از استادان علوم سیاسی در ایالات متحده در این مقاله به این نتیجه مهم رسیده که واشنگتن همواره با کردها به عنوان یک ابزار برای پیشبرد سیاست هایش – و نه بیشتر – برخورد کرده است. همچنین نویسنده در این مقاله گریزی انتقادی نیز به سیاست های یک بام و دو هوای واشنگتن و تأثیر منفی این سیاست ها بر جایگاه منطقه ای و جهانی ایالات متحده، زده است. به دلیل اهمیت موضوع کردها در تحولات اخیر، مطالعه این مقاله به علاقمندان توصیه می گردد.

مهم ترین و بزرگ ترین نتیجه تهاجم ایالات متحده آمریکا به عراق چیزی نیست جز یک خشونت عریان و غم انگیز در سراسر این کشور؛ و ورود نیروهای مسلح ترکیه به داخل منطقه کرد نشین شمال عراق برای نبرد با چریک های "حزب کارگران کردستان" (PKK)، بر این خشونت افزوده است. با سوء استفاده از تأسیس یک دولت منطقه ای خودمختار در کردستان عراق، PKK از مدت ها قبل تجاوزهای خود به داخل خاک ترکیه را افزایش داده است و در مهم ترین اقدام، در درگیری با مرزبانان ترک، تعدادی از آنها را کشتند و تعدادی دیگر را هم به اسارت بردند. پارلمان ترکیه نیز در واکنش به این اقدام، اجازه انجام عملیات نظامی در داخل خاک عراق را صادر نمود، و این تحولات بازتاب های مختلفی در محافل گوناگون در پی داشت.

کردها قومی هستند با بیش از ۳۰ میلیون نفر جمعیت که میان شش کشور تقسیم شده اند (بخش عمده این تعداد اکنون در شمال عراق و جنوب شرقی ترکیه ساکن هستند و تعداد کمتری نیز در شمال شرقی سوریه، شمال غربی ایران و منطقه قفقاز سکونت دارند). کردها به عنوان بزرگ ترین قوم تقسیم شده در جهان، سال هاست که برای خودمختاری مبارزه می کنند، اما همیشه یک عامل مهم این تلاش آنها را با مانع مواجه ساخته است: رقابت های تلخ، جدی، و در بسیاری موارد خونین میان گروه های ناسیونالیست رقیب، که دولت های منطقه و نیز ایالات متحده در موارد متعددی با استفاده از این درگیری ها، از برخی از این گروه ها در راستای سیاست های خود بهره برده اند.

● آغاز داستان

در کنفرانس معروف "ورسای" در سال ۱۹۱۹، که در آن متفقین پیروز جنگ جهانی اول، بقایای امپراتوری عثمانی را میان خود تقسیم کردند، پرزیدنت "وودرو ویلسون"، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، تلاش گسترده ای را برای تأسیس یک کردستان مستقل آغاز کرد، اما این تلاش ها در نهایت بی نتیجه ماند. از آن زمان تاکنون، سیاست ایالات متحده در قبال کردها کمتر مبتنی بر حمایت و بیشتر فرصت طلبانه بوده است.

به عنوان مثال، در اواسط دهه ۱۹۷۰، و در هماهنگی کامل با شاه ایران، ایالات متحده با تعهد پشتیبانی نظامی مداوم، کردهای عراق را برای انجام یک قیام مسلحانه علیه دولت چپ گرای این کشور تحریک و تشویق نمود. لیکن، به عنوان بخشی از یک توافق با رژیم بغداد برای دستیابی به یک مصالحه سرزمینی بر سر اروند رود به نفع ایران، واشنگتن به سرعت کردها را رها ساخت و به حمایت های خود از آنها پایان بخشید. در این مرحله با قطع خطوط تدارکاتی برای دستیابی به تجهیزات ضروری از سوی ایالات متحده، ارتش عراق بطور ناگهانی وارد مناطق کردنشین شد که حاصل آن چیزی نبود جز کشتار هزاران نفر از مردم ساکن در این سرزمین ها. پس از این تحولات، "هنری کیسینجر"، وزیر خارجه ایالات متحده نگرانی خود از پیامدهای انسانی این خیانت پنهان نکرد و در این زمینه گفت «ما نباید اقدامات پنهانی را با کارهای تبلیغاتی اشتباه کنیم.»

