دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

معلم


معلم

یک استاد جامعه شناسی به همراه دانشجویانش به محله های فقیر نشین شهری رفت تا در مورد ۲۰۰ نوجوان و زندگی فعلی و آینده آنها تحقیقی انجام دهد. از دانشجویان خواسته شد ارزیابی خود …

یک استاد جامعه شناسی به همراه دانشجویانش به محله های فقیر نشین شهری رفت تا در مورد ۲۰۰ نوجوان و زندگی فعلی و آینده آنها تحقیقی انجام دهد. از دانشجویان خواسته شد ارزیابی خود را در باره تک تک این نوجوان ها بنویسند. دانشجویان برای همه آنها یک جمله را تکرار کردند:

«او شانسی برای موفقیت ندارد.»

۲۵ سال بعد، استاد جامعه شناس دیگری به سراغ این تحقیق رفت. او از دانشجویانش خواست که دنباله این تحقیق را بگیرند و ببینند بر سر آن نوجوان ها چه آمده است. به استثنای ۲۰ تن از آنها که از آن محل اسباب کشی کرده یا مرده بودند، از میان ۱۸۰ نفر باقیمانده ۱۷۶ نفر به موفقیت‌های غیر عادی دست پیدا کرده و وکیل، پزشک و تاجری موفق شده بودند!

این جامعه شناس حقیقتاً متحیر شده بود و تصمیم گرفت روی این موضوع تحقیق بیشتری انجام دهد. خوشبختانه توانست همه آن افراد را پیدا کند و از تک تک آنها بخواهد پرسشنامه تحقیقی او را پر کنند. شاید تعجب کنید همه آنها در مقابل سوال:

«دلیل موفقیت شما چیست؟»

یک پاسخ یکسان و سرشار از عشق داشتند:

«دلیل موفقیت ما، معلم ماست.»

آن معلم هنوز زنده بود. استاد جامعه شناس جستجو کرد و او را که حالا پیرزنی بسیار کهنسال، ولی هنوز هم بسیار هوشمند و زیرک بود پیدا کرد تا از او فرمول «معجزه گری» اش را ؛ که از نوجوان های محلات فقیرنشین؛ انسان های شایسته و موفق ساخته بود، بپرسد. چشمهای معلم پیر برقی زد و لب هایش به لبخندی عطوفت آمیز از هم گشوده شد. پاسخش بسیار ساده بود. او با کمال لطف و تواضع گفت: «من عاشق آن بچه ها بودم.»