● دهه ۱۹۸۰

قیام کردهای عراقی علیه دولت مرکزی بغداد در دهه ۱۹۸۰ و در طول جنگ ایران و عراق، تحت هدایت "حزب دموکراتیک کرد" (KDP) و "اتحادیه میهنی کردستان" (PUK) از سر گرفته شد. حمایت های ایران از اتحادیه میهنی کردستان، تمام کردها را در نظر رژیم "صدام حسین" به خائنین بالقوه تبدیل کرد، و نتیجه آن نیز چیزی جز سرکوبی وحشیانه کردها نبود. در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰، در عملیات موسوم به "عملیات انفال"، بیش از ۴۰۰۰ روستای کردنشین تخریب گشت، بیش از ۱۰۰ هزار شهروند کرد کشته و بیش از یک میلیون کرد عراقی – تقریباً یک چهارم از کل جمعیت کردهای عراق – از موطن خود آواره شدند.

علی رغم این خشونت ها، ایالات متحده در طول این دوران حمایت های خود از رژیم صدام حسین را با در اختیار گذاردن کمک های کشاورزی و دیگر کمک های اقتصادی بعلاوه کمک ها و همکاری های نظامی و اطلاعاتی، افزایش داد. پس از مدتی با بی توجهی عمدی مقامات آمریکایی و علی رغم آگاهی کامل از این موضوع که تجهیزات نظامی جدید قطعاً در عملیات نسل کشی بغداد علیه کردها به کار خواهد رفت، این سرمایه گذاری ها روی مسائل نظامی متمرکز گردید. ایالات متحده همچنین مقادیر نامشخصی از کمک های مستقیم خود را – عمدتاً از طریق کویت و دیگر کشورهای عربی – به بغداد رساند؛ این کمک ها عراق را قادر ساخت تا با دریافت تسلیحات مورد نیاز از کشورهای مختلف، استعداد جنگی خود را تا حد زیادی ارتقاء دهد.

حمله مارس ۱۹۸۸ عراق به شهر کردنشین حلبچه – که طی آن نیروهای دولتی عراق با استفاده گسترده از سلاح های شیمیایی بیش از ۵۰۰۰ شهروند کرد را قتل عام نمودند – توسط دولت "رونالد ریگان" و دستگاه تبلیغاتی آن کم اهمیت جلوه داده شد، و حتی طی مجموعه ای از اطلاعات دروغین مدعی شدند که ایران عامل اصلی این حملات وحشیانه بوده است؛ ادعایی که هیچ کس آن را باور نکرد. تراژدی حلبچه یک واقعه اتفاقی یا منحصر به فرد نبود، و البته مقامات ایالات متحده نیز از این امر اطلاع کامل داشتند. گزارش های سازمان ملل طی سال های ۱۹۸۶ و ۱۹۸۷ – که توسط تحقیقات سازمان سیا و نیز تحقیقات سفارتخانه ایالات متحده و دیدار با مهاجران کرد عراقی ساکن ترکیه تأیید شد – استفاده مکرر عراق از تسلیحات شیمیایی را اثبات نمود. لیکن، نه تنها سرکوبی مداوم کردها و استعمال مکرر تسلیحات شیمیایی هیچ نگرانی را در ایالات متحده ایجاد نکرد، بلکه واشنگتن تلاش های دولت عراق برای بدست آوردن مواد لازم برای توسعه زرادخانه شیمیایی اش را بطور عملی مورد حمایت قرار داد.

هنگامی که در سال ۱۹۸۸، گزارش دفتر کمیته روابط خارجی سنا برای روشن شدن سیاست صدام حسین در زمینه کشتار گسترده شهروندان کرد در شمال عراق منتشر شد، سناتور "کلیبورن پل" قانون جلوگیری از نسل کشی را برای اعمال فشار روی دولت عراق پیشنهاد داد. لیکن، دولت ریگان – با تأکید بر ادامه حمایت های نظامی، اطلاعاتی، و اقتصادی اش از رژیم صدام حسین – با موفقیت بر این مخالفت ها غلبه نمود.

این تاریخچه مختصر، سئوالات جدی و متعددی را در مورد صداقت ملاحظات راهبردی و نیز ملاحظات اخلاقی که بعداً توسط مقامات ایالات متحده هم درباره طبیعت رژیم عراق و هم درباره رفتار جمعیت کردها مطرح شد، در ذهن انسان ایجاد می کند.

مداخله نظامی علیه رژیم صدام در دهه ۱۹۸۰ می توانست به شکلی مستدل و منطقی، با استناد به مواد معاهده مبارزه با نسل کشی، به شکلی قانونی و مشروع توجیه شود. لیکن همین مواد قانونی، ۱۵ سال بعد نتوانست مداخله نظامی در عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین در زمان دولت بوش را توجیه کند. بنابراین، با وجود این واقعیت تاریخی که صدام سلاح های شیمیایی را علیه مردم کشور خودش به کار برد و ایالات متحده نیز وقتی این کشتارها در حال رخ دادن بود هیچ اقدامی را برای توقف آن انجام نداد، توجیه جنگ برای کسب کنترل این کشور ثروتمند نفتی توسط ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ با استفاده از مواد قانون مبارزه با نسل کشی، به شدت خالی از صداقت است. درد و رنج کردها در دوران حکومت صدام حسین به شکلی بی شرمانه به عنوان بهانه ای برای حمله به عراق مورد سوء استفاده قرار گرفت، اما هرگز نباید این موضوع به عنوان انگیزه اصلی واشنگتن از حمله به عراق در نظر گرفته شود.

حقیقت این است که در نتیجه تخریب تقریباً کامل نیروی هوایی عراق در جریان جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس، برقراری یک تحریم سنگین بین المللی و عدم ورود قطعات یدکی مورد نیاز، فقدان منابع داخلی برای بکارگیری مؤثر تجهیزات باقی مانده، خودمختاری کردها پس از جنگ خلیج فارس، و اجرای دقیق یک "منطقه پرواز ممنوع" که بیشتر مناطق کردنشین شمال عراق را پوشش می داد، حتی اگر هم صدام حسین همچنان در قدرت باقی می ماند، رژیم بغداد به هیچ روی ظرفیت مبادرت به چنین سرکوبی وسیعی را در اختیار نداشت.

● قیام ۱۹۹۱ کردها

پس از پایان جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، کردها به یک قیام و طغیان عمومی و سراسری علیه رژیم صدام حسین دست زدند. بدلیل ضعف و ناتوانی ارتش عراق ناشی از تحمل شش هفته حملات سنگین نیروهای ایالات متحده و کشورهای متحد آن و سپس نبرد اجباری با قیام همزمان شیعیان در جنوب عراق، کردها در ابتدا با تصرف تعدادی از شهرهای مهم و کلیدی، به پیشرفت های مهمی دست یافتند. لیکن، این پیروزی ها دیری نپایید و با ضد حمله وحشیانه و خونین نیروهای دولتی عراق، جهتی معکوس به خود گرفت. علی رغم درخواست پرزیدنت بوش (پدر) از مردم عراق برای شورش علیه دیکتاتوری صدام حسین، نیروهای ایالات متحده – که در آن زمان موقتاً نوار بزرگی را در جنوب عراق، در اشغال داشتند – هیچ اقدامی را برای حمایت از شورش های پس از جنگ در شمال و جنوب این کشور انجام ندادند، و این در حالی بود که هزاران شهروند کرد، شیعه، و دیگر اقلیت های عراقی هر روز بدست نیروهای ارتش بعثی کشته می شدند.

در توافقنامه آتش بسی که پس از اخراج نیروهای اشغالگر عراقی از کویت امضا شد، ایالات متحده یک تصمیم کاملاً آگاهانه و هوشیارانه اتخاذ نمود: مستثنی کردن تردد بالگردهای توپدار و نظامی عراق از ممنوعیت اعمال شده روی عبور و مرور هوایی نظامی عراق. اینها دقیقاً همان سلاح ها و تجهیزاتی بودند که قاطعانه در سرکوبی و کشتار شورشیان کرد و شیعه به کار گرفته شدند.

پس از این کشتارهای وحشیانه، مقامات ایالات متحده مدعی شدند که فریب خورده اند و در این فکر بوده اند که بالگردهای ارتش عراق تنها برای انجام عملیات های بشردوستانه و آسایش مردم عراق پس از جنگ به کار خواهند رفت. لیکن، بیشتر تحلیلگران نسبت به این ادعا تردید داشته و معتقدند که دولت بوش از این نکته ترسید که پیروزی کردهای عراقی ممکن بود شورش های کردی دنباله داری را در ترکیه – یکی از متحدان ناتو و ایالات متحده در جنگ – تشویق کند.

تا پایان ماه مارس ۱۹۹۱، بیش از یک میلیون شهروند کرد برای جان به در بردن از عملیات در حال گسترش ارتش عراق، از خانه های خود فرار کرده و آواره شده بودند. بیشتر این تعداد به سلامت به ایران گریختند، اما دولت تحت حمایت آمریکای ترکیه – در عین صدور اجازه اسکان و مهاجرت موقت به عده ای از آنها – از ورود بیش از یکصد هزار کرد به سرزمینش جلوگیری نمود و بدین وسیله موجب گیر افتادن آنها در کوهستان های برفی و سرد منطقه شد؛ و این تخلفی آشکار از تعهدات آنکارا در زمینه قوانین بشردوستانه بین المللی برای پذیرش پناهندگان به شمار می رفت. بنا بر گزارش های رسیده، بواسطه فقدان آب، غذا، و سرپناه، روزانه بیش از ۱۰۰۰ پناهنده جان خود را از دست می دادند. با شدت گرفتن این بحران انسانی بود که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۶۸۸ را به تصویب رساند که در آن از دولت عراق پایان سرکوبی و حملات نظامی و صدور اجازه دسترسی سازمان های بشردوستانه - برای فراهم کردن کمک های فوری برای آوارگان کرد - و از دولت های عضو نیز مشارکت در این عملیات امداد خواسته شده بود. نیروهای ایالات متحده – که در حال خروج از پایگاه های خود در ترکیه بودند – با همکاری تعدادی دیگر از کشورها، ارسال ملزومات و کمک های ضروری از راه هوا را آغاز کردند. این عملیات بزودی با اعزام هزاران نیرو به شمال عراق به منظور فراهم کردن کمک های اضافی و ایجاد اردوگاه های اسکان مجدد، ادامه یافت. تا ماه جولای ۱۹۹۱، بیشتر نیروهای ایالات متحده برای استقرار در پایگاه خود در شمال عراق، خاک ترکیه را ترک کردند. اما با توجه به تقاضای دولت آنکارا – که در مورد تأثیرات منفی این اقدامات بر روابطش با ایران و عراق نگران بود – عملیات های زمینی نیروهای ایالات متحده در این منطقه به تدریج تا آخر سال ۱۹۹۶ خاتمه یافت.

نویسنده: استیفن - زونس

مترجم: مهدی - کاظمی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از Foreign Policy In Focus، ۲۵ اکتبر ۲۰۰۷

*استفان زونیس: دبیر بخش خاورمیانه سایت اینترنتی FPIF و استاد علوم سیاسی در دانشگاه سانفرانسیسکو ایالات متحده. آخرین کتاب او «فندک: سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده و ریشه های تروریسم» (انتشارات Common Courage، ۲۰۰۳) می باشد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.